دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
های اعتماد اشاره میشود.
– تعاریف سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی را میتوان مجموعهای از ارزشها یا هنجارهای غیررسمی مشترک میان گروهی از افراد دانست که با یکدیگر همکاری میکنند. اگر اعضای این گروه انتظار داشته باشند که همگی رفتار معقول و صادقانهای داشته باشند، آنگاه به یکدیگر اعتماد خواهند داشت. اعتماد همانند نیرویی است که باعث میشود هر سازمان یا گروهی به شکل کارآمدتر فعالیت کند. تمام جوامع، دارای سرمایه اجتماعی هستند. تفاوت واقعی میان آنها «شعاع اعتماد» میباشد یعنی اصول همکاری همانند صداقت، روابط متقابل را میتوان میان گروههای کوچک مبادله کرد اما نمیتوان همین تبادل را با دیگران در یک جامعه انجام داد. «فوکویاما» استدلال می کند که توانایی یک جامعه برای رقابت در بازارهای جهانی مشروط به اعتماد به نفس اجتماعی است: «جوامعی که دارای اعتماد به نفس پایینی هستند در وضع نامساعدی قرار دارند زیرا در نهادهای اجتماعی رو به توسعه، بزرگ و پیچیده کارایی کمتری خواهند داشت. (شهامت، ۱۳۸۶: ص ۵۱)

اعتماد اجتماعی یکی از ابعاد مهم سرمایه اجتماعی است، اعتماد دارای دو بعد امنیت شخصی و انتظار همکاری و سود متقابل است. اعتماد و همکاری با بعد اول سرمایه اجتماعی یعنی آگاهی ارتباط مستقیم دارد. اعتماد و همکاری با بعد اول سرمایه اجتماعی یعنی آگاهی ارتباط مستقیم دارد. اعتماد راه را برای تعامل اجتماعی و پیدایش عرصه عمومی باز می کند. در جوامعی که فاقد اعتماد اجتماعی و همکاری متقابل بین افراد هستند گسیختگی و شکافهای ژرفی میان گروه های اجتماعی مشاهده می گردد. در چنین جوامعی باید انتظار پرانوایای گسترده اجتماعی باشیم. همچنین روابط کلینتالیستی (clientelisty) فرصت طلبی، انزوا، بی نظمی … رشد می یابد. اعتماد به نفس مقوله ای اکتسابی است که از طریق آموزش اجتماعی حاصل میشود. (علاقه بند، ۱۳۸۵، ص ۳)
خانواده: بدیهی است که یکی از منابع مهم حائز اهمیت سرمایه اجتماعی در سطح جهان خانواده است. اما ساختار خانواده از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است و استحکام پیوندهای خانوادگی نه تنها با قید و بندهای خانوادگی در دیگر جوامع فرق می کند بلکه بستگی به انواع دیگر پیوندهای اجتماعی نیز متفاوت است.

در بعضی موارد به نظر میرسد که یک نوع ارتباط معکوس میان قیود اعتماد و همکاری در درون گروه های خویشاوندی و در میان خویشاوند و غیرخویشاوند وجود دارد. در حالیکه یکی از این دو بسیار قوی است و دیگری بسیار ضعیف است.
در این قسمت به نظریه های اعتماد و همچنین اعتماد زناشویی پرداخته میشود.
اعتماد
اعتماد یکی از جنبه های مهم روابط انسانی و زمینه ساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه است. یکی از اصول اولیه زندگی اجتماعی، داشتن اعتماد به یکدیگر است و اگر افراد در جامعه، نسبت به یکدیگر اعتماد و اطمینان نداشته باشند، تداوم زندگی در چنین جامعه ای دشوار خواهد بود. چرخ های زندگی بر محور اعتماد به یکدیگر در حال حرکت است و اهمیت اعتماد در روابط و پیوندهای اجتماعی به گونه ای است که می توان اعتماد را عنصر اساسی زندگی اجتماعی تلقی نمود که زمینه همکاری و تعامل را در ابعاد مختلف جامعه گسترش میدهد. در این صورت افراد بدون نیاز کنترل رسمی و بر پایه اعتماد متقابل به یکدیگر، بر روابط خود نظارت میکنند و امور خود را اداره می نمایند و تنها در چنین صورتی افراد احساس امنیت در جامعه کرده و نظم و ثبات در جامعه حاکم می گردد. در فضای مبتنی بر اعتماد، ابزارهایی چون زور و کنترل رسمی ضرورت خود را از دست داده و افراد بر پایه حسن ظن در روابط اجتماعی به مبادلات در جامعه می پردازند.
یکی از دغدغه های هر جامعه ای کاهش اعتماد بین افراد آن جامعه و رواج بی اعتمادی است که تداوم زندگی را دچار مشکل می کند. کاهش اعتماد اجتماعی در جامعه موجب می گردد همواره نوعی ترس از برقراری رابطه و احساس ناامنی بین اعضا به وجود آید که مانع از تداوم و تقویت رابطه و کاهش همکاری و گسترش تعاملات در ابعاد مختلف جامعه گردد که در این صورت، فردگرایی و به دنبال آن منفعت طلبی در جامعه می گردد که در این صورت، فردگرایی و به دنبال آن منفعت طلبی در جامعه رواج می یابد. در کلان شهری مانند تهران نیز پیچیدگی روابط بین افراد نوعی احساس ناامنی برای آن ها ایجاد نموده که افراد را در برقراری پیوندهایشان محتاط تر ساخته است. به گونه ای که افراد احساس میکنند برقراری رابطه با دیگران و اعتماد به آن ها مخاطرات زیادی را برای آن ها به همراه خواهد داشت. بنابراین سرمایه اجتماعی کاهش یافته و اعتماد نیز خدشه دار میشود و پیامدهای جبران ناپذیر انزواگرایی و فرد گرایی برای چنین شهرهایی رقم خواهد خورد. (باستانی،کمالی، هیکوبی ،۱۳۸۷ : ۱۷)
در حوزه روان شناسی و روان شناسی اجتماعی اعتماد بعنوان ویژگی فردی مطرح میشود و بر احساسات، عواطف و ارزشهای فردی تاکید می گردد و در بررسی اعتماد تئوری های شخصیت و متغیرهای فردی مورد توجه قرار می گیرد. بر اساس این دیدگاه اعتماد با مفاهیمی چون همکاری، صداقت، وفاداری، صمیمیتآ امید، دگرخواهی، ارتباط نزدیکی دارد. بر اساس دیدگاه روانشناسی اجتماعی اعتماد نوعی احساس فردی نسبت به امری است که مورد تایید است. به این ترتیب اعتماد را می توان نگرشی مثبت نسبت به فرد یا امری خارجی دانست. (اجاقلو، زاهدی، ۱۳۸۴، ص ۹۵)
بررسی ادبیات مربوط به اعتماد اجتماعی نشان میدهد که این مفهوم در اشکال مختلف اما مرتبط با هم تجلی می یابد. یکی از دیدگاه های مطرح در حوزه روانشناسی و روانشناسی اجتماعی اعتماد را به عنوان ویژگی فردی مطرح می سازد و بر احساسات عواطف و ارزش های فردی تأکید می کند و در بررسی اعتماد تئوری های شخصیت و متغبرهای فردی را مورد توجه قرار میدهد براساس این دیدگاه اعتماد با اندیشه های همکاری coopration، صداقت honesty، وفاداری loyty ، صمیمیت sincerity، امید hope، یارگرخواهی dltruism ارتباط نزدیکی برقرار می کند. رهیافت دیگری که بیشتر در حوزه جامعه شناسی مطرح میباشد اعتماد را به عنوان ویژگی روابط اجتماعی یا ویژگی نظام اجتماعی مفهوم سازی می کند. دیدگاه اخیر بر خلاف دیدگاه اول به زمینه های اجتماعی تأکید می کند در این دیدگاه اعتماد بیشتر و به عنوان یک ویژگی جمعی مورد توجه قرارا می گیرد و بنابراین برای محصولات نهادی جامع قابل کاربرد است. در این شیوه برای مثال سیستم ها یا نظام ها به عنوان سیستم یا نظام های بااعتماد بالا یا با اعتماد پایین ارزیابی می شوند. نکته قابل توجه در اینجا این است که در بررسی مفهوم اعتماد، اتخاذ یک دیدگاه ترکیبی در مقایسه با اتکای انحصاری بر هریک از دیدگاه ها اعتماد به عنوان ویژگی شخصیتی یا اعتماد به عنوان ویژگی نظام اجتماعی میتواند ثمربخش تر باشد. دیدگاه ترکیبی میتواند اعتماد را به عنوان مفهومی ارزشمند برای چیرگی بر تمایز بین سطح کلان وخرد مطرح می سازد در این زمینه کار لوهمان و یا دیر قابل توجه است. آنها در حالیکه کار خود را با انتظارات مردم شروع میکنند، اعتماد را به عنوان بعدی از ساخت اجتماعی مورد بررسی قرار میدهند که به شکل کامل و منحصری نمی تواند در سطح روانشناختی یا سطح نمادی مطالعه شود. بلکه برای درک آن ویژگی روانشناختی و سطح نمادی باید به طور همزمان مورد توجه قرار گیرد. چنین برداشتی از اعتماد ما را قادر می سازد که نشان دهیم چگونه اعتماد در سطح خرد با اعتماد در سطح کلان که انتزاعی تر میباشد ایجاد شده و ارتباط برقرار می سازد. به عنوان مثال هر تماس مثبت با یک دکتر محلی ممکن است به تدریج اطمینان ما را نسبت به نظام پزشکی افزایش دهد و بالعکس و…. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که یک مفهوم سازی کافی و مناسب از اعتماد به عنوان یک مفهوم جامعه شناختی می بایست ارتباط بین دو سطح مرزی و نظام را در کانون توجه خود قرار دهد. (امیر کافی، ۱۳۸۰: ۱۳-۱۲)
در جایی دیگر تعریفی به نقل از آقای امیر کافی (۱۳۷۵) داریم که می گوید:
«در زبان فارسی اعتماد مترادف با تکیه کردن، واگذاشتن کار کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتقاد به کار گرفته میشود. در زبان لاتین اعتماد و وثوق معادله کلمه ایمان faith
پنجشنبه 99/09/06
اعتماد بنیادی basic trust :
یکی از انواع اعتماد، اعتماد بنیادی است. اعتماد بنیادی نگرشی است نسبت به خود و دنیای پیرامون که رفتار و اعمال ما را متاثر می سازد و موجب تقویت تفکری می گردد که افراد و امور جهان قابل اعتماد هستند و بر استمرار CONTINUITY) ( و ثبات consistency) ) آن صحه می گذارد. اریکسون معتقد است که اعتماد بنیادی در مراحل اولیه زندگی (شیرخوارگی انسان) شکل می گیرد. به اعتقاد او، کودک معمولا نخستین رابطه را با مادر برقرار می سازد. کودک باید بتواند در کنار مادر احساس امنیت می کند، اگر مادر به نیازهای جسمانی کودک پاسخ دهد و محبت، عشق و امنیت کافی برای او تامین کند، از آن پس کودک شروع به پرورش دادن حس اعتماد خواهد کرد، نگرشی که نظر کودک درباره خودش و دیگران را مشخص خواهد کرد ما یاد می گیریم که از مردم و موقعیت های موجود در محیط انتظار «ثبات، تداوم و یکنواختی» داشته باشیم. اعتماد بنیادی ما را به مفهومی رهنمون می سازد که آنتونی گیدنز از آن تحت عنوان امنیت هستی شناختی یاد می کند منظور از امنیت هستی شناختی security ontological ، اطمینانی است که اغلب موجودات انسانی از پیوستگی و استمرار هویت خود self-identity و محیطهای اجتماعی و مادی اطراف خود دارند و به اعتقاد گیدنز امنیت هستی شناختی یک پدیده شناختی نیست، بلکه یک پدیده احساسی است و در ناخودآگاه ریشه دارد. آنچه مسلم است پاسخگویی به سوالاتی از قبیل : آیا من واقعا وجود دارم؟ آیا من امروزی همان کسی هستم که دیروز بودم؟ آیا مردم واقعا وجود دارند… را نمی توان از طریق بحث عقلی و به شکل بی چون و چرا پاسخ گفت گیدنز در تبیین این موضوع معتقد است که باید در این زمینه مراحل و عوامل جامعه پذیری مورد بررسی قرار گیرند. به اعتقاد او منشا امنیت در افراد بالغ، در همه زمانها، در تجربیات دوران کودکی نهفته است. افراد طبیعی میزان بالایی از اعتماد را در اوایل زندگی دریافت می دارند افراد بالغ مایه کوبی با تلقیحح احساسی emotional inoculation که آنها در برابر نگرانیها و اضطرابها حفاظت می کند در طفولیت بدست می آورند و عامل این تلقیح برای اکثریت مردم و در تمامی جوامع مادر میباشد. (امیرکافی، ۱۳۸۰ : ۱۴-۱۳)

اعتماد بین شخصی Interpersonal Trust :
اعتماد متقابل بین شخصی شکلی از اعتماد است که در روابط چهره به چهره خود را نشان میدهد و اعتماد حداقل بین دو نفر است. اعتماد متقابل بین شخصی را می توان به معنی داشتن حسن ظن فرد نسبت به سایر افراد جامعه (اعضای شبکه) تعریف کرد که این امر موجب گسترش و تسهیل هرچه بیشتر روابط اجتماعی فرد با آن ها و در نتیجه تقویت و تداوم رابطه می گردد. برای سنجش اعتماد از سه معرف صداقت، تعهد و پذیرش استفاده شده است. صداقت به معنی تطابق و هماهنگی میان اعمال و گفتار با اعتقادات و گرایش های درونی و عدم تظاهر به رفتار یا گفتاری است که به نظر شخص، درست و مورد قبول نیست. تعهد به معنی پایبندی به قول و وعده ها و عمل به آن ها بر مبنای انتظارات متقابل است. پذیرش به معنی احترام و ارزش برای طرف مقابل و اظهارات وی و باور به توانایی ها و شایستگی ها لازم برای حل و فصل مطلوب مسایل در موقعیت کنونی است (جانسون، ۱۹۹۳)
به اعتقاد جانسون اعتماد همانند رابطه از دو بعد تشکیل میشود. اینکه شما نسبت به شخصی دیگر چگونه رفتار می کنید و اینکه آن شخص نسبت به شما چه رفتاری دارد. اعتماد از طریق رشته ای از کنش ها و اعمال حاکی از اعتماد کردن و قابل اعتماد بودن ایجاد می گردد. اگر شخص A این دیسک را بکشد که خود افشاء باشد ممکن است مورد تأیید یا تکذیب واقع شود که بستگی به این دارد که شخص B با حالت پذیرش یا عکس العمل نشان دهد. اگر شخص B مخاطره پذیر بودن، حامی بودن و همکاری کننده بودن را تقبل کند بسته به اینکه شخص A خود افشاء یا غیر خود افشاء باشد ممکن است مورد تأیید یا تکذیب واقع گردد. اعتماد بین فردی از طریق مخاطره و تأیید ایجاد و از طریق مخاطره و عدم تأخیر نابود گردد. بدون مخاطره ( risk ) اعتمادی وجود ندارد و رابطه نمی تواند پیش رود. مراحل ایجاد اعتمادعبارتند از: ۱- شخص A با افشای افکار، اطلاعات، نتیجه گیری ها و احساسات و عکس العمل های خود نسبت به موقعیت موجود و نسبت به شخص B خود را به مخاطره می اندازد. ۲- شخص B با حالت پذیرش، حمایت و همکاری جویی پاسخ می گوید و با افشای افکار، اطلاعات ، نتیجه گیری ها و احساسات و عکس العمل های خود نسبت به موقعیت موجود و نسبت به شخص A پاسخ متقابل مساعدی به شخص A میدهد. راه جانشینی برای ایجاد اعتماد عبارتند از: ۱- شخص B حالت پذیرش، حمایت و همکاری جویی را نسبت به شخص A ابراز می دارد. ۲- شخص A با افشای افکار ، اطلاعات، نتیجه گیری ها و احساسات و عکس العمل های خود را نسبت به موقعیت موجود و به شخص B عکس العمل خود را نشان میدهد. (امیر کافی، ۱۳۸۰: ۱۸ )
تفاوت اعتماد بین شخص و اعتماد اجتماعی
میان اعتماد بین شخصی و اعتماد اجتماعی تفاوت وجود دارد و نباید این دو را با هم یکی دانست « اعتماد بین شخص interpersonsl میباشد که اعتماد بین حداقل دو نفر است. ولی اعتماد اجتماعی، به منزله اعتماد در روابط بینابین افراد است. یعنی interpersonal که منظور اعتماد بین افراد نسبت به یکدیگر است یا اعتماد فرد نسبت به گروه یا اعتماد گروه نسبت به فرد میباشد. در هر حال انسان موجودی است با ظرفیتی جهت اعتماد کردن، اما این ظرفیت را در تجربه اجتماعی می آموزد. لذا اعتماد امری است آموختنی که در جریان جامعه پذیری و تجربه اجتماعی آموخته میشود. » (گیدنز به نقل ازمحسنی تبریزی، ۱۳۸۰: ۶ )
لحاظ نظری در یک رابطه مبتنی بر اعتماد حداقل دو نفر حضور دارند، اعتماد کننده و فرد مورد اعتماد. در این رابطه، فرد مورد اعتماد (امین) بالقوه میتواند واکنشهای متفاوتی از خود بروز دهد، که می توان آنها را به دو دسته کلی تقسیم نمود:
واکنشهای مثبت و واکنشهای منفی.
چنانکه در جدول شماره ۲-۲ملاحظه می کنید هنگامی فرد اعتماد می کند که احتمال انجام واکنشهای مثبت بیشتر باشد و در مقابل اطلاعات مربوط به احتمال انجام واکنشهای منفی نادیده گرفته میشود.
| واکنشهای مثبت طرف مقابل (امین) | واکنشهای منفی طرف مقابل (فرد امین) |
طرف مقابل به احساسات مثبت پاسخ میدهد.
|
طرف مقابل به احساسات مثبت پاسخ نمی دهد. طرف مقابل تنها به فکر ارضای نیازهای خود میباشد. طرف مقابل تنها به رفاه خود علاقمند است. طرف مقابل فریب کاری می کند. طرف مقابل به وعده هایش عمل نمی کند. |
جدول شماره ۲-۴ واکنشهای احتمالی طرف مقابل در برابر اعتماد کننده
بررسی دیدگاه های مختلف نشان میدهد که روابط اجتماعی در ایجاد اعتماد بین شخصی نقش اساسی ایفا می نماید. اعتماد بین شخصی در روابط و تعاملات اجتماعی معنا پیدا می کند، توسعه می یابد و تقویت میشود.
– اعتماد عام یا تعمیم یافته
اعتماد عام یا تعمیم یافته را می توان داشتن حسن ظن نسبت به افراد جامعه جدای از تعلق آنها به گروه های قومی و قبیله ای تعریف نمود. تعریف فوق بیانگر چند نکته اساسی میباشد. ۱- اعتماد تعمیم یافته تنها به افرادی که با هم تعامل دارند و روابط چهره به چهره برقرار می سازند محدود نمی شود. ۲- اعتماد تعمیم یافته تنها به افرادی که با هم تعامل دارند یا بالقوه می توانند تعامل داشته باشند در بر می گیرد. ۳- اعتماد تعمیم یافته مرزهای خانوادگی، همسایگی، قومی و محلی را درمی نوردد و در سطح ملی گسترش می یابد. ۴- اعتماد تعمیم یافته پدیده نسبتا جدیدی است که همراه با شکل گیری دولتهای مدرن یا دولت –ملت مطرح میشود. ۵- اعتماد تعمیم یافته لازمه همکاری و مشارکت میلیونها شهروندی است که جوامع پیچیده و مدرن امروزی را شکل میدهند. دلایل متعددی وجود دارد که در جوامع سنتی و بسته نیاز چندانی به اعتماد تعمیم یافته نیست. از جمله اینکه تعداد افرادی که در این جوامع زندگی میکنند اندک است. در یک محیط طبیعی و جغرافیایی احاطه شده اند و ارتباط چندانی با هم ندارند. شبکه حمل و نقل گسترش نیافته – از وسایل ارتباط جمعی استفاده نمی شود. میزان آموزش و سواد پائین است به علت جمعیت اندک و مجاورت فیزیکی – معمولا اعضاء جامعه یکدیگر را می شناسند اغلب میان آنها مناسبات و آمیزشهای خونی برقرار است. همه به یک زبان صحبت میکنند. در آئین و مراسم خاصی شرکت میکنند و همین امر پیوند میان آنها را تقویت می کند دارای فرهنگ مشترکی هستند. اغلب به شکل واحدی می اندیشند. عوامل فوق موجب میشود که اعضای اینگونه جوامع بهتر بتوانند یکدیگر را درک کنند و به تفاهم برسند. در چنین جامعه ای خطوط مشخصی بین خودی و بیگانه و همچنین بین دوست و دشمن وجود دارد اعتماد محدود به کسانی است که به آن جمع تعلق دارند و هرکس خارج از آن قرار گیرد مظنون و مشکوک است. با تغییر از جوامع سنتی به جوامع صنعتی و مدرن حرکت در جهت توسعه و خودسازی نظام گذشته (نظام قبیله ای و
پنجشنبه 99/09/06
– دورکیم
پرسش دورکیم در کتاب تقسیم کار اجتماعی این است که چگونه مجموعه ای از افراد می توانند جامعه ای را تشکیل دهند و چگونه افراد تشکیل دهنده جامعه می توانند شرط لازم برای هستی اجتماعی، یعنی اجتماع اجتماعی را تحقق بخشند.
دورکیم برای پاسخ به این پرسش بنیادی، دو شکل همبستگی را از هم تفکیک می کند:
همبستگی موسوم به ساختگی یا مکانیکی و همبستگی موسوم به اندامی یا ارگانیکی (آرون، ۱۳۷۰: ۳۴۵)
شکل ۲-۱
می توان نظریه دورکیم را چنین خلاصه نمود:
وحدت گروه همبستگی اجتماعی مکانیکی تشابه وجدانها
ارگانیکی تقسیم کار
در ادبیات جامعه شناسی اعتماد غالبا دیدگاه دورکیم را به عنوان دیدگاهی که در آن جامع یک اجتماع اخلاقی است به تصویر می کشد. این رهیافت با ثنویت گرایی دورکیم یعنی مساله ویژگی خصوصی و جمعی کنش ها مواجه است. چنین گفته میشود که در یک نظم کاملا منسجم یک شخص میتواند به دیگری اعتماد داشته باشد. اگر صادق و راستگو باشد و به خواسته های دیگران به خاطر اخلاقیات مشترک و هم نوایی مشترک با هنجارها احترام گذارد منتهی نقش اعتماد در شرایطی که ما همگی به شیوه صحیح اخلاقی رفتار می کنیم چیست و بنابراین اعتماد چه میزان از اطمینان را در کنشهای افراد میتواند پیش بیینی نماید؟ مسلما در چنین شرایطی هیچ نیازی به اعتماد نیست چرا که از قبل متصور شده است.( میزتال، ۱۳۸۰ : ۶۲)
ضمنا بنابر نظر دورکیم اعتماد به عنوان یک کردار اخلاقی دارای دو صفت خیر و تکلیف میباشد. خیر است ازآن جهت که برای افراد خانواده خواستنی است و موجب دوام و بقای خانواده میشود و تکلیف است ازآن جهت که زن و شوهر را ملزم می کند که خارج از آن عمل نکنند. در نتیجه:
شکل ۲-۲
وحدت گروه همبستگی اجتماعی پایبندی به اعتماد
بنابراین نظریه دورکیم پیامدهای اعتماد را به ما می نمایاند ولی در مورد عوامل موثر بر آن تنها لزوم پایبندی به آن اشاره می کند.
– گیدنز
گیدنز ضمن اینکه برخی از ویژگیهای روانشناختی اعتماد را عام یا تقریبا عامه می داند، با این وجود به عوامل ایجاد کننده اعتماد اشاره می کند که در این خصوص میان فرهنگهای جوامع سنتی و صنعتی اختلاف اساسی وجود دارد و به اعتقاد او در فرهنگهای سنتی سه زمینه محلی در ارتباط با اعتماد غالب است. ۱- اولین زمینه اعتماد سیستم خویشاوندی است. ۲- دومین زمینه اعتماد اجتماع محلی است ۳- و نهایتا سومین زمینه اصلی مبتنی بر اعتماد در فرهنگهای ماقبل مدرن سنت است. به اعتقاد گیدنز منابع اصلی اعتقاد در جوامع سنتی اهمیت خود را در جوامع مدرن صنعتی از دست داده اند. وابستگی های خویشاوندی در این جوامع عملا محدود به چند نفر نزدیک شده است و بیشتر مردم آگاهی اندکی از خویشاوندان دورتر دارند. علاوه بر آن در جوامع مدرن اجتماعی محلی کارکرد گذشته خود را از دست داده است.
گیدنز در پاسخ به این سوال که چه منبع یا منابعی در جوامع مدرن جانشین نظام خویشاوندی ، اجتماعی –محلی و سنت شده است به نظامهای انتزاعی اشاره می کند. اعتماد به نظام انتزاعی مهمترین بخش نظریات گیدنز است و بیانگر اعتماد افراد به اصول غیرشخصی میباشد و با پیشرفت های علمی و تکنولوژیک سبز فایل در ارتباط است و نشان دهنده رابطه عقلی انسانها با این دسته از امور و افرادی است که در این زمینه فعالیت میکنند. گیدنز معتقد است در جوامع تحت تسلط نظامهای انتزاعی و فاصله گیری زمانی –مکانی اعتماد بسیار مهم است. نیاز به اعتماد با این فاصله گیری ارتباط دارد.
دیگرنیاز نداریم به کسانی اعتماد کنیم که پیوسته در معرض دیدمان هستند و فعالیتشان را مستقیما می توان بازنگری کرد. اعتماد هنگامی ضروری میشود که در نتیجه فاصله گیری روزافزون زمانی و مکانی دیگر اطلاع کاملی از پدیده های اجتماعی نداشته باشیم.برخلاف جوامع سنتی و پیشرفته اعتماد به علائم و نشانه ها و همچنین اعتماد به دانش تخصصی ایجاد می گردد و پدیده (از جاکندگی) یا انتزاعی بخش اتفاق میافتد. امروزه مردم به دنبال علائم و نشانه ها هستند و به مارک توجه میکنند در حالیکه نمی دانند وسایل و ابزارها را چه کسانی ساخته اند. کجا ساخته اند و…
گیدنز در پایان مسئول اصلی چنین روندی را علم و دانش می داند و به اعتقاد او پیشرفت ها علمی و تکنولوژیک و ایمان مردم به این پیشرفت ها مسئولیت اصلی را در این زمینه به عهده دارد و علاوه بر آن در تقویت این امکان نمی توان نقش نهادهایی چون آموزش و پرورش و وسایل ارتباط جمعی را نادیده گرفت. (گیدنز، به نقل از امیرکافی، ۱۳۸۰ : ۲۱-۲۰)
گیدنز در توضیح چگونگی هویت شخصی در جامعه مدرن به بررسی روابط اجتماعی در این جوامع می پردازد و در این راستا اهمیت خاصی برای «رابطه ناب» قائل است.
رابطه ناب
این یکی از ویژگیهای نظام اجتماعی مدرن است که در آنها ارتباطهای دوستانه و خصوصی با افرادی برقرار میشود که می توان آنها را از میان امکانات گوناگون انتخاب کرد…. در دنیای جدید، هرگاه شخصی مایل باشد که خارج از آداب و اصول سنتی انتخاب هایی برای برقراری ارتباطهای دوستانه و شخصی با دیگران به عمل بیاورد، امکانات گوناگون در پیش راه خود خواهد یافت. تنها هنگامی که پیوندهای دوستی و صمیمیت به طرزی کم و بیش آگاهانه انتخاب شده باشند، ما می توانیم از «رابطه» به مفهومی که امروزه در زبان مردم عادی جاا افتاده است، یاد کنیم. در حقیقت، ازدواج ها، روابط دوستانه و صمیمیت های پایدار امروزه بیش از پیش به صورت نوعی رابطه ناب (Pure relationship ) در می آیند. در طی دوره کنونی دنیای متجدد…، رابطه ناب (که هیچ ارتباطی با مسائل جنسی ندارد) اهمیت خاصی در امر «خود» سازی یافته است (همان: ۹-۱۲۸)
نظر گیدنز را در مورد اعتماد می توان به شکل زیر خلاصه نمود:
شکل ۲-۳
تجربه اعتماد بنیادین احساس رضایت عاطفی
اهمیت نفس رابطه
بازبودن رابطه و تداوم آن
شرمندگی اعتماد رابطه ناب تعهد
صمیمیت و خودمانی بودن
پنجشنبه 99/09/06
فردگرایانه متکی بر روانشناسی رفتاری است که در عین حال در مباحث عملی مردم شناسی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ریشه دارد (توسلی، ۱۳۷۱ : ۳۸۱)
– هومنز
او اساسا بر این نظر بود که مردم هر کاری را که در گذشته از آن پاداش دیده باشد، ادامه میدهند. بر عکس از دست زدن به هر کاری که از آن زیان دیده باشند، سرباز می زنند. برای فهم رفتار، نیاز به فهم سابقه فردی پاداشها و خسارتها داریم. یه همین دلیل، جامعه شناسی نباید بر آگاهی و یا ساختار و نهادهای اجتماعی، بلکه باید بر روی الگوهای ترغیب تاکید داشته باشد.

همچنان که از نام این نظریه برمی آید، نظریه تبادل نه تنها با رفتار فردی بلکه با کنشهای متقابل انسانها که در برگیرنده تبادل پاداشها و خسارتها است، سرو کار دارد. فرض بر این است که کنشهای متقابل تنها تا وقتی ادامه می یایند که تبادل پاداشها در کار باشد. برعکس، کنشهای متقابلی که به زبان یکی از دو طرف انجامد، کمتر احتمال می رود که ادامه یابند (ریتزر، ۱۳۷۴ : ۹۲)
هومنز بر مبنای یافته های اسکینر در مورد کبوتران، قضایای گوناگون را پرورانده است. همین قضایا مبنای نظریه تبادلی اش را درباره رفتار اجتماعی تشکیل میدهند.
قضیه موفقیت: در مورد همه اعمالی که اشخاص انجام میدهند، غالبا این گونه است که هر عملی از یک شخص اگر که مورد پاداش قرار گیرد، احتمال تکرارآن عمل به وسیله همان شخص افزایش می یابد.
قضیه محرک: اگر در گذشتهه وجود محرک خاصی، یا یک رشته از محرکها، باعث شده باشد که شخص با کنش خود پاداش گرفته باشد، محرکهای کنونی و آتی هر چه به محرک گذشته شباهت بیشتری داشته باشند، احتمال بیشتر می رود که آن شخص در برخورد با این محرکها آن کنش یا همانندش را انجام دهد.
قضیه ارزش: هر چه نتیجه یک کنش برای شخص با ارزش تر باشد، احتمال بیشتری دارد که همان کنش را دوباره انجام دهد.
قضیه محرومیت ، سیری: یک شخص هرچه در گذشته نزدیک پاداش معینی را بیشتر دریافت کرده باشد، همان پاداش در آینده برایش کم ارزشتر خواهد شد.
قضایای پرخاشگری – تایید:
قضیه (الف): هرگاه یک شخص از کنش خود پاداشی را که انتظار دارد به دست نیاورد و یا تنبیهی را دریافت دارد که انتظارش را ندارد، خشمگین خواهد شد و در چنین موقعیتی، احتمال بیشتری دارد که از خود رفتار پرخاشگرانه نشان دهد، در ضمن، نتایج یک چنین رفتاری برایش ارزشمندتر خواهد شد.
قضیه (ب): هرگاه شخصی پاداش مورد انتظارش را به دست بیاورد، به ویژه بیش از حد چشمداشتش باشد، یا با تنبیه مورد انتظارش روبرو نشود، احساس خرسندی خواهد کرد، در این صورت، احتمال بیشتری می رود که آن شخص رفتار تایید آمیزی از خود نشان دهد و نتایج رفتارش نیز برایش ارزشمندتر میشود (ریتزر، ۱۳۷۴: ۳۱-۴۲۷). به این ترتیب نظریه هومنز را می توان به عنوان نظری خلاصه کرد که کنشگر را یک سودجوی عاقل می انگارد.

بطور خلاصه می توان گفت از نظر هومنز :
شکل ۲-۴
بقای گروه استمرار کنش متقابل تبادل پاداشها
در رابطه با اعتماد،
بقای گروه خانواده عمل به اعتماد تبادل پاداشهای ناشی از عمل به اعتماد
– پیتر بلا
در سطح فردی، هومنز و بلاو به فراگردهای مشابهی علاقمندند. اما مفهوم دگرگونی اجتماعی بالو، محدود به کنشهای مشروط است و بستگی به کنشهای مشروط است و بستگی به واکنشهای پاداش دهنده دیگران دارد- کنشهایی که اگر واکنشهای مورد انتظار در پی نداشته باشند، متوقف می شوند. انسانها به دلایل گوناگونی که آنها را به همگروهی اجتماعی سوق میدهند، جذب یکدیگر می شوند. همین که نخستین پیوندها برقرار می شوند، پاداشهای متقابلی که این پیوندها برای اعضای گروه به ارمغان می آورند، باعث نگهداشت و تقویت آنها می شوند. موقعیت عکس این قضیه نیز امکان پذیر است و با پاداشهای ناکافی، رشته همگروهی سست یا از هم گسیخته میشود. پیتر بلا پاداش هایی را که رد و بدل می شوند درون ذاتی (مانند عشق، محبت و احترام) یا برون ذاتی (مانند پول و کار جسمانی) می داند و معتقد است که چون طرفین همیشه نمی توانند پاداش های برابری به یکدیگر بدهند، تفاوت قدرت در داخل گروه پدیدار میشود (ریتزر، ۱۳۷۴ : ۴۳۵).
فرد نیازمند کمکهایی است که دیگری قادر است آنها را انجام دهد اما شخص نخست قادر به جبران آن نیست. بلا می نویسد «ممکن است فرد نخست با تشکر و امتنان بخواهد از فرد کمک دهنده دلجویی کند، اما هرگز نتواند در مواقعی که دیگری نیازمند کمک است عملا آن را جبران کند.» بنابراین برخلاف هومنز که تمایل دارد این مبادله را برابر بداند، بلاو به نابرابری طرفین در ایم مبادله و عدم تعادل قدرت در آن تاکید می ورزد به عنوان مثال اگر کسی نیازمند خدمات دیگری باشد اما نتواند آن را به شکل مشخص پاسخ گوید سه راه در پیش دارد: ۱) او ممکن است دیگری را مجبور به این کار کند، ۲) درصدد جلب کمک از دیگری برآید، ۳) راه هایی بیابد که بتواند بدون چنان کمکی به کار خود ادامه دهد. اگر به هر رو این سه راه به بن بست بینجامد برای شخص یک راه بیشتر نمی ماند . «او باید خود را تسلیم دیگری کند و از خواستهای دیگری متابعت کند و بنابراین با پذیرش قدرت دیگری و متبعت از آن درصدد جبران کمکهای وی برآید. و بدین ترتیب در فرایندهای مبادله … منجر به تمایز و تفکیک قدرت میشود. (توسلی، ۱۳۷۱: ۴۲۰).
هرچند که در بحث از نظریه مبادله اجتماعی، انسانها به عنوان موجودات خودمدار تلقی می شوند که در کنش متقابل خویش در تلاشند به سودمندترین نتایج دست یابند، با وجود این بلاو اظهار می دارد که مبادله اجتماعی متضمن اعتماد میباشد که به عنوان یکی از شریفترین خصایص انسانی در نظر گرفته میشود. بلاو معتقد است که مبادله اجتماعی از جهات خاصی از مبادله اقتصادی محض متفاوت است. مهمترین اختلاف بین این دو مربوط به تعهدات نامشخص (unspecified- obligations ) است. در مبادله اقتصادی کمیت های دقیقی که باید مبادله گردد، مشخص می شوند، اما در مبادله اجتماعی تنها این انتظار وجود دارد که اگر شخصی به دیگری محبت و احسان می کند از برخی جهات در آینده برگشت آن احسان و محبت وجود دارد اما ماهیت دقیق آن قید و تصریح نشده است (wiggins 1994، ۱۳۷۵: ۷۴).
مبادله اجتماعی برخلاف مبادله اقتصادی، اعتماد را در میان مردم ایجاد می کند و افراد را در درون گروه ها منسجم می سازد، مبادله اجتماعی تمایل دارد از چیزهای کوچک شروع و به تدریج ظاهر شود. این تمایل از طریق این حقیقت که در مبادله اجتماعی تعهد نمی تواند مشخص و از پیش بسته شود، تقویت می گردد.
به اعتقاد بلاو در مبادله اجتماعی بخاطر اینکه افراد هیچ منبع رسمی در دست ندارند که مبادلات بسط یافته آنها را همراهی کند، ادامه مبادله تنها از طریق رشد موازی اعتماد متقابل ممکن میشود، از این رو در فرایند مبادله اجتماعی که ممکن است به شکل منابع مشخص ظاهر شود اعتماد را در رابطه اجتماعی از طریق دوباره جریان یافتن و توسعه تدریجی آنها ایجاد می کند (Wallace ، ۱۹۸۶، به نقل از امیرکافی، ۱۳۷۵: ۷۴).
در واقع بلاو اعتقاد دارد بخاطر اینکه مبادله اجتماعی ماهیتا فاقد دقت در ارزش و فاقد دقت در قیمت است و همچنین زمان مبادله مشخص نیست …. به همین دلیل اعتماد ظاهر میشود تا جای ارزش، قیمت، زمان را پراکند (چلبی، امیرکافی، ۱۳۷۴).
شکل۲-۵
انسجام دوستی اعتماد مبادله اجتماعی
اجتماعی
در واقع پیتر بلاو نقش اعتماد را در مبادله اجتماعی آشکار می کند که موجب دوستی و در نتیجه انسجام اجتماعی میشود.
– جیمز کلمن
جیمز ساموئل کلمن نظریه پرداز، پژوهشگر و استاد جامعه شناسی در دانشگاه های آمریکا جامعه شناس برجسته نسل خود بود. کلمن با آنکه بر پیوند سطح خرد و کلان تاکید می ورد، اما این کار را در چهارچوب الزامها و اصطلاحات نظریه کنش و کارکردگرایی ساختاری انجام میدهد. کلمن می کوشد تا نظریه کنش را به ریشه های خرد آن و تاکید بر کنشگر بازگزداند. او تحلیلش را منحصر به کنش هدفدار می سازد (ریتزر، ۱۳۷۴ : ۶۱۳). کار بزرگ او کتاب نظریه اجتماعی است که حاصل سالها کوشش و تلاش فکری او است. کلمن در این کتاب به ویژه به روابط متقابل میان کنترل کنشگران بر رویدادها و منافعی که آنها در آن رویدادها دارند و مفاهیم ارزش و قدرت ناشی از آن توجه زیادی نشان داده است. همچنین یک یاز مسائل اساسی که در این کتاب مطرح میشود نظریه انتخاب عقلانی است که در تبیین رفتارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و رفتارهای دیگر به کار گرفته میشود کلمن فرض اساسی نظریه انتخاب عقلانی را آنگونه در اقتصاد پدید آمده است مطرح می کند، یعنی اینکه افراد آن کنشهایی را انتخاب میکنند که با در نظر گرفتن سود و زیان آنها فایده یا سودمندی شان را به حداکثر می رسانند (کلمن، ۱۳۷۷: پیشگفتار مترجم). کلمن بحث خود را در مورد اعتماد یا «روابط اجتماعی» آغاز می کند و در این خصوص تفاوت معاملاتی که کنش اجتماعی را به وجود می آورد با معاملات کلایک بازار کامل را اینگونه توضیح میدهد:
یکی از وجوه تفاوت معاملاتی که کنش اجتماعی را بوجود می آورد با معاملات کوچک بازار کامل در نقشی است که زمان بازی می کند. در مدل بازار کامل، معاملات هم بدون هزینه و هم فوری است. اما در دنیای واقعی، معاملات تنها در یک دوره زمانی انجام میشود. در برخی موارد این بدان معنا است که تحویل کالاها و خدمات توسط یک طرف، تنها پس از آنکه طرف دیگر آن را تحویل داد، صورت می گیرد. در موارد دیگر به این معناست که تحویل توسط هر دو طرف به تدریج در طول یک دوره زمانی رخ میدهد. بالاخره در موارد دیگر بازدهی سرمایه گذاری کنند اما هیچکدام تا مدتی بعد منفعتی دریافت نمی کنند. سرانجام در موارد دیگری کنشگری به طور یکجانبه کنترل بر منابع معینی را به کنشگر دیگر انتقال میدهد، با این امید یا انتظار که کنشهای دیگری بهتر از کنشهای خودش، منافعش را تامین کند. با وجود این او فقط مدتی پس از آنکه این انتقال را انجام داد، میتواند از درستی آن اطمینان حاصل کند (همان : ۱۴۵)
او سپس واژه «اعتماد» را از کاهش احتمال خطر فوق چنین نتیجه می گیرد:
گاهی ممکن است با بهره گرفتن از قراردادهایی که پشتوانه قانونی دارند، احتمال خطر را کاهش اد، اما به دلایل گوناگون، قراداد همیشه نمی تواند این منظور را برآورده کند، به ویژه در معاملات غیر اقتصادی که ارزش دقیقا محاسبه نمی شود و پول وجود ندارد …. برنامه معمول، صرفا گنجاندن احتمال خطر در تصمیم گیری برای دست زدن یا دست نزدن به کنش است. وارد کردن احتمال خطر در تصمیم را می توان تحت عنوان کلی بررسی کرد. این عنوان میتواند با واژه «اعتماد» توصیف شود. وضعیتهای متضمن اعتماد، طبقه های فرعی از وضعیتهایی را در بر می گیرند که متضمن خطر است. در این وضعیتها خطری که فرد می پذیرد، به عملکرد کنشگر دیگری بستگی دارد (همان: ۱۴۶)
در رابطه اعتماد، حداقل دو طرف وجود دارند: اعتماد کننده و امین. من فرض خواهم کرد که هر دو هدفمندند و هدف آنها تامین منافعشان است، صرفنظر از اینکه این منافع چه باشند…. تصمیم اعتماد کننده بالقوه، تقریبا همیشه مسئله برانگیز است تصمیم برای اینکه آیا به امین بالقوه باید اعتماد کرد یا نه؟…
تنها اعتماد کننده بالقوه نیست که تصمیماتش را باید در نظر گرفت. در بسیاری موارد، امین، امکان انتخاب بین حفظ اعتماد یا گسستن اعتماد را دارد (همیشه چنین نیست، گاهی
پنجشنبه 99/09/06
در بین جستجوهایی که برای یافتن موضوعاتی در مورد اعتماد به همسر به عمل آمد کتابی از دکتر جانیس آبراهام اسپرینگ و دکتر مایکل اسپرینگ پیدا شد که تحت عنوان After the affair منتشر شده بود. این کتاب تحت سرعنوان به فارسی برگردانده شده است: اعتماد در زناشویی، خیانت در زناشویی و پیوند زخم خورده. نویسندگان این کتاب روانشناس بالینی بوده اند و کتاب را به منظور کمک به زن و شوهرها برای دوام پیوند زناشویی شان (د رمواردی حتی پس از خیانت یکی از آنها) نوشته اند علی رغم موارد فوق این کتاب در مواردی در امر این تحقیق راهگشا باشد.

مقدمه کتاب با این سوال شروع میشود آیا یک زوج می توانند بر بی وفایی غلبه کنند؟ و پاسخ میدهد که: من روانشناس بالینی هستم و بیش از بیست سال است که به رفع بحرانهای زناشویی مشغول هستم. برای همین می توانم با قاطعیت به این سوال جواب مثبت بدهم به شرط آنکه طرفین زناشویی صادقانه موقعیت خود را ارزیابی و بازبینی کنند و برای رفع بحران زناشویی به مهارتهای ویژه ای مسلح شوند. (اسپرینگ و اسپیرینگ، ۱۳۸۰: مقدمه) در ادامه آماری از جدیدترین و معتبرترین پژوهشها (مربوط به جامعه آمریکا) ارائه می شوند: بر اساس آخرین تحقیقات ۳۷% مردان متاهل خارج از چهارچوب زناشویی به ایجاد ارتباط با سایر زنان می پردازند این میزان در مورد زنان ۲۰ تا ۳۰ درصد میرسد. هرچند استفاده کامل به نتایج این پژوهشها ممکن نیست اما در ایالات متحده از هر سه زوج یکی از آنها گرفتار این مشکل خانمانسوز هستند. به عبارت دیگر در آمریکا، بیش از ۲۰ میلیون نفر از بی وفایی و خیانت شریک زندگی خود رنج می برند (همان: مقدمه) در ادامه این سوال مطرح میشود که رابطه چگونه تعریف میشود؟ آیا می توان روابط دوستانه را در زمره رابطه جنسی خارج از زناشویی قلمداد کرد؟ آیا مغازله و معاشقه در این توصیف می گنجد یا اینکه باید رابطه بصورت ارتباط جنسی باشد؟
به این سوالها پاسخ نمی دهم چون هر زن و مردی در این دیدگاه های خاص خود را دارند و به تعریف ویژه ای از رابطه زناشویی پای بند هستند. شاید زوجی ابراز احساسات عشقی را خیانت و بی وفایی تلقی کنند بسیاری از زن و شوهرها هرگونه علاقه سطحی و یا عمقی یکی از طرفین زناشویی را نسبت به فردی بیرون از پیوند نوعی زناشویی نوعی خیانت و پیمان شکنی تلقی میکنند.
نوع دیگر رابطه خارج از پیوند زناشویی به افرادی مربوط میشود که در آمیزش جنسی گرفتار اختلال رفتاری بوده و به دنبال تنوع جنسی هستند… . این اشخاص از ناهنجاریهای شخصیتی رنج می برند و برای دستیابی به عزت نفس و خودباوری کاذب تن به به این نوع رفتارهای غیرمتعارف میدهند (همان: مقدمه)
زن و مرد در برابر ایم مساله چگونه نشان میدهند؟ واکنش زنان و مردان درگیر با این مشکل متفاوت است:
اولین تفاوت جنسیتی: زنان برای حفظ پیوند اولیه تلاش میکنند در حالی که مردان تلاش میکنند رابطه زناشویی خویش را متلاشی کنند…
تفاوت جنسیتی دوم: زنان افسرده می شوند در صورتی که مردان ابراز خشم میکنند.
تفاوت جنسیتی سوم: زنان در مقام شریک و همراه احساس بی کفایتی میکنند در حالی که مردان می پندارند که در رابطه زناشویی مواجه با کاستی های محسوسی هستند… .
تفاوت جنسیتی چهارم: زنان پیله میکنند و آویزان می شوند در حالی که مردان از علت آشفتگی فاصله می گیرند… اگرچه تفاوتهای جنسیتی اساسی بوده و قابل استناد هستند. لیکن همه را با یک چشم نمی شود دید. به عبارت دیگر هر زن و مرد آسیب دیده ای طبق الگوهای ویژه جنسیت خویش عمل نمی کنند. بارها پیش آمده است که زن قربانی در یک انفجار آنی و آشفتگی عقلانی اقدام به کشتن بچه ها و حتی شوهر خویش کرده است… . به علاوه اینطور نیست که مردان جریحه دار شده در همه حالات اقدام به ترک خانواده خویش کنند زیرا موارد عدیده ای بوده است که مرد علیرغم بی وفایی زنش سعی در حفظ پیوند زناشویی کرده است (اسپرینگ و اسپیرینگ، ۱۳۸۰: ۲۳-۲۴)
زمانی که خطای یکی از طرفین زناشویی آشکار میشود فورا ذهن ما متوجه کاستی های شخص قربانی کننده میشود. این امر سبب میشود که متوجه تعارضات و کشمکشهای درونی خود نشویم. تعارضات اولیه ای که در ابتدا آسیبهای خود را متوجه خود ما کرده و پیامد آن منجر به تعارضات زناشویی گشته و به واسطه این اختلافات و تنشها نهایتا کلیت پیوند متزلزل شده است…… ذیلا به برخی از مسائل روان شناختی اشاره خواهیمم کرد:
۱-چنانچه فرد از احساسات ایمنی و آرامش محروم باشد.
۲-اگر فرد فرایندهای خوداتکایی و خودباوری را تجربه نکرده باشد.
۳-چنانچه فرد از اختلال محرومین عاطفی رنج ببرد.
۴-چنانچه فرد نتوانسته باشد که با سایرین روابط مثبت عاطفی برقرار سازد.
۵-چنانچه فرد گرفتار کاستیهای خودباور میباشد.
۶-اگر فرد بطور طبیعی از تفریحات سازنده شخصیت محروم باشد. چنانچه فرد وضعیتهای بالا را پشت سربگذارد گرفتار اختلالات شخصیتی میشود و نمی تواند با دیگران وارد تعاملات سازنده شود (اسپرینگ و اسپیرینگ: ۶-۱۴۵)
کسی که در خردسالی گرفتار عارضه کمبود محبت باشد نمی تواند روابز کارامد و درستی را با دیگران شکل دهد. این کاستی سبب میشود که برای رفع این نیاز خویش بطور افراطی و غیر عادی به همسرش آویزان شود و چون روی آوردن به همسر از حدمتعارف فراتر می رود و همسر شخص اعتراضات خویش را آشکار می کند. فرد گرفتار مشکلات مبتلا به سوظن میشود… این امر سبب میشود که زمینه های عصیان و سرکشی باطنی شان فراهم شود و چون فاقد قدرت ابراز وجود هستند این عصیانها را متوجه درون خود میکنند و نفرتی ناکارامد با همسر و شریک زندگی خود را شکل میدهند. از سویی دیگر این اشخاص برای اینکه ماهیت آشفته و عصیانگر خویش را تا حدی آرام کنند متوسل به یک سری هنجارشکنی زناشویی می شوند، این واکش سبب میشود که تعارضات و کشمکش های زناشویی تشدید شده و پیامد این امر بیشتر از طرف شریک خود دفع شود. به علاوه چون این اشخاص همواره در معرض هراس شوندگی و خرد شوندگی هستند، تزلزل این چنانی شان نهایتا کار دستشان داده و گرفتار پیوندهای بحرانی می شوند (اسپرینگ و اسپیرینگ: ۵۰-۱۴۹).
اشخاصی که در خانواده شان مساله بی وفایی یکی از والدین وجود داشته است به احتمال قوی خود در رابطه شان گرفتار این مشکل می شوند (همان: ۶-۱۶۵).
شواهد و قراین حکایت از این دارد که فرد خاطی احساس قدرت و سلطه محسوسی می کند. این احساسات قدرت کاذب سبب میشود که حقارت های دوره خردسالی خود را فراموش کند. این اشخاص بحران زده براین باورند که عشق بی غل و غش موجبات افسردگی و درماندگی شان را سبب خواهد شد…
البته درهمه موارد اینگونه نیست که فرد در اثر پیمان شکنی حاکم در خانواده خویش داخل ارتباط نامشروع با شخص دیگر شود به عبارت دیگر ضرورتی ندارد که این گناهکاری صرفا ناشی از اعلام انزجار از وضعیت و موقعیت پیشین باشد، بلکه نمود بی وفایی سبب میشود که قبح این عمل زشت در بین اعضای خانواده از بین برود و حساسیت لازمه خویش را ازدست بدهد. این نوع تغافل و چشم پوشی سبب میشود که فرد این گونه ارتباطات را بی اهمیت تلقی کند و راحت مرتکب اشتباه و لغزش شود (اسپرینگ و اسپیرینگ: ۷-۱۶۶).
در این کتاب عوامل دیگری را که میتواند موجب لغزش زوجین شود ذکر نموده است:
بررسی زمانی- دقیقا روشن کنید که فرد در چه مقطع زمانی دستخوش لغزش شده است. حسن این نگرش این است که فرد عوامل زمینه ساز لغزش میشود و با هشیاری و دفع عوامل لغزش آفرین در آینده مانع از تکرار این عمل نامطلوب میشود. منظورم از حوادث بحرانی زندگی عواملی هستند که سبب می شوند فرد بطور غیرارادی و ناخواسته مرتکب لغزش شود، زیرا حوادث بحرانی ممکن است تعادل و توازن عاطفی طرفین را مختل کنند و بدین واسطه چگونگی ارتباط زوجین را دگرگون سازند… .
بیماری و حادثه- ممکن است خود فرد و یا شخص محبوبش دستخوش یک بیماری صعب العلاج و یا تصادفی شدید شود. این امر سبب میشود که فرد خودش را آسیب پذیر تلقی کند و فانی و میران بپندارد…
مرگ- احتمال دارد که فرد شدیدا شخص دیگری غیر از همسرش را دوست داشته باشد و به داوریهای او اهمیت بدهد. زمانی که این شخص مهم می میرد، فرد وابسته تکیه گاه عاطفی خویش را از دست میدهد و بدین ترتیب به احساس “رهاشدگی” میرسد. این امر سبب میشود که خود را فارغ از قید و بندهای ارزشی این شخص ببیند و بدین واسطه بوطر باری به هرجهت عمل می کند…
تغییر محل زندگی- زمانی که فرد به منطقه جدیدی منتقل میشود طبیعی است که محیط آشنا و دوستان و نزدیکان خویش را به واسطه این جایجایی از دست میدهد. این امر سبب می شود که فرد عامل کشش های دیگری را جایگزین این محرومیت کند. از سویی دیگر این امکان وجود دارد که شخص در خود غرقه شود و در دام افسردگی گرفتار آید و نتواند بطور مثبت با همسرش وارد تقابل و ارتباط شود و نهایتا موجبات تزلزل ارتباط را فراهم می آورد…
تغییر موقعیت اجتماعی فرد- این احتمال وجود دارد که رابطه دو شخص به صورت فرادست-فرودست یا مستقل- وابسته باشد. زمانی که موقعیت فرادست از یک پیوند متحول میشود و به جهش نایل می آید این توازن ارتباطی خدشه دار میشود و چون فرادست موقعیت خویش را متزلزل می بیند به این دلیل به شخص دیگری روی می آورد تا بتواند قدرت و توانایی خود را به رخ طرف مقابل خویش بکشد، زیرا همه انسانها از شخصیتی سالم و طبیعی برخوردار نیستند پس لازم است که زوجین متوجه این موقطع زمانی خاص باشند تا گرفتار تنشهای زناشویی نشوند…
شکست شخصی- این احتمال وجود دارد که فرد در مقطعی خاص احساس کند که در امری با شکست واجه شده است، فی المثل کارش را از دست داده و یا اینکه ورشکسته شده است. این امر تاثیرات مخربی روی رویحه فرد برجای می گذارد، این حالت نیز میتواند برای پیوند زناشویی بازدارنده و مخرب باشد، زیرا احتمال دارد که فرد شکست خورده برای دستیابی به اعتماد به نفس کاذب دچار لغزش شود و توجهات خویش را معطوف به خارج از پیوند کند تا شکستن را تحت الشعاع قرار دهد.

تاثیرات دگرگونیهای زمانی- در گذر زمان ارتباط دو شخص تحولات چشمگیری را از سر می گذراند ازجمله این تحولات اساسی می توان به بارداری، تولد فرزند و رفتن اعضای