پایان نامه مزایای تعارض

متخصصان علوم اجتماعی کشف کرده‌اند که عشق، تنها زمانی تداوم می یابد که با اختلاف عقیده ها به‌طور باز برخورد شود. کوپر اسمیت درزمینهی مزایای تعارض عقیده دارد: نخستین مزیت تعارض آنست که، برخی که اختلاف سلیقه و عدم توافق خود را به‌طور آشکار بیان می‌کنند و کودکانی به بار می‌آورند که از خصوصیات بسیار ارزشمند اعتمادبه‌نفس بالا برخورددارند. فایده دیگر تعارض آن است که از رکود جلوگیری می‌کند. علاقه و کنجکاوی را برمی‌انگیزد و خلاقیت را پرورش می‌دهد جان دیویی می گوید:«تعارض، خرمگس تفکر است، تعارض ما را به حرکت وا می‌دارد تا مشاهده کنیم و به خاطر بسپاریم. تعارض ابتکار را برمی انگیزد. ما را از انفعال مطیعانه بیرون می‌راند و وادار می‌سازد که به توجه و ابداع روی آوریم. تعارض جزء لاینفک نبوغ و تفکر است» (بولتون، ترجمه سهرابی،۱۳۸۴).

 

 

 

انواع تعارض:

 

همه اختلافهای زناشویی، از آزردگی های روزمره تا جنگهای بی امان، درواقع در یکی از این طبقات جای می‌گیرند:

 

مشکلات دائمی:

 

متأسفانه اکثر اختلافات زناشویی یعنی ۶۹ درصد در این طبقه قرار می‌گیرند. اینها مشکلاتی هستند که علی‌رغم وجود آن‌ ها، زوج‌ها از زندگی زناشویی خود بسیار راضی اند، زیرا برای کنار آمدن با مشکلات راهی پیدا کرده‌اند. آنان آموخته اند که این مشکل را در جای خود نگه دارند. این زوجها به‌طور مشهودی درک می‌کنند که این مشکلات جزء گریز ناپذیر روابط اند. درست مانند کسالتهای جسمی مزمن که بالا رفتن سن گریز ناپذیر می‌شوند. ممکن است از این مشکلات خوششان نیاید اما با اجتناب از موقعیتهایی که آن‌ ها را بدتر می‌کند و یا به کار گرفتن راهکارها و اموری که در مواجهه با آن‌ ها یاری می رساند، با آن‌ ها مقابله می‌کنند (گاتمن، ترجمه مصباح و همکاری،۱۳۸۵).

 

 

 

 

-مشکلات حل شدنی:

 

این مشکلات ممکن است در مقایسه با مشکلات غیر قابل حل، نسبتا ساده بنظر برسد اما می‌تواند به رنج بسیار میان زن و شوهر منجر شود. قابل حل بودن یک مشکل به معنای حل آن نیست. وقتی یک مشکل حل شدنی به تنش بسیار می‌ انجامد، به دلیل این است که زوجها روش های کارآمد برای غلبه بر آن نیاموخته‌اند (گاتمن، ترجمه مصباح و همکاران،۱۳۸۵).

 

 

 

-تعارض میان احساسات:

 

ازآنجاکه وجود تفاوت میان انسانها امر اجتناب ناپذیری است. در هر روابط مهمی ممکن است احساسات خصمانه نیرومندتر، تعارض‌هایی بوجود آورند که معمولاً با بکارگیری شیوه حل مسئله قابل حل است (بولتون، ترجمه سهرابی،۱۳۸۴).

 

 

 

۲-۱۶-۳- فرایند تعارضات زناشویی:

 

۱-مرحله ابتدایی: مشخصه این مرحله، نومیدی فزاینده، سرخوردگی، احساس ضربه و خشم است و افکار یک همسر یا هر دو بر ویژگی منفی شریک دیگر آن چیزی نبوده که قابل انتظار بوده است. همسران هنوز درباره آینده ازدواجشان و تلاش برای حل مشکل از طریق ابراز احساسات و یا تلاش برای خشنود سازی همسر دیگر خوش بین هستند (میلر، ترجمه بهاری،۱۳۸۵).

 

۲-مرحله میانی: طی این مرحله خشم و آزار افزایش و شدت می یابد، زوجین انتظار دارند شریکشان به شیوه‌های منفی مشخص رفتار کنند. در این مرحله شروع بی تفاوتی فزاینده گزارش می‌شود. بعضی از همسران شروع به سبک و سنگین کردن مزایا و معایب ازدواج خود می‌کنند و تصمیم می‌گیرند که آیا به ازدواج خود ادامه بدهند یا آنرا فسخ کنند. تلاش برای خشنود سازی همسر کمتر دیده می‌شود اما تلاش برای حل مسئله افزایش می یابد (میلر، ترجمه بهاری،۱۳۸۵).

 

۳-مرحله پایانی: در این مرحله احساس و ابراز خشم زوجین به خود، دیده می‌شود. احساس اعتماد کاهش یافته و احساس بی تفاوتی و درماندگی افزایش می یابد. رایج ترین افکار طی این مرحله مربوط به خاتمه ازدواج و تعیین دقیق نحوه انحلال آن است. به هر حال هنوز ممکن است ابهاماتی وجود داشته باشد. قبل از این مرحله مشاوره به ندرت دنبال می‌شود؛ اما در این مرحله بسیاری از ازدواج‌ها به آخرین تلاش خود برای نجات ازدواج یا ترک آن، به زناشویی درمانی اقدام می‌کنند (میلر، ترجمه بهاری،۱۳۸۵).

 

 

 

فرایند حل تعارض:

 

میلر و همکاران معتقدند: قبل از رسیدن به هر نتیجه ای، زن ها و شوهرها فرایند تلاش برای برخورد کردن با مشکلات را طی می‌کنند. شیوه عمل آن‌ ها معمولاً یکی از موارد زیر است:

 

۱-اجتناب کردن: در رویارویی با مسئله ای بالقوه تعارض انگیز، برخی زن و شوهر ها سعی می‌کنند از طریق پرحرفی از کنار آن گذشتن، یا تغییر موضوع، آن را تلطیف کنند. آن‌ ها برای اجتناب از تعارض، سعی می‌کنند اهمیت موضوع را نادیده بگیرند یا حتی انکار کنند.

 

۲-ترغیب کردن: گاهی مواقع زن و شوهرها می‌کوشند یکدیگر را به فکر کردن درباره روش برخورد با مسئله ترغیب کنند. یکی از همسران ممکن است باقدرت بیشتر و با زور کلک، دیگری را راضی یا ترغیب و طرف مقابل نیز سرانجام اطاعت کنند. این روش برخورد می‌تواند مسئله را حل و فصل کند اما حاصل آن (غالباً) احساسات منفی دو طرفه است.

 

 

پایان نامه نیازهای بنیادین روان‌شناختی

طبق نظریه خود­تعیین­گری همه افراد در سه نیاز بنیادین روان‌شناختی خودمختاری، شایستگی و ارتباط سهیم هستند (رایان و دسی، ۲۰۰۸). خودمختاری با خودسازماندهی[۱]، تایید رفتار خود و حق انتخاب داشتن در اعمالی که فرد انجام می­دهد (رایان و کنل[۲]، ۱۹۸۹؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۸) شایستگی با احساس مؤثر بودن در اعمالی که فرد انجام می­دهد (وایت،[۳] ۱۹۵۹، دسی، ۱۹۷۵، اسکینر،[۴] ۱۹۹۵؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰) و ارتباط با احساس مرتبط بودن با دیگران و داشتن حس تعلق به اجتماعی که فرد در آن است (دسی و رایان؛ ۱۹۹۱؛ ریس و پاتریک[۵]، ۱۹۹۶؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰)، تعیین می­ شود.

 

ارضا سه نیاز بنیادین روان‌شناختی تا حد زیادی بستگی به محیطی دارد که در آن فعالیت انجام می‌شود. نظریه خودمختاری بین دو نوع از محیط‌های بین شخصی تمایز قائل می‌شود (دسی و رایان،۲۰۰۰). محیطی که گفته می‌شود حامی خودمختاری است و آن موقعی است که دیگران مهمی چون مدیران و معلمان با بهره گرفتن از یک زبان غیر تحکم­آمیز در یک تبادل اطلاعات فرد رابه انتخاب کردن و شرکت درفرایند تصمیم ­گیری تشویق می‌کنند (مثال استفاده از مدل‌های عمل­کننده مانند ممکن است، می‌توانید و غیره) که نوعاً جو خوبی را جهت درگیرشدن فرد در فعالیت فراهم می‌کند و از گرایش به فعالیت فرد تقدیر به عمل می‌آورد. بر­عکس هنگامی که گفته می‌شود محیط کنترل­ کننده است دیگران مهم با بهره گرفتن از یک زبان تحکم­آمیز در یک تبادل اطلاعات به فرد فشار می‌آورند تا به شیوه مشخصی عمل نماید (مثال استفاده از مدل‌های عمل­کننده مانند باید و می‌باید). ارضا نیازهای بنیادین روان‌شناختی قویاً با انگیزش خودمختارانه و به­زیستی در حوزه های متعدد مرتبط است. پیش ­بینی می‌شود جنبه‌های از محیط که باعث ارضا نیازهای بنیادین روان‌شناختی می‌شوند نتایج مثبتی را در بر دارند در حالی که جنبه‌های از محیط که موجب بلوکه شدن ارضا نیازهای بنیادین روان‌شناختی می‌شوند نتایج منفی به همراه دارند (دسی و رایان، ۲۰۰۸).

 

نظریه خودمختاری اهمیت نیازهای بنیادین روان‌شناختی را به دلایل زیر می­داند. الف) پرداختن به چالشهای بهینه و تجربه کردن رهبری یا سودمندی در جهان اجتماعی و جسمانی ب) جستجوی دلبستگی­ها و تجربه احساس ایمنی، تعلق و صمیمیت با دیگران ج) خوسازماندهی و تنظیم رفتار خود فرد (و اجتناب از کنترل دیگر پیرو) که تمایل برای کارکردن برای یکپارچگی و بهم­ پیوستگی درونی میان اهداف و تقاضاهای تنظیمی را شامل می­ شود بیان می­ کند.

 

پایان نامه - مقاله

 

سه نیاز بنیادین روان‌شناختی تحت شرایط مناسب، افراد را به سوی اشکال شایسته­تر، حیاتی­تر و به لحاظ اجتماعی یکپارچه شده رفتار راهنمایی می­ کنند. اگرچه ظرفیت آگاه بودن از ارضا این نیازها البته برای دستیابی به آن‌ ها مهم است، گرایشهای کلی با این سه نیاز ارتباط دارند و فواید انطباقی را همان‌طور که اکنون ما به‌طور خلاصه بحث می­کنیم را می­رسانند.

 

 

 

۲-۱۷-۱- نیاز به شایستگی

 

در نیاز به شایستگی به دلیل ایجاد یک یادگیری مورد علاقه آشکار، ارگانیزم بهتر می ­تواند با چالشهای جدید در بافتهای متغیر انطباق پیدا کند. نیاز برای شایستگی که در فعالیت برانگیخته شده به‌طور درونی آشکار می­ شود می ­تواند رشد شناختی، حرکتی و اجتماعی را تحریک کند (الکایند[۶]، ۱۹۷۱؛ وایت[۷]، ۱۹۵۹؛ به نقل از دسی و رایان،۲۰۰۰). تمایل کلی شایستگی بازی حرکتی اولیه، دستکاری کردن اشیا و اکتشاف پیرامون، به سوی عمل و فعالیتهایی که به‌طور خاصی با تعامل اجتماعی مؤثر و بقای جسمانی مرتبط هستند توسعه یافته و متمایز می­ شود. ذات تعاملی نیاز برای شایستگی است که، این چنین یک خصیصه انطباقی و به‌طور عمیقی ساختمند ذات انسان را ایجاد می­ کند. این تمایل گسترده فواید کارکردی نیز دارد تا جایی­که اجازه می­دهد تا استعدادهای منحصر به فرد افراد در یک گروه حداکثر شود و این تمایز می ­تواند به‌طور سازگاری فوایدی را برای تمامی اعضای گروه تولید کند. در حقیقت تلاش برای شایستگی به‌عنوان یک گرایش نسبتاً کلی می ­تواند به‌عنوان ریشه واقعیت بخشیدن به شایستگیهای انطباقی خاص و کارکرد منعطف گروه‌های انسانی در تقاضاهای محیطی تغییرکننده بافت نگریسته شود؛ اما به‌طور کنایه دارتری انگیزش شایستگی که هدف مجاور لذت بردن در مؤثر بودن را دارد (وایت، ۱۹۵۹؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰) یک مکانیزم محتوای خاص نیست بکه بیشتر یک تمایل نسبتاً غیراختصاصی انسانها است.

 

 

۲-۱۷-۲- گرایش به ارتباط

 

شبیه به شایستگی، گرایش به ارتباط، یک خصیصه طراحی شده عمیق را، از ارگانیزم­های اجتماعی، بیشتر از یک پیوند ساده ژن-رفتار بازتاب می­دهد. در انسانها نیاز برای ارتباط، اشکال ابراز گونه خاص خود را دارد. اشکالی که به‌طور واضحی دستخوش بسط (پیچیدگیهای) پی در پی تکامل زیستی و فرهنگی قرارگرفته­اند، اما نگرش ما این است که خود نیاز، در سرتاسر این تغییرات نسبتاً ثابت باقی مانده است. در مدت دوره انطباق تکاملی، ارتباط انسانی، یک صفت برآیند شده (معلول) تازه نبود بلکه عنصری از یک ساختار عمیق بود که به‌طور فزاینده­ای بسط داده شد و تحت تحمیل­های انتخابی اصلاح شد. تمایل به تماس نسبتاً وسیع با دیگران یک نتیجه از تمایلات موجود قبل از این، برای مراقبت و حمایت کردن فرزندان بود. برای PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است)داران که قبلاً یک دوره وابستگی طولانی و یک تمایل پیش از تولد برای نوع دوستی دو جانبه را داشتند ضرورت اجتماع برای شکار و چالشهای تازه­ای که آن ارائه کرده بود بسطی از احساس بنیادین دلبستگی و ارتباط با اعضای گروه غیرخویشاوند را لازم کرد (ویلسن[۸]، ۱۹۹۳؛ به نقل از دس و رایان، ۲۰۰۰)، تمایل به رابطه داشتن با گروه، برای تماس داشتن و مراقبت، برای درونی­سازی نیازها و ارزشهای گروه، برای هماهنگی با دیگران. در چنین شرایطی، یک گروه بهم­پیوسته، به‌طور واضحی، حمایت قابل توجه­تری را نسبت به یک سازمان اجتماعی کمتر بهم پیوسته، فراهم می­کرد (استیون و فیسک[۹]، ۱۹۹۵؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰). به­علاوه برای ارزش انطباقی، اشتراک منابع و حمایت متقابل بود که ارتباط حاصل شد، نیاز برای تعلق داشتن یا ارتباط، یک مبنای انگیزشی را برای درونی­سازی فراهم می­کرد. ارسال موثرتر دانش، هدایت گروه را به سوی فرد و یک سازمان اجتماعی بهم پیوسته تر، تضمین می­کرد. بدین­سان فایده انطباقی ارتباط در سطح فردی، تحلیل تکاملی آشکار است و نیز ممکن است در سطح انطباق و بقا گروهی، نیز مناسب باشد (شلدون[۱۰]، ۱۹۹۹، به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰).

 

از دیدگاه ارگانیزمی، ارتباط، بخشی از تمایل سازماندهی کلی­تر آشکار، در زندگی جاندار است به این دلیل که، همچون ارگانیزمهای اجتماعی، وقتی که افراد به‌طور بهینه عمل می­ کنند توسط هویت اجتماعی بزرگتر، سازماندهی شده ­اند و نیز خودشان را سازماندهی کرده ­اند (رایان، کال[۱۱] و دیگران، ۱۹۹۷؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰). چیزی که به‌طور پویا، مورد تمرکز و توجه ارائه­های بالینی است این حقیقت است که نیاز برای ارتباط می ­تواند گاه­گاهی با تمایلات خود سازماندهی رقابت کند یا متعارض شود. محصول غنی روان انسان بر اثر تقابل تمایلات انطباقی عمیق، برای خودمختاری (یکپارچگی فردی) و ارتباط (یکپارچگی فرد درون یک کل اجتماعی بزرگتر) که بخشی از میراث قدیمی ما هستند، طوری بنا شده است که تحت شرایط بهینه مکمل خواهند بود، اما می­توانند تحت شرایط کمتر بهینه متضاد شوند.

 

[۱]- Self-organizing

 

[۲] – Connel

 

[۳] -White, R. W.

 

[۴]- Skinner, E. A.

 

[۵]- Reis, H. T., & Patric, B. P.

 

[۶] -Elkind, D.

 

[۷] -White, R. W.

دانلود پایان نامه درباره خودمختاری و آزادی

(میر[۱]، ۱۹۸۲؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰) و شاید هم خیلی موافق مسیر اصلی آن نباشد (ادلمن، ۱۹۸۷؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰). شاید برای انسان، تمایل بنیادین برای کارکرد یکپارچه شده، بنیادی­ترین ویژگی موجودات زنده باشد (جاکوب[۲]، ۱۹۷۳؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰). خودمختاری به‌عنوان یک مشخصه انسانی، بسطی از تمایل بشدت آشکار شده، در زندگی موجودات (زنده) است و گرایشاتی را به سوی خودتنظیمی عمل و بهم­پیوستگی در اهداف رفتاری ارگانیزمها توصیف می­ کند.

 

 

در یک سطح پدیدار شناختی، خودمختاری انسان در تجربه یکپارچگی، اراده و سرزندگی که همراه­های عمل خودتنظیم شده هستند منعکس شده است (رایان، ۱۹۹۳؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰). این تنظیم خودمختار با تنظیم مبتنی شده بر فشارهای اجباری یا اغواهای تحمیل کننده که کارکردها، احساسات و فرایندهای درونی مهم را ابطال می­ کند درتضاد است. تنظیم دیگر پیرو، نیز یک بعد پدیدار شناختی دارد به معنی، تجربه فشار و کنترل. این حقیقت که خودمختاری به‌عنوان یک صفت کارکردی در انسانها که می ­تواند در موارد پدیداری به‌خوبی ساختاری توصیف شده باشد یک تناقض نیست، بلکه با یک نقطه نظر ارگانیزمی که تصور می­ کند که آگاهی از علیت دریافت شده یک نشانه فرعی (ثانویه) نیست بلکه همچون یک حساسیت است که به انطباق خدمت می­ کند کاملاً سازگار است. زمانی که آگاهی سد شده یا بازداری شده است فرد کمتر قادر است که به خودتنظیمی مؤثر عمل بپردازد که این یکی از دلایلی است که آگاهی، این چنین نقش کلیدی را در فرایند کارکرد یکپارچه شده سالم، بازی می­ کند.

 

خودمختاری که در (SDT) بکار رفته است اشاره به خودسازماندهی و خودتنظیمی دارد که فواید انطباقی قابل توجهی را منتقل می­ کند. همچنان که ماترانا و وارلا[۳] (۱۹۹۲)، به نقل از دسی و رایان (۲۰۰۰) بیان کردند، در خودمختاری اعمال فرد، در یک روش آزاد، نیازهای شخصی را، بیشتر در ارتباط با نتایج محیطی مشخص، پردازش و سلسله‌مراتبی کرده است. هنگام خودمختاری، اعمال فردی با توجه به شرایط درونی و بیرونی­شان به‌جای صرفاً راهنمایی شدن یا تسریع شدن توسط فرایندهای غیریکپارچه شده و فشارهای بیرونی، خودسازماندهی شده ­اند؛ به عبارت دیگر برای اینکه انسانها به‌طور موثری در شرایط متغیر عمل کنند مکانیزمهای خاص، به سادگی نمی­توانند، به‌طور خودکار، توسط عوامل بافتاری، استخراج شده باشند بلکه، باید برای ارتباط با مجموعه ­ای از فرایندها، نیازها و مکانیزمها، به‌طور سلسله‌مراتبی سازماندهی شده باشند. درحقیقت زمانی که رفتار توسط فرایندهای غیریکپارچه دیگر پیرو، تنظیم شده است زیانها می­توانند چند برابر باشند. برای مثال پژوهش اکنون توسط گلد[۴] (۱۹۵۸)، به نقل از دسی و رایان (۲۰۰۰) نشان داده شده که موشها وقتی رفتارشان توسط درخواست بیرونی پاداشها که در تحریک الکتریک مغز مبتنی شده بود کشیده شده بود برای تشنگی و گشنگی تلاش کرده بودند و بدین­سان از اهمیت نیازها و ارضاء های ارگانیزمی غفلت کردند.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

تسلط رفتار از طریق فشارهای غیریکپارچه شده از قبیل، اجبارهای بیرونی و پاداشهای اغوکننده بدین­سان می ­تواند پردازش کل­نگر (کال و فارهمن[۵]، ۱۹۹۸؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰) و خودچسبندگی (رایان و دسی، ۲۰۰۰) را مسدود کند. به‌طور متفاوتی فرض شده است که ظرفیت نمو یافته برای­خودمختاری، ابزاری است که­ بدین­ وسیله افراد می­توانند از اینکه رفتارشان به آسانی به طرف راه های غیر انطباقی (ناسازگار) و حتی مصیبت­آمیز کشیده شود اجتناب کنند. بعلاوه از طریق خودمختاری افراد بهتر می­توانند اعمالشان را در توافق با ظرفیتهای در دسترس و احساس نیازهای کاملاً منظم، تنظیم کنند و بدینسان فرایندها را برای خودنگهداری موثرتر، هماهنگ کرده و اولویت دهند.

 

در یک معنی گسترده، خودمختاری فواید انطباقی را انتقال می­دهد به این دلیل که، آن برای تنظیم رفتاری مؤثر میان حیطه­ها و مراحل تحولی، بسیار اساسی است. بدین­سان خودمختاری نمی ­تواند به‌طور معناداری، به‌عنوان مکانیسم محدود یا حیطه خاص نگریسته شود. در حقیقت، خودمختاری، عهده­دار بسیاری از کارکردهای خودتنظیمی از قبیل هماهنگی تقاضای متعدد در حیطه­های گوناگون است. خودمختاری­ یک خصیصه طراحی شده به‌طور وسیعی قابل اجرا است که در سراسر تاریخچه گونه ما پیچیده و پر از جزییات شده است. به­خصوص به‌عنوان افزایش دهنده قشر تازه مخ که مسوول ظرفیتهای نمادین است (سدیکیدز و اسکرونسکی[۶]، ۱۹۹۷؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰)، تحقق یافته است. بدین­سان تحول یک خود یکپارچه شده، بازتابی از طرح درونی عمیق ارگانیزم انسانی، به سوی خودانسجامی و اجتناب از خودگسستگی است.

 

تحقیقات انجام گرفته توسط دسی، رایان و بارد (۲۰۰۰) نشان داد که ارضا نیاز هم با عملکرد شغلی و هم سازگاری روان‌شناختی در محیط کار رابطه دارد. علاوه بر این، انگیزش خودمختارانه به‌عنوان یک میانجی بین ارضا نیاز و به­زیستی عمل می­ کند به دیگر سخن، ارضا نیاز موجب انگیزش خودمختارانه و انگیزش خودمختارانه باعث به­زیستی فرد می­ شود (میلیواسکایا و کاستنر[۷]، ۲۰۱۰).

 

وقتی به‌جای کنترل­کردن رفتار دیگران، از خودمختاری آن‌ ها حمایت می­کنیم به آن‌ ها فایده می­رسانیم و هم­چنین موجب تجربه انگیزش درونی بیشتر، ادراک شایستگی، انگیزش تسلط و هیجان مثبت در آن‌ ها می­شویم و ضمناً افراد یادگیری، عملکرد و پایداری بیشتری را نشان می­ دهند (دسی و رایان، ۱۹۸۷؛ گرولنیک[۸] و رایان، ۱۹۸۷؛ پاتریک، اسکینر و کانل، ۱۹۹۳؛ ریو، ۲۰۰۲، گای[۹]، ۱۹۹۷؛ به نقل از ریو، ۲۰۰۵). بر اساس این چهارچوب در سی سال گذشته تحقیقات متعددی نشان داده‌اند که رفتارهای معلمان پیش ­بینی­کننده مهمی برای رفتار دانش آموزان بوده است (ریو، ۲۰۰۲).

 

 

 

 

 

۲-۱۸- خودشناسی انسجامی

 

ازنظر منطقی خود را نمی­توان تعریف کرد، به این دلیل که در تعریف خود باید از مشتقات مفهومی آن بهره­مند شد که البته این کفایت نمی­ کند (کلیستروم و کلاین[۱۰]، ۱۹۹۷؛ به نقل ازطهماسب، قربانی، پورحسین). در کل خود به دو صورت موردبررسی قرارگرفته است، از دیدگاه شناختی کلیستروم خود را به‌عنوان بازنمایی ذهنی خویش یا به بیانی دیگر بیانگر شناخت ما نسبت به خود است و از نگاهی دیگر خود را می‌توان به‌عنوان تمامیت وجودی و گونه‌ای سازمان­یابی وسیع، شامل تمام فعالیت‌های روانی در قالب واحدی یکپارچه، در نظر گرفت. خودشناسی، یعنی آگاهی نسبت به حالات ظاهری و روانی و توان احساس تمایز، تداوم وپیوستگی ونسبت دادن آن‌ ها نسبت به خویشتن هست (پورحسین،۱۳۸۳).

 

درباره‌ خود نظرات‌ زیادی‌ وجود دارد که ‌می‌توان‌ کلیت آن‌ را به‌عنوان‌ روان­شناسی‌ خود قلمداد نمود. قربانی وهمکاران (۲۰۰۳؛ به نقل ازمشهدی و طهماسب، ۱۳۸۵) خودشناسی را نوعی فرایند روان‌شناختی پویا، سازش­یافته وانسجام بخش می‌دانند که ماهیتی زمانی دارد. درپژوهش­های اولیه این سازه به دو وجه تجربه‌ای وتاملی تقسیم می‌شد. خودشناسی تجربه‌ای، پردازش پذیرنده اطلاعات مرتبط باخود است که برحسب تغییرات لحظه‌به‌لحظه وپویای آن درزمان حال صورت می‌پذیرد. خودشناسی تجربه‌ای دروندادی بلافصل ازتجارب فردی فراهم می‌آورد که برای مقابله با چالش­ها ودست­یابی به اهداف پیش­روی، الزامی است وهمچنین ازصورخودکار وبی­اختیار پاسخدهی جلوگیری می‌کند. ازسویی دیگر، خودشناسی تاملی عبارت است از پردازش شناختی اطلاعات مربوط به خود که مرتبط با گذشته است. درخودشناسی تاملی، فرد ازطریق کنش‌های شناختی عالی وپیچیده­تر به تحلیل تجارب فردی می پردازد و از این رهگذر به طرح‌های ذهنی پیچیده‌تری دست می‌یابد که سازش­یافتگی او را تسهیل می‌کنند.

 

خودشناسی تجربه ای و تاملی با گستره وسیعی از متغیرها به گونه ای مشابه همبسته می‌باشند. در مواجهه با شرایط دشوار و چالش برانگیز که نیازمند توجه دقیق به خود، در زمان حال است، خودشناسی تجربه ای غلبه دارد. در این گونه وضعیت ها متکی شدن به خودشناسی تاملی می‌تواند موجب پاسخ دهی عادت گونه که ارتباط اندکی را با واقعیات دارد موجب شود، برعکس، خودشناسی تجربه ای بدون بهره گیری از خودشناسی تاملی به ناکامی در بهره گیری از بینش ها و تجارب گذشته در جهت تحلیل و شناخت شرایط کنونی خواهد انجامید. بدین سبب این دو نوع خودشناسی، ارتباط تنگاتنگ دارند و در هم تنیده هستند. مشاهدات قربانی و واتسون (۲۰۰۶) تمایل این دو وجه خودشناسی را در یک انسجام نشان می‌دهد.

 

خودشناسی تجربه‌ای و تاملی بایکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند ومجموعا سازه‌ای یکپارچه، واحد ومنسجم راتشکیل می‌دهند و با گستره وسیعی ازمتغیرها به گونه‌ای مشابه همبسته­اند. این سازه رامی‌توان “خودشناسی انسجامی” قلمداد نمود که ناظر به کوششی سازمان­یافته برای فهم تجارب خود درخلال­زمان ودرجهت دستیابی به فهم­ بهتری ازخویشتن هست.

 

مطالعات درزمینه­ خودشناسی نشان داده­اند که خودشناسی بالا، هوش هیجانی بالاتر، نیاز به شناخت، اسناد درونی کنترل، خودشکوفایی، ارزش‌های فردگرایانه و ارزش­های جمع­گرایانه را پیش ­بینی می­ کند، هم­چنین با خودشیفتگی نیز ارتباطی منفی دارد (قربانی و همکاران، ۲۰۰۳). خودشناسی با سالم­ترین اشکال دین­داری در آمریکا و ایران (قربانی و همکاران، ۲۰۰۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۶) با تفکر سازنده مدیران ایرانی (قربانی و همکاران، ۲۰۰۵؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۶) با هوش هیجانی مدیران ایرانی (قربانی و همکاران، ۲۰۰۵؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۶) همبستگی مثبت داشته و در ارضا سه نیاز بنیادین روان‌شناختی نقش دارد (قربانی، ۲۰۰۵؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۶). با سوء مصرف مواد و اختلالات شخصیت (نصرتی، ۱۳۸۵) ارتباطی منفی داشته و سازگاری روان‌شناختی (طهماسب، قربانی و واتسون، ۲۰۰۸؛ قربانی و همکاران، ۲۰۱۰) حرمت­خود بالاتر، اتخاذ نظرگاه بالاتر و

مقاله روانشناسی خط -خط شناسی -گرافولوژی- مطالعه خط یک فرد و شناخت شخصیت و یا خلق و خوی و یا چگونگی روان

هیچ وجه مطابقت ندارد. اسلوب نوشتن هرچه باشد، نسخ یانستعلیق، کتابی یا چاپی و یا بر اساس سرمشق‌های خوشنویسی، نویسنده برحسب خلق و خوی و یا طبع و سرشت خود، کم کم از آن دور می‌شود. خلق و خوی یک فرد در ((من)) که وی به هنگام صحبت بکار می­رود خلاصه می­ شود و آن ثمره سخت پیچیده­ای است که از میراث ها و عوامل فیزیولوژی، قبل و بعد از تولد و همچنین تجربه­ها، دانش آموزی­ها و دانش اندوزی­ها در او به وجود آمده است. یک خط شناس برای راه­یابی و پیشبرد کار خود باید به خواص اصلی خلق و خوی و قوانینی که آنها را بهم مربوط می­سازد، علم داشته باشد.
پایان نامه

 

سه نوع گروه بندی که امروز مورد استفاده در خط شناسی می­باشد به شرح زیر می­باشد:

 

    • طبقه بندی بقراط

 

    • طبقه بندی مکتب ((هلندی- فرانسوی))

 

    • گروه های روانشناسی که توسط ((یونگ)) ارائه شده است

 

  • طبقه بندی بقراط:

قدیمی­ها خون را ترکیبی از چهار خلط می­دانستند و طبایع بشر را بر حسب تسلط یا برتری یکی از آن چهار خلط در خون طبقه بندی می­کردند. این چهار گروه عبارتند از:

 

الف: تسلط صفرای سبز یا صفراوی مزاج ها: این افراد مردمانی با اراده، با انرژی، مقاوم، با شهامت، پیگیر، بلند پرواز و سختگیر برای خود و سایرین هستند.

 

ب: عصبی مزاج ها: بیش از اندازه حساس و بیش از حد تاثیر پذیرند.

 

ج: دموی مزاج ها: مردمانی با چهره ای گشاده، خوش خوی، خوش بین، خوش حال، خوش رفتار  و پر تحرک می­باشند.

 

د: لنفاوی مزاج ها: افراد این گروه معمولا دارای حرکاتی کند و بیانی یکنواخت اند، دیر تصمیم می­گیرند، حساسیت آنها قوی نیست و تحرک چندانی ندارند .

 

خلق و خوی افراد به ندرت با یکی از حالات ذکر شده، بطور کامل، تطبیق می­ کند. معمولا شدت یکی از این طبایع به وسیله سه تای دیگر تا اندازه ای تعدیل و تصیح می­ شود.

 

  • مکتب هلندی- فرانسوی:

مکتب خلق و خوی شناسی ((هلندی- فرانسوی))، خلق و خوی اشخاص را برحسب سه ویژگی تشکیل دهنده آن طبقه بندی می­ کند: حساسیت، فعالیت، عکس العمل در مقابل مشاهدات.

 

الف: حساسیت: حساسیت یک منبع انرژی روانی است. همی ما به درجه ای حساس هستیم و در مقابل لرزش های روانی کم و بیش واکنش نشان می­دهیم ولی فرد حساس از لحاظ خلق و خوی با فرد غیر حساس از لحاظ زیادی ارتعاشات روانی و یا از ضعف موضوع و یا موردی که آن را تولید می­ کند تشخیص داده می­ شود.

 

ب: فعالیت: کسی را فعال می­دانیم که با اراده درونی خود و برحسب آن عمل کند . فرد غیر فعال بر خلاف نیروی باز دارنده­اش دست به کاری می­زند و آنهم موقعی که دیگر چاره­ای ندارد در این مرحله هم فقط آنچه باید بکند انجام می­دهد نه بیشتر.

 

ج: واکنش مشاهدات: هر چیزی که ما می­بینیم دو نوع اثر در ما می­گذارد. یکی اثر فوری یا آنی و دیگری اثر عمیق یا دائمی و در این زمینه افراد را می­توان به دو گروه تقسیم کرد :

 

    • آنهایی که فورا تحت تاثیر مشاهدات خود قرار می­گیرند و بی مطالعه عمل می­ کنند.

 

  • آنهایی که اثر اولیه باعث می­ شود به تفکر بپردازند و از مشاهدات خود نتیجه بگیرند.

با ترکیب این سه ویژگی اصلی که یاد شد (حساسیت ، فعالیت، واکنش مشاهدات) می توان هشت نوع خلق و خوی در نظر گرفت. خلق و خوی شناسان برای هر نوع نامی را در نظر گرفتند، بدین قرار:

 

۱- حساس – غیر فعال- گروه اولی ها             یا عصبی ها

 

۲- حساس – غیر فعال- گروه ثانوی ها              یا احساساتی ها

 

۳- حساس –فعال- گروه اولی ها                              یا کج خلق ها – زود خشم ها

 

۴- حساس –فعال- گروه ثانوی ها                                    یا مشتاقان – شیفتگان

 

۵- غیرحساس –فعال- گروه اولی ها                          یا دموی ها – واقع بین ها

 

۶- غیرحساس –فعال- گروه ثانوی ها                        یا بلغمی ها- بی جوشش ها

 

۷- غیرحساس – غیر فعال- گروه اولی ها                          یا بی حالتها – بی شکلها

 

۸- غیرحساس – غیر فعال- گروه ثانوی ها                 یا بی حس ها – سست ها

 

  • نظریه یونگ درباره روانشناسی شخصیت های مختلف

یونگ با در نظر گرفتن وضع دو گونه ای : برون گرایی- درون گرایی، دو جهتی را که انرژی روانی می ­تواند انتخاب کند را توصیف کرده است.

 

برون گرایی: حرکتی است که ما را به سوی جهان برون از خویشتن می­راند و برای تسخیر دنیای بیرون که شامل اشیاء و افراد جاندار می شود­، مجهز و آماده می­سازد.

 

درون گرایی: برعکس ما را از حرکت باز می دارد و در درون خودمان نگاه می دارد.

 

برون گرا را معمو لا با صدای بلندش و حرکات دست وپا و ولخرجی اش می­شناسند و درون گرا را با گوشه گیری ، عجب و خجالتش. البته درون گرا و برون گرای کامل وجود ندارد. به غیر از دو جهت اصلی درون گرایی و برون گرایی که انرؤی روانی در آنها جریان پیدا می­ کند. این انرژی در مردم به چهار شکل مختلف ظاهر می­ شود که یونگ آنها را عوامل روانی می­نامد و عبارتند از : اندیشه – احساس – تاثیر(دریافت به وسیله حواس پنجگانه) – مکاشفه(احساس پیش از وقوع)

 

اندیشه: عاملی است روانی که بین افکار و اشیاء روابطی منطقی و درخور انطباق ایجاد می­ کند.

 

احساس : عاملی است که قبول یا رد یک شی را تشخیص می­دهد بی آنکه دلیلی برای خوش بینی یا بد بینی ارائه دهد.

 

تاثیر : عاملی است که سبب درک احساس می­ شود.

 

مکاشفه : در این مورد انسان آنچه را هست نمی بیند، بلکه آنچه را که باید باشد ادراک می­ کند.

 

یونگ اندیشه و احساس را عوامل اصلی نام نهاده است این دو نمی توانند برتخیل ها متفقاً تاثیر داشته باشند. زیرا زمانی که استدلال می­کنیم، نمی توانیم احساسی باشیم و اگر در مقابل چیزی روی خوش نشان می دهیم و یا از آن روی برمی گردانیم، دلیلی برای این خوشی یا نفرت نمی­توانیم ارائه دهیم. یونگ مکاشفه و تاثیر را عوامل غیر اساسی می­داند و این دو را مانند اندیشه و احساس در برابر یکدیگر قرار می­دهد.

 

هر یک از انواع خلق و خوی به دوگونه درونی و برونی مورد بررسی قرار می­گیرد و شش گروه زیر را تشکیل می­دهد:

 

۱- متفکر برون گرا        ۲- متفکر درون گرا  ۳- احساساتی برون گرا  ۴- احساساتی درون گرا

 

۵- تاثیر پذیر و برون گرا      ۶- تاثیر پذیر و درون گرا    ۷- با مکاشفه و برون گرا                 ۸-مکاشفه گر و درون گرا

 

هر فرد در تقاطع چند نوع خلق و خوی مختلف قرار می­گیرد و در عین حال به یکی از آنها تعلق بیشتری دارد.

 

مهارت یک خط شناس عبارتست از : تشخیص خطوط اصلی خلق و خوی یک فرد و تعیین قوایی که در درون او باعث تقویت و یا ضعف نفسانی اش می­شوند و تعادل یا ناپایداری او را به وجود می­آورند. خلاصه باعث تعیین شخصیت و موجودیت او هستند.

 

در میان افراد یک نفر به سمت چپ و دیگری به سمت راست منحرف می‌شود. یک نفر روبه بالا می‌نویسد و یکی روبه پایین. بعضی‌ها تودرتو می‌نویسند و بعضی با فاصله. یکی تند و سریع می‌نویسد در حالیکه دیگری با خودداری می‌نویسد. این تفاوت‌ها را در هنگام نوشتن به گرایش‌های مختلف خلق و خوی نویسنده نسبت می‌دهند. چون خط فارسی از راست شروع می‌شود و به طرف چپ پیش می‌رود، سمت راست مبدأ و سمت چپ کاغذ مقصد عمل است. در هر نقطه از خط که قلم بایستد، آنچه در طرف راست واقع می‌شود مانند گذشته‌است و نمایشگر خود نویسنده‌است و آنچه در طرف چپ قرار دارد مانند آینده‌است و نمایشگر آنچه در بیرون قرار دارد که افکار نویسنده به آن متوجه‌است. پس نتیجه می‌گیریم که هر حرکتی که مسیر نوشته را به سمت چپ شدت می‌بخشد، علامت آن است که نویسنده تمایل دارد از لاک خود خارج شود و یا به سوی فرد دیگری گرایش دارد. در واقع نوشته پیش رونده اثر فعال بودن و برون گرایی نویسنده را منعکس می‌سازد.

 

از ابتدای کار خط شناسان دریافته بودند که خط افرادی که شهرت طلب بودند و یا جنب و جوش، تمایل شدید به چیزی یا کسی و خود پسندی داشتند هنگام نوشتن در قسمت وسط به بالا پهن تر و گشادتر می­ شود بر عکس قوه غریزه های مربوط به حیات یا زندگی با تمایلات مادی باعث می­گردد که منطقه پایین نوشته (از وسط به پایین ) توسعه پیدا می­ کند و گشادتر و یا فراخ تر نوشته می­ شود و به اصطلاح قلم از بالا به پایین شیرجه می­زند.

 

توسعه یافتن منطقه میانه با تالمات، تاثرات خاطر در ارتباط می­باشد. حرکات دست و قلم که به طرف چپ و بالا پرتاپ شده ­اند دلیل بر استقلال شهامت و برائت از همه ناهنجاریها بی نظمی و طغیان می­باشد. اگر حرکات قلم به طرف چپ و پایین باشد دلیل بر لجاجت و خود سری و گهگاه بدبینی و دلسردی می­باشد.

 

اگر حرکت قلم به طرف راست و سمت بالا باشد، نویسنده آن دارای طبع ستیزه جویی و مخالفت یا لجبازی درونی و دور ساختن هوسها می­باشد در صورتیکه حرکت به طرف راست و پایین دلیل بر خودخواهی و تمایل به احتکار است .

 

توجه به مراتب زیر و مراعات آنها در موقع ارزیابی خط ضروری است.

 

الف: درجه راحتی آن : یعنی این خط در شرایط عادی و بدون تکلف و آزادانه نوشته شده است ؟  یا نه

 

ب: درجه پویایی: انرژی روانی و معنوی نویسنده نوشته را پر مایه و مستحکم و پویا می سازد. پویایی خلق و خوی در شدت حرکات دست او در هنگام نوشتن به خارج بروز می­ کند. برعکس ضعف و بی قیدی در نوشته به شکل پهن و بدون بر جستگی و وارفتگی مشاهده می­ شود.

 

درجه هماهنگی:

 

تناسب، نظم، واضح نوشتن، سادگی نشان دهنده هماهنگی در تمایلات، خلق و خویی متعادل و اجتماعی بودن است و بی تناسبی ها، درهم و برهم بودن، درشتی ها و پیچیدگی نوشته، عدم هماهنگی در تمایلات و سلیقه و احساسات پیش پا افتاده را نشان می­دهد.

 

درجه موزون بودن و ابتکار آن:

مقاله روانشناسی خط -خط شناسی -گرافولوژی- مطالعه خط یک فرد و شناخت شخصیت و یا خلق و خوی و یا چگونگی روان

فاصله در بین کلمات در یک نوشته نامنظم دلیل بر ضعف فکری و کمبود و ضبط و ربط کوشش­های نویسنده است. نوشته فشرده متعلق به اشخاصی است که به محیط خارجی خود وابستگی دارند و فعال و پیشرو و پرحرف می باشند.

 

نظم یا بی نظمی:

 

نامنظمی فعال که با حرکات شدید و زیاده از حد و عجولانه قلم نمایان است نشان دهنده یک فعالیت بی تناسب و در هم وبرهم است.

 

نامنظمی غیر فعال و خموده که در آن حرکات قلم کندتر و نرم تر بوده و کلمات شکل و فرم مشخصی ندارند و اغلب ناتمام می­باشند دلیل برخیالی و عدم پیش بینی ومسامحه نویسنده است.

 

کج نویسی:

 

نویسنده­ای که حروف را به طور عمودی وا می­دارد تا بتواند بهتر از سایر حروف آنها را جدا کند مثل کسی است که از میان جمعی سفت و سخت رد شود  بدون اینکه به آنها توجهی داشته باشد. بطور کلی نوشته عمودی نمایانگر انفراد و استقلال فکری، بی توجهی و عدم احساس در برابر سایرین است.

 

یک نوشته مورب یا خم شده به جلو یا به چپ نشان دهنده تمایل برای یک تماس نزدیک تر با مردم است. هر قدر نویسنده آن جهش عاطفی قوی تر به همنوعان داشته و کمتر می تواند جلوی آن را بگیرد. نویسنده خط مورب به طرف آینده پیش روی می­ کند. برعکس نوشته ای که خطوط راست آنها بطور معکوس و به طرف راست خم شده است نویسنده­ای بدبین دارد که در مقابل پیشنهادات عقب نشینی یا امتناع دارند و یا اشخاصی که خیلی حساس هستند که نمی­خواهند دنیا را آنطور که هست قبول داشته باشند. درجه خم شدن حروف به چپ یا به راست از علاقه بسیار زیاد تا خودداری و مقاومت زیاد تغییر می­ کند.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

ابعاد:

 

نوشته درشت (حروف وسط بین ۴ تا ۵ میلیمتر ارتفاع) نویسنده­ای برون گرا، مشتاق و دارای اعتماد به نفس دارد. چنانچه خط خیلی درشت (۵ تا ۷ میلیمتر ارتفاع) باشد نویسنده­ای متوقع، سیری ناپذیر و بوالهوس دارد که برای شخصیت دیگران احترامی قائل نیست.

 

نوشته ریز (حروف داخلی کمتر از۵/۱ تا ۲ میلیمتر) نویسنده­ای درون گرا، فروتن، حقیقت بین و دارای تمرکز دارد.

 

نوشته خیلی ریز (از یک میلیمتر کوچکتر) نشان دهنده نیروی زندگی ضعیف فقدان جنب و جوش، خصت، کم رویی می باشد.

 

جهت خطوط:

 

خطوط پایین رونده دلیل بر سستی، غمزدگی، بدبینی و دلسردی است و خطوط بالا رونده گویای انبساط خاطر، خوش بینی، ذکاوت و پشتکار و بلند پروازی نویسنده است ]۱[.

 

 

 

۲-۲  پیشینه تحقیق

 

در سال ۱۶۶۰ میلادی یک استاد فلسفه به نام ((بالدی)) و دو سال بعد کشیشی به نام ((میشون)) درباره شناسایی خلق و خوی و خصوصیات اخلاقی افراد، ضمن مطالعه خط و نوشته­هایشان مطالبی اظهار داشتند و ادعا کردند از خط یک شخص می­توان به چگونگی رفتار و شخصیت او پی برد و با خلق و خوی او آشنا شد ]۱[. در سال ۱۳۸۴ شمسی برای اولین بار گرافولوژی دست نوشته فارسی به کمک کامپیوتر در مقاله ای توسط احسان الله کبیر و علی بهرامی شریف بررسی شد و روش هایی برای استخراج خودکار برخی از ویژگی ها پیشنهاد شد. ویژگی هایی که در این تحقیق از دست نوشته ها استخراج گردید عبارتند از : شکل حاشیه، انبسساط کلمات (کشیدگی از همه طرف)، درشت نویسی، فشردگی متن، کجی متن، نسبت کشیدگی بالایی و پایینی به کشیدگی عرضی کلمات، زاویه کشیدگی عمودی حروف. آنها با توجه به ویژگی­های مذکور و قوانین موجود در مرجع[۱] در مورد نویسنده دست نوشته ها تصمیم گیری نمودند. پس از آن افراد دیگری ضمن استخراج ویژگی­های دستخط با بهره گرفتن از برخی از طبقه بندها مانند شبکه های عصبی مصنوعی و سیستم استنتاج فازی نسبت به دسته بندی ویژگی­ها و تشخیص خصوصیات روانشناختی از روی دستخط اقدام نمودند.

 

در سال ۱۳۸۶ یاسر نوروززاده و همکاران، گرافولوژی را به کمک پردازش تصویر و سیستم استنتاج فازی، انجام دادند. آنها جهت استخراج ویژگیهای مناسب از دست نوشته فارسی از ویژگیهای معرفی شده در مرجع]۲ [استفاده کردند و سپس ویژگیهای استخراج شده را به سیستم تصمیم ­گیری فازی دادند تا پس از استنتاج در قوانین فازی، خروجی مناسب را تولید کند که بیانگر ویژگیهای شخصیتی نویسنده دست نوشته است. سیستم فازی مذکور با بهره گرفتن از قوانین جداول ۱و۲ طراحی شده بود][i][.

 

جدول (۲-۱) تصمیم گیری گرافولوژی درباره درشتی کلمات]۶[

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تصمیم درشتی کلمات
باهوش است و تمایل به تنهایی دارد. ریز
میتواند مسایل را حلاجی کند. معمولی
مهربان است و مساعدت میکند. درشت
بسیار اجتماعی است و نیاز به شناخته شدن دارد. خیلی درشت

 

 

جدول (۲-۲) تصمیم گیری گرافولوژی درباره میزان فاصله بین خطوط]۶[

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تصمیم فشردگی متن
در شرایط مختلف خوب تصمیم گیری می کند. باز
دید محدود دارد و خسیس است. فشرده
همه چیز در اطراف را تحت کنترل می گیرد.  متناسب

 

 

در سال ۱۳۹۱ مریم صابری اناری و همکاران، روی تعیین میزان کنترل احساسات در افراد با کمک گرافولوژی و سیستم استنتاج فازی تحقیق نمودند. آنها از شیب دستخط برای تشخیص سطح هیجانات و احساسات افراد استفاده کردند و شیب دستخط­ها را به پنج سطح : خیلی کم، کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد تقسیم کردند و پس از استخراج ویژگی­های مورد نظر از دستخط افراد، با کمک سیستم استنتاج فازی به شناسایی هیجانات افراد پرداختند. مجموعه فازی شامل پنج ورودی است که شامل : ارزش­ها، شیب راست، شیب چپ و خط پایه و میزان کنترل احساسات می­باشد. درجه هر ورودی مشخص می­ کند که به کدام مجموعه فازی تعلق دارد. تابع عضویت که تیین کننده­ تعلق هر کدام از ورودی­ ها است بین ۰ تا ۱۰۰ درصد تعیین شده است. در سیستم فازی، روش ممدانی مورد استفاده قرار گرفته است. با توجه به مشخصات سیستم فازی طراحی شده ۳۳ قانون برای تعیین سطح احساسات افراد تعریف شده است. ورودی­ ها فازی شده و سپس به عنوان مقدم قوانین فازی مورد استفاده قرار گرفته است. اگر یک قانون فازی دارای چندین مقدم باشد از عملگر and برلی ارزیابی مقدم و به دست آوردن یک عدد مشخص استفاده نمودند][ii][.

 

در سال ۱۳۹۱ فرزین یغمایی و همکاران روی پیش بینی خصوصیات روانشناختی افراد از روی دستخط های فارسی تحقیق نمودند. آنها ضمن استخراج ویژگی از دست نوشته، از شبکه عصبی جهت پیش بینی پارامترهای موثر در روان شناسی بر اساس دست نوشته استفاده نمودند. آنها ابتدا آزمون روانشناختی MMPI از افراد گرفتند و سپس با بهره گرفتن از شبکه عصبی ارتباط بین دست نوشته­ها و ویژگی­های شخصیتی افراد پیدا کردند. برای شبیه سازی آزمون MMPI از یک شبکه عصبی سه لایه با آموزش ساختار پس انتشار خطا استفاده کردند.  ساختار طبقه کننده مورد بررسی در این روش یک شبکه عصبی سه لایه با ۸ ورودی و ۱۱ خروجی و ۲ نرون میانی است.

 

در سال ۱۳۹۲ فرزین یغمایی و همکاران روی تاثیر حالت روحی عجله بر روی دستخط های زبان فارسی با بهره گرفتن از شبکه عصبی تحقیق نمودند. آنها نرم افزاری پیاده سازی کردند که با بهره گرفتن از آن می­توان با در دست داشتن دستخط­های مختلف، دستخط با عجله، تشخیص داده شود.

 

در زمستان ۱۳۹۲ یاسر نوروززاده و حسین نظام آبادی پور نسبت به ارائه ویژگی­های دیداری جدیددر تصویر دست­نوشته فارسی برای تشخیص روحیات افراد اقدام نمودند. ویژگی­های مذکور برای تشخیص نوع دست­نوشته از لحاظ نظم و عدم تساوی حروف به کار می­رود][iii][ .

 

سیستم های مختلف گرافولوژی کامپیوتر برای زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و اسپانیایی ارائه شده است. معرو فترین این سیستم ها عبارتند از:

 

الف) سیستم آنالیز دست­نوشته شیلا لوو: در این سیستم که برای دست­نوشته انگلیسی طراحی شده است، آنالیز کامپیوتری صورت نمی گیرد. این سیستم با جمع آوری نمونه های مختلف به کاربر این امکان را می­دهد که دستخط خود را از نظر ویژگی­های مختلف با نمونه­های موجود در سیستم مقایسه کند و بر اساس انتخابهای کاربر، تصمیم ­گیری گرافولوژی صورت می­گیرد. این سیستم علاوه بر معرفی معیارهای شخصیتی، شغل مناسب را نیز برای صاحب دست خط پیشنهاد می­دهد.

 

 

ب) سیستمCAG: تنها سیستم کاملاً کامپیوتری که نیاز به کاربر متخصص ندارد، سیستم CAG است. این سیستم گرافولوژی به کمک کامپیوتر، در سال ۱۹۹۷ در دانشگاه ایالتی نیویورک برای دست­نوشته انگلیسی طراحی و ساخته شد. تصویر ورودی این سیستم، متن دست­نوشته است. در مرحله پیش­پردازش، تصویر باینری می­ شود، نویزها حذف می­شوند و سپس تصویر دست­نوشته به خطوط مختلف بخش­بندی می­ شود. از روی خطوط به دست آمده، حاشیه­های متن، فاصله خطوط، جهت خطوط، زاویه کشیدگی عمودی و نسبت نواحی بالایی، پایینی ومیانی به دست می­آیند و براساس ویژگی­های به دست آمده تصمیم ­گیری گرافولوژی انجام می­ شود][iv][.

 

 

 

شکل (۲-۳) یک نمونه ورودی و خروجی در سیستم CAG ]9[

 

 

 

۶ ی.نوروزراده، ح.نظام آبادی پور، د.پورآقاکوچک، گرافولوژی دست نوشته به کمک پردازش تصویر و سیستم استنتاج فازی، هشتمین کنفرانس سیستم های هوشمند، شهریور