موضوع: "بدون موضوع"

اختلافات مالی

گفته های معمولی ما با دیگران در امیخته اند؛ مانند این‌که چه چیزی بخریم و چقدر بابت آن بپردازیم و چگونه پول به دست بیاوریم و آن را سرمایه گذاری کنیم، بی پولی و خاصه خیال پردازی هایی که درباره به دست آوردن ناگهان پول کلان در ذهن می پرورانیم از این همه صحبت در مورد پول منظور اصلی مان چیست؟ مهمتر آن که وقتی درباره پول مجادله می کنیم درواقع هدفمان از مجادله چیست؟

 

از همان روزی که به دنیا آمدیم مفهوم پول با مفاهیم نیازهای اساسی و قدرت در ذهن مان در هم تنیده اند. در کودکی نیاز ما را به غذا لباس و مسکن والدین مان برطرف کردند که سر کیسه را در دست داشتند اگر آن‌ ها شما را بدون شام به رختخواب می فرستادند نمی‌توانستید خود را به مغازه یا رستورانی برسانید و گرسنگی تان را چاره کنید این‌که به‌صورتی بزرگ شده باشید که امکانات بسیار محدوی در اختیار داشته باشید یا آن که در آغوش تجملات بزرگ شده باشید به وضعیت مالی خانواده و نگرش آن‌ ها در مورد صرف کردن پول برای شما بستگی داشته است. برای دریافت حمایت مالی و عاطفی به خانواده خود متکی بودید. شاید در این زمینه ها تنها به آن‌ ها می‌توانستید رو کنید؛ بنابراین آن‌ ها بودند که پول داشتند و قدرت زیادی داشتند تا شما را به الحاظ مالی و محبت تأمین کنند در بسیاری از خانه ها پول جایگزین صمیمیت عاطفی شده است و صحبت درباره امور مالی جای گفت و گو درباره احساسات را گرفته است.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

مثلا شاید پدرتان که عمیقا دوست داشتید به شما توجه کند و شما را تحسین کند تنها با دادن پول یا ندادن آن توجه خود را به شما ابراز می کرد و به دلیل شرطی شدن در کودکی امکان دارد چنین تصور کنید که به فردی نیاز دارید که پولش از شما بیشتر باشد تا بتواند از شما مراقبت کند. حتی ممکن است چنین احساس کنید که بدون چنین فردی نمی‌توانید از خود مراقبت کنید و به این ترتیب قدرت و کنترل را حق کسی بدانید که پول را در اختیار دارد.

 

اما وقتی هم که پول به اندازه کافی موجود باشد زن و شوهر ها درباره آن مشاجره می‌کنند مثلا می‌توانند دائماً از نحوه خرج کردن همدیگر یا پنهان کردن درآمد خود انتقاد کنند.

 

و اخرین مشکلی که درزمینهی مسائل مالی روی می‌دهد این است که ممکن است مرد شما چنان درگیر پول در آوردن باشد که از ارتباط مشترک تان غافل شود امکان دارد از آن رو باهمسرش نزاع کند که احساس می‌کند شوهرش او را به خاطر کار یا پول که رقبای نا پیدای اویند مورد غفلت و بی توجهی قرار داده حتی در مواردی امکان دارد زن خود را سرزنش کند و مقصر بشمارد زیرا تصور می‌کند که به قدر کافی جاذبه نداشته یا تلاش لازم را به خرج نداده مرد را در خانه نگهدارد در سایر موارد او از همسرش گله می‌کند یا از او می خواهد تا در ساعتی حاضر منزل باشد گاهی این شیوه در حل مشکل مؤثر واقع می‌شود.

 

اما معمولاً چنین نیست ؛ اما مطلع شدن از این‌که دل مشغولی های مرد درزمینهٔ های مسائل مالی احتمالا از چیزهای بسیاری ازجمله ترس از صمیمیت و نزدیک شدن به همسرش ناشی می‌شود، ممکن است مفید وقع شود. هم چنین امکان دارد در صورتی که زمان بیشتری را باهمسرش سپری کند از احساسات عاشقانه خشمگینانه ای که نسبت به او پید می‌کند نیز به هراس بیفتد. درعین‌حال ممکن است مرد که در محیط کار خود هویت روشنی دارد و به درستی موقعیت خود را می شناسد به خاطر از دست دادن هویت خود از درآمیختن باهمسرش به هراس بیافتد احتمالا او درعین‌حال که از فقر فاصله زیادی گرفته است، به دلیل سابقه خانوادگی خود همواره احساس می‌کند که خطر بی پولی او را تهدید می‌کند زن نیز در پس احساس خشم و رنجشی که از این طرد شدن پیدا می‌کند از چیزی می ترسد می ترسد که عشق و لذت از ارتباطشان رخت بر بسته باشد و این‌که همسرش به او توجهی نکند.

 

 

 

 

۲-۹- اوقات فراغت

 

اوقات فراغت مقوله ای است که شاید برخی به آن زیاد اهمیت ندهند اما اطلاعات به‌دست‌آمده از بررسی مشکلات زناشویی یکی از عوامل جلوگیری از یکنواختی و افزایش روحیه شاد در بین افراد پرداختن به تفریحات سالم است.

 

یافته‌های به دست‌آمده از نیاز سنجی فرهنگی اجتماعی محله های اصفهان (طالبی و مرادی  ۱۳۸۵) در رابطه با نحوه ی تفریح، به ترتیب تفریحات  به‌صورت خانوادگی، گروهی، فردی و در آخر باهم محله ای بوده است و درزمینه ی توجه به تفریح و سلامت ذکر این نکته ضروری است که  برخی برنامه ها هزینه‌بر و برخی با  صرف هزینه کم می‌تواند  مشغولیت فرد را در زمان فراغت از کار مهیا سازد که  در این زمینه میزان درآمد خانواده و مدت زمانی که افراد از کار فارغ هستند،  اهمیت به سزایی در نحوه ی تفریح دارد.

 

با بررسی یافته های پژوهش به این نتیجه می رسیم که در محله‌هایی که امکانات شهری  در دسترس شهروندان باشد در اوقات فراغت موجب جذب و هدایت آن‌ ها می‌گردد.  به‌عنوان مثال قرار گرفتناماکن زیارتی باعث شده که شهروندان اوقات فراغت خود را  با  پرداختن به فعالیت های مذهبی  اغنا بخشند لازم به ذکر است که جذابیت های محیطی، برنامه‌های تفریحی در پارک ها یکی از زمینه های جذب خانواده‌ها هستند. به عبارتی قرار دادن امکانات با طراحی مناسب و ایجاد جذابیت محیطی و فضا سازی در محله ها، علاوه بر امکان تفریح،  در ارتقاء سطح  سلامت نیز  مؤثر می‌باشد (مرادی، طالبی   ۱۳۸۵).

 

به‌طورکلی موسیقی، ورزش، مطالعه غیر درسی، فعالیت مذهبی، گردش در شهر، اماکن مذهبی، صله ارحام مسافرت، اماکن فرهنگی، تئاتر، کارهای هنری، تلویزیون، رادیو، سینما

پایان نامه روابط والدین و کودک

و برنامه‌ریزی دارد . کودک برای رسیدن به مرحله باروری نیازمند تعامل با محیط و رشد و شکوفایی استعداد های نهفته اش است. با برنامه‌ریزی و مدیریت درست شما می‌توانید درزمینه­ فرزند پروری به بهترین نحو ممکن عمل کنید و فرزندی متناسب و مفید تحویل جامعه بدهید.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

 

۲-۱۱- تولد فرزند

 

تغییراتی که به وسیله انتقال به دوره پدر و مادری در زندگی زناشویی به‌ خصوص در زندگی زنان پدید می‌آید در خشنودی و لذت از زندگی زناشویی مؤثرند (ذوالفقار، ۱۳۸۰، ص ۶۶). فلدمن ۱۹۷۱ در یک بررسی که روی زوجین بدون فرزند و زوجینی که دارای فرزند بودند انجام داد، آشکار کرد که رضایت زناشویی در همسرانی که به دوره پدر و مادری انتقال یافته‌اند، نسبت به دوره زندگی زناشویی قبلی کاهش یافته است ؛ و همسران صاحب فرزند کودکان خود را عواملی تهدید کننده در ارتباط زناشویی می‌پنداشتند و از تغییراتی که در روابط شوهرانشان با آن‌ ها پدید آمده بود سخن می‌گفتند (ذوالفقار،۱۳۸۰، ص ۶۶).

 

 

 

تعداد فرزندان

 

ویرجینیا ستیر ۱۳۷۰ معتقد است، علاوه بر تولد فرزندان تعداد فرزندان نیز می‌توانددر روابط والدین با یکدیگر تاثیر بگذارد. هر چه تعداد فرزندان بیشتر باشد فشار بیشتری بر روابط زناشویی وارد می‌شود. هر بار که عضوی به خانواده اضافه می‌شود، وقت محدود شده و منابع دیگر خانواده باید به اجزای کوچکتر تقسیم شود، خانه بزرگتر و پول بیشتری باید فراهم کرد. نتیجه این می‌شود که فشارها آن‌چنان شدید می‌گردد که منجر به ضعیف شدن روابط زناشویی می‌گردد (ذوالفقار،۱۳۸۰، ص ۶۶).

 

 

به اعتقاد بهشتی، (۱۳۷۷) یکی از عوامل اصلی و تعیین کننده در رفتار کودک محیط خانواده هست و در رشد شخصیت کودک اثری تعیین کننده دارد . نفوذ والدین در کودک به غیر از جنبه ارثی و وراثتی در آشنایی کودک با زندگی و جامعه نیز نقش اساسی دارد.

 

موقعیت اجتماعی خانواده، تعداد افراد خانواده، وضعیت اقتصادی افکار وعقاید، آداب و رسوم، پای بندی به مذهب، میزان ادب و احترام و قانون مندی حاکم بر خانواده همه در سازندگی (انسان متعادل) و یا تخریب (اختلالات رفتاری و بیماریهای جسمی و روحی) تأثیر می‌گذارد.

 

یکی از عوامل اختلالات رفتاری در کودک مشکلات رفتاری والدین با یکدیگر هست. امنیت خانواده، قانون مندی، ادب، احترام متقابل، عشق و محبت، گذشت، تفریح، خوا ب و خوراک، اداب و رسوم، معاشرت، تغذیه و همه عواملی که حاکم بر زندگی خانوادگی است که اگر در جواب صواب و صحت و با علم باشد کودکی متعادل ازنظر جسمی و روحی خواهد ساخت ؛ اما اگر عکس آن باشد کودک دچار کشمکش روانی و فشار های عصبی روانی خواهد شد و نتیجه آن اختلافات رفتاری و بیماریهای روان تنی خواهد بود. اگر بخواهیم کودک قانون را رعایت کند باید خود به قانون عمل کنیم، اگر بخواهیم با محبت باشد باید ما به او محبت کنیم و بالاخره همه چیز را او در محیط خانه می آموزد.

 

 

 

۲-۱۲- بستگان و دوستان

 

یکی از اساسی‌ترین مسائلی که زن و شوهران جوان با آن بسیار درگیر می‌باشند و گاها منجر به تعارضات و کشمکش زوجین با یکدیگر می‌شود، شیوه صحیح برقراری ارتباط با خانواده وبستگان همسر است. ضرورت وجود رابطه صمیمانه با خانواده همسر هم برای زن و هم برای مرد از اموری مهم و الزاما اجتناب ناپذیر است چرا که ازدواج، پیوند دو فرد با یکدیگر نیست بلکه پیوستگی دو خانواده بافرهنگ و آداب و رسوم، شیوه‌های تربیتی وسبک متفاوت زندگی است که سازگاری و همنوایی خاص خود را مطالبه می‌کند. (تبیان).

 

توجه به احساسات و علایق مربوط به روابط با خویشاوندان، اقوام همسر و دوستان بسیار مهم بوده و با توجه به تأثیر ۲۸ درصدی آن بر رضایت زناشویی از اهمیت به سزایی برخوردار است (معنویی  ۱۳۸۸).

 

علایق زوجین به نوع رفت و آمد و صله ارحام و مشترک بودن این علایق به یکدیگر می‌تواند در رضایت زناشویی تأثیر داشته باشد؛ بنابراین آشنایی با دیدگاه زوجین و رعایت حق تقدم و دید و بازدید با بستگان دو طرف می‌تواند از دلخوری و مشاجرات جلوگیری نماید ولی این رفت و آمد ها نباید زمینه ای برای مداخله بستگان و نزدیکان در زندگی زوجین جوان شود.

 

البته حفظ حریم خانواده و رعایت حدود آن منجر به مقبولیت و پذیرش هر چه بهتر در خانواده‌های طرفین می‌شود. نباید بعد از ازدواج هیچ یک از زوج‌ها خود را بیش از حد وابسته به خانواده پدری بداند. همچنین در حفظ اسرار همسر خود و مشکلات موجود راز نگه دار باشید و بدون اطلاع دیگری آن‌ ها در جمع خانواده‌ها و دوستان باز گو نکنید.

 

سلامتی در بر دارنده مولفه های عمر طولانی، شاد بودن، بهبود بیماری های حاد و بازگشت به سطح سلامت قبلی است. مذهب می‌تواند به‌عنوان یک نظام اجتماعی و پیچیده تأثیر مثبتی بر رفتار و بازخوردهای مهم ازجمله در برنامه‌ریزی خانواده، سیاست و چگونگی تفسیر زندگی روزانه داشته باشد (والریت[۳] ،  ۱۹۹۵).

 

صله ارحام نیز یکی از مولفه هایی است که منجر به ارتقاء و بهبود بهداشت روان می‌شود. این واژه از رحم آمده است. مرحوم علامه مجلسی می فرمایند: «منظور هر خویشاوندی است که فرد او را از اقوام خود بداند».

 

درزمینهٔ ارتباط صله ارحام با نیازهای روانی و اجتماعی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

 

از لحاظ روانی: ۱) نیاز به محبت. ۲) نیاز به ابراز وجود. ۳) نیاز به وابستگی و تعلق به گروه.

 

از لحاظ اجتماعی: ۱) حمایت اجتماعی. ۲) امنیت اجتماعی.۳) امنیت اقتصادی.

 

نیاز به محبت از طریق محبت و برقراری ارتباط با نزدیکان تأمین خواهد شد. خداوند متعال می فرمایند:«من خدای بخشنده و مهربانم و رحم را که یک فضل و فضیلتی است، من خودم به اقتضای رحمت خویش آفریدم تا انسان‌ها بدین وسیله به یکدیگر مهر و عطوفت ورزند».

 

صله رحم، نیاز به بیان و ابراز خودبرطرف می‌کند، بیان مشکلات و گرفتن کمک از اطرافیان، تقسیم شادی و غم بین دوستان و آشنایان ازجمله مزیت های های رفت آمد خواهد بود. احساس تعلق به گروه را افزایش می‌دهد. موقعیت اجتماعی و احساس امنیت در گروه ازجمله مزیت های دیگر صله رحم خواهد بود (جلال مرادی،۱۳۹۳).

 

یکی از مهمترین عواملی که در بروز مشکلات زناشویی و طلاق اثر قاطعــی دارد مشــکلات

 

مربوط به خویشاوندان زن وشوهر یا خانواده اصــلی آنـهاست. مشکل در اعمال نفـوذ یا دخالت خانواده اصلی در رابطه زناشویی، فرزندان خود، در تصاحب و تربیت فرزندان و نوادگان خویش است . دخالت یا اعمال نفوذ خانواده اصلی که غالباً به‌صورت پنهان و در پوششهای زیبا عرضه می‌شود، می‌تواند از زیر بناهای جدی تعارضات زناشویی از شروع تا پایان هر ازدواجی ‌باشد (ذوالفقار،۱۳۸۰، ص ۶۷).

 

به نظر مینوچین۱۳۷۰ وظیفه‌ای که زن و شوهر با آن روبرو هستند، جداشدن از خانواده اصلی خود و تبادل نظر و توافق بر سر برقراری روابط متفاوتی با والدین، خواهر و برادران خود  و فامیل همسر است. هر یک از خانواده‌های اصلی باید با جدایی یا جدایی نسبی یکی از اعضای خود، پذیرفتن یک عضو جدید و درون سازی زیر مجموعه همسر در سیستم عملکرد خانواده، سازگاری پیدا کند . اگر ساختارهای دیرپای خانواده‌های اصلی تغییر نکند، ممکن است فرایند شکل‌گیری واحد جدید راتهدید کند (ذوالفقار،۱۳۸۰، ص ۶۸).

 

 

 

۲-۱۳- نقش‌های مربوط به برابری زن و مرد

 

گرچه زن و مرد در هویت انسانی و قابلیت کمال معنوی و مانند آن مشترکند اما درعین‌حال تفاوت هایی بین آن‌ ها ازنظر جسمی و جنسی و روانی و مانند آن وجود دارد که این

پایان نامه : رضایت زناشویی و جهت گیرى مذهبى

واژه «جهت گیرى مذهبى»، درواقع به روى آورد کلى شخص که از مذهب اتخاذ کرده است اطلاق مى شود، به گونه اى که در ارتباط با موجودى متعالى (قدسى)، مجموعه اى از اعتقادات، اعمال و تشریفات خاص مى باشد. جهت گیرى مذهبى را تقریباً مى توان معادل «دیندارى» یا «دینورزى» دانست (آذربایجانی ۱۳۸۰)، که در سطح رفتارهاى ظاهرى شخص نمایان مى شود و بیانگر گرایش احتمالى فرد به یک بینش مذهبى (اسلامى) مى باشد.

 

اما مقصود از دین و دیندارى چیست؟ براى به دست آوردن یک مفهوم مشترک از دین، به تعریف این واژه از دیدگاه دین پژوهان معاصر و برخى ازنظریه پردازان مشهور روان شناسى مى پردازیم:

 

آیت الله جوادى آملى (۱۳۸۱) دین را چنین تعریف نموده اند: «مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره فرد و جامعه انسانى و پرورش انسان‌ها از طریق وحى و عقل در اختیار آنان قرار دارد.»

 

ویلیام جیمز (۱۹۲۹) دین و مذهب را چنین تعریف کرده است: «تأثرات و احساسات و رویدادهایى که براى هر انسانى در عالم تنهایى و دور از همه بستگى ها براى او روى مى دهد. به‌طورى که انسان، از این مجمومه مى یابد که بین او و آن چیزى که آن را امرخدایى مى نامند رابطه اى برقرار است.»

 

تایلور[۲] (۱۸۷۱) دین را به اعتقاد به موجودهاى معنوى، تعریف کرده است. دورکیم[۳] (۱۹۸۴) در توصیف دین گفته است: دین نظام وحدت یافته اى از باورها و اعمال در برابر اشیاء مقدس است (توسلی ۱۳۸۰).

 

از تعاریف مزبور چنین برمى آید که دین نوعى اعتقاد به وجودهاى معنوى یا مقدس است که منشأ یک سرى رفتارها و نگرش هاى خاص در زندگى انسان مى شود. پس انسان دیندار یا متدیّن نمى تواند باوجود یک چنین اعتقادى عارى از هرگونه رفتار حاکى از باورهاى درونى خود باشد. جهت گیرى کلى به مذهب اسلام، در هر دو زیرگروه زنان و مردان، از یک سو با ویژگى خُلقى فرامن قوى و مهار خود مرتبط بوده و از سوى دیگر، با ویژگى گروه جویى و اجتناب از تنهایى داراى رابطه است. در گروه مردان علاوه بر عوامل عمومى مزبور، جهت گیرى کلى به مذهب اسلام به‌طور اختصاصى با آرمیدگى، شکیبایى، تنش پایین و نیز تمایلات سنتى، وفادارى به باورهاى کنونى و گذشته مرتبط مى باشد، اما در گروه زنان، جهت گیرى کلى به مذهب اسلام، به‌طور اختصاصى با جسارت اجتماعى، هیجان پذیرى و نیز همنوایى، ملاحظه و انعطاف پذیرى مرتبط است (کیومرثی، ۱۳۸۵).

 

 

اما جهت گیرى مذهبى در بُعد عقاید و مناسک، به‌طور کلى علاوه بر ارتباط با فرامن قوى و گروه جویى، که ذکر شد، با ویژگى سنتى به معنى کاهش رغبت نسبت به نوآورى و ترک باورهاى کنونى و گذشته، مرتبط است. این در حالى است که در گروه مردان علاوه بر عوامل عمومى ذکرشده، جهت گیرى مذهبى در عقاید و مناسک به‌طور اختصاصى با آرامش، شکیبایى و تنش پایین مرتبط است؛ اما در گروه زنان به‌طور اختصاصى، جهت گیرى مذهبى در عقاید و مناسک با گرمى در روابط اجتماعى، صمیمى بودن با دیگران مرتبط مى باشد.

 

جهت گیرى مذهبى در بُعد اخلاق، به‌طور کلى علاوه بر ارتباط با عوامل محورى فرامن قوى و گروه جویى، با عوامل آرمیدگى، تنش پایین و در عین حال، جسارت اجتماعى و هیجان پذیرى مرتبط مى باشد. به نظر مى آید مورد اخیر لازمه عمل به دستورات اخلاقى در جامعه است.

 

در گروه مردان علاوه بر عوامل عمومى مذکور، جهت گیرى مذهبى در اخلاق، به‌طور اختصاصى از سویى، با ویژگى خلقى فرامن قوى، مهار خود و وفادارى به سنت ارتباط داشته و از سوى دیگر، با نیرومندى «من» رابطه دارد، که طبق تعریف فروید فرد را در خدمت اهداف سازشى قرار مى دهد و از این رو، داراى ویژگى سازش یافتگى مى باشد.

 

در گروه زنان علاوه بر عوامل عمومى ذکرشده، جهت گیرى مذهبى اخلاقى به‌طور اختصاصى با ویژگى هاى خلقى زیر رابطه دارد:

 

از سویى، با توانایى هوشى بالا و همنوایى، ملاحظه دیگران و از سوى دیگر، با ویژگى اى مرتبط است که کتل آن را «خود احساسى» مى نامد. تفسیر روان شناختى این ویژگى به معنى ارزیابى رفتار و نهایتاً هدایت خود بر اساس مفهوم فرهنگى رفتار صحیح است. وجود این رگه در فرد باعث مى شود که شخص رفتارهاى خود را به‌طور مداوم با آرمآن‌ ها مطابقت داده و براى وجهه اجتماعى خود اهمیّت قایل شود و در یک جمله به‌طور وسواس آمیزى کمال طلب باشد.

 

به اعتقاد قلی زاده، (۱۳۸۵)یکی از اساسی‌ترین عواملی که به هنگام انتخاب همسر بر تصمیم افراد در جامعه به ویژه در جوامع حافظ ارزش های مذهبی اثر می‌گذارد همگونی اعتقادات مذهبی است. مذهب، جلوه معنوی – الهی است که در اندیشه، باور، اعتقاد و شیوه زندگی افراد تأثیر همه جانبه دارد.

 

علی رغم دگرگونی های جدید که گاه مسیر حرکت آن‌ ها به سوی ماده گرایی افراطی جدایی پدیده های اجتماعی از حیات دینی و استقرار گونه ای از خرد گرایی و تضعیف حس مذهبی در جوانان است. در جامعه ما تأثیر اعتقاد مذهبی بر رفتار و کردار زندگی زناشویی جوانان شایان توجه است.

 

زناشویی میان زن و مردی که وابسته به مذاهب گوناگون هستند و یا در صورت تعلق به یک مذهب از درجه ایمان و اعتقادات مذهبی مختلف برخوردارند چندان استوار و محکم نیست، لوگان معتقد است که ناباوری دینی یکی از طرفین ازدواج دشواری های فراوانی برای آن‌ ها فراهم می‌کند و باعث بگو مگوهای دائمی می وشد. جالب این جاست که این ناهمگونی در اعتقادات مذهبی یا پیشرفت زندگی زناشویی افزایش یافته و تبدیل به عاملی مخرب در عشق و علاقه و سعادت زوجین می‌گردد.

 

پایان نامه

ساختار قدرت و سازگاری زناشویی

مشکلات و اختلافات مربوط به ارتباط و صمیمیت از یک طرف و تعادل قدرت و ساختار نقش در رابطه از طرف دیگر موضوعات اصلی و محورهای زوج‌های آشفته محسوب می‌شوند. (خسرو جاوید و رفیعی نیا، ۱۳۸۳)

 

در یک مطالعه از ۱۱۶ درمانگر خواسته شد مشکل ترین حوزه های مشکلات زوجین را درجه بندی کنند. در این مطالعه به ترتیب ارتباطات، انتظارات غیرواقعی، ساختار قدرت، مشکلات فردی شدید، تعارض و فقدان عشق و نشان ندادن علاقه مهم‌ترین جنبه‌های مشکلات زناشویی بودند (رایس، ۱۹۹۹؛ به نقل از سودانی،۱۳۸۵).

 

 

 

۲-۱۶- تعارض های زناشویی:

 

زندگی زناشویی همواره با دورنمایی زیبا برای زوجین آغاز می‌شود اما به دلیل تفاوتهای بین زن و شوهرها که ناشی از تربیت در محیط متفاوت است و همچنین عدم شناخت کافی، پس از چندی مشکلات بروز می‌کند که چنانچه با تدبیر و درایت با آن‌ ها برخورد نشود می‌تواند بنیان زندگی خانوادگی را به مخاطره بیندازد. با انتظارات سطح بالایی از رضایت زناشویی را گزارش می‌کنند (مارکمن و هالوگ،۱۹۹۸).

 

 

احتمالا همه در این امر اتفاق نظر دارند که در هنگام تعارض انسانها، بر سر یک دو راهی مبنی بر انجام یا عدم انجام کاری قرار می‌گیرند. چرا که تعارض زمانی بوجود می‌آید که از یک طرف یکسری مسایل ما را به طرف کاری می‌کشاند و مسایل دیگر باعث می‌شود از انجام آن کار منصرف شویم. این حالت تقریبا برای همه ما بوجود می‌آید؛ که ممکن است در شدت و دفعات باهم فرق داشته باشد که اینها را می‌توان نتیجه ویژگیهایی ازجمله میزان قدرت، تصمیم گیری، رشد فکری؛ موقعیت سنجی، استانه تحمل الویت سنجی، تعیین هدف زندگی و … دانست. به‌طورکلی انسان زمانی دچار تعارض می‌شود که دو نیرو در دو جهت مخالف به یک اندازه به انسان فشار وارد می‌آورند. شاید علت اصلی تعارض همین یکسان بودن فشار این دو نیرو باشد، چرا که اگر یکی بردیگری غلبه پیدا کند، به‌طور حتم انسان در جهت همان نیرو حرکت خواهد کرد و همین امر باعث حل تعارض می‌گردد (شاملو،۱۳۸۴).

 

تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است. هنگامی که دو نفر، به‌عنوان یک زوج، باهم زندگی می‌کنند تعارض بروز خواهد کرد. به دلیل ماهیت تعارض زوجها، اوقاتی پیش می‌آید که عدم توافق مشاهده می‌شود یا نیازها برآورده نمی‌شود در نتجه همسران نسبت به یکدیگر احساس خشم، نارضایتی می‌کنند؛ بنابراین وقتی قرار است که تعارض یا کشمکش بروز کند باید زوجها را برای آن آماده کرد، نه فقط برحسب توانایی برقراری ارتباط بلکه با توجه به کاربرد یک راهبرد مشکل نظامدار که به جلسه‌های حل تعارض، نظم و سازمان می‌دهد (برنشتاین،۱۹۸۶، ترجمه سهرابی،۱۳۸۲).

 

گوردین، فی، بردن، کوتر (۱۹۸۷) معتقدند تعارض زناشویی در مورد هر زوج به‌طور معنی‌داری با زوج‌های دیگر متفاوت است. این تفاوت نه فقط در مورد مسایل ویژه بلکه مهمتر از آن از لحاظ طول مدت و شدت تعارض وجود دارد. بر این اساس، درمانی مناسب برای سطح بسیار شدید (یعنی شدت و طول مدت) اختلال زناشویی ارائه می‌گردد. آن‌ ها زوجها را برحسب چهار سطح اختلال زناشویی توصیف می‌کنند. سطح اول شامل زوج‌هایی است که تعارض زناشویی را در حداقل درجه و میزان، بروز داده اند. این تعارض اغلب کمتر از شش ماه به طول می‌ انجامد و بیشتر اوقات شامل زوجهای تازه ازدواج کرده می‌شود. سطح دوم شامل زوج‌هایی است که تعارض مهمی را تجربه می‌کنند که بیش از شش ماه به طول می انجامد هر چند الگوهای ارتباطی آن‌ ها باز و مناسب است، انتقاد و فرافکنی رو به افزایش می‌گذارد. زوجهای سطح سوم با تعارض شدید زناشویی مواجه‍‌ند تعارض غالباً بیش از شش ماه به طول می‌ انجامد و فرافکنی بسیار زیاد است. انگیختگی عاطفی و اضطراب و نیز شدت مثلث‌های محیطی بالاست و ارتباط همراه با تعارض مشخص، بسته و قطع است.

 

درجه انتقاد کردن بالا و سرزنش کردن متداول است. بالاخره ویژگی سطح چهارم آن است که همه ملاکهایی که گوردین در ارزشیابی تعارض زناشویی به کاربرده، در اوج خود و نقطه‌ی بی‌نهایت قرار دارند. ارتباط کاملا بسته است، تبادل اطلاعات بسیار ضعیف، انتقاد کردن بسیار بالا و درد دل کردن و همراهی در روابط اساسا وجود ندارد. زمان ارتباط و انجام فعلیت باهم وجود دارد و یا بسیار اندک است. مشخصه بارز این سطح، مذاکره با یک وکیل حقوقی توسط یکی یا هر دو آنهاست. چنین موقعیتی احتمالا جنبه خصومت دارد تا توافق و آشتی. در اکثر موارد تلاشها برای حفظ ازدواج و از در هم پاشیدگی و جدایی است (کارلسون و همکاران، ترجمه نوابی نژاد۱۳۸۴).

 

-هالفورد (۱۹۹۱؛ به نقل از موری،۲۰۰۱)بیان می‌کند که چهار طبقه اصلی از متغیرها بر روند رضایت زناشویی با گذشت زمان تأثیر می‌گذارد:

 

۱-فرایندهای سازگاری در نظام زوجین

 

۲-رویدادهای زندگی تأثیر گذار بر زوجین

 

۳-مشخصه های تحمل فردی زوجین

 

۴-متغیرهای موقعیتی

 

فرایندهای سازگاری عبارت‌اند از: فرایندهای شناختی، رفتاری و عاطفی که در طی تعامل زوجین به وقوع می‌پیوندد. کمبودهای خاصی در این فرایندهای سازگاری به نظر می‌رسند که باعث می‌شود زوجین دچار مشکلات زناشویی گردند. اختصاصی، ضعف در مهارتهای ارتباطی و مدیریت نزاع و تعارض مشاهده شده در زوجین درگیر، پیش بینی کننده طلاق و عدم رضایت زناشویی در اولین سال ازدواج می‌باشند (گاتمن، کوئن، کاریو و اسوانسون، ۱۹۸۸، مارکن ۱۹۸۱، مارکن و هالوگ، ۱۹۹۳).

 

رویدادهای زندگی عبارت‌اند از : مراحل گذر تکاملی و سایر شرایط حاد و قدیمی که بر زوجین یا هرکدام از آن‌ ها تأثیر می‌گذارند. مشکلات زناشویی اغلب در طی دوره های تحولات شدید و پیامدهای تنش‌زا گسترش بیشتری می‌یابد (کارنی و برادبری،۱۹۹۵).

 

مشخصه های فردی عبارت‌اند از: عوامل پیشینه ای، فردی و تجربه ای پایداری که هرکدام از زوجین در روابط زناشویی خود آن‌ ها را دخیل می‌کنند. متغیرهای موقعیتی عبارت‌اند از شرایط فرهنگی، اجتماعی که روابط زوجین در آن شکل می‌گیرد(موری،۲۰۰۱؛ به نقل از دهقان،۱۳۸۰).

 

فشارهای اقتصادی نخستین عامل در بروز ناهماهنگی زناشویی است. زن‌وشوهری که تحت‌فشار روانی اقتصادی هستند با انواع مسایل در حال مبارزه‌اند. این عامل فشار تعارض زناشویی و یا مشکلات موجود زناشویی را آشکار می‌سازد در طول زمان موجود فشار مالی، ارتباط زن و شوهر به‌طور قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار می‌گیرد. (کارلسون و همکاران، ترجمه نوابی نژاد،۱۳۸۷) عقاید و انتظاراتی که افراد در زمان ورود به زندگی زناشویی و ازدواج دارند و الگوهای خاص بروز عواطف و احساسات پیش بینی کننده مشکلات زناشویی هستند. تحقیر، بی‌احترامی، نفرت، ترس یا طرد احساس زوجین در طی تعامل با یکدیگر، پیشگویی کننده تیرگی روابط و طی کردن مسیر متارکه هست (گاتمن،۱۹۹۴؛ موری،۲۰۰۱).

 

تعارض در موقعیتهای متنوع رخ می‌دهد و در جریان یک تعارض چندین موضوع مختلف ممکن است بو جود آید. وقتی بین زن و شوهر اختلافی پیش آید، به نتایج خاصی می انجامد، سه نتیجه احتمالی تعارض به شرح زیر است:

 

۱-ناپدید شدن ۲-به بن بست رسیدن ۳-حل و فصل مشکل یا تعارض

 

در ناپدید شدن، موضوعی که موجب تعارض و اختلاف شده است، با گذشت زمان از بین می‌رود. در به بن‌بست رسیدن شرکای زندگی، گیر می‌کنند و هیچ اقدانی نمی‌کنند. این وضعیت ممکن است مشمول توافق برای گذران موقف یا بی تصمیم و بلا تکلیفی توافق برای مخالفت ورزی برای مدت طولانی تر، یا رسیدن یک کناره‌گیری (بی‌تفاوتی) همراه با جبهه گیری واقعی گردد. در حل مشکل، زن و شوهر برای خاتمه دادن به تعارض دست به کار می‌شوند (میلر و همکاران، ترجمه بهاری،۱۳۸۱).

 

[۱]- Markman

 

[۲]- Hahlweg

 

[۳]- Bernstein

 

[۴] – Gurdein

 

[۵]- Fay

پایان نامه در مورد علل تعارض های زناشویی

گاه دیده می‌شود مرد یا زن دائماً در صدد هستند خود را با رفتارها و انتظارات همسر، چه غلط و چه صحیح، سازش و تطبیق دهند. این حالت با وضعیف سازگاری مثبت، صبر و بردباری که لازمه هر زندگی جمعی و گروهی است، تفاوت دارد (کر، ۲۰۰۳؛ به نقل از لورانس لیتواک، ۲۰۰۶).

 

گاه دیده می‌شود در خانواده ای روابط اعضا نسبت به یکدیگر توام، با تحقیر و سرزنش و رفتارهای تند و خشن و اهانت آمیز است. بعضی اوقات در خانواده اشتباهات و خطاهایی از اعضا سر می زند و یا ما تصور می‌کنیم همسر و فرزندانمان آن گونه که مورد انتظارمان بوده رفتار نکرده‌اند، در چنین مواقعی سرزنش کردن فرد خاطی باعث می‌شود که در اعضای خانواده احساس حقارت به وجود آید و این روند ایجاد شده باعث وجود تنش و جنجال در خانواده می‌شود (مانکینی، ۲۰۰۱؛ به نقل از لورنز، ۲۰۰۳).

 

ازجمله موانع بر سر راه تغییر زندگی زناشویی این است که گرفتاریها را به‌عنوان صفت و خصیصه همسر تلقی کرده و گناه را برگردن او می اندازیم. وقتی همسر خود را مسئله قلمداد می‌کنیم ممکن است که نتیجه گرفته شود که کاری از شما ساخته نیست و بعد برای آنکه وضع را از آنچه هست وخیم تر کنید، احتمالا مسئله را به قدری بزرگ می‌کنید که حتی فکر امکان اصلاح شرایط به نظر شما غیر ممکن می‌رسد (بک، ترجمه قرچه داغی، ۱۳۸۵).

 

دانلود پایان نامه

 

دانلود پایان نامه

 

تعارض می‌تواند به علل زیر بوجود آید:

 

۱-تفاوت در تصور و برداشت از ا طلاعات حسی

 

۲-مخالفت باورها، تغییرها، توقعات و ارزشها

 

۳-آشفتگی احساسات، رقابت بین خواسته‌ها و رغبت ها

 

۴-تخطی رفتارها. (میلر و همکاران، ترجمه بهاری، ۱۳۸۵).

 

 

 

منابع عمده تعارض عبارت‌اند از:

 

۱-بافت اجتماعی: تغییر یک فرایند غیر قابل اجتناب است که می‌تواند هم فرصتهایی را برای رشد و سازگاری ایجاد کند یا منجر به حالت تدافعی و انزوا شود. به هر حال تغییر در ابتدا برای افراد و روابط استرس زاست. تغییر روابط و نقش‌ها برای زوجین امروزی چالش انگیز است. تغییرات اجتماعی مثل دو شغله بودن، تقسیم مسئولیت‌های والدین، عوامل استرس‎زای اقتصادی، بی ثباتی اجتماعی، منابع بالقوه تعارض می‌باشند. (لانگ و یانگ،۱۹۹۸).

 

۲-استرس موقعیتی: گاهی اوقات، وقایع پیش بینی شده و پیش بینی نشده احتیاج به سازگار شدن دارند و ممکن است ایجاد تعارض کنند. بیماریهای مزمن، مرگ والدین سالمند، بحران‌های مالی، مشکلات مربوط به فرزندان، اغلب ایجاد کننده تعارض هستند. درجه و شدت اثر این عوامل بستگی به مهارت زوجین در چگونگی مواجه با این عوامل دارد (شریعتمداری، ۱۳۸۳).

 

۳- نظریه تفاوتهای ادراکی: یک منبع ایجاد تعارض این است که طرفین یک موقعیت را به‌طور متناوب موردتوجه قرار می‌دهند. تعارض با تفاوت ادراک و فهم و مو ضوع شروع و به‌صورت رفتاری و هیجانی اشکار می‌شود. به‌طورکلی دو دیدگاه با نظریه ادراکی وجود دارد: مدل متمرکز به هیجان و مدل متمرکز بر عمل. در الگوی متمرکز برهیجان علت تعارض و حالتهای روان‌شناختی را در نظر می‌گیرند، در حالیکه در الگوی متمرکز بر عمل رفتار را به‌عنوان کانون اساسی و مهم در نظر می‌گیرد (لانگ و یانگ،۱۹۹۸).

 

۴-نظریه برابری: درک افراد از برابری در روابط، بوسیله ارزیابی از نتایج مشخص می‌شود؛ به عبارت دیگر شخص به آنچه که از روابط به دست آورده و آنچه همسرش دریافت کرده است، توجه می‌کند. اگر یکی از آن‌ ها احساس کند روابط غیر عادلانه و نابرابر شده است منجر به تنشهای روان‌شناختی می‌شود و این تنشها باعث بروز تعارض می‌شود. برای مثال در یک زوج دو شغلی، یک شخص ممکن است در توزیع مسئولیت‌های منزل، احساس بی‌عدالتی کند (همان منبع).

 

تئوری برابری فرض می‌کند که اشخاص در روابط غیرمنصفانه مشارکت می‌کنند احتمالا از آن روابط ناراضی هستند هنگامی که فرد در شرایطی قرار می‌گیرد که برای یکی از قواعد برابری بی فایدگی را تجربه می‌کند احساس نارضایتی کرده و بیشتر بر پایان رابطه توجه دارند (دهقان،۱۳۸۰).

 

۵-نظریه تبادل (معاوضه): تئوری مبادله درزمینهی تعارض، تحلیلی شبه اقتصادی از تعامل بین دو نفر ارائه می‌کند. تعامل در قالب هزینه ها وپاداشتهایی که این دو نفر برای یکدیگر بوجود می‌آورند نگریسته می‌شود و جنبه دو طرفه پاداشها، تنبیه‌ها یا هزینه‌ها توجه می‌شود (برنشتاین؛ به نقل از پور عابدی و منشی،۱۳۸۰).

 

تعارض و اختلافات زناشویی، از ابتدا به‌عنوان تابعی از نرخهای تقویت و تنبیه مفهوم سازی می‌شود. شاید مناسب‌ترین واژه برای تقویت یا پاداش واژه رضایت و برای تنبیه یا هزینه واژه نارضایتی باشد؛ بنابراین نظریه مبادله بر این باور است که افراد می‌کوشند تا میزان رضایت (پاداش) را به حداکثر و میزان نارضایتی (هزینه) را به حداقل برسانند. بعضی از پاداشتهایی که زوجها مبادله می‌کنند شامل پول، اجناس، عشق، مقام اجتماعی و اطلاعات است (فورن هام،۱۹۸۳؛ به نقل از یانگ،۱۹۹۸).

 

فرضیه کلی این تئوری این است که افراد در جستجوی موقعیتهایی هستند که در آن پاداشها از هزینه ها بیشتر باشد و از رفتارهایی که مستلزم هزینه زیاد است اجتناب کنند ؛ بنابراین فرد A تاجایی نسبت به فردB قدرت دارد و می‌تواند بر رفتارهای او تأثیر بگذارد که قادر باشد پاداشها و هزینه‌هایی که برای فرد B وجود دارد کنترل یا تعیین کند. آنچه که یک شخص در یک رابطه دریافت می دارد. با آنچه در آن رابطه هزینه کرده است باید تا حدودی برابر باشد. عدم تعادل هزینه ها و دریافت ها باعث تعارض و عدم رضایت فردی که سهم کمتری از منابع را می‌برد می‌شود و می‌تواند وضعیت کل خانواده را به مخاطره بیاندازد (ریچر،۲۰۰۰؛ به نقل از ذوالفقارپور،۱۳۸۰).

 

۶-نظریه اسناد : این نظریه نشانگر آن است که واکنش مردم به یک مشکل، بر مبنای عقایدشان در مورد علت مشکل است. در زندگی زناشویی علت مشکل را به همسر نسبت دادن و مسئولیت شخصی را برای ایجاد تعارض نپذیرفتن یک روش معمولی است تا شخص نسبت به خود احساس بهتری داشته باشد بدون اینکه تعارض را حل کند (بوکام، پستین، ۱۹۹۰؛ به نقل از یونگ،۱۹۹۸).

 

جاکوبسن و دیگران دریافتند که زوجهای درمانده، رفتار منفی و همراه با عدم همکاری همسران خود را به عوامل درونی اسناد می‌دهند و از این طریق حداکثر برخورد منفی خود را تضمین می‌کند. بالعکس احتمال می‌رود که زوجهای غیر درمانده رفتارهای پاداش دهنده و مثبت همسران خود را بیشتر به عوامل درونی نسبت دهند (برنشتاین؛ به نقل از پور عابدی، ۱۳۸۰).

 

درواقع زوجهای درمانده بر رفتار منفی همسران خود تاکید می‌کنند و رفتار مثبت آنان را به حساب نمی‌آورند در حالی که زوجهای غیر درمانده بر اعمال مثبت تاکید می نمایند و اعمال منفی که ممکن است انجام شود را موردتوجه قرار نمی‌دهند.

 

گاهی به‌جای تلاش برای تغییر رفتار نامطلوب همسر، باید انتظارات و باورهای همسر ناراضی دوباره بررسی و احتمالا اصلاح شوند. مطلاعات میدانی و پژوهشهای آزمایشگاهی روی تعارض نشان داده که وقتی افراد بدانند در حل مسایل کنترل دارند، به‌طور موثرتری با حوادث و رویدادهای منفی زندگی سازگار می‌شوند.

 

۷-نظریه رفتاری : در مقابل تئوری اداراکی، تئوری رفتاری تعارض معتقدند که فهم و درک عمل و رفتار همسر در زمان تعارض و نیز جستجوی رفتارهای جدید برای کنترل تعارض مهم است (یونگ، ۲۰۰۰).

 

 

کنترل و مدیریت موفق آمیز موارد زیر را شامل می‌شود: روشن شدن وظایف و تعهدها، تعیین مرزهای بین شخصی، کمک به سهیم شدن در تصمیم گیری ها و استفاده از رابطه باز.

 

موقعیتی که این نظریه را روشن می‌سازد این است که همسری که دیگری را تحقیر می‌کند و مورد انتقاد قرار می‌دهد و او بجای اینکه با رفتار کلامی برخورد کند خانه را ترک می‌کند و این ترک خانه منجر به افزایش تعارض می‌شود تا حل آن. تمرکز تئوریهای رفتاری بر تغییر رفتار در هر دو همسر است.

 

۸- نظریه رشد: مطابق این نظریه، تعارض نتیجه تجارب زوجین درزمینهی استرس پیش بینی شده و پیش بینی نشده در مراحل تکامل هست. بدین معنی که در جریان انتقال از یک مرحله رشدی به مرحله دیگر مشکلاتی بروز پیدا می‌کند. تولد و پرورش یک کودک تغییرات زیادی در ساختار و استقلال درون خانواده ایجاد می‌کند که این مستلزم سازگاری در تمام اعضای خانواده است (دوفی، ۱۹۹۹).

 

گذر از یک مرحله رشدی به مرحله دیگر پیشرفت خانواده را در بالاترین سطح استرس قرار می‌دهد. این استرس‌ها و تغییرات برای سازگاری موفقیت‌آمیزساختار جدید مورد نیاز است. انتقال ها لزوما استرس زا نیستند و در محدوده طبقه بندی مراحلی که شخص در دوره زندگی اتخاذ می‌کند قرار نمی‌گیرند. سازگاری با استرس بر این مسئله تکیه دارد که خانواده در برخورد با شرایطی که با آن مواجه می‌شود چگونه می اندیشد و چه می‌کند و نحوه سازگاری با موقعیتهای استرس آور تحت تأثیر ارزیابی ضرورتها، وظایف آن‌ ها و نیز منابع موجود (منابع مادی، فیزیکی، روانی، اجتماعی) قرار دارد (السون،۱۹۹۹؛ به نقل از شفیعی نیا، ۱۳۸۱).

 

۹-نظریه مذاکره : نظریه گفتگو مربوط به درک علت تعارض زوجهاست. نظریه گفتگو تعارض را درنتیجه شکست استراتژی گفتگو می داند. استراتژی گفتگو و نحوه عمل مثل تشویقهای کلامی در رابطه می‌تواند مؤثر باشد؛ بنابراین شیوه ها و رفتارهای گفتگو بجای نیازهای واقعی علت تعارض می‌شود؛ مثلا زن دوست دارد که شوهرش عصر در خانه باشد، بنابراین او شوهر را با فعالیت جنسی به خاطر ماندن در خانه پاداش می‌دهد. زن تلاش می‌کند که نیازهای شوهرش را برآورده کند و او را بازی فعالیت جنسی بیشتر بعنوان راه حلی که به نفع هر دوی آنهاست در خانه نگه می دارد. اگر موفق نشود وقتی شوهرش با دوستانش بیرون می‌رود شروع به شکایت و انتقاد می‌کند و درنتیجه شوهر بیشتر به دوستانش تمایل پیدا می‌کند، زن نیز ممکن است با کاهش فعالیت جنسی رفتار شوهرش را تلافی کند و با این روش او را وادار به پذیرفتن راه‌حل خویش کند (یونگ،۲۰۰۰).