دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
مارکمن[۱] و جان گاتمن[۲] از افرادی بودند که در این زمینه مطالعه کردند. این محققان در زوج های درمانده نقص های ارتباطی را پیدا کردند و نهایتاً مارکمن به این نتیجه رسید که کیفیت ارتباط قبل از ازدواج و قبل از درماندگی یکی از مهمترین پیش بینی کننده های درماندگی زناشویی آینده است. بر اساس این یافته ها مارکمن یک برنامه پیشگیری را بوجود آورد(استامن، ۲۰۰۰)
(P. R. E. P) بر دیدگاه سنتی رفتاری- شناختی و زوج درمانی رفتاری مبتنی شده است. بنابراین بر روش های تفکر( نگرش ها و انتظارات) و رفتارهایی(ارتباط و کنترل تعارض) توجه دارد که با شکست یا موفقیت زناشویی همراه می باشند. رویکرد مهارت محور بر این پیش فرض تکیه می کند که زوج ها می توانند رفتارهای تازهایی را یاد بگیرند که به آنها کمک کند تا از زوال رابطه که به وفور در ازدواج دیده می شود، پیشگیری شود. این برنامه علاوه بر ریشه های رفتاری- شناختی بر طیف وسیعی از تحقیقات زناشویی متکی میباشد. اگر چه مسیر مشخصی برای درماندگی زناشویی و طلاق وجود ندارد، اما شکل(۲-۷) در بر گیرنده یک الگوی کلی است که بر پایه مطالعات مختلف مربوط به ازدواج و رابطه، مسیر شکست ازدواج را نشان می دهد.
در این مدل دو نفر از طریق آمیختن شباهت ها و تفاوت ها جذب یکدیگر می شوند. و وقتی مدت زمانی را با هم می گذارانند در صورتی که زمان رضایتبخش باشد نسبت به هم احساس دلبستگی می کنند. در این میان یک احساس اضطراب برای از دست دادن عشق بالقوه بوجود می آید. در این زمینه تعهد رشد می کند و تا حد زیادی اضطراب از طریق پیمان با هم بودن، رفع می شود. برای بسیاری از زوج ها این تعهد در جریان ازدواج به اوج خود می رسد. قبل از عروسی، بیشتر زوجها برای اولین بار درباره تواناییشان برای دست بکار شدن با تعارض آزمون هایی کرده اند، اما آنها در جریان دوستیشان با بسیاری از موضوعات مهم و یا اختلاف ها روبرو نشده اند. و این دلیلی است بر اینکه چرا در این مرحله رضایتمندی خیلی زیاد است.هنوز دلیل روشنی وجود ندارد که چگونگی زوج ها ارتباط برقرار می کنند و با تعارضات که داستان مهمی را درباره آینده شان خبر می دهد، دست بکار می شوند. فراتر از سطح رضایتمندی قبل از ازدواج، این زوج های متعهد باید در طی زمان به طور روز افزونی با مشکلات مربوط به باهم بودن روبرو شوند. همین امر توضیح می دهد که چرا بسیاری از زوج ها میتوانند تعهد را بوجود آورند و تا زمانی که دلبستگی را دارند همچنان خوشحال باقی بمانند و بتدریج با خشم های پایدار و تعارضات حل نشده فرسایش پیدا می کنند. اینکه آنها درباره چه چیزی بحث می کنند و چگونه بحث می کنند نتیجه انتظارات و توانایی شان برای برقراری ارتباط و مذاکره موثر است. بسیاری از این انتظارات و توانایی ها بر تجارب قبلی زندگی با خانواده اصلی، روابط گذشته و زمینه فرهنگی شان مبتنی است. الگوهای معینی از رویارویی نامناسب با تعارض که بر رابطه اثر تخریبی دارند، در بسیاری از ازدواج ها بطور تکراری ظاهر خواهد شد. علاوه بر این در طی زمان یک تغییر مهم در رابطه رخ خواهد داد، همسر فعلی بجای اینکه منشاء لذت یا حمایت باشد، بطور روز افزون با درد و ناکامی همراه می شود. برای بسیاری از زوج ها، این حالت پیش فرض اساسی مربوط به فلسفه باهم بودن را که ( داشتن یک دوست صمیمی و حمایت کننده در زندگی بود)، نقض می کند. ممکن است تعبیر های منفی تر از آنچه هست، تعبیر کنند، تدریجاً اطمینان کاهش می یابد و احساس دلبستگی که به تعهد منتهی می شد، شکننده می شود. و در واقع ما شاهد زوج هایی می شویم که باقربانی شدن تعهد در کوره داغ تعارض ها، آینده رابطه شان تهدید می شود. نهایتاً از ازدواج پوسته ای می ماند و هر یک از زوج ها انتظار تغییر از دیگری را دارد. در این حالت برقراری مجدد نقطه نظر اولیه دشوارتر می گردد. در اینجا کلید های حفظ ازدواج در گرو تعهد بعنوان فداکاری نیست بلکه بیشتر بعنوان یک اجبار است. به عیارت دیگر حالا تصمیم برای ماندن یا ترک کردن بیشتر بر اساس مقایسه بهای ترک کردن در برابر اشتیاق برای ماند انجام می گیرد. در اینجا با توجه به نقطه نظر زوج ها ممکن است آنها از همدیگر طلاق بگیرند و یا به یک زندگی زناشویی بدبخت گونه ادامه دهند. البته بعضی از زوج ها از این مکان توام با فشار زیاد و فداکاری کم، به رشد مجدد فداکاری، عشق و مثبت بودن در ازدواج، برمیگردند. این الگوی مربوط به شکست ازدواج اهدافی را برای مداخله مطرح می کند که عبارتند از: الگوهای معین ارتباط، کنترل تعارض، باورهای با کارکرد بد و شناخت ها و انگیزه های مربوط به تعهد. چیزهایی وجود دارد که زوج ها میتوانند یاد بگیرند و عمل کنند تا به آنها کمک شود که در مسیر شکست قرار نگیرند و در مسیر دوستی، حمایت و صمیمیت قرار بگیرند(برگرو هانا،۱۹۹۹).
۲-۳-۵- مدل رفتاری – ارتباطی
رویکرد رفتاری- ارتباطی، ترکیبی نظری- عملی از سیستم ها و جهت گیرهای شناختی- رفتاری است. گرچه رفتار بر اساس تامین اهداف حقیقی و یا استعارهای مفهوم سازی می شود، اما تعدیلهایی که میان همسران روی می دهد همیشه دارای پیامد های ارتباطی است. به این معنا که رفتار یکی از همسران بر طرف مقابل اثراتی خواهد داشت. این موضوع به روشنی عقیده های نظام دار است. در عین حال مشخص شده است که اسنادهای فردی و تفسیرهای مربوط به رفتارهای همسر بسیار متنوع بوده و بر درک همسر و نوع پاسخی که بروز خواهد کرد اثر می گذارد. در حقیقت رفتار موجود در یک رابطه، به شکلی چشمگیر تحت تاثیر عوامل شناختی قرار می گیرد. مدل رفتار- ارتباطی نظامی مفهومی و بالینی ترکیب سه سیستم نظری بسیار مقبول دهه گذشته(تبادل اجتماعی، شناخت درمانی و رفتار درمانی) میباشد. رویکردهای رفتاری مربوط به مشکلات زناشویی، از زمان پیدایش خود در کمتر از دو دهه دستخوش تحول گستردهای شده اند. در مداخلههای رفتاری نخستین، نظریه تبادل اجتماعی و قراردادی ساده مورد تاکید قرار میگرفتند. اخیراً نگرشهای مداخلهای با طیف گسترده ای طراحی شده اند. هدف این نوع نگرش ها عبارتند از افزایش رفتارهای مثبت و خوشایند، بهبود در ارتباط، ایجاد مهارت های حل مسئله و حرکت در جهت حل مسائل جنسی، ایجاد تغییر در الگوهای زیان بخش یا مخدوش فکری که ممکن است زوج ها داشته باشند، پیدا کردن راههایی برای جلوگیری از تشدید تعارض و کوشش برای تغییر الگوهای وسیعتر رفتاری که به اختلافات زناشویی منجر میشوند. رویکردهای اولیه، رضایت زناشویی را افزایش در تعامل های مثبت بین زوجها تعریف میکردند و در نتیجه در مداخله های رفتاری سعی میشد به جای تعاملهای منفی، تعاملهای مثبت جایگزین شوند. این کار، از طریق تشخیص و افزایش رفتارهای مطلوب صورت می گرفت. در نگرش رفتاری که عمدتاً بر اساس نظریه های یادگیری برخاسته از آزمایشگاه استوار بود و با کارهای اسکینر قوت گرفته بود، کنشهای متقابل بین زوج های مشکل دار، تحت کنترل منفی تلقی می شد. یعنی این تعامل ها به وسیله تنبیه یا ترس از پیامد های منفی کنترل می شوند. بنابراین، هدف این نوع مداخلههای رفتاری
پنجشنبه 99/09/06
انعطافناپذی وجود ندارد. برنامه های غنیسازی و پیشگیری از مشکل می توانند به دو بخش یک روزه تقسیم شوند که در روز اول مهارت های اصلی و محوری و روز دوم برای مهارتهای پیشرفته میباشد و یا در دو روز متوالی مثل تعطیلات آخر هفته انجام شود. همچنین در یک سری نشستهای هفتگی نیز قابل اجرا میباشد. این نشست ها دو ساعت در هفته و به مدت ۱۰ الی ۱۵ هفته طول میکشد. موارد دیگر اشکال زمانی شکل نیم روزی است که از ۱ الی ۴ هفته به طول می انجامد. اگر چه قالب های یک روزهی بلند مدت برای بسیاری از زوجها راحتتر است، ولی برای یک برنامه اهمیت زیادی دارد که در طول چند هفته تداوم یابد. در این حالت فرصت بیشتری برای بررسی مهارت ها در خانه وجود دارد. و مهمتر اینکه به زوجین این امکان را می دهد که فرصت بیشتری داشته باشند تا این مهارت ها را برای حل مسئله و گسترش مهارتها در خانه به کار برند. به علاوه نتیجه مستقیم مفیدی که بدست میآید این است که فضایی خارج از جلسات فراهم می کند و همچنین فرصتی برای استفادهی بیشتر از فرصتها و شکلهای دیگر کاربرد مهارتهای آموخته شده، فراهم می کند. مثلاً تکالیف منزل به دلیل این که در زندگی روزمره به کار میروند امکان بازبینی، نظارت و ارزشیابی فراهم میآورند(سوکا، ۲۰۰۵).
۲-۴-۵- قالبهای زمانی جلسات R. E
جلسات درمانی R. E دارای اشکال ذیل می باشد: ماراتون (۱ تا ۲ روز متوالی در هفته). مینی ماراتون(۳ تا ۴ ساعت)، جلسات هفتگی( معمولاً ۱ ساعت)، تک جلسه( ۵۰ دقیقه). جلسات ماراتون و مینی ماراتون به ویژه برای مراجعان حرفهای مفید است(که ممکن است ۲ روز تحت مراقبت بودن را نتیجه بخشتر و مفیدتر از کمتر ۲ روز بدانند). برای مراجعینی که از خارج شهر میآیند و مراجعینی که مسافت زیادی را طی می کنند، و نیز حل بحرآنها و تصمیم گیری در مورد چگونگی آشتی دادن بسیار خوب میباشد. درمان R. E از طریق تلفن نیز قابل اجرا است (سوکا،۲۰۰۵).
۲-۴-۶- سبک های درمان R. E:
روش حل بحران زمانی به کار می رود که بحرانی وجود دارد که باید در عرض ۵-۱ ساعت حل شود. به خاطر اینکه زمان محدودی برای درمان وجود دارد، و یا به دلیل اینکه مشکل باید قبل از تاریخ خاصی که تعیین شده است حل شود، یا به دلیل نیازهای یک یا چند تن از اعضای خانواده این روش برای حل یک تعارض، بسته به مهلت تعیین شده در یک تا ۵ ساعت طراحی شده است، که می تواند به شکل جلسات ماراتن یک یا دو هفتهای، یک روزه یا نیم روزه باشد. درمانگر نقش مراجع را در طولانی مدت در نظر می گیرد و از روش های درمانی خاص R. E استفاده مینماید که شدن (یا تبدیل شدن) و شستشو دادن نامیده میشوند و در بخشهای بعدی توضیح داده میشوند. این درست است که شروع مراجعان به کار روی مشکلات جدی خود بسیار سریعتر از زمانی است که منتظر بمانند تا اینکه کاملاً مسلط بر مهارت های هستهای و محوری R. E شوند و باعث صرفهجویی در وقت می شود ولی این خطر را ایجاد می کند که مراجعان نتوانند به صورت کامل و مطمئن مثل روش زمانبندی شده مهارت ها را یاد بگیرند. در سبک زمانبندی شده بر اساس اطلاعات بدست آمده در زمان پذیرش، از چگونگی مدت زمانی که صرف مراجعان برای حل مساله اصلی آنها می شود و آنها می توانند از مهارت ها در زندگی روزمره خود استفاده کنند برآوردی صورت میگیرد. سعی براین است که از آنها تعهدی برای یک بازهی زمانی مشخص گرفته شود. معمولاً این زمان بین ۲۰-۱۰ ساعت است، اما این زمان می تواند طولانیتر شود، بویژه اگر مشکلات با هم ترکیب شده باشد( مثلاً احتمال نیاز به تخلیهی هیجانی گسترده به خاطر آسیبهای زندگی، یک پیشامد با عواقب نامعلوم، ترک مکان قبلی و جابجاشدن، سوء استفاده از مواد و الکل). زوج میداند که این براورد با این فرض ایجاد شده که آنها خارج از جلسهی درمان بر روی یادگیری مهارت های R. E کار کنند و هنگامی که بر این مهارتها تسلط یافتند، مسائل و تعارضهایشان را حل نمایند. در رابطه با پذیرش این روشها انعطاف وجود دارد. برای مثال شخصی ممکن است با روش زمانبندی شده شروع کند و به دلایل مختلف تصمیم بگیرد به روش حل بحران بپردازد و از این فرمت استفاده کند یا فردی ممکن است بعد از حل بحران اولیه، به روش زمانبندی شده بپردازد(جورنی و کاودو[۱]، ۱۹۹۹، جورنی و سوکا،۲۰۰۴) .
۲-۴-۷- روش های مداخله
یکی از نشانه های مهم برای فهم فرایند R. E این است که زمانی که مهارتهای پایه آموخته میشوند و کار در مراحل اولیه است، هرگز به مراجعان اجازهی برخورد ناشیانه و بدون تجربه با مسائل داده نمیشوند. وقتی یکی یا هر دو نتواند ماهرانه برخورد کند درمانگر به عنوان مربی مهارتها، از روشهای رفع ایراد، سرمشق دهی، شدن و شستشو دادن استفاده می کند( این مهارت ها در بخش های بعدی توضیح داده میشوند). همچنین مهم است که دانسته شود که بعد از آموختن مهارت های پایه تعاملات تقریباً مخصوص بین شریکها میباشد. مهارت بحث و مذاکره تضمین می کند که هر دو شریک زمانی که خود را ابراز می کنند، همدلی دریافت مینماید. این هم به نوبهی خود باعث می شود که در تمام مدت صحبت، هر کدام از شریکها در مقابل دیگری یکی از دو سبک رفتاری را که قابل ادغام در همدیگر نیست، بکار برد. یعنی این که یا از روش همدلی یا از روش ابرازگری استفاده می کنند طوری که زمانی که یکی ابرازگر است، دیگری پاسخ همدلانه میدهد و برعکس. رهنمودهای بحث و مذاکره به آنها نشان می دهد که چگونه به روش سازنده و هماهنگ از یک حالت به حالتیی دیگر بروند، طوری که همزمان به نیازهای عاطفیشان هم پرداخته شود. وقتی به شرکتکنندگان یک مهارت R. E آموخته می شود، عموم مراحل زیر در قالبهایی به کار برده می شود که بیش از یک روز یاآخر هفته طول می کشد:
۱- ارائه دلیلی عقلانی برای یک مهارت و اینکه چگونه می تواند برای رسیدن به اهداف ارتباطی کمک کند.
۲- ارائه ی تکالیف خواندن برای مطالعه ی مهارت های پایه R. E شامل: الف)راهنمای برنامهی غنی سازی روابط( جورنی ، ۱۹۹۱)، یا راهنمای کمکی غنیسازی روابط(جورنی، ۱۹۹۱)؛ ب) برنامهی شنیداری غنیسازی روابط( جورنی ، ۱۹۹۴) و ج ) نوارهای سمعی غنی سازی روابط( جورنی و اگلسنگ[۲]، ۱۹۸۱).
۳- استفاده از نوارهای ویدیویی یا نقش بازیکردن زنده در جلسه برای نشان دادن مهارت
۲-۴-۸- توالی موضوع در R. E
معمولاً در برنامه های پیشگیری و غنی سازی R. E ، شرکت کنندگان ابتدا به بحث در مورد موضوعاتی هدایت می شوندکه حالتهای دفاعی را تحریک نکند و نگرانی و اضطراب در شریک ایجاد نکند، از قبیل تجارب فراموش نشدنی عالی یا روابط دوران کودکی ویا افکار و احساسات مثبت در مورد شریکشان و پیشنهادهایی برای غنیسازی ابعاد مختلف رابطه زناشویی (ایدههای برای ارتقای روابطی که فکر می کنند همسرشان میپسندد، مثل صرف وقت بیشتر برای فعالیتهای لذتبخش). سپس قبل از پرداختن به مسائل جدی، در مورد موضوعات عادیتر صحبت کنند. در این روش، که واقعاً مفید است، از موضوعات مشکل بحث نمی شود تا زمانی که شریک به اندازه کافی تمرین کرده و بر مهارتها مسلط شود و نحوه اجرای آنها برایش عادی شده باشد(گریفین و جورنی،۲۰۰۱).
۲-۴-۹- نقش رهبر در جلسات R. E
در گروه R. E در صورت امکان ۵ عضو یا بیشتر عضویت دارند که رهبر به ازای هر۳ تا ۵ زوج، با یک دستیار مربی کار می کند. این دستیاران مربی اغلب یا خودشان درمانگرند، یا
پنجشنبه 99/09/06
۲-۴-۱۰-۱- شدن(تبدیل شدن)
در شدن بیش از آنکه مراجع با گفتگو آماده شود و یا مثل سرمشق دهی صورت گیرد یا پیشنهادی ارائه شود که متناسب با مراجع باشد و او را برانگیزد، درمانگر بیشتر نقاب و شخصیت مراجع A را گرفته و با شریک «الف» یعنی «ب» صحبت می کند، چنانکه گویی درمانگر به «الف» تبدیل شده باشد. شدن(تبدیل شدن) در موقعیتهای بحرانی بکار میرود که یک مشکل باید فوراً مطرح و حل شود، ولی هنوز زوج مهارتهای درست انجام دادن آن را ندارد، و در موقعیتهایی که مراجع شدیداً برای صحبت کردن هیجانزده می شود، یا زمانی که احساسات و پویایی های زیربنایی درگیرند که برای شکلدهی و برانگیختن بسیار پیچیده هستند(معمولاً برای نوجوانان غیرقابل کنترل که شدیداً در مقابل حرفزدن مقاومت می کنند روش بسیار موثر و مفیدی است). اینجا نمونه ای از (شدن) ذکر میگردد:
کادن زنی است که گرچه گریه می کند اما به نظر میرسد مطالبی برای گفتن وجود دارد که او نمی تواند فاش کند. درمانگر معتقد است که شدن مناسبتر از مشکل گشایی است. درمانگر می تواند بگوید کادن اگر موافقی من می خواهم به جای تو بادنی صحبت کنم. کادن سرش را به نشانه ی تایید تکان می دهد. درمانگر خطاب به همسر کادن یعنی دنی می گوید : دنی من دوستت دارم، بیشتر از هر کس دیگری دوستت دارم. و درمانگر به نشانه ی پرسش رو به کادن برمیگرداند و کادن مجدد سرش را به نشانهی تایید تکان میدهد. درمانگر رو به شوهر ادامه می دهد: وقتی تو الکل مینوشی و تحریک میشوی من تا سر حد مرگ میترسم، وقتی تو دیر به خانه میآیی من خیال می کنم که تو در بیمارستان هستی. رو به کادن برگشته می گوید(درست می روم کادن)؟ کادن با گریهی بلندتر پاسخ میدهد(بلی ) و حتی احتمال میدهم مرده باشی. شدن(تبدیل شدن) می تواند در چند جمله و یا در صورت لزوم در تمام جلسات صورت گیرد(سیندر، ۱۹۹۶؛ به نقل از سیندر ، ۲۰۰۰).
۲-۴-۱۰-۲- مشکل گشایی
مشکل گشایی زمانی به کار می رود که موقعیت ناراحت کننده ای وجود داشته باشد. در مشکلگشایی، رهبر یا درمانگر مهارت های R. E را مستقیماً و شخصاً با شرکت کنندگان بکار میگیرد. برای مثال زمانی که یک شرکت کننده نتواند به استفاده از مهارتها ادامه دهد، منجر به احساسات شدید می شود و همسرش به اندازه ی کافی برای مداخله و تغییر موقعیت مهارت ندارد. در این حالت درمانگر با تمام توان به شرکتکننده پاسخ میدهد، تا اینکه احساسات شرکت کنندهها به اندازه کافی ابرازگشته و آزاد شود و بتوانند خودشان به استفاده از مهارت ها ادامه دهند. مورد دیگر می تواند این باشد که شرکت کننده تمایلی به ادامه ی فرایند R. E نداشته باشد. در این صورت رهبر به صحبتهای شرکتکننده گوش میدهد و پاسخ های همدلانه میدهد تا زمانی که روشن شود که شرکت کننده میخواهد دیدگاه رهبر را گوش کند. در این هنگام رهبر از مهارت ابرازگری برای انتقال دیدگاهش در مورد مسئله استفاده می کند و سپس مجدداً به شنیدن و همدلی با مراجع می پردازد. این مکالمه تا زمانی بدین روش ادامه می یابد که تعارض حل شده و رضایت هر دو طرف جلب شود(سوکا، ۲۰۰۵).
۲-۴-۱۰-۳- شستشو دادن
شستشو دادن روش پیچیده ای است که زمانی که اطلاعات دریافتی پاسخ های همدلانه به هر دو زوج نشان داد که هر دو بی مهارت هستند درمانگر با هر دو مستمر اً از«شدن» استفاده می کند. در جایی که درمانگر با فرد «الف» صحبت می کند و مخاطب فرد «ب» قرار میگیرد. در این حالت درمانگر به عنوان شریک «الف» یعنی «ب» در نظر گرفته شده و مخاطب قرار می گیرد و برعکس . این بسیار متفاوت از سایر روش های R. E است و برای حل سریع مسائل مشکلات عاطفی شدید در زمان کوتاه به کار میرود و روش اصلی حل مسئله وحل بحران، از طریق R. E میباشد(سیندر، ۱۹۹۶؛ به نقل از سیندر ، ۲۰۰۰).
۲-۴-۱۱- جمعیت مناسب
یک فرمت نیز برای خانواده درمانی افرادی که سایر اعضای خانواده آنها متمایل به شرکت در درمان نیستند، ایجاد شده است. این شکل خانواده درمانی R. E یک بعدی نامیده می شود. این روش می تواند به وسیله ی یک نفر به کار رود. در این موارد، در این موارد افراد نماینده و عامل درمانی هستند و سیستم خانواده را تغییر می دهند و سازگاری و رفتار اعضای خانواده را ماند خود مینمایند. دراین حالت تاکید زیاد بر تمارین و رفتارهای نقش بازی کردن، می تواند باعث تغییرات سیستمی و روانشناسی در خانواده گردد. این شیوه برای افرادی که مایل به بهبود توناییهایشان برای ایجاد و حفظ روابط عاشقانه هستند، نیز به کار رود. همچنین نوعی درمان وجود دارد که درگیر خانواده نمیشوند که درمان فردی(یا شخصی)R. E نامیده می شود (گریفین وجورنی، ۲۰۰۱). این روش متمرکز بر مسائلی است که در آن اعضای خانواده درگیر نیستند. برای بیشتر روشن شدن موضوع می توان گفت که R. E درمانی می تواند با شیوه های مختلفی با خانواده درگیر شود. به عنوان شریک یا همسر مراجعان، نماینده یا عوامل روان درمانگر برای مراجع، به عنوان ابزاری برای ایجاد تغییرات در سایر اعضای خانواده و نظام خانوادگی. R. E درمانی فردی، درگیر این روشها نمی شود. مهارت های بین فردی همواره نقش مهمی را هم در داخل جلسات و هم در خارج ایفا می کنند. گرچه رفتارهای سایر افراد نسبت به مراجع نیز می تواند از طریق تلاش های مراجع تغییر کند، ولی هدف اصلی خود تغییری است. برنامه های R. E از انواع درمانهایی هستند که برای جامعه ستیزها و افرادی که دروغگویی جزء سبک زندگی آنها است کاربرد ندارد، البته ا نکار جزء این ها تلقی نمی شود(جورنی و سیندر، ۱۹۷۷).
[۱] – becoming
[۲] – troubleshooting
[۳] – laundering
[۴] – Guerney, B. G., Jr., & Vogelsong, E
[۵] – Ross, E. R., Baker, S. B., & Guerney, B. G., Jr
[۶] – Vogelsong, E., Guerney B. G., Jr., & Guerney L
[۷] – Zahniser, J. H., & Falk, D. R
[۸] – Accordino, M. P., & Herbert, J. T.
[۹] – Matter, M., McAllister, W., & Guerney, B. G., Jr
[۱۰] – Waldo, M., & Guerney, B. G., Jr
[۱۱] – Waldo, M., & Harman, M. J
[۱۲] – Welsh, J. T
پنجشنبه 99/09/06
سبب گفته میشود که اخلاق را از راه آثارش میتوان تعریف کرد. استمرار یک نوع رفتار خاص، دلیل بر آن است که این رفتار یک ریشه درونی و باطنی در عمق جان و روح فرد یافته است که آن ریشه را خلق و اخلاق مینامند. دامنه اخلاق را در حد رفتارهای فردی تلقی میکنند، اما رفتارهای فردی وقتی که در سطح جامعه یا نهادهای اجتماعی تسری پیدا میکند و شیوع مییابد، به نوعی به اخلاق جمعی تبدیل میشود که ریشهاش در فرهنگ جامعه میدواند و خود نوعی وجه غالب مییابد که جامعه را با آن میتوان شناخت(معیدفر،۱۳۸۰).
مصباح یزدی (۱۳۸۲) در کتاب فلسفه اخلاق چهار معنی و کاربرد را برای اخلاق ذکر کرده اند که عبارتست از:
هوش اخلاقی عبارت است ازتوانایی تشخیص درست ازنادرست براساس اصول جهان شمول تعریف شده. این نوع هوش، درمحیط جهانی مدرن کنونی می تواند به مثابه نوعی جهت یاب برای اقدامات عمل نماید. هوش اخلاقی نه تنها چهارچوب قوی وقابل دفاع برای فعالیت انسان فراهم می کند، بلکه کاربردهای فراوانی دردنیای حقیقی دارد. درواقع، این نوع هوش تمام انواع دیگرهوش انسان رادرجهت انجام کارهای ارزشمند هدایت می کند(بهشتی فروهمکاران،۲۰۱۱: ۳).
بوربا[۱] (۲۰۰۵)هوش اخلاقی را بصورت ظرفیت تشخیص درست ازغلط، داشتن یقین های اخلاقی واقدام برمبنای آن ها به منظورارائه رفتاردرست وشرافتمندانه تعریف کرده است.
این نوع هوش، نشان دهنده ظرفیت ذهنی انسان برای تعیین اینکه چگونه اصول جهان شمول انسانی را به ارزش ها، اهداف واقدامات خود مرتبط نماید می باشد. همچنین هوش اخلاقی نشان دهنده اشتیاق وتوانایی فرد برای قراردادن معیارهایی برتروفراترازمنافع خود وحتی موضوعاتی نظیر اثربخشی درکانون واکنش های فردی است(تورنروبارلینگ[۲]،۲۰۰۲: ۳۱۲).
اصول هوش اخلاقی ازدیدگاه بوربا(۲۰۰۵) به این شرح می باشد:۱
۱-همدردی[۳]: تشخیص علایق واحساسات افراد که شامل مراحل زیر می باشد:
۲-هوشیاری[۴]: دانستن راه درست وصحیح وعمل درهمان راه، که شامل:
۳-خودکنترلی[۵]: کنترل وتنظیم تفکرات واعمال خود بطوریکه برهرفشارازدرون وبیرون ایستادگی کنیم ودرهمان راهی عمل کنیم که احساس می کنیم درست است. که شامل:
۴-توجه واحترام[۶]: ارزش قائل شدن برای دیگران بارفتارمؤدبانه وبا ملاحظه، که شامل:
۵-مهربانی[۷]: توجه به نیازها واحساس های دیگران، که شامل:
۶-صبروبردباری[۸]: توجه به شأن وحقوق تمام افراد حتی آنان که عقاید ورفتارشان با ما مخالف است، که شامل:
۷-انصاف[۹]: انتخاب های عقلانی وعمل به شیوه منصفانه، که شامل:
لنیک وکیل(۲۰۰۵) بیان می کنند که هوش اخلاقی دارای ۴اصل به شرح زیر می باشد:
پنجشنبه 99/09/06
نیست. عمل صالح آثارزیادی به دنبال دارد که درچند آیه به آن اشاره شده است:
“یا ایها الذین امنوا اتقوالله وکونوا مع الصادقین؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، ازخدا پروا کنید وبا راست گویان باشید”(سوره توبه، آیه ۹).
“والذین امنوا وعملوالصالحات اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون؛ وکسانی که ایمان آورده اند وکارهای شایسته کردند، اهل بهشت هستند ودرآن جاودانه خواهندبود”(سوره بقره، آیه۸۲).
پیامبر(ص) می فرمایند: ” ای علی اگرچهارخصوصیت درکسی باشد اسلام او کامل است؛ راستگویی، سپاسگزاری، شرمساری وخوش اخلاقی”(حرانی،۱۳۸۵: ۱۹).
امام علی(ع) خطاب به مالک می فرمایند:” برترین شادمانی زمامداران میان مردم است”(حرانی،۱۳۸۵: ۲۱۹).
۲-مسئولیت پذیری
درقرآن درموردواژه مسئولیت پذیری، آیات زیرمطرح است. اولا قرآن سفارش می کند که شما مسئول خانواده خود هستید.
“قوا انفسکم واهلیکم نارا؛ خودتان وخانوادتان را ازآتش نگهدارید”(سوره تحریم، آیه۶۶).
دوما امربه معروف ونهی ازمنکر، یکی ازمصادیق مسئولیت پذیری فرداست که فرد باید نسبت به جامعه مسئول است.
“والتکن منکم امه یدعون الی الخیرویأمرون بالمعروف وینهون عن اامنکر واولئک هم المفلحون، وباید ازمیان شما مؤمنان، گروهی باشند که مردم را به کارهای خیردعوت کنندوامربه معروف ونهی ازمنکرکنند وآن ها رستگارنند”(سوره آل عمران، آیه ۱۰۴).
امام علی(ع) خطاب به مالک می فرمایند:” پس حالات نهانی آن ها(رؤسا)را وارسی کن، به پیام ها ونامه های ارسالی آنان که توسط پیک به دست تو می رسد رسیدگی کن”(حرانی،۱۳۸۵: ۲۳۱).
“مبادا به مردم وعده ای دهی وپایبندآن نباشی یا خشونت آمیزبامردم سخن گویی، زیرا خلف وعده خشم خدارا برانگیزاند” (حرانی،۱۳۸۵: ۲۴۳).
۳-دلسوزی
ابلاغ وحی یکی ازمصادیق دلسوزی پیامبراکرم(ص) است که برای امت خود چقدردلسوزانه تبلیغ دینی کرده اند.
“یاقوم لقد ابلغتکم رساله ربی ونصحت لکم ولکن لا تحبون الناصحین؛ ای مردم من رسالتی را که ازجانب خدا برعهده داشتم ابلاغ کردم وشماراپند دادم ولی شما ناصحان رادوست نمی دارید”(سوره اعراف، آیه۷۹).
۴-بخشش
“خذالعفو، عفورا پیشه کنید”(سوره بقره، آیه۱۰۹).
“فاعفوا وفاصفحوا، عفو وگذشت را شیوه خود قراربده”(سوره اعراف،آیه۱۹۹).
امام علی(ع) خطاب به مالک می فرمایند:” ای مالک هرگاه کسی رابخشودی ازکرده خود پشیمان مشو وهرگاه کسی را کیفردادی ازکرده خود شادمان مباش” (حرانی،۱۳۸۵: ۲۰۹).
“گره هرکینه ای را نسبت به مردم ازخودبگشای وریشه هرانتقامی را ریشه کن ساز”(حرانی،۱۳۸۵: ۲۱۱).
در این زمینه مایکل بوربا ده نکته را برای پرورش کودکانی اخلاقی یا ایجاد هوش اخلاقی پیشنهاد می دهد، که ابتدا رئوس این موارد را مرور کرده و سپس به اختصار به شرح هر یک می پردازد:
دراین راستا، او ده نکته را جهت ایجاد هوش اخلاقی به والدین پیشنهاد می دهد: