دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
۲-۶-۱- جنس
مطالعاتی نشان داده است که احتمالاً عملکرد دختران در آزمون کلمه و رنگ استروب بهتر از پسران است. دختران در اجرای آزمون کلمه و رنگ استروب خطای کمتر و سرعت بیشتری دارند (داش و داش[۱]، ۱۹۸۲). این دو محقق تفاوت را توجه و علاقه بیشتر دختران به رنگها و « بعد رنگی» پدیده ها می دانند.
البته برخی از محققان معتقدند که بین عملکرد زنان و مردان در آزمون کلمه و رنگ استروپ تفاوت معنی داری مشهود نیست (کانور[۲]، فراتزن[۳]، مایکل[۴]، شارپ[۵]، ۱۹۸۸).
در پژوهشی توسط طوفانی و بهدانی در سال ۱۳۸۱ که به مقایسه نتایج آزمون ویسکانسین در بیماران اسکیزوفرن مبتلا و غیر مبتلا به حرکت پریشی دیررس انجام دادن به نتیجه رسیدن که جنس بیماران اسکیزوفرن مبتلا و غیرمبتلا به دیسکنزی دیررس تأثیری بر معیارهای مورد ارزیابی نداشت.
۲-۶-۲- سن و تحصیلات
داش و داش (۱۹۸۲) بیان کردن که ظاهراً پدیده استروپ از سن ۸ سالگی به بعد روی می دهد، زیرا این مقطع سنی است که گرایش به خواندن کلمه (اسم رنگ) به عادتی قوی تر از « نام بردن رنگ، نگارش کلمه » تبدیل می شود.
مک لیوود[۶] (۱۹۹۱) اعتقاد دارند که به موازات رشد و پیشرفت مهارت خوانده، زمان واکنش به مرور زمان کاهش یافته و سرانجام در سن ۶۰ سالگی مجدداً رو به افزایش می گذارد.
همچنین تحقیقات گوناگون نشان داده است که افراد بیسواد در اجرای آزمون کلمه و رنگ استروب کمتر دچارخطا میشوند زیرا آنها کلماتی (اسامی رنگها) را نمیخوانند و لذا از نظر مفهوم دچار مشکل نمیشوند (کاستلو[۷]،۱۹۷۰؛ آبرامسکی، جردن و هگل[۸]، ۱۹۸۳). در تحقیقی که طوفانی و بهدانی (۱۳۸۱) نیز سن بیماران اسکیزوفرن مبتلا و غیرمبتلا به ردیسکنزی دیررس تأثیری بر معیارهای گروه مورد مطالعه با افزایش سطح سواد نمونه ها، تعداد طبقات تکمیل شده افزایش می یابد. ولی سطح سواد تأثیری بر خطای درجاماندگی مجموع خطاها نداشت.
۲-۶-۳- هوش
در تحقیقی که توسط پورآقاروده برده و همکاران در سال ۱۳۹۱ انجام شد به بررسی مقایسه درجاماندگی عملکردی و انعطاف پذیری ذهنی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و کم توان ذهنی و عادی پرداختند که از هر گروه ۱۵ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس بین سن ۷ تا ۱۵ سال انتخاب شدند و با آزمون ویسکانسین ارزیابی شدند نتایج نشان داد که این فرضیه که عامل هوشبهر نقش مؤثری در کنش اجرایی دارد را قوی تر می کند.
در تحقیقی توسط رحیمی در سال ۲۰۱۱ بر روی بیماران اسکیزوفرنیا با علائم مثبت و علائم منفی، افسرده اساسی و افراد عادی از طریق آزمون ویسکانسین و آزمون هوش کلامی پرداختند. نتایج نشان داد عملکرد پایین تر WCST به خاطر پایین بودن IQ در گروه بیماران نبود زیرا اختلاف بین گروه های بیمار و سوژه های سالم معنی دار نبود.
۲-۷- پیشینه تحقیقات آزمون جور کردن کارتهای ویسکانسین دراسکیزوفرنیا و افسردگی اساسی
همانگونه که ذکر شد عملکرد در آزمون ویسکانسین با عملکرد لوب پیشانی مرتبط است، نابهنجاری در این آزمون می تواند نشان دهند آسیب لوب پیشانی در بیماران اسکیزوفرنیا باشد (گراث، ۲۰۰۰). مطالعات متعددی بدکاری عصب – روانشناختی را در بیماران اسکیزوفرنیا به اثبات رسانده اند که شامل نقایص در انتزاع، کارکرد اجرایی، حافظ کلامی و پژوهش دیگری نشان داد که توانایی های شناختی نظیر انعطاف پذیری شناختی ، حل مسأله، برنامه ریزی و حافظه فعال در بیماران اسکیزو فرنیک در مقایسه با همتایان بهنجار مختل می باشد و آن را به بدکاری قشر پیش پیشانی نسبت می دهند (موریس[۹]، ۱۹۹۶).
بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در مقایسه با افراد بهنجار در مجموعه ای از تست های نورو پسکیولوژی و به ویژه آزمون جور کردن کارتها ویسکانسین، عملکرد پایین تری دارند و خطای درجاماندگی بیشتری نشان داده اند. این امر نشان دهنده یک نقص عمومی در پردازش اطلاعات و عملکرد شناختی بیماران اسکیزوفرنیا می باشد. (لونن[۱۰]، ۱۹۹۶ و جاسمن[۱۱]، ۲۰۰۶).
از سوی دیگر عملکرد نابهنجار در این آزمون با استعداد روانپریشی، وجود توهم و هذیان به عنوان علایم مثبت در اختلال اسکیزوفرنیا (کاپلان، ۲۰۰۰) رابطه دارد و بیماران اسکیزوفرنیا در مقایسه با دیگر اختلالات روانی بدون سایکوز عملکرد ضعیف تری دارند (نلسون[۱۲]، سَکس[۱۳]، استراکویسکی[۱۴]، ۱۹۹۸).
در پژوهشی توسط مورتیز و همکاران به بررسی این نکته پرداختند که آیا بیماران افسرده اسکیزوفرینا و وسواسی-جبری نیمرخ های مشخصی را در آزمون های که به علمکرد لوب پیشانی حساس هستند نشان می دهند یا خیر، چند نتایج نشان داده که بین سه گروه در عملکردشان تفاوت وجود دارد و بیماران اسکیزوفرنیا نسبت به دو گروه دیگر نابهنجاری های بیشتری نشان داده اند. آنها در آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین خطاهای درجا ماندگی بیشتری نسبت به دو گروه دیگر داشتند (موریتز[۱۵]، بیرکنر[۱۶]، کلوس[۱۷]، جان[۱۸]، هند[۱۹]، ۲۰۰۲).
داودی و همکاران پژوهشی در سال ۱۳۹۰ انجام دادن جهت مقایسه عملکرد اجرای بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و افسردگی اساسی بدون رانپریشی و افراد بهنجار در شهر تهران. در این پژوهش ۲۸ بیمار اسکیزوفرنیک (۱۶مرد، ۱۲زن) و ۲۸ بیمار افسرده بدون روانپریشی (۱۶مرد، ۱۲زن) و ۲۸ آزمودنی بهنجار (۱۶مرد، ۱۲زن) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند با دامنه سنی ۱۹ تا ۵۰ سال که از لحاظ مدت زمان بستری تطابق داده شده بودند ملاک انتخاب بیماران در دو گروه به تشخیص روانپزشک و انجام مصاحبه بالینی ساختار یافته بر اساس معیار DSM-TV (SCID-I)[20] توسط روانشناس بالینی بود، علاوه بر این معیار دیگری مانند نداشتن تشخیص همزمان اختلال مصرف مواد، الکل، نداشتن صرع، اختلال بیش فعالی و نقص توجه، آسیب مغزی، عقب ماندگی ذهنی، دمانس و در نهایت حداکثر مدت بستری دو سال نیز در انتخاب آزمودنی ها مورد نظر قرار گرفت. برای اندازه گیری عملکرد اجرایی، از آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین استفاده شد و نتایج نشان داد که میانگین خطای درجا ماندگی و خطای خاص در دو گروه بالینی (افسردگی اساسی بدون روانپریشی و اسکیزوفرنیا) به مراتب بیشتر از گروه بهنجار بوده است. عملکرد اجرای بیماران اسکیزوفرینا نسبت به افراد بهنجار در این آزمون به طور معنی داری ضعیف تر می باشد به این صورت که خطاهای درجاماندگی بیشتری را مرتکب شدند و به تعداد طبقات صحیح کمتری دست یافتند. آسیب عملکرد شناختی در اختلال اسکیزوفرینا به ویژه در کارکردهای اجرایی در تحقیقات بسیاری تأیید شده است (لونن[۲۱] ۲۰۰۰، مورتیز، ۲۰۰۲).
همچنین در این تحقیق نتایج نشان داد که بیماران افسرده اساسی بدون روانپریشی به طور معنی داری خطای درجاماندگی بیشتری نسبت به افراد بهنجار دارند ولی در متغیر تعداد طبقات بین دو گروه تفاوت معنی دار وجود نداشت که این تحقیق با تحقیقات (مورتیز، ۲۰۰۲ و فوستایی[۲۲]، ۱۹۹۹) همخوانی داشته است.
رحیمی و همکاران در پژوهشی که در سال ۲۰۱۱ انجام دادن فواید آزمون جور کردن کارتهای ویسکانسین در تشخیص افتراقی اختلالات ادراکی در بیماران روانی و افراد سالم در ایران پرداختند. جهت بررسی این موضوع ۲۵ بیمار اسکیزو فرنی با علائم مثبت، ۲۵ اسکیز و فرنی با علائم منفی، ۲۵ افسرده اساسی و ۲۵ فرد بهنجار به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و همه گروه ها به طور جداگانه با آزمون ویسکانسین مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تمام گروههای بیمار در این آزمون عملکرد برتری از افراد سالم داشتند اگرچه اختلاف بین گروههای بیمار معنیدار نبود. آنها به این نتیجه رسیدندکه آزمون ویسکانسین می تواند بیماران روانی با اختلاف ادراکی را از افراد سالم تشخیص دهد اما نمی تواند به روشنی بیماران اسکیزوفرنی با علائم منفی را از بیماران با علائم مثبت و افسرده بازشناسی کند و همچنین این ایده را تأیید کردند که نواحی مختلف لب پیشانی می تواند در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و افسردگی اساسی تحت تأثیر قرار گیرد و شدت علائم بالینی می تواند نتیجه آزمون را تغییر دهد.
در تحقیقی که توسط برکوسکا[۲۳]، دروزد[۲۴]، جرکویسکی[۲۵]، ریباکسکی[۲۶] در سال ۲۰۰۹ انجام شد به بررسی عملکرد شناختی بیماران غیر افسرده با مشکلات شناختی خفیف (MCI)[27]، بیماران افسرده شدید و افراد بهنجار پرداختند که از هر گروه ۳۰ نفر انتخاب شد و مورد ارزیابی با تست ویسکانسین قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بیماران MCI نتایج بدتری نسبت به بیماران افسرده شدید داشتند و نیز بیماران افسرده شدید نتایج بدتری نسبت به افراد سالم نشان دادند.
[۱] – Dash and Dash
[۲] – Connor
[۳] – Franzen
[۴] – Michael
[۵] – Sharp
[۶] – Macleod
[۷] – Costello
[۸] – AbraMczki ,Jordan & Hegel
[۹] – Morice
[۱۰] – Llonen
[۱۱] – Josman
[۱۲] – Nelson
[۱۳] – Sax
[۱۴] – Strakowsk
[۱۵] – Moritz
پنجشنبه 99/09/06
که با بیماری مرتبط است، بهبود بخشیدن به نظامهای مراقب بهداشتی از طریق شناسا یی تمرین های خوب و شکل دادن به افکار عمومی ،در جهت سلامت مرد م کمک کرده است.
به کارگیری اصول روان شناسی در زمینه سلامت به طیفی از پیامدهای مثبت کمک کرده، که پایین آوردن فشار خون، مهار سطح کلسترول خون، ترک دخانیات، پیشگیری و مقابله با سرطان و ایدز و تعدیل رفتارهای ناسالم دیگر از جمله آنهاست. روانشناسی سلامت با بسیاری رشتهها و زمینه های مرتبط با بهداشت وسلامت در پیشگیری و ارتقای سطح سلامت و بهزیستی، از جمله گرایشهای مختلف پزشکی، شاخههای مختلف روانشناسی، فیزیولوژی وجامعه شناسی همپوشی و وجه اشتراک دارند (آشتیانی ۱۳۸۵، ۴۴).
در زمینه ارتقای سلامت، روان شناسان سلامت به تشویق تمرین های منظم ورزشی، معاینه های کامل دندانپزشکی و تمرین رفتار های سالم تر (مانند تشویق به رفتا رجنسی سالم)پرداخته اند (آشتیانی ۱۳۸۵، ۴۴).
بیوانرژتیک، شیوهای جهت درک و شناخت «شخصیّت انسان» است اساس این روششناختی را بدن و فرایندهای انرژیکی آن تشکیل می دهند بنیان گذار روش تحلیل بیوانرژیکی، الکساندر لوون (متولد ۱۹۱۰ میلادی) است.
نام دیگر روان درمانی به شیوه بیو انرژتیک «تحلیل انرژتیکی» است در چنین درمان بیوانرژتیکی به فرد کمک می شود از طریق بدنش با خویشتن خود ارتباط بر قرار سازد. بیوانرژتیک، راهی است که از طریق ارتعاش به سلامتی می انجامد ومی توان آن را«سلامت ارتعاشی» نیز نامید منظور ما از سلامت ارتعاشی فقط بیمار نبودن فرد نیست، بلکه سر زندگی کامل او است.
تمرین های بیوانرژتیک، میزان ارتعاشات بدن را بالا می برند و به فرد کمک می کنند تا سالمتر باشد. بدن سالم، چه در خواب چه در بیداری همواره در حال ارتعاش است. هدف از درمان بیوانرژتیک دارای بودن بدنی سر زنده است که بتوانند به تمام و کمال، درد، لذّت، غم و شادی های زندگی را احساس کند هر چه میزان سرزنده بود فرد افزایش یابد توانایی او در تحمل هیجانهای مربوط به زندگی روزانه جنسی اش نیز بیشتر می شود.تنفس خوب برای «سلامت ارتعاش» امری ضروری است (صفایی۱۳۸۲، ۱۰۲).
دستورالعملهای انجمن روان شناسی(۱۹۹۳) بر اهمیّت توجّه به باورها و ارزش های مذهبی درفرایند مداخله درمانی تاکید دارد مطابق با این دستورالعمل:
روان شناسان به باورها و ارزش مذهبی یا معنوی مراجعان مانند خصایص وتابوهای آنان احترام میگذارند. زیرا چنین مواردی جهان بینی، عملکرد روان شناختی و چگونگی بیان نارحتی مراجعان و مواردی از این دست را تحت تاثیر قرار می دهد. دانسته های رهبران یا دست اندر کاران مذهبی یا معنوی و کسب مشورت از آنها در باره سیستم های فرهنگی و باورهای مراجعان می تواند به امر مداخله روان شناختی موثر کمک کند (کامکار و جعفری ۱۳۸۷، ۷۹).
انجمن روان شناسی امریکا (۲۰۰۳) نیز بر اهمیّت توجّه به تفاوت های فردی از قبیل تفاوت های مذهبی تاکید می کند.آنها همچنین دلایل اهمیّت مشورت با افراد مربوطه هنگامی که درمانگران با رویکرد مذهبی یک مراجع آشنا نیستند. لازم است با یک کشیش یا همکار مطلع در این باره مشورت کنند تا بهتر بتوانند به مراجع کمک کنند (کامکار و جعفری ۱۳۸۷، ۷۹).
اکنون بسیاری از درمانگران علاقه زیادی به گنجاندن معنویت درمان بالینی دارند. یکی از دلایل این تغییر پژوهش های است که نشان میدهد فعالیّت مذهبی ارتباط مثبتی با سلامت وروان دارد. با این حال، نمیتوان به طور قطع گفت که همیشه مذهب باعث سلامت بهتر می شود(کامکار و جعفری ۱۳۸۷، ۸۰).
در سالهای اخیر متخصصان سلامت روان، بخشایش را به عنوان یک راه مداخله درمانی برای مراجعانی که از آزارهای گذ شته خشمگین هستند، به کار برده اند باوجود اینکه متخصصان همیشه به مراجعان کمک کرده اند تا «ازخشم خود رها شوند» درمانگران اکنون ترجیح می دهند از واژه بخشایش استفاده کنند. بخشایش عملی است که مذاهب دنیا سنت دوازده گانه الکلیهای بی نام آن را پیشنهاد می کنند. سنت دوازده گانه فقط بر بخشوده شدن تاکید می کند، در حالی که مذاهب دنیا علاوه بر اهمیّت طلب بخشایش از سوی دیگران نیز توجّه می کنند. تمام ادیان بخشایش را بی چون و چرا میپذیرند (کامکار و جعفری ۱۳۸۷، ۸۰).
بنابر تحقیقات انجمن های بهداشت روانی،افراد دارای سلامت روانی دارای خصوصیات زیر هستند:
آنان احساس راحتی می کنند ۲-خود را آنگونه که هستند می پذیرد ۳- از استعدادهای خود بهرمند میشوند ۴- نگرانی، ترس واضطراب وحسادت کمی دارند و دارای اعتماد به نفس میباشند ۵- سیستم ارزش آنان از تجارب شخص خودشان سر چشمه می گیرد ۶- احساس خوبی نسبت به دیگران دارند ۷- به علایق افراد دیگر توجّه می کنند ونسبت به آنها احساس مسولیت نشان میدهند ۸- سعی نمی کنند بر دیگران تسلط یابند ۹- آنها با مشکلات رو به رو می شوند و نسبت به اعمال خود احساس مسولیت می کنند محیط خود را تا آنجا که ممکن است شکل می دهند و تا آنجا که ضرورت دارد با آن سازگار میشوند (بنی جمال واحدی ۱۳۷۰، ۸۳).
بعضی از محققان معتقدند سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که می تواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالمتر و مطلق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است (کاپلان ۱۹۹۹ به نقل از افکاری ۱۳۷۶، ۲۰).
سلامت روان یکی از مفاهیم است نزد اسلام ومذاهب دینی که از اهمیّت بسزایی بر خوردار است. از نظر اسلام سلامت روان مفهومی است که به واسطه آن افراد میتوانند خود آگاه ، خود هوشیار و تمایل به فردیت داشته باشد و فرد خود آگاه چون می تواند متعالی شود پس آزاد است (گرجیان ۱۳۷۸، ۵۵).
عباداتی مانند نماز، روزه، وزکات وحج که دین اسلام بر پیروان خود واجب کرده است موجب می شود که فرد به سوی رفتار بهتر، برتر، رشد، ارتقای نفس واجتناب از رفتار زشت و انحرفی و غیر انسانی گرایش پیدا کند (قطب الدینی ۱۳۷۹، ۱۰۵).
الکسیس کارس پزشک فرانسوی اعتقاد دارد که نماز سبب ایجاد نشاط معنوی مشخص در انسان می گردد و همین حالت است که احتمالاًمنجر به شفای سریع برخی از بیماران در زیارتگاهها و معابد می شود. نماز جماعت ایجاد روابط اجتماعی دوستانه ومودت آمیز می شود که نه تنها به رشد شخصیت فرد کمک می کند بلکه نیاز تعلق او را به گروه که به عقیده روان شناسان یکی از نیازهای اساسی انسان برای سلامت روان است را تا مین می کند (الکسیس کارل[۱] ۱۹۸۷، ۴۱).
پنجشنبه 99/09/06
وسواس فکری، افکار یا تصاویر تکراری و مزاحمی که ناخوشایند هستند وسواسهای عملی[۱] رفتاری تکراری هستند که فرد احساس می کند مجبور به انجام آنهاست. مشخصه ocd، بروز وسواسهای فکری، عملی یا هر دوی آنهاست در غالب موارد، فرد عمل وسواسی را انجام می دهد تا اضطراب ناشی از افکار وسواسی را کاهش دهد (کاپلان و سادوک ۱۳۸۸، ۳۵).
مشخّصه اختلال شخصیّت وسواس اجباری، الگویی از کمال طلبی، خسّت، لجبازی، نظم و ترتیب و انعطاف ناپذیری است. افراد مبتلا به این اختلال اغلب معتاد کار هستند وآنقدر وقت خود را صرف کار می کنند که وقت چندانی برای فعّالیت های خانوادگی، دوستیها وتفریح ندارند. برای افراد مبتلا به اختلال شخصیّت وسواس اجباری، اغلب دور ریختن اشیاء، حتّی اشیاءقدیم و فرسوده که هیچ ارزش احساس ندارند دشوار است (کاپلان و سادوک ۱۳۸۸، ۳۶).
بچّههای که شخصیّت وسواسی دارند. این ها بسیاری دقیق و مرتّباند از ویژگی های این بجّه ها حرکت کند هنگام نوشتن مشق است، چندان پاک میکند و باز مینویسد که از فرط پاک کردن، کاغذ سوراخ میشود. برای نوشتن یک درس نهایت دقّت رابه عمل میآورند، که حتماً بسیار زیبا باشد بچّه های وسواسی بسیار بد اخلاقاند. بد اخلاقی ویژگی تمام افراد وسواسی است. بزرگسالان وسواسی همیشه عیب جویی می کنند. بچّه های وسواسی هم عیب جو هستند. علامت شاخص این کودکان آن است که هیچ کس با ایشان دوست نمی شود بچّه های وسواسی در درس هم تو فیقی نارند (مجد ۱۳۸۴، ۱۱۴).
کارت شماره ۶ که کارت عاطفی نامیده شده است از محرکهای با ارزش بندر گشتالت برای برای تشخیص رفتارهای وسواسی به شمار آمده است هرگاه از آزمودنی سوال شود که نسبت به ترسیم کدام شکل علاقه کمتری دارد، به احتمال خود، اگر وسواسی باشد کارت شماره ۶ را انتخاب خواهد کرد (کرمی۱۳۹۰، ۹۷).
حساسیت در روابط بین فرد، فرد احساس عدم کفایت، خود کم بینی و احساس ناراحتی در ارتباط با دی دیگران می کند (کرمی۱۳۹۰، ۹۷).
از جمله نشانه های بارز افسردگی عمده میتوان به روحیه بد ادامه دار، اعتماد به نفس اندک و کاهش توان جسم وذهن اشاره کرد. این اختلال بی علاقگی فعّالیتهای را درپی دارد که شخص مورد نظر قبلاً از انجام آن لذّت میبرد. یکی از سرنخهای مهّم پیدایش افسردگی را بیمارانی به دست دادهاند که با مصرف دارویی به نام رسرپین[۲] برای درمان فشار خون تحت معالجه قرار گرفتند.
پزشکانی که این دارو را تجویز می کردند در یافتند که بعضی از بیماران پس از مصرف آن افسرده می شوند. غده تیروئید به اندازه کافی به خون سرازیر نشود، شرایطی که اصطلاحاً به آن کم کاری تیروئید گفته می شود فراهم میگردد. کم کاری تیروئید در بسیاری از موارد افسردگی در پی دارد (قراچه داغی۱۳۸۷، ۵۰).
«اضطراب» نوعی ناراحتی و بیمناکی است که گاهی اوقات نشانه های آزارنده و ناخوشایند بدنی دارد. این نشانه ها عبارت از سفت شدن عضلات، افزایش ضربان قلب وتند شدن تنفس، خشک شدن دهان، معده درد، عرق کردن و لرزش. وقتی اضطراب شدید است، سر گیجه، ضعف، درد ناحیه سینه، تار شدن دید، احساس خفگی، داغ شدن، یا سرد شدن پوست، حالت تهوع، تکرار ادرار و اسهال نیز جزء علائم آن میباشد (فیروز بخت ۱۳۸۵، ۶۸).
اضطراب خود انگاره هیجانی است که به دنبال به خطر افتادن «خود» با ارزشمندی انسان ایجاد می شود. این اضطراب وقتی ایجاد می شود که می ترسد در فلان کار شکست بخورید، احمقانه عمل کنید یا دیگران شما را تایید نکنند. به این ترتیب هیجانات ناخوشایندی مثل احساس کناه با شرم در شما ایجاد می شود وبه رفتار اجتناب رو می آورید (فیروز بخت ۱۳۸۵، ۴۳).
اضطراب شدید را می توان از موجی بودن خطوط بزر گتر بودن نقطه ها وتبدیل نقطه ها و تبدیل شکل او ۳و۵ به دو ایر کوچک استنبا ط کرد (کرمی۱۳۹۰، ۵۳).
هسته مر کزی حالت روان نژندی یا نورتیک، اضطراب است واضطراب مرحله اوّل نورز به شمار می رود در مکتب فروید، اضطراب یک ترس درونی شده است، ترس از اینکه مبادا تجارب درد آور گذشته یا د آوری شوند.اضطراب با ترس مترادف است.با این تفاوت که ترس منشاء خارجی دارد، ولی اضطراب منشاءدرونی دارد. فروید اضطراب را به سه دسته تقسیم می کنند. اوّل اضطراب ناشی از واقعیّت دنیای خارجی یا اضطراب عینی، که درآن منشاء خطر در دنیای خارج قراردارد و ادراک این خطر موجب حالت رنج آور عاطفی می شود. دوم اضطراب روان نژندی است، که که منشاءآن ادراک خطری است که از غرایز ناشی می شود. سوم اضطراب اخلاقی به صورت احساس گناه یا شرمساری بروز می کندوناشی از ادراک خطر از ناحیه وجدان اخلاقی است (شفیع آبادی ۱۳۸۴، ۱۴۵).
الیس ،اضطراب واختلال عاطفی را نتیجه طرز تفکر غیر منطقی وغیر عقلانی میداند. به اعثقاد راجز خویشتن پندار فرد مضطرب یا روان نژند با تجربه ارگانیزمی او ناهماهنگ و در تضاد است (شفیع آبادی ۱۳۸۴، ۱۴۵)
اضطراب فاصله وشکاف میان حال وآینده است. انسان بدان دلیل مضطرب می شود که وضعیت موجود را رها می کند و درباره آینده و نقشهای احتمالی که ایفا خواهد به تفکر می پردازد / اگر فرد در زمان حال به سر برد مضطرب نخواهد شد، زیرا هیجان و تحریک به فوریت در فعالیّت خود به خودی او جریان می یابد و خلاّق و مبدع می شود (پرز ۱۹۶۹، ۵۸؛ شرتزرواستون ۱۹۷۹، ۴۰).
پنجشنبه 99/09/06
درصورتی فرد به فوبی خاص[۱] تشخیص داده می شود که ترس مستمری داشته باشد که بیش از اندازه یا نا معقول بوده و وجود موضوع یا موقعیتی خاص موجب آن شود. فرد از موقعیّت فوبیک اجتناب کرده یا با اضطراب و ناراحتی زیاد آ را تحمل می کند مدّت آن حداقل ۶ماه است. گر چه افرادی که به فوبی ها مبتلا هستند معمولاً می دانند که ترس آنها قدری نامعقول است، امّا می گویند که نمی توانند به خودشان کمک کنند. اگر آنها سعی کنند به موقعیت فوبیک نزدیک شوند، غرق در ترس یا اضطرابی می شوند که ممکن است از احساس خفیف نگرانی و ناراحتی تا فعال شدن تمام عیار پاسخ جنگ و گریز تفاوت داشته باشد. رفتار فوبیک صرف نظر از اینکه چگونه شروع شده باشد، می شود، زیرا هر بار که فرد مبتلا به فوبی از مو قعیت ترسناک اجتناب می کند، اضطرب او کاهش می یابد به علاوه، منافع ناشی از ناتوان بودن، مانند توجه بیشتر همدردی، و مقداری کنترل بر افتار دیگران، نیز گاهی می تواند فوبی را تقویت کند. یک طبقه از فوبی های خاص که احتمالاً در تقریباً ۳تا۴ درصد جمعیت یافت می شود، چند ویژگی جالب و منحصر به فرد دارد. در فوبی خون- تزریق- جراحت[۲] افراد مبتلا حداقل به اندازه ترس، دچار نفرت می شود آنها وقتی با خون یا جراحت مواجه می شوند، پاسخ فیزیولوژیکی منحصر به فردی نیز نشان می دهند این افراد بر خلاف اغلب افراد مبتلا به فوبیها که وقتی با موضوع فوبیک خود روبرو می شوند.
افزایش ضربان قلب و فشار خون نشان می دهند، ابتدا شتاب و بعد کاهش چشم گیر ضربان قلب و فشار خون این غالباً با تهوع سر گیجه و یا ضعف کردن همراه است که در فوبیهای خاص دیگر رو نمی دهند (سیّد محمّدی ۱۳۸۸، ۸۸).
افراد دچار اختلال شخصیّت پارانوئید ،نسبت به دیگران بی اعتماد شکاکند و ممکن است تصّور کند دیگران عملاً کاری می کنند که آنها را ناراحت کرده ویا به آنها صدمه بزند. اغلب آنها در اظهارات دیگران، تهدیدها یا تحقیرهای پنهان را کشف می کنند. این افراد ممکن است در موارد وفاداری یا قابل اعتماد بودن دوستان یا همکاران نگران باشند و اغلب مایل نیستند به دیگران اعتماد کنند زیرا معتقدند وقتی مطلبی خصوصی را با کسی در میان می گذارند برایشان تمام خواهد شد. افراد دچار اختلال شخصیّت پارانوئید ممکن است در زمینه کنترل خشم مشکلاتی داشته باشند. اینها وقتی وارد یک رابطه می شوند، اغلب نگران عدم وفاداری و خیانت طرف مقابل هستند (کاپلان و سادوک ۱۳۸۸، ۴۰).
اختلال روان پریشی مشترک .مشخصه اختلال روان پریشی مشترک که جنون دو نفر[۳] نیز نامیده میشود، شکل گیری باور هذیانی در فرد نزدیک به بیماری است که دچار هذیان تثبیت شده میباشد. محتوای هذیان ،شبیه هذیان بیمار دارای تثبیت شده است. اختلال روان پریشی ناشی از بیماری طبیّ عمومی زمانی تشخیص داده می شوند که شواهد حاکی از آن باشد که توهّم یا هذیان پیامد مستقیم یک بیمار طبیّ عمومی به جز دلیر یوم یا دمانس هستند. اختلال روان پریشی ناشی از مواد. اختلال روان پریشی ناشی از مواد،
پنجشنبه 99/09/06
شگری خصمانه اعمال پرخاشگرانه ای است که هدف اصلی فاعل آن آسیب رساندن وجراحت وارد کردن به قربانی است. هر یک از انواع پرخاشگری می تواند به صورت عملی ویا کلامی اعمال شود.پرخاشگری عملی یا فیزیکی به صورت هل دادن، لگد زدن، ضربه زدن، شکستن شیشه وجلوه گر می شود (شفر[۳] ۱۹۹۶، ۳۳).
پرخاشگری کلامی به صورت مسخره کردن، تهدید، فحش دادن وغیره می باشد (پارک واسلایی۱۹۸۳؛ به نقل از وستا و همکاران ۱۹۹۲، ۲۰). هارت ونلسون[۴] (۱۹۹۸) نوع دیگری از پرخاشگری را به نام پرخاشگری ارتباطی توصیف می کنند به طوری که حیوانات موجب رفتار پرخاشگرانه در آنها می شود. موش صحرایی که در آزمایشگاه آمده و هرگز یک موش خانگی را نکشته باشد یا شاهد کشتن آن به توسط یک موش صحرایی وحشی نبوده باشد ممکن است با موش خانگی در یک قفس زندگی کند.
اما اگر هیپوتالاموس موش صحرایی به وسیله الکتردهایی که در آن کار گذاشته شده، تحریک شود، حیوان به موش هم قفس خود حمله خواهد برد ودرست مطابق الگوی موش صحرایی وحشی (محکم گاز گرفتن حیوان که باعث پاره شدن نخاع می شود)، جانور را خواهد کشت (اسمیت، کینگ و هویل[۵] ۱۹۷۰ به نقل از اتکینسون ۱۹۸۳، ۱۴۵). در PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است)دارن عالی تر، این گونه الگوهای غریزی پرخاشگرانه به وسیله قشر مخ کنترل می شود و در نتیجه بیشتر تحت تاثیر تجربه هستند.آدمیان نیز مجهز به برخی مکانیزم های عصبی هستند که به آنان امکان می دهد پرخاشگرانه رفتار کنند، اما فعال شدن این مکانیزمها در اختیار کنترل شناختی است.بعضی افرادی که دچار آسیب مغزی هستند ممکن است به محرکی که به طور طبیعی رفتار پر خاشگرانه ای ایجاد نمی کند، پرخاشگرانه واکنش نشان دهند؛ در چنین مواردی، نظارت قشر مخ، مختل شده است (اتکینسون و هیلگارد ۱۹۸۳، ترجمه براهنی و همکاران ۱۳۷۳، ۱۹).
ب-پرخاشگرانه یک پاسخ به اعمال هورمورنی یا بیوشیمیایی بدن است. الکل، هورمونی و دیگر مواد موجود در خون، سیستمهای طبیعی موثر در پرخاشگری هستند (مدنیک، پولاک و ولاوکا[۶] ۱۹۸۲به نقل ازوورتزکی[۷] ۱۹۹۶، ۱۷۹).
یک گاو نر وحشی به هنگام اختگی ،که سطح تستسترون پایین می آید،آرام می شود.این موضوع در مورد موش اخته شده نیز صادق است که به هنگام تزریق دو باره تستسترون، موش دوباره پرخاشگرانه میشود (گلارد[۸] ۱۹۸۹ به نقل از مایرز[۹] ۱۹۹۶، ۱۶۶). اگر چه انسان تحت تاثیر تغییرات هورمونی است ولی در پژوهشهایی که توسط ویلسون و هرنشتان ین[۱۰] (۱۹۸۵) و دابز (۱۹۹۲)صورت گرفته ،مشخص گشته که مجرمین خشن، اغلب مردان جوان عضلانی با سطح هوشی پایین تر از متوسط وسطح تستسترون بالاتر از متوسط میباشد وداروهایی که سطح تستسترون آنها را پایین بیاورد موجب کاهش گرایش به پرخاشگری درآنان می شود (مایرز ۱۹۹۶، ۲۰۱).
۱۲- ماهگی-اولین تظاهرات پرخاشگری در تعاملات آغازین با دنیای اجتماعی صورت میپذیرد. بیشتر اطفال نشا نه هایی از ناکامی و خشم را نشان می دهند. شکل بندی چهره ای خاص که همراه با تجربه خشم در بزرگسالان است را می توان به طور تقریبی در سه ماهگی تشخیص داد (ایزار[۱۱]و همکاران به نقل از لوبرهی[۱۲] ۱۹۹۷، ۵۰). بروز خشم در رابطه تنگاتنگ با تغییرات شناختی به وجود آمده در دومین نیمه اولین سال زندگی خود را نشان می دهد واین زمانی است که کودکان رابطه علت و معلولی را درک می کنند.در این زمان اگر چه واقعاًهیچ شواهدی بر تفاوتهای جنسی (دختر یا پسر) در پیش زمینه های پرخاشگری کودکی وجود ندارد اما نشانه هایی از تفاوت در بین دختران وپسران در بیانگر های احساسی و خویشتن داری وجود دارد.
از قشقرق و پرخاشگری به سمت بزرگسالان ممکن است مشاهده گردد. پرخاشگری در این زمان بیشتر وسیله است و رفتار پرخاشگرانه کودکان غالباً به خاطر اسباب بازی و متعلقات دیگر است.
سالهای اولیه مدرسه- اختلاف جنسیتی در سطوح پرخاشگری در سنین ۶-۳ سالگی قابل مشاهده است. زمانی که کودکان برای اولین بار در گروههای همسالان به منظور تعلیم و تربیت یا مراقبت روزانه قرار میگیرد، پسران میزان بالای از پرخاشگری فیزیکی را نسبت به دختران نشان میدهند (کوی و دودی[۱۳] ۱۹۹۷، ۲۳۶). بسیاری از پژهشگران در این مورد گفته اند که دختران تمایل به پرخاشگری کلامی وغیر مستقیم مانند تهمت، تهدید به جدایی یا تحریم از حقوق اجتماعی را دارند (کارینز ۱۹۸۹ و برکوست[۱۴] ۱۹۹۲ به نقل از لوبر وهی ۱۹۹۷، ۳۸). پسران در این سن بیش از دختران به رویدادهای پرخاشگرانه دامن میزنند و درگیر آن می شوند و هنگامی که مورد تهاجم قرار می گیرد دست به تلافی می زنند (دارویل وچین[۱۵] ۱۹۸۱ به نقل از هتر ینگتون و پارک، ۱۰۸).
الگوی روابط بین همسالان از اوایل تا اواسط کودکی نشان می دهد که پرخاشگری در این زمان کاهش یا فته و مهارت های میان فردی افزایش می یابد و تنها زیر گروه کو چکی از پسران در کنترل پرخاشگری خود ناموفق هستند. در آخر سالهای اولیه مدرسه، آزار واذیت دیگر کودکان و حیوانات نشانه هایی از بی نظمی در رفتار هستند که ممکن است در تعدادی از کودکان به عنوان نشا نه ای پیشرفته از پرخاشگری ظهور کند (لوبروهی ۱۹۹۷، ۱۷۰).
اکثر تغییرات عمده در سطح والگو ی پرخاشگری در طی نوجوانی و اوایل بزرگسالی رخ می دهد .در ابتدا اعمال پرخاشگری شروع به افزایش می کند تا حدی که منجر به صدمات و مرگ می شود که علت آن افزایش قدرت فیزیکی باافزایش سن نوجوان است (آریا[۱۶] ۱۹۹۵ به نقل از لوبروهی ۱۹۹۷، ۷۷). دیگر اینکه گروههای هم سن در مدارس اغلب به صورت دست جمعی اعمال خشونت می کنند، نظیر مجبور کردن کوچکتر کردن کودکان کوچکتر به انجام کارهایی بر خلاف میلشان (لوبروهی ۱۹۹۷، ۹۰). رفتار پرخاشگرانه معمولاً با وضعیت درسی ضعیف وریسک بالا رونده برای اخراج از مدرسه (دروزیر ،کوپر اسمیت و پاترسون[۱۷] ۱۹۹۳، ۱۷۶)، دوری گزیدن از آموزگار و همسالان (ونزلو و آشیر[۱۸] ۱۹۹۵، ۶۰) و شرکت در فعالیتهای بزهکارانه (کوپراسمیت وکوی[۱۹] ۱۹۹۰ به نقل از روبین[۲۰] و همکاران ۱۹۹۸، ۲۰) همراه است.
با آغاز بلوغ جنسی، نوجوان ممکن است خود والد شده و شروع به سوء استفاده از کودکان خود کند، سوءاستفاده از همسر نیز ممکن است جنبه ای از زندگی شخص شود (لوری[۲۱] ۱۹۸۹، ۳۳) برخی از پژوهشگران براین باورند که افراد بسیار پرخاشگر که به نظر می رسد در بزرگسالی دست از جرم کشیدهاند در واقع تکانه های پرخاشگری خود به سوی اعضای خانواده جهت داده اند (موفیت[۲۲] ۱۹۹۳ به نقل از لوبر وهی ۱۹۹۷، ۵۲).
[۱] . Parke&Slaby
[۲] . Vasta.Haith.Miller.Wiley
[۳] . Shaffer
[۴] . Hart&Nelson
[۵] . King&Hoebbl،Smith
[۶] . Volavka.Pollock&Mednick
[۷] . Woretzky
[۸] . Gladue
[۹] . Myers
[۱۰] . Wilson&Herrnstein
[۱۱] . Lzar
[۱۲] . Leober&Hay
[۱۳] . Coie&Dody
[۱۴] . Carins: Berkvist
[۱۵] . Darvil&Cheyne
[۱۶] . Arria
[۱۷] . Derosierkupersmit&Patterson
[۱۸] . Wentzeltasher