موضوع: "بدون موضوع"

خرید اینترنتی فایل تحقیق : کارکرد مطلوب خانواده – احساس رضایت از رابطه زناشویی

باهم سازگار نیستند مشکل است که والدین خوبی باشند. سؤال اساسی این است که آیا شرکای ازدواج از روابط میان خود احساس رضایت می‌کنند؟ درواقع آن‌ ها باید یکدیگر را سیراب، تصدیق و حمایت نمایند. رابطه زناشویی باید بر اساس اطمینان و احترام متقابل باشد که در این امر عوامل عاشقانه و صمیمت نیز دخالت دارند. علاوه بر این هر یک از زوجین نیازمند همسر باکفایت و آگاهی هستند که بتواند به‌موقع به حل تعارضات موجود بپردازد (بارکر[۱]، به نقل از دهقانی، ۱۳۷۵).

 

 

نظام تربیتی دربرگیرنده تمام شیوه‌هایی است که والدین با کمک یکدیگر و برای تربیت و نگهداری بچه‌ها در پیش می‌گیرند بنابراین می‌بایست نسبت به اصول مورد استناد خود متفق باشند و جهت توجه شان نیز معطوف به احتیاجات بچه‌ها و تأمین رشد و سلامتی آن‌ ها باشد درمجموع تعاملات یا شبکه روابط بین والدین و کودک و نیز روابط بین خود کودکان به‌طور گسترده‌ای چگونگی جریان رشد کودک را تأمین می‌کند (کجباف، آقایی وکاویانی، ۱۳۸۳).

 

 

به‌طورکلی کارکرد مطلوب خانواده مفهوم مفیدی است که نه‌تنها در مورد مشکلات احتمالی به وجود آمده در خانواده بلکه در تعیین این‌که آیا نیازهای زوجین و فرزندان آن‌ ها، آن‌چنان‌که می‌بایست برطرف می‌شوند یا نه نیز مدنظر قرار می‌گیرد هر خانواده باید هم نیازهای عاطفی و هم روان‌شناختی اعضای خود را برآورده سازد و کودکان را برای زندگی مستقل در دنیایی که بعدها در آن قرار خواهند گرفت آماده سازد و در موقع مناسب آن‌ ها را روانه جامعه کند (بارکر، به نقل از دهقانی، ۱۳۷۵).

 

 

 

۲-۲-۲- معنی و مفهوم خانواده متعادل

 

شرفی (۱۳۷۴)، در مورد معنی و مفهوم خانواده متعادل عنوان می‌کند :

 

بدن شک همه افراد در پی دست یافتن به الگوی خانواده متعادل هستند با این انگیزه به ازدواج روی می‌آورند لیکن ابتدا باید معلوم نمود که خانواده متعادل چیست و شیوه تحقق آن کدام است تا بر اساس آن ضابطه بتوان داوری نمود و اختلاف‌ها را از بین برد . برای پی بردن به مفهوم خانواده متعادل ابتدا واژه اعتدال را موردبررسی قرار می‌دهیم پدیده یا کسی رازمانی دارای اعتدال و توازن می‌دانیم که حداقل برخی از ویژگی‌های زیر را دارا باشند.

 

    • نقطه (مرکز) ثقل آن مشخص و معلوم است.

 

    • تساوی کشش‌ها و جاذبه‌ها در پدیده متوازن محرز است.

 

    • شی‌ء متعادل پس از مختصر حرکت و یا ضربه وارده واژگون نمی‌شود و مجدداً به تعادل پایدار خود برمی‌گردد.

 

  • توازن و تعادل زیبایی می‌آفریند شی‌ء متعادل موزون و جذاب است.

برخی از خصوصیات بارز افراد متعادل، نرمال و بهنجار عبارت‌اند از :

 

    • فرد متعادل از توانایی‌های خودآگاهی دارد.

 

    • میان خواسته‌ها و داشته‌های فرد متعادل نوعی تناسب و تلازم واقعی برقرار است به این مفهوم که شعاع خواسته‌ها و انتظارات فرد از خویش بر اساس توانایی‌هایش حد می‌خورد و تنظیم می‌شود.

 

    • فرد متعادل روابط خود را با دیگران بر اساس توازن در تعادل برقرار می کند و از افراط‌وتفریط در مناسباتش به دور است.

 

  • نوعی هماهنگی و هم‌خوانی در کلیه رفتارها و عناصر شخصیتی فرد متعادل مشاهده می‌شود یعنی نه‌تنها رابطه منطقی میان گفتار و کردار وی وجود دارد بلکه اجزای گفتاری وی از یک نوع وحدت و هماهنگی آکنده است و در عملکردهایش نیز تضاد وجود ندارد.

تصویر واقع‌بینانه از خانواده متعادل نوعی بصیرت و اعتمادبه‌نفس در انسان می‌آفریند منظور از خانواده متعادل، سارقان فاقد عیب و نقص نمی‌باشد بلکه این مفهوم به شبکه‌ای از روابط متقابل اطلاق می‌شود که اعضای آن درگیر با مشکلات و موانع احتمالی بوده و ضعف‌های کم‌وبیش قابل‌اعتنایی نیز دارند لیکن در مقابله با موارد مذکور شیوه منطقی اتخاذ می‌کنند و برای مسائل اهمیتی درخور آن قائل می‌شوند و در برابر موقعیت‌های دشوار نا گریز از انتخاب باشند تصمیم به‌موقع و مقتضی را اتخاذ می‌کنند.

 

۲-۲-۳- خانواده مدرن

 

انسان در گروه زنده می‌ماند این امر ذاتی وضع انسانی است اساسی‌ترین نیاز نوزاد وجود مادری است که او را تغذیه و حفاظت کند و آموزش دهد. فراتر از این انسان در تمام جوامع با تعلق به گروه‌های اجتماعی پابرجا مانده است. در فرهنگ‌های مختلف این جوامع ازنظر سطح سازمان‌یافتگی و تمایز متفاوت‌اند. جوامع بدوی متکی به اجتماعات بزرگ و همراه با توزیع ثابت نقش‌ها یا وظایف است. با پیچیده‌تر شدن جامعه و ضرورت یافتن مهارت‌های تازه ساخت‌های اجتماعی متمایز می‌شوند تمدن صنعتی شهری مدرن از انسان دو چیز مطالبه می‌کند:توانایی کسب مهارت‌های بسیار تخصصی و قابلیت تطابق سریع با شرایط اجتماعی و اقتصادی دائماً متغیر (مینو چین[۲]، به نقل از ثنایی، ۱۳۸۱).

 

خانواده همواره به‌موازات تغییرات جامعه دستخوش تغییراتی شده است و خانواده در پاسخ به نیازهای فرهنگ جامعه نقش حمایت و اجتماعی کردن اعضای خود را تقبل و رها کرده است. خانواده به یک معنا دو نقش متفاوت ایفا می‌کند یکی داخلی که حمایت روان اجتماعی از اعضای خود باشد و دیگری خارجی یعنی برون سازی بافرهنگ و انتقال آن. (مهدیزداگان، ۱۳۷۷).

 

جامعه صنعتی شهری باقدرت در خانواده دخالت کرده است و بسیاری از نقش‌هایی را که زمانی وظایف خانواده بود در اختیار گرفته است پیران خانواده امروز به‌طور جداگانه و در خانه کهن‌سالان یا خانه شهروندان ارشد زندگی می‌کنند مخارج مربوطه را جامعه از طریق برنامه‌های امنیت یا رفاه اجتماعی تأمین می‌کند. جوانان از مدرسه وسایل ارتباط‌جمعی و همسالان تعلیم می‌گیرند. تکنولوژی جدید ارزش آنچه را که کار طبقه زن تلقی می شد. به شدت کاهش داده است طوری که وظایف لازم برای بقای واحد خانواده را، ماشین با تولید بهتر آن تغییر داده است شرایط جاری که به زن و شوهر اجازه کار می‌دهد، یا الزام کار خارج از خانه را ایجاد کرده است. باعث می‌شود شبکه روابط برون خانگی بالا بگیرد و تعارض بین زن و شوهر تشدید شود. انسان مدرن باوجود تمام این تغییرات هنوز به یک رشته ارزش هایی چسبیده است که متعلق به جامعه متفاوتی است جامعه ای که در آن مرزهای بین خانواده فردای آن به وضوح ترسیم شده بود. پای بندی به یک الگوی منسوخ منجر به این امر شده است که بسیاری از وضعیت هایی که به وضوح مربوط به استحاله خانواده است، اطلاق نابهنجار و آسیب زا پیدا کند، هنوز ه محک زندگی خانواگی این افسانه است که : «و بدین ترتیب آن‌ ها عروسی کردند و از آن پس با خوبی و خوشی تا پایان عمر زندگی کردند». تعجب آور نیست که هیچ خانواده ای به این ایده آل نمی‌رسد (مینو چین، به نقل از ثنایی، ۱۳۸۱).

 

 

 

۲-۲-۴- زیر منظومه زن‌وشوهری

 

ثنایی (۱۳۸۱)، به نقل از مینو چین زیر منظومه زن‌وشوهری را متشکل از دو بزرگ‌سال با جنسیت های مخالف می داند که با هدف ابراز شده تشکیل خانواده به هم ملحق شده اند. زیر منظومه زن‌وشوهری دارای تکالیف یا نقش‌هایی است که برای عملکرد خانواده حیاتی است مهارتهای اصلی لازم برای به ثمر رسیدن تکالیف این زیر منظومه عبارت از «مکملیت» و «برون سازی متقابل» است یعنی زن و شوهر باید الگوهایی به وجود آورند که درآن هرکدام عملکرد دیگری را در بسیاری از زمینه ها حمایت کند. باید الگوهای مکملیتی به وجود آورند که به هرکدام از آن‌ ها این امکان را بدهد که تسلیم شود بی آن که احساس کند «تسلیم شده است» هم زن و هم شوهر باید بخشی از مجزا بودن خود را برای کسب تعلق از دست بدهند پافشاری زن و شوهر در حفظ حقوق مستقل خود، ممکن است زیر بار «بهم وابستگی» رفتن را در یک رابطه قرینه مختل کند.

 

زیر منظومه زن‌وشوهری می‌تواند پناهگاه یا مفر استرس‌های جهان خارج و چارچوب تماس با سایر سیستم های اجتماعی باشد می‌تواند یادگیری خلاقیت و رشد را در دامان خود تقویت کند. زن و شوهر در روند برون سازی متقابل خود می‌توانند وجوه خلاق ولی نهفته همسر خود را فعال کنند و بهترین ویژگی‌های یکدیگر را مورد تقویت قرار دهند البته ممکن است زن و شوهر وجوه منفی یکدیگر را فعال کنند زن و شوهر می‌توانند در بهسازی یا نجات دادن همسر خود مصر باشند و با این کار مانع کسب صلاحیت او شوند. به عوض قبول همسر خود، به همان صورتی که هست استانداردهای تازه ای را به او تحمیل می‌کنند. آن‌ ها ممکن است الگوهای مراوده ای متکی – حامی ایجاد کنند الگوهایی که در آن عضو متکی، متکی باقی می‌ماند تا احساس حامی بودن همسر خود را تقویت کند. این قبیل الگوهای منفی می‌تواند در بین زوجین متوسط وجود داشته باشد بی آن که دال بر وجود آسیب گسترده یا انگیزش ناروای هیچ یک از آن‌ ها باشد.

 

زیر منظومه زن‌وشوهری باید مرزی ایجاد کند که ان را از مداخله انتظارات و نیازهای سایر سیستم ها حفظ کند این امر خصوصاً وقتی مصداق دارد که خانواده دارای کودکانی هم باشند بزرگسالان باید یک حیطه روان – اجتماعی مخصوص به خود داشته باشند، پناهگاهی که بتوانند در آن از یکدیگر حمایت عاطفی کنند اگر مرز حول زیر منظومه زن‌وشوهری خیلی سخت و خشک باشد، ممکن است که انزوای آن‌ ها سیستم خانواده را تحت‌فشار و استرس قرار دهد اما اگر زن و شوهر مرزها را سست نگه دارند ممکن است زیر گروه های دیگر ازجمله بچه‌ها و خویشاوندان در وظایف و عملکرد زیر منظومه آن‌ ها مداخله کنند . به زبان ساده زن و شوهر به یکدیگر به‌عنوان پناهگاهی در مقابل انتظارات عدیده زندگی احتیاج دارند.

 

 

 

۲-۳- ب: تفاوت های زنان و مردان

 

به اعتقاد روان شناسان در پیدایش تفاوت های زنان و مردان هم عوامل ارثی و هم عوامل محیطی هر دو سهم مهمی دارند اما جامعه شناسان معتقدند که تفاوت های زن و مرد معلول تفاوت در رفتاری است که جامعه در مورد آن‌ ها پیش می‌گیرد و در کل تفاوت زن و مرد در جزئیات است و نه کلیات ازآنجاکه یکی از عوامل مؤثر در رضایت از زندگی زوجین درک تفاوت های بین زوجین هست در اینجا به ذکر بعضی از موثرترین تفاوت ها فیزیولوژیکی، عاطفی و شناختی می پردازیم.۰

 

 

 

۲-۳-۱- نقش کروموزوم y در ایجاد تفاوت ها

 

کروموزوم y اولا باعث می‌شود که جنین انسان پسر باشد و ثانیا با الگوی خاص و کاملا متفاوتی از الگوی جنین دختر رشد کند علاوه بر این کروموزوم ویژگی جنس نر را نیز به او می‌دهد مثلا پسر در مقابل انواع آسیب های جسمی روانی نسبت به دختر حساس تر است . مرگ و میر پسران در دوران جنینی و در طول زندگی بیشتر از دختران است و مردها عموما ازنظر بدنی نیرومندتر از زن ها هستند؛ که همه این‌ها جزء ویژگی‌های بنیادی مردهاست و چندان به محیط اجتماعی بستگی ندارد (گنجی، ۱۳۷۵).

 

 

 

۲-۳-۲- تفاوت در رشد

 

جنین پسر در رحم مادر خیلی سریعتر از جنین دختر رشد می‌کند، این برتری تا ۱۲ سالگی است و از آن پس رشد دخترها بیشتر می‌شود ولی خلاصه باز پسرها جلو می افتند. دوره استراحت قلب در هر زمان در پسرها کوتاه تر از دخترهاست. بعد از شروع عادت ماهانه بسیاری از دختران هم ازنظر جنسی و هم ازنظر روانی دچار ناراحتی می‌شوند آستانه حس درد و حس لمس دختران از بدو تولد پایین‌تر از پسران است ولی توانایی شنوایی و بویایی زن ها بالاتر از مردان است. این تفاوت طوری است که پسران را برای زندگی فعال و پر جنب و جوش و دختران را برای زندگی آرام آماده می‌کند (همان منبع).

 

حجم مغز : صد سال پیش دانشمندان متوجه شدند که حجم مغز مردان بیشتر از آن است و همین مسئله را دلیل هوشمندی بیشتر مردان برشمردند. این نگرش بعدها با این فرضیه که حجم مغز انسان تابع ابعاد جسمانی است (هاید[۳]، به نقل از رحمتی، ۱۳۸۰).

 

هیپوتالاموس : ناحیه کوچکی در بخشی از مغز است و تفاوت های جنسی در این ناحیه به چشم می‌خورد این تفاوت ها ناشی از تمایز بافت مغزی است که در مرحله رشد جنینی صورت می‌گیرد ممکن است تفاوت های جنسیتی در هیپوتالاموس اثراتی بر روی رفتارهای دو جنس داشته باشد لیکن این مسئله تحقیقا ثابت نشده است (گیبونز، به نقل از رحمتی، ۱۳۸۰).

 

نیمکره راست، نیمکره چپ : به عقیده جری لوی میزان جانبی شدن (استفاده از نیمکره خاصی از مغز) مغزی زنان کمتر از مردان بوده و احتمال این‌که دو طرفه باشد در زنان بیشتر است. بدین صورت فضای عصبی بیشتری برای پردازش کلامی اختصاص یافته و پدیده واسطه کارایی زنان در آزمون کلامی بهتر از مردان است. از سوی دیگر به همان نسبت که زنان در توانایی‌های کلامی مهارت کسب می‌کنند به همان میزان نیز در توانایی‌های فضایی ضعیف می‌شوند. ما حصل کلام این‌که بنا بر ادعای لوی مهارت‌های کلامی زنان بیشتر از مردان بوده و در مهارت‌های فضایی ضعیف تر از مردان هستند پژوهش های انجام شده فرضیه مطرح شده توسط لوی را اثبات می‌کنند در رابطه با سنجش توانایی کلامی مردا ن نیز ثابت شد که مردان بیشتر از زنان جانبی می‌شوند و این مسئله دلیل ضعف شان هست. (هالپرن، به نقل از رحمتی،۱۳۸۰).

 

اعتمادبه‌نفس : تحقیقات انجام شده حاکی از این است که جنس مونث در قیاس با مردان از اعتمادبه‌نفس کمتری برخوردار است تحقیقات انجام شده در مورد کودکان پیش دبستانی در مقطع سنی ۵/۴ – ۴ سالگی نیز نتایج مشابهی را به دست داده است ؛ به عبارت دیگر جنس مونث تلقی چندان مثبتی از کارکردهای خویش ندارد (کراندال، به نقل از رحمتی،۱۳۸۰).

 

مستندات و یافته های موجود حاکی از این است که اشخاصی که در رابطه با موفق شدن مردد هستند از اعتمادبه‌نفس کارآمدی برخوردار نبوده و بدین واسطه از پس کارهای چالش برانگیز بر نمی آیند برای ارزیابی اعتمادبه‌نفس حقیقی زنان باید برخی از مسایل روشن شود. فرضا چنانچه زنان وظیفه ای را متعلق به جنسیت خویش بدانند در این مقوله اعتمادبه‌نفس چشمگیری را عرضه داشته و کار را به نحو احسن انجام می دهند به علاوه چنانچه زنان در رابطه با وظایف محوله باز خورد و پس خوراند مثبت مواجه شده و از کیفیت توانایی‌های واقعی خویش آگاه شوند به لحاظ داشتن اعتمادبه‌نفس هیچ گونه کاستی و نقیصه ای ندارند. نکته آخر در رابطه با قیاس میزان اعتمادبه‌نفس دو جنس این‌که اگر زنان احساس کنند که کارشان با دیگران مقایسه می‌شود، دستخوش ضعف اعتمادبه‌نفس می‌شوند حال اگر کارشان انفرادی بوده و مورد مقایسه با دیگران قرار نگیرد اعتمادبه‌نفس بالایی را از خود نشان می دهند (رحمتی،۱۳۸۰).

 

مسئله قابل تامل دیگر این‌که تفسیر مردان از نتیج احتمالی امری قدری اغراق آمیز است، در صورتی که عکس این مطلب در مورد زنان صدق می‌کند به زبان دیگر زنان در قیاس با مردان از اعتمادبه‌نفس استواری برخوردار نیستند (توماس، به نقل از رحمتی،۱۳۸۰).

پایان نامه روانشناسی با موضوع : زوج خوشبخت و کامل

زوج کامل، مسالمت جو است. ممکن است زن و شوهر در مواردی اختلاف نظر پیدا کنند و حتی با یکدیگر به مشاجره بپردازند اما می‌توانند هم چنان به شیوه ای عاشقانه به زندگی مشترک خود ادامه دهند. زوج کامل خود انگیخته است . چنین زن وشوهری می‌توانند توافق کنند که جایگاه خاصی را برای تغییر قائل شوند حال چه تغییر در مسیر زندگی شان باشد و چه تغییر در دیدگاهشان نسبت به خلق و خو یا تصمیماتی که می‌گیرند، چنین زوجی می‌توانند چه در خلوت و چه در حضور دیگران با یکدیگر صمیمی‌باشند . هر یک از آن‌ ها برای رشد و تعالی همسر خود حمایتی اساسی فراهم می‌کند چنین همسرانی می‌توانند وضعیت عاطفی همدیگر را درک کنند و بپذیرند اما نه تا حدی که لازم شود تفاوت های موجود را بپوشاند زوج خوشبخت سعی می‌کنند تا احساسات خود را به زبان بیاورند و سپس بدون آن که از این ابراز احساسات دلسرد یا پشیمان شوند، آن‌ ها را به دست فراموشی می سپارند و کلام آخر آن که هر یک از دو همسر علی رغم آن که به وجود تفاوت میان خود باهمسر خویش اذعان دارد به شدت مراقب و دوستدار دیگری است.

 

دانلود پایان نامه

 

 

 

۲-۴-۴- نقش عشق در ازدواج و تداوم زندگی

 

کرو و ریدلی، به نقل از موسوی (۱۳۸۴)، این مطلب را این گونه بیان می‌کنند.

 

قبول این تصور که ازدواج منبع رفاه فردی است باعث شده است تا ازدواج بر اساس عشق مورد پذیرش جامعه قرار گیرد : «صرف نظر از جنبه‌های مثبت و منفی امکانات گوناگون مردان و زنان جوان سراسر جهان انتخاب خود را کرده‌اند زنان و مردان جوان بر ازدواج مبتنی بر عشق تاکید دارند (هات فیلد، ۱۹۹۶). هات فیلد علاقه مند به درک این تغییرات است : و در حال حاضر دردنیا نسبت به نوشته هایی که درباره عشق و ازدواج است نظر مثبت وجود دارد اغلب خوانندگان امیدوارند که تساوی جنسی، آزادی فردی و امکان زندگی بهتر برای همه در سراسر جهان فراهم شود.

 

دیگران درباره این موضوع نظر متفاوت دارند. دیون و دیون (۱۹۹۳) معتقدند که در جوامع فرد گرا ونه در جوامع جمع گرا عشق پایه ازدواج محسوب می‌شود.

 

گرچه عشق در طول تاریخ وجود داشته است اما این موضوع در قرن ۱۹ و ۲۰ به‌عنوان اساس ازدواج معرفی شد هنوز در بسیاری از مناطق جهان مانند هندوستان، افریقا و بیشتر مناطق آمریکای لاتین و آسیا ازدواج به دلایل اقتصادی و موقعیت اجتماعی صورت می‌گیرد و بعد از ازدواج ممکن است رابطه عاشقانه به وقوع بپیوندد. در این مناطق عشق شرط لازم برای ازدواج نیست.

 

عشق و داشتن این احساس نه فقط برای فرد بلکه برای افراد دیگر نیز مهم است دیگران سعی می‌کنند این احساس را درک کنند نسبت به آن توجه داشته باشند و در زمان جدایی یک زوج عاشق احساس تاسف کنند . عاشق فرد مورد نظر خود را ایده آل می بیند و هیچ ضعفی را به او منتسب نمی‌کند زوج یکدیگر را ایده ال فرض می‌کنند و نمی‌توانند توضیح دهند که چرا عاشق این فرد خاص شده اند . این دو عامل ایده آل گرایی و بی منطقی با ناتوانی در توضیح اساس خوش بینی و اضطراب درباره آینده در رابطه است. به نظر می‌رسد عامل خوش بینی باوجود بی منطقی زوج را به سمت پیدا کردن راه حل برای مشکلات بعدی رابطه خود سوق می‌دهد. زوج اضطراب دارند چون وقتی مرحله ایده آل بودن به سر می‌آید چالش گریز ناپذیر برای زوج به وجود می‌آید تا رابطه خود را بر اساس واقعیت بنا نهند و با نقاط ضعف زوج خود کنار بیایند برخی رفتارهای ابتدایی زوج عاشق شامل خیره شدن در چشمان یکدیگراحساس نیاز به لمس نزدیکی بدنی و زمزمه کردن غلوهای عاشقانه است. این تصویر برای همه ما به دلیل تجربه شخصی مشاهده دیگران و توصیف رمآن‌ ها آشنا است (همان منبع).

 

 

 

 

۲-۴-۵- مدل مثلث عشق استرنبرگ

 

استربنرگ برای عشق یک مدل مثلثی در نظر گرفته، که شامل سه ضلع است: شهوت، صمیمیت، تعهد وتصمیم.

 

این نظریه بیان می‌کند میزان عشقی که یک فرد تجربه می‌کند بر قدرت این سه عنصر بستگی دارد. بعلاوه نوع عشقی که هر فرد تجربه می‌کند به تعامل بین این سه عنصر بستگی دارد.

 

صمیمیت شامل ابراز احساس و احساس وابستگی به یکدیگر می‌شود. رابطه صمیمانه رابطه‌ای است که در آن احساس آرامش وجود دارد.

 

شهوت شامل علاقه‌ی شهوانی زن ومرد به یکدیگراست. انرژی ای که منجر به عشق رمانتیک، تماس فیزیکی، جذبه ی فیزیکی و احساس جنسی می‌شود، می‌توان به‌عنوان شهوت توصیف کرد.

 

عنصر تعهد در رابطه رشد می‌کند و شامل تصمیم به وفاداری به همسر می‌شود. تصمیم_تعهد، به این موضوع اشاره که زن وشوهر تصمیم گرفته اند به یکدیگر وفادار باشند و رابطه‌ی وفادارانه را تشکیل دهند.

 

بر مبنای این سه جزء، استرنبرگ عشق را به انواع مختلفی تقسیم می‌کند که در آن جایگاه و ارتباط این سه جزء باهم، نشان‌دهنده نوع عشق است:

 

    1. دوست داشتن: در این نوع عشق، «تعلق» مهم‌ترین عنصر رابطه است، اما احساسات تند و فیزیکی و الزام و سرسپردگی در رابطه وجود ندارد.

 

    1. شیدایی: مهم‌ترین عنصر در این نوع عشق، احساسات شهوانی است و دو عنصر دیگر در آن وجود ندارد.

 

    1. عشق رمانتیک: در این نوع عشق، تعلق و احساس شهوانی وجود دارد، اما عنصر سوم موجود نیست.

 

    1. مؤانست و رفاقت: تعلق و ماندگاری در این رابطه بسیار مشهود است؛ اما از احساسات تند و شهوانی در آن خبری نیست.

 

  1. عشق احمقانه: در این نوع عشق، احساسات شهوانی همراه با الزام حضور دارد، اما تعلق وجود ندارد.

استرنبرگ، هیچ یک از این انواع عشق را مناسب نمی‌داند؛ بلکه معتقد است هر سه جزء عشق باید در ترکیب و هماهنگی باهم باشند تا فرد به عشق نهایی برسد؛ و این عشق، یک عشق ایده‌آل و مطلوب است.

 

جانسون، مدل استرنبرگ را قبول دارد، اما آن را کامل نمی‌داند. مازلو نیز عشق را به دو گروه تقسیم می‌کند:

 

    1. عشق کمبود: یک نوع از عشق، عشق کمبود، عشق خودخواهانه، تسخیری و حرص است؛ در این عشق، نیازهای برآورده نشده فرد، دخیل است. یعنی فرد دیگری را به این دلیل دوست دارد که نیازهایش را ارضا می‌کند. مازلو این عشق را «عشق کمبود» می‌نامد. این نوع عشق مثل اعتیاد به دارو است. فرد، خود را به دیگری می‌آویزد و به دلیل نابسندگی خود، نمی‌تواند بدون او هیچ کاری انجام دهد. درواقع همان‌طور که اعتیاد به دارو در طبقه پایین شایع است، اعتیاد به این عشق نیز در طبقه متوسط بسیار شیوع دارد. به نظر می‌رسد عشق رمانتیک استرنبرگ، همان عشق کمبود مازلو باشد. عشق کمبود، مانند چاهی است که باید پر شود. یک خلأ، که عشق در آن ریخته می‌شود.

 

  1. عشق وجودی: نوع دیگر عشق، عشق بالغ و فروتن است، که تنها بر اساس عشق وجود، دیگری بنا می‌شود. باز و خودمختار است. متکی به خویش است و آزادانه ارزانی می‌شود. عشق وجودی، بدون شک ارزشمندتر، بالاتر و بسیار باشکوه‌تر از عشق کمبود است. برای این نوع از عشق، آزادی تمام و کمال لازم است و منظور از آزادی این است که فرد «بی‌همتایی» درونی خود و فرد دیگری را به تمامی پذیرفته باشد.

میل به سخاوت و تمایل به بخشش و خشنود کردن دیگری، در این عشق دیده می‌شود. فرد در تلاش است تا دیگری را بشناسد و همین امر موجب صمیمیت در دو فرد می‌گردد.

 

عشق مبتنی بر کمبود، با حالت تدافعی در طرفین خود نشان می‌دهد؛ در حالی‌که ویژگی عشق وجودی، خودانگیختگی و حفظ فردیت در رابطه است. این عشق فقط معطوف به فرد نیست، بلکه در رابطه فرد با جهان نیز صدق می‌کند. فرد در این مرحله، می‌تواند طبیعت را همان‌گونه که هست ببیند و از آن لذت ببرد. در صورتی که عشق مبتنی بر کمبود، جهان را پدیده‌ای می‌داند که قرار است تنها هدف خاصی را ارضا کند.

 

عشق وجودی هوشیارانه است و از آنجایی که مالکانه و تسخیری نیست، باعث رنج و عذاب نمی‌گردد. بدون هیچ هدف خاصی، تنها لذت‌بخش و شادی‌آور است. معمولاً از عشق وجودی، به‌عنوان تجربه‌ای شگفت‌انگیز و بی‌نیاز یاد می‌شود.

 

 

 

۲-۴-۶- اثرات نزدیکی و فاصله در تداوم زندگی

 

اکثر در ما نگران مفهوم نزدیکی و فاصله را اساس چالش در رابطه می دانند. در حالی که این مفهوم یک مفهوم رشدی ساختاری برای درک ماهیت رابطه صمیمانه و نزدیک است اما به خودی خود نیز مفهوم بسیار ساده ای است (کرو و ریدلی[۶]، به نقل از موسوی، ۱۳۸۴).

 

از نقطه نظر مشاهدات بالینی به نظر می‌رسد که مفهوم نزدیکی/ فاصله مفهومی یکپارچه نیست بلکه از مجموع چند متغیر متفاوت شکل می‌گیرد مفهوم کلی نزدیکی/ فاصله اشکال متفاوتی دارد که باهم یا جداگانه حداقل ۴ عامل را شکل می دهند که این عوامل می‌توانند موفقیت درمانی را پیش بینی کند (هال وگ و همکاران، ۱۹۸۴) این متغیرها را به این صورت می‌توان توصیف کرد:

 

    1. نزدیکی جنسی : ویژگی این متغیر به راحتی در رابطه جنس و میزان نزدیکی قابل قبول برای هر زوج مشخص می‌گردد.

 

  1. نزدیکی جسمی و کلامی : این متغیر گرفتن و دادن مهر و عاطفه را در تعاملات غیر کلامی مانند آسودگی در آغوش گرفتن مشخص می‌کند، این نیاز و توانایی قبول و تحمل آن از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اغلب لازم است به زوج کمک کنیم تا درباره میزان نزدیکی جسمی به توافق برسند.

 

  • نزدیکی عاطفی : این متغیر با توانایی همدلی با احساسات و تجارب زوج ارتباط دارد و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. وقتی همدردی مخل فرد دیگر است یا فرد دیگر بسیار خود را کنار می کشد می‌تواند زمینه استرس بین زن و شوهر را فراهم آورد.

 

  1. نزدیکی عملی : این واژه بالینی برای جنبه‌هایی از رابطه مورد استفاده قرار می‌گیرد که با نزدیکی روزانه زوج مرتبط است و شامل مشارکت در انجام وظایف اطلاع از محل و فعالیت زوج دیگر و نقشه کشیدن و سازمان دادن زندگی مشترک باهم یا به تنهایی به‌وسیله حمایت از فعالیت های یکدیگر است.

در مراحل مختلف چرخه زندگی فردی یا خانوادگی زوج به تفاوت یا میزان نزدیکی یا فاصله توجه می‌کنند یا وقایع استرس زای زندگی پاسخ های کاملا متفاوت را در هر زوج ایجاد می‌کنند. برای مثال اگر زن در این دوره میزان نزدیکی جسمی و غیر کلامی بیشتری را انتخاب کند در حالی که شوهر نزدیکی جنسی بیشتری را ترجیح دهد، این دو نیاز متفاوت باعث درگیری زن و شوهر می‌شود (همان منبع).

 

 

 

۲-۴-۷- خصوصیات زوجین دارای رضایت زناشویی

 

فروقان فر (۱۳۸۶) خصوصیات زوجین دارای رضایت زناشویی و سازگار را به شرح زیر نقل می‌کند:

 

۱-زن و شوهر با رابطه‌ای که دارند خود را خوشبخت می دانند.

 

۲- ارضای کامل نیازهای جسمانی و عاطفی انجام می‌گیرد.

 

۳-هر یک از همسران زندگی همسرش را بارور می‌سازد.

 

۴-محیط زناشویی شخصیت هر یک از زن و شوهر را ارزشمند می شمارد و به هر یک کمک می‌کند تا به‌عنوان یک شخص استعدادهای ذاتی خود را شکوفا سازد.

 

۵-زوجین پشتیبانی متقابل از هم دارند، زوجین (من) یکدیگر را تهدید نمی‌کنند و از بودن باهم احساس خشنودی می‌کنند.

 

۶-نسبت به همدیگر درک و پذیرش متقابل دارند.

 

۷- رابطه زن و شوهر به شکل های زیر منعکس می‌شود: مراقبت، توجه به رفاه و خوشبختی یکدیگر، احترام متقابل، احساس مسئولیت (اختیاری) به نیازهای یکدیگر.

 

رضایت زناشویی، به مذاکره مداوم، ارتباط و فرایند سازش مربوط می‌شود. رضایت زناشویی، مطلوبیت زندگی، خشنودی از آن، کیفیت و میزان سازگاری زناشویی نیز مانند سازگاری زندگی مجردی از عواملی مختلف تأثیر می پذیرد که ارزیابی آن‌ ها در افراد و روابط شان بخشی از ادبیات مشاوره ی ازدواج و خانواده است.

 

رضایت زناشویی بر کیفیت عملکرد والدین، طول عمر، میزان سلامت، رضایت از زندگی، میزان احساس تنهایی، رشد و تربیت فرزندان، روابط اجتماعی و گرایش به انحرافات اجتماعی تأثیر دارد. (احمدی، فتحی، آشتیانی و نوابی نژاد،۱۳۸۴)

 

پژوهش ویلسن (۲۰۰۱)، در مورد رابطه بین پیشینه فردی و خانوادگی و سازگاری دو نفره نشان داد که تنیدگی کلی، سلامت هیجانی، دفعات ازدواج، مشکلات خانوادگی و رضایت زناشویی با سازگاری دو نفره ارتباط معناداری دارد.

 

لیدرو (۲۰۰۶) معتقد است زن و شوهرهای خشنود و سازگار نه‌تنها یکدیگر را سرزنش نمی‌کنند بلکه به دنبال عواملی هستند که تأثیر مثبتی بر روابط آن‌ ها بر جای بگذارد.

 

ادراکات زن و شوهر و برداشت‌هایی که آن‌ ها از زندگی خانوادگی خود داشته اند در سازگاری و رضایت زناشویی آن‌ ها تأثیر گذار است و نیز تأثیرات که زن از ادراکات و تجربیات خانواده اش می‌گیرد برجسته تر و بیشتر از مرد است یعنی دخالت الگوهای قبلی در رضایت و سازگاری زناشویی از ناحیه‌ی زن قوی‌تر است. (سباتیلی، ۲۰۰۳؛ به نقل از شاهمرادی،۱۳۸۴)

 

درواقع الگوهای ارتباطی، تعاملات، رضایت و سازگاری از بین نسل ها قابل انتقال هستند و این انتقال در رشد اجتماعی کودکان قابل نفوذ است. (سباتیلی، ۲۰۰۳؛ به نقل از شاهمرادی،۱۳۸۴)

عواملی مؤثر بر دوام زناشویی

۱-توانایی انطباق: توانایی انطباق با تغییرات چرخه زندگی و حوادث استرس زا.

 

۲-تعهد به خانواده: شناخت و بازشناسی ارزشهای فردی هر عضو و پذیرفتن ارزش خانواده به‌عنوان یک واحد.

 

۳-ارتباط: ارتباط ثمر بخش بین زوجین مستلزم صراحت، باز بودن و تداوم ارتباط است.

 

 

 

 

 

۲-۴-۹- نیازها و عوامل خشنودی رضایت زناشویی

 

نوشته های نخستین بر ادراک روابط موجود بین رضایت والدین و رضایت شخصی و خشنودی زناشویی تاکید داشته و یکی از عوامل مهم احساس خشنودی را سطح پایین تنیدگی مطرح نموده اند. بعلاوه اخیرا رابطه بین تغییرات روزانه و درجه احساس ارضا سه نیاز اساسی را که عبارت‌اند از استقلال، احساس شایستگی و احساس مرتبط بودن را بررسی نمودند. احساس استقلال یعنی اینکه شخص بتواند آنچه را که می خواهد بدون اینکه احساس کند تحت تأثیر دیگران است انجام دهد. احساس شایستگی یعنی اینکه شخص بتواند آنچه را که می‌خواهد بدون اینکه احساس کند تحت تأثیر دیگران است انجام دهد. احساس شایستگی به معنای داشتن توانایی مواجهه با چالش های پیش رو است و احساس مرتبط بودن به معنای میزان تجربه روابط نزدیک مثبت با دیگران است. (امیدنیا، ۱۳۷۶)

 

 

 

۲-۴-۱۰- جنیست و رضایت زناشویی:

 

برم (۱۹۸۵) در بررسی‌های خود به این نتیجه رسید که به نظر می‌رسد جنسیت در بعضی از نقاط چرخه زندگی زناشویی می‌تواند در شادتر ساختن افراد مؤثر باشد. جنسیت همچنین ممکن است در فوایدی که افراد از ازدواج برداشت می‌کنند نیز تأثیر گذار باشد. برنارد (۱۹۷۲) عقیده ازدواج‌های مردانه و ازدواج‌های زنانه را برحسب تفاوت‌های مربوط به روش هایی که مردان و زنان ازدواجشان را ادراک می‌کنند و انتظارات متفاوتی که برای ازدواجشان در نظر می‌گیرند، مطرح کرد. او گزارش داد به نظر می‌رسد ازدواج نیازها و علایق مردان را نسبت به زنان بهتر و بیشتر برآورده می‌کنند؛ و اینکه مردان متال آشفتگی روان‌شناختی کمتر و سلامت فیزیکی و روانی بیشتری را نسبت به مردان مجرد تجربه می‌کنند.

 

 

یکی از تفاوت هایی عمده در ازدواج زنان و مردان این است که تغییر سبک زندگی به‌عنوان یک شوک به ویژه در زنان تجربه‌شده است. شغل زن اغلب مکان دوم را نسبت به شغل مردم می‌گیرد؛ و اغلب زنان باید مسئولیت بزرگتری را برای کارهای خانه به عهده بگیرند. (برنارد، ۱۹۷۲)

 

در مطالعه‌ای که توسط وانفوسن (۱۹۸۱) در مورد روابط زناشویی و استرس زندگی انجام گرفت، نشانه دیگری از تفاوت‌های جنسی در ازدواج آشکار شد. وانفوس گزارش کرد که برای شوهران، حمایت مؤثر زنان در تایید و صمیمیت، با افسردگی کمتر آن‌ ها درزمینهٔ استرس شغلی رابطه دارد؛ در حالی که افسردگی کمتر و بهتر بودن برای زنان با سودمندی و عدم اختلاف درباره کارهای روزمره مرتبط است.

 

یافته‌های چندی در توافق با ایده برنارد در مورد ازدواج‌های متفاوت مردان و زنان وجود دارد. هر چند که ازدواج‌های زود هنگام با رضایت زناشویی برای هر دو جنس رابطه معکوس دارد (لی، ۱۹۷۷). همچنین زنان بیشتر از مردان به گزینه طلاق اندیشیده اند. (بوث و وایت، ۱۹۸۰)

 

تحقیقات نشان می‌دهد منابع بیشتر فردی در دسترس، با کیفیت بیشتر زناشویی همراه است. تحصیلات و سن در اول ازدواج در ارزیابی از کیفیت زناشویی مؤثر بوده اند. (بامپت و سویت، ۱۹۷۲)

 

ادبیات پیشین رضایت زناشویی نشان می‌دهد که در مراحل مختلف دوره زندگی زناشویی، تجربه ازدواج برای مردان و زنان متفاوت است. این پیشینه نشان می‌دهد در طول مراحل اولیه ازدواج زنان و مردان در سطح بالایی از رضایت و سازگاری قرار داشته و مشابهت بیشتری را دارند؛ در حالی که در ادامه عوامل چندی وجود دارد که تجربه زناشویی را در مردان و زنان متفاوت می‌سازد؛ و رضایت بالاتری را در مردان نسبت به زنان بوجود می‌آورد. شرایط و مقتضیات زندگی (استرسورهای بیرون از خانواده و داخل خانواده) و منابع شخصی ممکن است بر رضایت زناشویی تأثیر بگذارد. استرس‌های زندگی که مربوط به شرایط بیرون و یا درون زندگی خانوادگی است که ممکن است رضایت زناشویی را کاهش دهند. در حالی که دسترسی به منابع شخصی ممکن رضایت زناشویی را افزایش می‌دهند (بیرد، ۱۹۸۶).

 

 

 

۲-۴-۱۱ – تحول رابطه و صمیمیت و رضایت زناشویی

 

در نظریه های گوناگون تصریح شده است که تحول رابطه زناشویی از مراحل جذابیت یا جذب شدن، بررسی ارزش‌ها و بازخوردهای همدیگر، اظهار علاقه و خواستگاری، آزمون و محک رابطه (در چه حدی می‌توان همدیگر را همراهی و نیازهای هم را ارضا نمود)، خود گشودگی انتخابی (در جهت شناخت یکدیگر و اینکه چقدر شباهت وجود دارد)، رهایی از اوهام و تثبیت رابطه صمیمانه می گذرد و درنهایت افراد تصمیم می‌گیرند آیا تعهد لازم را به یکدیگر داشته باشند یا خیر؛ و در آن صورت است که این رابطه می‌تواند با دلبستگی، گرمی، آرامش و احساس ایمنی همراه شود. در بین تحقیقات، در مورد پذیرش صمیمیت به‌عنوان عنصر اساسی در کیفیت زناشویی مناقشه‌ای وجود ندارد (یزدان دوست،۱۳۷۶).

 

هنگامی که در روابط زناشویی صمیمیت بیشتر شود عشق و محبت نیز افزایش می یابد درنتیجه احساسات ناخوشایند بیشتری هم چون شرم و ترس نمایان می‌شود که باید درمان شوند (گری، ۱۳۸۹).

 

 

دانونو و جانسن (۱۹۹۴) مطالعه ای را انجام دادند که در آن صمیمیت به سه نوع فرعی تقسیم می‌شود:

 

کلامی، عاطفی و جسمانی. این سه متغیر هرکدام به سهم خود می‌توانند به‌عنوان عوامل تعیین کننده پیوند و تعامل با سایرین و پیش بینی کننده رضایت زناشویی و درنتیجه سازگاری زناشویی نقش مهمی داشته باشند. هرچه لحظات و وقایع شادی انگیز و لذت بخش بیشتر و به‌طور مداوم باشد شخص از سلامت جسم و روان بیشتر برخوردار بوده احساس رضایتمندی بیشتری کرده و استرس‌های زندگی کم رنگ تر می‌شود (زینی،۱۳۸۹؛ به نقل از رضایی، ۱۳۹۰).

 

[۱] – Kaslo & Robinson

 

[۲]-Bernard.

 

[۳] – Vanfossen

 

[۴] – Lee

 

[۵] – Booth & White

 

[۶]- Bumpass & Sweet

خرید اینترنتی فایل خانواده اصلی و رضایت زناشویی

آمده، ارزش های اجتماعی و مذهبی درونی شده و مجموعه باورها و جهت گیری های کنونی ناشی از تجارب پیشین اشاره نمود. ریشه روابط در درون خانواده نیز مانند روابط خوب با والدین تا حدی باموفقیت و رضایت و سازگاری زناشویی همراه بوده است.

 

 

برهمین اساس مشخص شد که زنان دارای پدر با خصوصیات گرم و پرورش دهنده، به مردان بویژه به شوهر اعتماد بیشتری دارند و زنان دارای پدارن سرد و منزوی و اجتنابی به مردان ازجمله شوهر خود کمتر اعتماد می‌کنند. به همین شکل مردانی دارای مادران ناپایدار، در شیوه‌های برقراری روابط، زنان را بیشتر مضطرب می‌سازند و ارتباط آن‌ ها ممکن است مشکلاتی را در پی داشته باشد. (محمدی، ۱۳۷۹ ؛ به نقل از رضایی،۱۳۹۰)

 

باوجود این پاره ای از شواهد دال بر این بوده که افراد تمایل دارند همسر مشابه با خود انتخاب کنند. این شاید بدان دلیل باشد که روابط دوستانه و محبت آمیز، نخست از والدین آموخته می‌شوند (ملازاده، ۱۳۸۱؛ به نقل ازاعتمادی، ۱۳۸۴).

 

ویژگی‌هایی را که هر یک از زوج‌ها (از خانواده اصلی) با خود به رابطه جدید می‌آورند مانند شیوه‌های گفتگو و ارتباط، ساخت های قدرت، الگوهای مراوده ای، جهان بینی و فرضیات اساسی در مورد زندگی و … همه ازجمله عواملی است که رضایت زناشویی را تحت تأثیر قرار می‌دهد (مارکویسکی و گرین وود، ۱۹۸۴؛ به نقل از رضایی،۱۳۹۰).

 

 

 

۲-۴-۱۳-تنیدگی و رضایت زناشویی

 

هیجان حالتی در موجود زنده است که مستقیم و یا غیر مستقیم بر همه فرایندهای روان‌شناختی یا فیزیولوژیکی تأثیر دارد، همچین به‌عنوان نوعی آمادگی فرد برای عمل در یک موقعیت خاص شناخته‌شده است. محققان انواع هیجانات انسان را در دو بعد هیجان مثبت و هیجان منفی طبقه بندی کرده‌اند. وقتی فرد هیجان منفی را تجربه می‌کند احساس تشویش و ناخشنودی و عصبانیت می‌کند. واضح است که هیجانات منفی هر یک از زوجین نسبت به خود، یکدیگر و رابطه شان سازگاری زناشویی تمرکز یافته اند نشان می‌دهند که تنیدگی برکیفیت زناشویی و شغلی تأثیر گذار هستند (فرحبخش، ۱۳۸۳).

 

 

 

 

۲-۴-۱۴-سبک های مقابله‌ای و مهارت‌های ارتباط و رضایت زناشویی

 

مناگان (۱۹۸۹) مشخص کردند که مقایسه های خوشبینانه، مذاکره و گفتگو، نه اغماض و نادیده گرفتن می‌تواند پیش بینی کننده سازگاری زناشویی محسوب شوند.

 

به استناد یافته های (ماتلین و همکاران،۱۹۹۰؛ به نقل ازشاهمرادی،۱۳۸۳) میزان بکار بستن سبک های مقابله ای مانند جستجوی حمایت اجتماعی، مواجهه توام با روی آورد هیجانی با توجه به وضعیت جنس افراد و نوع موقعیت‌های تنش‌زا متفاوت بوده است. نظریه های مقابله ای سنتی، مردان را به استناد بیشتر از راهبردهای رویاروی مسئله مدار و زنان را بیشتر به استفاده از راهبردهای مقابله ای فعل پذیر توصیف می نمودند. (فلکمن و همکاران،۱۹۹۰؛ به نقل از شاهمرادی، ۱۳۸۳) به عبارت دیگر، مقابلها رویارویی را در مردان مؤثر و در زنان ناموثر تلقی می‌کردند. باوجود این نظریه های مقابله ای اخیر، مقابله در مردان را به ویژه در گستره کاری، رقابتی، وظیفه مدار حتی حل مسئله توام با پرخاشگری و مقابله در زنان را به ویژه در گستره روابط بین فردی اجتماعی، قاطع و همدلانه توصیف کرده‌اند (فروقان فر، ۱۳۸۴).

 

درمجموع نتایج نشان داده است سبک های مقابله ای مورد استفاده مردان می‌تواند به‌عنوان پیش بینی کننده‌های مهم و معنادار رضایت زناشویی به حساب می آیند. به‌طور خاص دو، سبک مقابله ای فاصله گرفتن-اجتناب و مواجهه، جستجوی حمایت اجتماعی پیش بینی کننده های خطی رضایت وسازگاری زناشویی بودند؛ به عبارت دیگر، زوجین بسته به میزان استفاده از سبک های اول و دوم به ترتیب از رضایت کمتر و بیشتری برخوردار بودند (باومن،۱۹۹۰؛ به نقل از رضایی،۱۳۹۰).

 

بررسی‌ها نشان داده است که زوج‌های آشفته معمولاً رفتارهای منفی را به همسرشان نسبت داده، در حالی که رفتارهای مثبت آن‌ ها را به محیط نسبت می‌دهند. این سیستم اعتقادی منفی که توام با تعاملات منفی است منجر به رشد احساس ترس و صدمه از یک طرف و عصبانیت از طرف دیگر می‌شود (کُری،۲۰۰۳؛ به نقل از رضایی،۱۳۹۰).

 

معمولاً زوج‌های آشفته مهارت‌های ارتباطی کمتری را نسبت به زوجهای غیر آشفته نشان می‌دهند و دید خوبی نسبت به رابطه شان ندارند. این زوج‌ها ممکن است برای مقابله باتعارض بیشتر به اجتناب از یکدیگر روی آورند تا اینکه سعی کنند از طریق مذاکره آن را حل کنند (لندیس، ۱۹۷۵؛ به نقل از رضایی،۱۳۹۰).

 

همچنین ممکن است زوجین از روش‌های درگیرانه تر منفی در موقعیت‌های تعارض انگیز استفاده کنند. (برنشتاین، ۱۳۸۲) پیشنهاد داد که باثبات ترین تعیین کننده ناخشنودی

پایان نامه : مهارت‌های مؤثر در ارتباطات زناشویی

به مشاهدات شما تا به این ترتیب بتوانید بفهمید واقعا چه اتفاقی در حال وقوع است و یا اینکه حوادث چرا و چگونه رخ می‌دهند. شاید هم در قضاوتهای ارزشی قاطع درباره‌ی آنچه به نظر شما خوب یابد و درست یا غلط است مؤثر باشند.

 

 

احساسات مشکل ترین بخش در گفتگو یا ارتباط است. بروز منطقی احساسات و نیز بیان آن‌ ها به نحو مؤثر می‌تواند در نزدیک کردن زوج مؤثر باشد (رضایی، ۱۳۹۰).

 

 

پژوهش هایی با طرح های مقطعی و طولی ثابت کرده‌اندکیفیت ارتباط زوجین به‌طور پیوسته و معنادار با رضایت زناشویی رابطه دارد (کاریر و گاتمن[۱]، ۱۹۹۹ ؛ گاتمن و لونسون[۲]، ۱۹۹۲ ؛ راجی و برادبوری[۳]،۱۹۹۹). نتایج این پژوهش ها حاکی است زوج‌های ناشاد از فقدان مهارت‌هایی رنج میبرند که مانع توانایی آن‌ ها در ارتباط مؤثّر می‌شود. نتایج به‌طور ویژه نشان می‌دهد زوج‌هایی که مهارت های لازم برای تنظیم ابراز عاطفی و ارتباط مؤثرّ را کسب ننموده اند، در تعارضات، دفاعی برخوردکرده یا کناره می‌گیرند و چنین رفتارهایی به نوبه ی خود نارضایتی و زوال روابط زناشویی را به دنبال دارد. کریستنسن و سولاوی [۴] (۱۹۹۰،۱۹۸۴) دریافتند زوج‌های درمانده نسبت به زوج‌های غیردرمانده ارتباط سازنده ی دوسویه ی کمتر، کناره گیری از ارتباط و تعارض بیشتری گزارش می‌کنند. از این رو، تأیید شده که رفتارهای ارتباطی و الگوهای تعاملی به‌طور روشنی با رضایت زناشویی مرتبطند. (عارفی و محسن زاده،۱۳۹۰).

 

 

 

۲-۴-۱۶- هفت نوع ارتباط مهم و نحوه ی برقراری آن

 

ازجمله نکات کلیدی و مهم برای درک و شناخت احساسات و دنیای درونی زنان توجه به نوع برقراری ارتباط با آن‌ ها است ازجمله عواملی که منجر به شکست عشق و ارتباطی میان زن و شوهر می‌شود که تازی در نوع برخورد و رفتار با یکدیگر است:

 

۱-زنان نیاز به حس دوست داشتن و عاشق شدن را دارند.

 

۲-زنان نیاز به کسب و ابراز احساسات دارند.

 

۳-زنان خواهان امنیت در تمام جنبه‌های زندگی هستند.

 

۴-زنان خواهان صحبت و مذاکره هستند.

 

۵-زنان خواهان تمایل جنسی درخور محبت و توجه هستند.

 

۶-زنان خواهان جلب توجه هستند.

 

۷-زنان خواهان احترام هستند. (دی آنجلیس، ۱۳۸۹)

 

 

 

۲-۴-۱۷- احترام متقابل و رضایت زناشویی

 

نتایج تحقیق اورتینگال و ونستیوجن (۲۰۰۶) نشان دادند افرادی که در سطح بالاتری از مذهبی بودن قرار دارند نسبت به افرادی دارای سطح مذهبی پایین‌تر، ثبات زناشویی بیشتری دارند و از ازدواج خود راضی هستند.

 

چندین مطالعه (های ورس، ۲۰۰۱؛ پترسون و همکاران، ۲۰۰۱) نشان دادند که موردتوجه قرار دادن باورهای مذهبی در طی درمان می‌تواند در بهبود روابط زن و شوهر ناسازگار مفید باشد.

 

ترمن ۲۰۰۱، به نقل از حمیدی،۱۳۹۰) عوامل گوناگونی که بین زن و شوهر جدایی می اندازد را برشمرده است که عبارت‌اند از: بی مهری، بی وفایی، شک و سوء ظن، پرخاشگری، بدزبانی، خودبینی، میگساری، وابستگی شدید به دوستان و…

 

 

 

۲-۴-۱۸- سازگاری اجتماعی و رضایت زناشویی

 

(مارکووسکی و گرین وود ۱۹۸۴؛ به نقل از سودانی، ۱۳۸۵)به این نتیجه رسیدند که یک ارتباط مثبت عملی میان سازگاری اجتماعی و سازگاری و رضایت زناشویی وجود دارد. بدین معنی که فردی که در روابط اجتماعی خود نتواند سازگاری لازم را داشته باشد و دچار نارسایی هایی در ایجاد ارتباط با دیگران باشد در زندگی زناشویی نیز با این مشکلات مواجه خواهند بود. افرادی که در روابط اجتماعی خود سازگار و موفق‌اند در زندگی زناشویی خود نیز سازگار و موفق‌اند.

 

 

 

۲-۴-۱۹- ساختار قدرت و رضایت زناشویی

 

مشکلات و اختلافات مربوط به ارتباط و صمیمیت از یک طرف و تعادل قدرت و ساختار نقش در رابطه از طرف دیگر موضوعات اصلی و محورهای زوج‌های آشفته محسوب می‌شوند. (خسرو جاوید و رفیعی نیا، ۱۳۸۳)

 

در یک مطالعه از ۱۱۶ درمانگر خواسته شد مشکل ترین حوزه های مشکلات زوجین را درجه بندی کنند.

 

در این مطالعه به ترتیب ارتباطات، انتظارات غیرواقعی، ساختار قدرت، مشکلات فردی شدید، تعارض و فقدان عشق و نشان ندادن علاقه مهم‌ترین جنبه‌های مشکلات زناشویی بودند (رایس[۱۰]، ۱۹۹۹؛ به نقل از سودانی،۱۳۸۵).

 

 

 

۲-۵- موضع گیریهای نظری در خصوص روابط زناشویی

 

۲-۵-۱- تعریف غریزه جنسی

 

موجود انسانی دارای مجموعه ای از غرایز و نیازهای متفاوت هست که در حقیقت ستونهای شخصیتی او را می سازند ؛ بنابراین عدم ارضاء را نقص در ارضاء هرکدام از این غرایز و نیازها باعث ایجاد تزلزل در شخصیت فرد می‌شود (مهابادی راد، ۱۳۷۱، ص ۱۲).

 

یکی از این نیازها نیاز جنسی هست که با تغییر و تحولات جسمانی در دوران بلوغ خود را ظاهر می‌سازد و باید مانند تمام غرایز دیگر به شکل مناسبی ارضاء شود. البته ما نباید این مسئله را از جنبۀ مادی و جسمانی آن نگریم، چرا که در این تحولات فکری و اخلاقی روانی هم دخیل هستند. بدین معنی که با ارضاء شدن علاوه بر نیاز جسمــانی فرد از لحـــاظ روانی و فکری و اخلاقی هم به آرامش می‌رسد.

 

بنابراین فرد پس از ازدواج می‌تواند این غریزه را با روش معقول و پسندیده ارضاء نموده و در سایه ارضاء آن که آرامش است یابد و با توجه به ارتباط آن با دیگر جنبه‌های وجودی انسان موجبات رشد و شکوفایی را فراهم آورد (همان منبع، ۱۳۷۱، ص۳۲).

 

باید بخاطر داشت که وجود غرایز جنسی به تنهایی کافی نمی‌باشد از طرفی دوره تحریک جنسی در بلوغ این غرایز و تحرکها تحت تأثیر فشارها و محدودیتها واقع شده است؛ بنابراین بازگشت به اصلیت جنسی نیازمند تحرک محدود و کسب آگاهی بیشتر هست. (پورحکمت، ۱۳۷۱، ص ۲۲) به علاوه ، اگر بدون مهارت و اصلاح، اقدام به این کار شود به‌صورت تعیین مشکلات و ناراحتی هایی به وجود خواهد آمد. پس باید گفت که عمل جنسی باید از طریق آموزش، فراگیری شود نه از روی غریزه یا طبیعت انسان  (همان منبع،۱۳۷۷، ص ۲۷).

 

محققی به نام پارسلی در کتابی به نام «تولید مثل در انسان» یادآور شده است، در بسیاری از حیوانات عمل جنسی به‌صورت غریزی صورت می‌گیرد. بعضی احتیاج به تعلیم و آموزش ندارد. حتی اگر حیوانی دور از اجتماع حیوانی و طبیعت باشد. بعد از بلوغ مانند سایر حیوانات انتخاب جفت کرده و با آن رقابت می‌کند؛ اما این مسئله در موجودات عالی فرق می‌کند. انسان و میمون برای برقراری رابطۀ جنسی لازم است که با تقلید یا آموزش این عمل را انجام دهند. از این مطلب این نکته استنباط می‌شود که برقراری رابطۀ جنسی لازم است که طرفین تحت آموزش قرار گیرند (همان منبع، ۱۳۷۷، ص ۴۶).

 

فروید می گوید :غریزه جنسی تنها انگیزه تشکیل خانواده و یگانه ضرورت ایجاد رابطه میان زن و مرد است، به حقیقت مسئله رابطه جنسی هرگز نباید جدا از عشق و محبت زناشویی باشد، این را نیز قبول داریم.

 

«زندگی های فاقد احساس جنسی شروع» هیچگاه به نیک بختی نینجامیده است؛ و خوشبخت زنان و مردانی که می‌توانند در تمام دوران زندگی خود احساس جنسی مشروع، نشان دهند و آنرا عاملی بس پر اهمیتی سالی بر سال های زندگی مشترکشان به شمار آورند (صدری، ۱۳۱۵، ص ۳۰).

 

غریزه ذات جانداران است و باید ارضاء شود. منتها در انسان به شکل مطلوب پس غریزه نفسانی تنها بد نیست بلکه هیچ کس نمی‌تواند معترض آن باشد، هیچ کس نمی‌تواند به اصل آن با بی اعتنایی حتی با بی احترامی بنگرد، بنابراین موضوع غریزه برای هر یک از زن و شوهر هم حق است و هم وظیفه و در این رهگذر، زیور و آرایش (جلوه نما) زن و محبت و عشق ورزی (نیاز و طلب) شوهر از عملیات دل انگیز دنیای زناشویی است. مگر نه باید حق خود را بشناسیم و به اندازۀ آن بهره مند باشیم ؟مگر نه اینکه باید حق دیگری را شناخته وظیفه خود را هر چه کاملتر نیکوتر انجام بدهیم؟ (همان منبع، ۱۳۷۵، ص ۴۱).

 

شنیدنی است که بدانیم : درتاریخ بشریت، کار غرایز جنسی اشکال مختلف به خود گرفته، مثلاً مذاهب بدون امور جنسی را به یک عمل آسمانی تلقی می کردند، بعدها امور جنسی را به‌عنوان وسیله ای در اختیار شیطان دانستند و آنوقت با ریاضت و امساک را تبلیغ کردند (همان منبع ۱۳۷۵، ص ۴۶).

 

قرآن کریم به ما یادآوری می‌کند و چنین تعلیم می‌دهد :

 

«خداوند از جنس خودتان برای شما همسرانی قرار داده، برای شما از همسرانتان، فرزندان و نوه ها و از طیبات به شما روزی داده، آیا به باطل ایمان می‌آورند و نعمت خدا را انکار می‌کنند.»

 

امام صادق (ع) می فرماید : «از لذیذترین کارها همبستر شدن با زنان است. منتها ازنظر دور نمی داریم که این قلب انسان است نه بدن او که افکار تزلزل ناپذیر ایجاد می‌کند»

 

این زیبایی و لذت معنوی آنگاه دقیق تر از همه می‌شود که با این حکمت، شرع مقدس اسلام بیشتر توجه کنیم در زندگی همسران، روزهای معذوریت زنان، ممنوع است، چرا؟

 

زیرا اگر این دستور رعایت نشود لذت صرفاً محدودۀ غرایز خواهد بو دو بعداً به زجرها و زشتی های ندامت بار و غیر قابل جبران تبدیل خواهد شد (همان منبع، ۱۳۷۵، ص ۵۱).

 

یکی از خواسته‌های تعیین کننده در رضایت زناشویی انگیزه جنسی است . هرچه رضایت جنسی افزایش یابد، خشنودی زناشویی بیشتر می‌شود.

 

به نظر می‌رسد که انگیزۀ جنس تحت تأثیر ملاحظات فرهنگی و معنویات مربوط به نظامهای ارزش جوامع قرار می‌گیرد. جوامع غربی و نظامهای ارزش فردگرا به این انگیزه در امر مبادرت به ازدواج اولویت بیشتر می دهند، از سوی دیگر عامل جنسیت نیز در این امر دخالت دارد، یعنی رضایت جنس زن بستگی بیشتری به ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و خصایص سنی شوهر دارد (کاظمی،۱۳۷۷، ص۲۶).

 

ظاهراً هر چه رضایت جنسی مرد بیشتر باشد جامعه پذیری وی نیز افزایش می یابد، در هر حال زن و شوهر با ارضای انگیزه مزبور بر عزت‌نفس و احساس معمولی نیز نایل می‌شوند. وی بر حسب ظاهر نیز معمولی و خودشکوفایی برای رضایت زناشویی مرد مؤثر و مهمتر هستند.

 

شاید بر اساس معین دلایل اصولاً رضایت شوهران از پیوند زناشویی بیشتر است و سازش یافتگی آن‌ ها در زندگی مشترک برجستگی افزونتری به انسان می‌دهد؛ یعنی معمولی، خودشکوفایی و رضایت جنسی آن‌ ها بیشتر تأمین شده است (همان منبع،۱۳۷۷؛ ص ۳۰).

 

با این توضیح، رابطه میان رضایت از لحاظ جنسی، معمولی و خودشکوفائی با سازگاری زناشویی بستگی به دو عامل جنسیت و فرهنگ دارد.

 

وجود رابطه میان رضایت جنسی با سازش یافتگی زناشویی نشان می‌دهد که انگیزه جنسی یکی از انگیزه های بنیادی و پایه ای زوجین برای ازدواج و ایجاد (پیوند زناشویی است. امّا این انگیزه تحت الشعاع شرایط فرهنگی، آداب و رسوم و خصوصیات اجتماعی جوامع گوناگون قرار دارد (همان منبع، ۱۳۷۷، ص ۴۱).

 

در فرهنگ و آداب وسنن خاص کشورهای شرقی و جوامعی که به زندگی خانوادگی طایفه ای توجه دارند ارضای انگیزه ها و خواسته‌های غیر جنسی در ازدواج، از اهمیت بیشتری برخوردار است. در این جوامع ازدواج در شرایطی انجام می‌گیرد که خواسته‌ها و تقاضاهای غیر جنسی ارضاء شوند؛ یعنی روابط زناشویی می‌تواند ادامه یابد، حتی اگر رضایت و خشنودی جنسی وجود نداشته باشد به نظر می‌رسد که عوامل اجتماعی ازدواج در شرق نیرومند که هستند و مردم بیشتری از استحکام پیوند زناشویی برخوردارند.

 

(برگرفته از کتاب پاسخ به مسائل جنسی و زناشویی مانا استوان، ابراهام استوان)

 

[۱] – &Guttmann carrier

 

[۲] -Lvnsvn

 

[۳]- Raji & Bradbvry

 

[۴] -Christensen & Svlavy

 

[۵]- Bi Angelis

 

[۶] – Orathinka & Vanstee Wegen