دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
در حوزه خانواده، حاکمیت اندیشه “مردسالارانه” مبنا قرار گرفته شده است. فرض ما بر این است که یکی از مبانی حاکمیت الگوی اقتدارگرا در خانوادهها در تحکیم “پدرسالاری” نهفته است و تحقیر و فرودست دانستن زن و برتر تلقی کردن مرد ابزار مناسبی برای تحمیل این الگو بوده است (کدیور،۱۳۸۱: ۲۹-۳۰ ).
نظام اقتدار مردانهای که از راه نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان خود را زیر ستم و سرکوب قرار میدهد (گاهی به جای واژه مرد سالاری واژه پدرسالاری را به کار می برند که درست به نظر نمیرسد چون مفهوم آن تنها به جنبههایی از این نظام اقتدار مردانه و به گروهی از مردان محکوم میکند) قدرت مردسالاری از آنجا نشات میگیرد که مردان به منابع و امتیازات ساختاری قدرت در درون و بیرون از خانه دسترسی بیشتری دارند و واسطه تقسیم آن ها در جامعه اند (آبوت و والاس،۳۲۴:۱۳۸۱).
بر مبنای تحقیقات به عمل آمده در جوامعی که برابری بیشتری بین افراد وجود دارد و در تقسیم نقشهای جنسها انعطاف بیشتری به چشم میخورد، الگوی خانوادگی غالبا خشکی و انعطاف پذیری کمتری دارد و مناسبات مبتنی بر قدرت با اجبار و فشار زشت شمرده میشود. عکس این مساله نیز صادق است (کدیور،۱۳۸۱: ۳۰ ).
قدرت مرد و تسلیم زن، از همان قدیم الایام بیشتر متکی به اعتقاد بوده است؛ اعتقاد به اینکه چنین تسلیمی قاعده طبیعی امور است. بخشی از این باور زاده تعلیم و تربیت خاصی بود که می دادند- تعلیماتی که در خانه، در مدرسه و در کلیسا درباره نقش اصلی زن در نظام اجتماعی و در مقابل خانواده داده میشد بخش عمده این سرسپردگی و کم و بیش به طور قطع بخش اعظم آن ناشی از قبول محض چیزی بوده که اجتماع و فرهنگ از دیرباز برحق و پسندیده یا به اصطلاح ماکس وبر رابطه پدرمندانه معهود میان حاکم و محکوم، دانسته است. در مجموع این اطاعت شرطی زن از مرد زاده باور است، اعتقاد بهاینکه خواست مرد نسبت به ابراز خواست ناحق خود او ارجح است و اعتقاد متقابل مرد به اینکه به علت مرد بودن و داشتن خصوصیات جسمی و روحی مردانه حق سلطه بر زن دارد. ماهیت تلاشهایی که امروزه برای آزادی بخشی زنان میشود-نهضت آزادی زنان- گواه همین قدرت باور است. قدرت کیفر دهنده مردان، از جمله حق ایراد تنبیه بدنی یا روحی شوهر نقد شده است. باا فزایش امکانات شغلی برای زنان در خارج از محیط خانه و با افشای تبعیضهای شغلی که زن را در مشاغل پستتر نگه میدارد، خواسته شده است که زنان سیر اعمال قدرت پاداش دهنده مرد نباشند. ولی بخش عمده کار این نهضت مبارزه با باور بوده است، اعتقاد بهاینکه تسلیم و تمکین کاری بقاعده و پسندیده و دست کم مقتضی است. اعتبار بخشیدن دوباره به این باور پافشاری بر چیزهایی که ارزشهای خانه، خانواده و مذهب خوانده میشوند- خود محور تلاشها و خواستهای کسانی بوده که سد راه نهضت و مذهب خوانده میشوند- خود محور تلاشها و خواستهای کسانی بوده که سد راه نهضت آزادی زن شدهاند و شاید نقش زنان در این جمع بیش از مردان هم بوده است (گالبرایت،۱۳۸۱: ۲۸-۲۹).
در این تحقیق، مفاهیم در دو دسته از هم منفک خواهند شد: مفهوم احساس قدرت زنان در خانواده بعنوان متغیر وابسته تحقیق و میزان مهریه به عنوان متغیر مستقل تحقیق در نظر گرفته می شود که به عنوان منبع قدرت روی احساس قدرت زنان تاثیر دارد.
متغیر وابسته: احساس قدرت زنان
قدرت عبارت است از توانایی فرد در دستیابی به اهداف فردی و کنترل وقایع از طریق کنش عمدی. همچنین مفهوم قدرت در خانواده دارای وجوه عینی و ذهنی است. بهطور خلاصه، پس از بررسی نظرات اندیشمندان پیرامون قدرت در خانواده و پس از جمعبندی میتوان اظهار داشت که نظریهپردازان، مفهوم قدرت در خانواده را در سه بعد ملاحظه کردهاند که این سه بعد در تعریف مسئله استخراج و عناصر آن به شرح ذیل است:
– حوزه قدرت:
قدرت در خانواده دارای قلمرو و حوزههای متفاوتی است. به زعم بسیاری از نظریهپردازان قدرت در خانواده دارای قلمروهایی نظیر، قدرت در امور اقتصادی، روابط اجتماعی، تربیت فرزندان و تعیین موالید است.
– ساخت قدرت:
منظور از ساخت قدرت در خانواده، الگوهای روابط قدرت حاکم بر خانواده است. الگوهای روابط قدرت در خانواده را به دو بخش عمده یعنی رابطه از نوع متقارن (دوسویه یا برابرانه) و روابط از نوع نامتقارن (یکسویه یا نابرابر) تقسیم کردهاند. در روابط از نوع متقارن به مشارکت زن و شوهر در تصمیمگیریهای زندگی خانوادگی توجه میشود و وجه دیگر حاوی عرصه و قلمروهای تعیین شده برای تصمیمگیریهای زن و شوهر است و در روابط از نوع نامتقارن عمدتا شکلهای سلطه یا حاکمیت شوهر و زن مورد توجه قرار گرفته است.
– نحوه اعمال قدرت:
اندیشمندان نحوه اعمال قدرت (وادار کردن به رفتار) و یا به عبارتی استراتژی برخورد را در چهار وجه مورد ملاحظه قرار داده اند. صرفنظر از حوزه خانواده، پارسونز شیوه اعمال قدرت را در وارد کردن افراد در چهار وجه “مجابسازی”، “اجبار”، “فعال کردن تعهد” و تحریک” دیده است. در حوزه خانواده بسیاری از محققان بر اساس یافتههای تحقیقات خود نحوه اعمال قدرت و وادار کردن را بطور کلی در چهار وجه منابع اطلاعاتی، هنجاری، زور و پاداش دیده اند که نهایتا شیوههای اعمال قدرت با ادغام وجوه فوق، به یک تقسیم بندی میتوان رسید، که مبنای اعمال شیوه قدرت در خانواده را براساس مجاب سازی یا مجبورسازی یکدیگر مورد بررسی هستند. در شیوه مجاب سازی، مکانیسم های عمده کاربرد منبع اطلاعات و استدلال برای یکدیگر برجسته است و در شیوه مجبور سازی، مکانیسم های عمده منبع زور و اجبار کردن برجسته است.
متغیر وابسته در این پژوهش، احساس قدرت است که با ارائه تعریف نظری و عملیاتی به نحوه سنجش آن میپردازیم:
تعریف نظری: قدرت از نظر وبر امکان تحمیل ارادهی یک فرد بر رفتار دیگران است وی قدرت را چونان شانسی که یک فرد در بطن روابط اجتماعی موفق شود خواست شخصیاش را در برابر مقاومتها به کرسی بنشاند، تعریف میکند (وبر،۱۳۶۷: ۱۳۹). اما به طورکلی منظور از احساس قدرت، توانایی روحی و روانی فرد در تسلط بر امور، دستیابی به اهداف فردی و کنترل وقایع است.
تعریف عملیاتی: برای سنجش قدرت از شاخص تصمیمگیری در امور شخصی و نیز زندگی مشترک استفاده میشود. گویههایی در مورد تصمیمگیری در امور شخصی و خانوادگی طراحی میشود.
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای مستقل
متغیرهای مستقل متغیرهایی هستند که در جریان پژوهش بر دیگر متغیرها تاثیر میگذارند.
میزان مهریه:
تعریف نظری: مهر عبارت است: “مالی که مرد برای عقد نکاح به همسر خود تملیک می نماید؛ به عبارت دیگر، مهر مالی است که به مناسبت عقد نکاح، مرد ملزم به دادن آن به زن میشود.”
به نظر میرسد بین بالا رفتن میزان مهریه در هنگام ازدواج و احساس قدرت زنان رابطه وجود دارد.
دوره زندگی:
تعریف نظری: برناردز دوره زندگی را تصویری از زندگی فرد برحسب رویدادهای مهمی که در طول زندگیاش رخ میدهد؛ مانند تولد، ازدواج، پدر یا مادرشدن و مرگ تعریف کرده است (برناردز، ۱۳۸۴: ۳۳۸). بهنام نیز سالهای زندگی را به چهار دورهی اساسی تقسیم میکند؛ کودکی، جوانی، بزرگسالی و پیری (بهنام،۱۳۸۳: ۱۱۳). این مفهوم به نحو مناسبی پیوند بین تغییر در خانواده را با تغییرات فردی نشان میدهد.
تعریف عملیاتی: ما در این بررسی، مراحل مختلف زندگی زنان متمرکز بر دورههای مختلف زندگی آن ها را به ۸ مرحله مجرد شاغل، مجرد غیرشاغل، متاهل شاغل، متاهل غیرشاغل، بیهمسر در اثر طلاق شاغل، بیهمسر در اثر طلاق غیرشاغل، بیهمسر در اثر فوت شاغل، بیهمسر در اثر فوت غیرشاغل تقسیم میکنیم. این مراحل از آنرو که زنان را درگیر جریانات یا نقشهای اجتماعی خاصی میکند بررسی میشوند.
تحصیلات:
تعریف نظری: انتقال دانش از یک نسل به نسل دیگر به وسیله آموزش مستقیم.
تعریف عملیاتی: تحصیلات در این پژوهش بر اساس آخرین مدرک تحصیلی فرد که از آموزش و پرورش دریافت کرده است با طرح سوالی از او پرسیده میشود؛ پاسخگو در سوال دو با انتخاب یکی از گزینههای بیسواد- ابتدایی- زیردیپلم- دیپلم و فوقدیپلم- لیسانس- فوقلیسانس و دکترا و سایر به سوال پاسخ میدهد و به صورت متغیر رتبهای سنجیده
پنجشنبه 99/09/06
زیگموند فروید در ۱۸۸۴ در مورد اثرات فارماکولوژیکی کوکایین تحقیق کرد و به گفتهی زندگینامه نویسان مدتی به این دارو وابستگی پیدا کرد. کوکایین در سال ۱۹۱۴ در ردیف هرویین ومورفین قرار گرفت اما پیش ازآن برای درمان بسیاری از بیماریها مورد استفاده قرار می گرفت. اما آمفتامین ها تاریخچه ی مصرف جالب تری دارند. با تولید صنعتی آمفتامین ها به نظر می رسید انسان کیمیایی جوانی را پیدا کرده است.
مصرف آمفتامین انرژی و خلق بالا، بیخوابی و فقدان خستگی و تحرک را در سنین مختلف موجب شد. از آمفتامینها در جنگ جهانی دوم استقبال وسیعی شد و سربازان به کمک آن سرشار از انرژی میشدند. گاهی به قهرمانان جنگ این مواد را به عنوان هدیهای لذت بخش اعطا میکردند. بعد از جنگ نیز برای رفع افسردگی و داشتن اندام ایده آل از آمفتامینها استفاده میشد که پس از ۱۹۷۰ با مشاهده عوارض این مواد، مصرف آن غیرقانونی اعلام شد.
ترکیباتی که موجب تغییرات مغزی میشوند در DSM-IV-TR به عنوان مواد و اختلالهای مربوط به مواد خطاب شده اند. مشخصهی این اختلالها، بروز تغییراتی در خلق، رفتار، عملکرد شناختی، اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی، مقاومت ویا وابستگی به مواد (که منجر به مصرف مداوم و طولانی مدت دارو یا مواد میشود) است. به دنبال مصرف مداوم و طولانی داروی مضر یا سم میباشد. گروههای بسیاری از مواد موجب این اختلالها میشود :
الکل (اتانول). الکل چوب (متانول) چون ارزان است ممکن است برای تقویت اثر به اتانول اضافه گردد که سمی است و موجب کوری می شود.
آمفتامین:موادشبه آمفتامینی دراین گروه جای میگیرند،مثل ۴ و۳- متیلن دیاکسیدآمفتامین ((MDMA.
کافئین
حشیش و ماری جوانا
کوکائین. کراک شکل خالص کوکائین است.
توهمزاها . عبارتند از مسکالین (موجود در کاکتوس پیوت)، پیسلوسیبین (موجود در قارجها)، و مشتقات اسید لیزرژیک (LSD) . این مواد را روانپریشیزا هم میگویند.
مواد استنشاقی. عبارتند از حلالهایی نظیر تولوئن وبنزین وگازهای نظیر اکسید نیتریک
نیکوتین
مواد افیونی (اپیوئیدها)
فن سیکلیدین (PCP)
داروهای رخوت زا (سداتیو)، خواب آورها، ضد اضطراب: این داروها بسته به مقدار مصرف ممکن است به جای همدیگر به کار روند و موجب رخوت (اثر آرام بخش) خواب آلودگی (تسهیل به خواب رفتن)، یا از بین رفتن اضطراب (تخفیف اضطراب) میشوند.
داروهای نسخه شده یا بدون نسخه: عبارتند از داروهای ضد درد، مثل اکسی کونتین(یک ماده شبه افیونی)، فرآوردههای بدون نسخه مثل افدرا (یک داروی محرک که اکنون مصرف آن در ایالت متحده ممنوع شده است).
استروئیدهای آنابولیک-آندروژنیک. تستوسترون وهورمون رشدانسانی(HGH) (کاپلان وسادوک، ۲۰۱۰، ترجمه ارجمند و همکاران، ۱۳۹۰).
همچنین در تقسیمبندی دیگر مواد مخدر به چند گروه اصلی به شرح ذیل تقسیم میشوند:
الف- مواد مخدر افیونی: تخدیر یا احساس آرامش، بیدردی و بیغمی، تاثیری است که گروهی از مواد روانگردان به نام مواد مخدر افیونی در روح و روان انسان ایجاد میکنند. این گروه که تریاک(افیون)، هروئین و کراک معروفترین اعضای آن میباشند، در ایران بیشترین شیوع مصرف را دارند. چون عموم این مواد از گیاه تریاک، که به لاتین اپیوم خوانده می شود، گرفته میشوند، به این خانواده، اپیوئیدها نیز اطلاق می شود. اعضای این گروه علاوه بر آ نکه در پزشکی به عنوان داروهای ضد درد (مثل مورفین، کدئین و ترامادول)، داروهای ضد اسهال و داروهای ضد سرفه کاربرد دارند، بالاترین خاصیت اعتیاد زایی را نیز دارا هستند (آذری، ۱۳۹۲).
ب- مواد محرک: این مواد باعث احساس انرژی و شادی،بزرگ پنداری ،بیش فعالی وبی قراری و بازداری اشتها در فرد مصرف کننده میشوند(بارت[۱۲] ، ۱۹۹۶). کوکائین و ترکیبات آمفتامینی مانند ((شیشه)) به این گروه تعلق دارند. اعضای این گروه اعتیادزایی جسمی بالایی ندارند، ولی مصرف آنها با اعتیاد روحی و عوارض جسمانی بسیاری همراه است.
ج- مواد خوابآور: بعضی از معتادان، قرصهای خوا بآور و آرامش بخش از جمله دیازپام، کلونازپام، لورازپام و فنوباربیتال را خارج از کاربردهای پزشکی آنها مورد سوء مصرف قرار میدهند. این مواد، خاصیت اعتیادزایی زیادی دارند، اما عوارض جسمانی کمتری به همراه دارند(آذری، ۱۳۹۲).
د- مواد توهم زا: به این گونه مواد وداروهای،روانپریش زا نیز گفته می شود زیرا علاوبر توهمات ، موجبات قطع تماس فرد با واقعیت وبسط وگسترش وهوشیاری نیز می شوند(کاپلان وسادوک ۲۰۰۰) توهم به معنای دیدن، شنیدن، لمس و یا چشیدن چیزی است که در واقع در دنیای خارج وجود ندارد. برای مثال در توهمات بینایی، فرد تصاویر یا افراد یا اشیایی را میبیند که در واقع وجود ندارند. خاصیت توهمزایی، عموما با خاصیت تحریک نیز همراه میباشد. بسیاری از مواد محرک، توانایی توهمزایی نیز دارند. برای مثال حشیش، شیشه و اکستاسی (قرصهای اکس) هر کدام به میزانی متفاوت توانایی تحریک و توهمزایی دارند. البته بعضی از مواد مانند ال اس دی تقریبا به طور خالص فقط توانایی توهم زایی دارند.
ر– مواد متفرقه: الکل، که یکی از مهمترین موادی است که مورد سوء مصرف قرار میگیرد، در مقادیر کم، خاصیت تحریک کنندگی و در مقادیر بالاتر، خاصیت آرامش بخش و خوابآوری دارد، و در نهایت میتواند باعث ایجاد بیهوشی و حتی مرگ شود. در بسیاری از کشورهای غربی، برخی از مواد شیمیایی معمولی مانند لاک، تینر و بنزین نیز به صورت استنشاقی سوء مصرف میشوند. قرصهای نیروزا و آمپولهای هورمونی (استروئیدهای آنابولیک) که در باشگاههای بدنسازی مورد استفاده قرار میگیرند نیز، مثالهایی از مواد مورد سوء مصرف هستند (آذری، ۱۳۹۲).
تعریف هریک از اصطلاحات وابستگی و سوء مصرف مواد به شرح زیر می باشد:
اعتیاد به مواد مخدر به عنوان یک اختلال روانپزشکی ،با ابعاد زیست شناختی ،روانشناختی ،اجتماعی ومعنوی یکی از مشکلات عصر حاضر است .اعتیادعبارتست از وابستگی به موادی که تکرار مصرف آن با کمیت مشخص ودر زمان های معین از نظر مصرف کننده ضروری بوده ودارای ویژگیهای زیر است
-ایجاد وابستگی جسمانی (فیزولوژیکی)
– ایجاد وابستگی فکری (روانی )
– پیدایش پدیده تحمل دربدن نسبت به موادمصرفی
-به دست آوردن مادهی مورد نیاز به هر شکل وطریق ممکن
-تاثیر مخرب برمصرف کننده ،خانواده واحتماع
کلمه اعتیاد یا واژه ی معتاد ،مفهوم نامناسب وتحقیرآمیزی است که ازنظر علمی وپزشکی نمی تواند مفهوم سوء مصرف مواد را بعنوان یک اختلال مشخص کند. سازمان بهداشت روانی (WHO)[14]وابستگی را بجای اعتیاددر سال ۱۹۶۴ جایگزین کرد.
وابستگی به مصرف مکرر یک دارو یا ماده شیمیایی، با یا بدون وابستگی جسمی. وابستگی جسمی نشان دهندهی تغییر در حالت فیزیولوژی است که به دلیل مصرف مکرر یک دارو رخ داده و با قطع مصرف دارو منجر به یک سندرم خاص میشود.براساس سیستم DSM-IV_TRبرای تشخیص وابستگی به مواد وجود حداقل سه نشانه از ۱۱نشانه مرضی اصلی ضروری می باشد ،نشانه های بالینی اصلی برای تشخیص وابستگی به مواد بشرح زیر می باشد :
[۱] – Shannon
[۲] -United Nations Office on Drugs and Crime
[۳]- Diagnostic And Statistical Of Manual Of Mental Disorders- Iv Three Edition
[۴] – Erythroxylon Coca
[۵]- Substances
پنجشنبه 99/09/06
یک الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که منجر به تخریب چشمگیر بالینی یا ناراحتی می شود وبا سه مورد از موارد زیر تظاهر می کند که زمانی در یک دوره ۱۲ماهه بروز می کنند:
تحمل که به یکی از دو صورت زیر دیده می شود:
نیاز به افزایش مقدارماده برای رسیدن به مسمومیت یا تاثیر دلخواه
کاهش قابل ملاحضه اثرات ماده با مصرف مداوم مقادیر یکسانی از آن
حالت ترک که به یکی از دو شکل زیر تظاهر می کند:
سندرم ترک مشخص برای آن ماده
همان ماده (یا مادهای مشابه آن) برای رفع یا جلوگیری از علایم ترک مصرف شود.
ماده غالباً به مقادیری بیشتر و برای دوره های طولانی تر از آنچه مورد نیاز است مصرف می شود.
میل دایمی برای کاهش یا کنترل مصرف ماده وجود دارد ویا تلاش های ناموفقی در این زمینه صورت میگیرد.
زمان زیادی در فعالیت های لازم برای بدست آوردن ماده (مثلاً مراجعه به اطباء متعدد یا رانندگیهای طولانی)، مصرف ماده (مثلاً تدخین پیاپی) یا رهایی از آثار ماده صرف می شود.
فعالیتهای مهم اجتماعی، شغلی، وتفریحی بخاطر مصرف ماده کنار گذاشته میشود.
ادامه مصرف علیرغم آگاهی از مشکلات روانشناختی یا جسمانی مستمر یا عود کنندهای که احتمالاً از مصرف ماده ناشی شده و یا در نتیجه آن تشدید میشوند (مانند ادامه مصرف کوکائین علیرغم وجود افسردگی ناشی از کوکائین، یا ادامه مصرف الکل علیرغم شناخت این موضوع که زخم گوارشی یا ادامه مصرف آن شدت مییابد) (کاپلان وسادوک، ۲۰۱۰، ترجمه ارجمند و همکاران، ۱۳۹۰).
والبته باید مشخص شود که :
با وابستگی فیزیولوژیک : شواهد تحمل یا ترک (یعنی یکی از موارد ۱ و ۲ وجود دارد).
بدون وابستگی فیزیولوژیک : فقدان شواهد تحمل یا ترک (یعنی هیچ یک ازموارد ۱ و۲ وجود ندارد) (کاپلان وسادوک، ۲۰۱۰، ترجمه ارجمند و همکاران، ۱۳۹۰).
اختلالات مربوط به سوء مصرف مواد شیوع بالایی داشته و عوارض زیادی را ایجاد می کنند. طیف درمانهای دارویی و روان درمانی مربوط به این مشکلات رو به گسترش است. پیچیدگی عوامل زیست شناختی ژنتیک و اجتماعی – محیطی در ایجاد این اختلالات، هر فردی را مستلزم داشتن مهارتهای ویژه با این بیماران میکند.مشکلات مربوط به سوء مصرف مواد باعث ناتوانیهای چشمگیری در درصد بالایی از مردم میشوند. سوء مصرف مواد غیرقانونی بر زمینههای متعدد عملکرد افراد تاثیرگذاشته و تشخیص همزمان بیماریهای دیگر در ۶۰ تا ۷۵ درصد بیماران مبتلا به اختلال های مربوط به مواد دیده می شود. حدود ۴۰درصد جمعیت آمریکا حداقل یک بار از یک ماده غیرقانونی استفاده کردند و در بیش از ۱۵درصد جمعیت بالای ۱۸ سال، تشخیص این اختلالها دیده می شود. سندرمهای ناشی از مصرف مواد میتوانند تابلوی کامل بیماریهای روانپزشکی از جمله اختلالات اساسی خلقی، روانپریشی، و اضطرابی را تقلید کنند (کاپلان وسادوک، ۲۰۱۰، ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، ۱۳۹۰).سوء مصرف یعنی استفاده معمولاً سر خود، از هر دارو یا ماده گفته می شود که مغایر با الگوهای مورد تایید جامعه یا علم طب باشد.
الف) الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که موجب ناراحتی یا تخریب قابل ملاحضه بالینی شده و با یک یا چند علامت از علایم زیر که در طول یک دوره ۱۲ ماهه روی میدهند تظاهر می کند :
مصرف مکرر مواد که منجر به ناتوانی در برآوردن تعهدات عمده مربوط به نقش فرد در کار، مدرسه یا خانه میشود(مانند غیبتهای مکرر یا عملکرد ضعیف شغلی مربوط به مصرف ماده؛ غیبت تعلیق یا اخراج از مدرسه به دلیل مصرف مواد ؛ مسامحه نسبت به فرزندان وخانه).
مصرف مکرر مواد در موقعیتهایی که در آنها مصرف ماده از نظر فیزیکی خطرناک است (مثلاً رانندگی یا کار با ماشین آلات تحت تاثیر مواد).
مشکلات قانونی تکراری مربوط به مواد (مثلاً دستگیری به دلیل رفتارهای نادرست مربوط به مصرف مواد).
مصرف مداوم مواد علیرغم مشکلات مکرر یا عود کننده اجتماعی یا بین فردی که ناشی از تأثیرات ماده بوده یا بر اثر آن تشدید شدهاند (مانند مشاجره با همسر در مورد نتایج مسمومیت، نزاع فیزیکی)
ب) نشانههای فوق هیچگاه واجد ملاکهای وابستگی به این خانواده از مواد نبوده اند (کاپلان وسادوک، ۲۰۱۰؛ ترجمه ارجمند و همکاران، ۱۳۹۰).
تشخیص سوء مصرف مواد ،از وابستگ به مواد متفاوت است .در سوء مصرف مواد به تعداد کمتری از ملاک های تشخیص نیازمندیم ،امادر تشخیص وابستگی به مواد ،ملا کهای تحمل وعلایم قطع دارو (ترک) برای تشخیص ضروری می باشد. کاپلان وسادوک، ۲۰۱۰؛ ترجمه ارجمند و همکاران، ۱۳۹۰).
قطع مصرف یا ترک مواد، یک سندرم مربوط به مواد که پس از قطع یا کاهش مقدار دارو یا ماده ای که بطور مرتب در یک دورهی طولانی مصرف می شده ، روی می دهد . این سندرم متشکل از علایم ونشانه های جسمی توام با تغییرات روانشناختی مثل اشکال در تفکر ،احساس ورفتار می باشد. به آن سندرم پرهیز هم گفته می شود .
الف)پیدایش یک سندرم مختص ماده ای خاص در نتیجه قطع (یا کاهش) مصرف زیاد وطولانی یک ماده
ب)سندرم مختص به ماده ناراحتی قابل ملاحضه بالینی ایجاد کرده یا موجب تخریب عملکرد اجتماعی ،شغلی یا سایر حوزه های مهم عمکرد می شود .
پ)نشانه ها ناشی از یک بیماری طبی عمومی نبوده وبر اساس یک اختلال روانی دیگر توجیه نیستند(کاپلان وسادوک، ۲۰۱۰، ترجمه ارجمند و همکاران، ۱۳۹۰).
مراحل وابستگی به مواد
فرایند شکل گیری وابستگی به مواد در طی سه مرحله رخ می دهد که این مراحل عبارتنداز :
مرحله ی آشنا یی با مواد اعتیاد آور است که مصرف کننده است در اثر مسامحه یا تشویق یا میل به انجام یک کار تفریحی یا کنجکاوی یا علل دیگری همانند کسب لذت ،شروع به مصرف مواد میکند
مرحله میل به افزایش مواد مصرفی است زیرا در این مرحله بدن مصرف کننده هرروز به مواد بیشتری نیاز پیدا می کند .در واقع ،بعداز مدتی استفاده نامنظم از مواد افیونی شخص دچار شک وتردید شده وبرای رهایی از آن با امیال وهوس های خودش دست به مقابله می زند
مرحله ی وابستگی به مواد ،مرحله ای است که بعد از شک ودودلی ویا حتی ترک اعتیاد ،بالاخره شخص به مواد وابسته می شود.به علاوه،استفاده نامنظم از مواد افیونی ،کاهش وبا قطع ناگهانی آنها باعث می شود علایم ونشانگان محرومیت در شخص بروز پیدا کند (ولپی سلی [۳] ،۲۰۰۱).
در همه گیرشناسی اختلال روانی اختلالات مربوط به سوء مصرف مواد در بین مردان بالاترین شیوع دارد و اطلاعات حاصله از مطالعه موسسه ملی زمینهیابی مصرف مواد و سلامت (NSDUH) نشان داد که ازنظر سنی نخستین مصرف مواد، در افرادی که مصرف مواد را در سن پایینتری شروع کردند (۱۴سال یا پایینتر) احتمال اعتیاد بیشتر از افرادی است که در سن بالاتری آغاز میکنند. این قضیه در مورد تمام مواد مورد سوء مصرف صدق میکند از میان بزرگسالان ۱۸سال به بالایی که در سن ۱۴ سالگی یا پایینتر مصرف الکل را شروع کرده بودند، ۹/۱۷ در صد الکلی محسوب میشدند که این میزان در مورد بزرگسالانی که نخستین مصرف آنها درسن ۱۸ سالگی یا بالاتر بود ۱/۴ درصد گزارش شده است . در این مطالعه میزان سوء مصرف مواد برحسب سن نیز متفاوت بود میزان وابستگی یا سوء مصرف در سن ۱۲ سالگی ۳/۱ درصد بوده و این میزان ها عموماً با افزایش سن افزایش نشان میدهد و درسن ۲۱ سالگی به بالاترین حد خود (۴/۲۵) میرسید. پس از ۲۱ سالگی میزان مصرف و وابستگی با افزایش سن کاهش مییابد تا سن ۶۵ سالگی فقط ۱ درصد افراد در طول یک سال گذشته یک ماده غیر قانونی مصرف کرده بودند که با این مشاهده بالینی مطابقت دارد که معتادین با افزایش سن طاقتشان بریده و تعدادشان کم میشود. خلاصهای از اطلاعات مردم شناختی افراد مصرف کننده مواد غیر قانونی نشان میدهد که تعداد مصرف کنندگان مرد بیشتر از زنان است (سادوک وسادوک، ۲۰۰۷؛ ترجمه رضاعی، ۱۳۸۷). با توجه به پیچیدگی عوامل سبب ساز در سوء مصرف مواد نیازمند شناخت عوامل تاثیرگذار درگرایش افراد به سوء مصرف مواد هستیم تا با شناخت بهتر این مولفهها پیشگیری و درمان مناسبی صورت گیرد (کاپلان وسادوک، ۲۰۱۰، ترجمه ارجمند و همکاران، ۱۳۹۰).
[۱] – Co Morbid
پنجشنبه 99/09/06
کشیده می شود واز طرف هسته ی آکومبنس یک مسیر از نورون ها به طرف گیرنده های انکفالین ها کشیده می شود .به این سیستم وبخش ها “سیستم پاداش مغز”گفته می شود . درواقع هسته آکومبنس در عمق مغز پایه قرار دارد واز منطقه لیمبیک ،دادهای وابسته به هیجان را دریافت وپردازش می کند ونسبت به داروهای روان گردان حساس می باشد.با این توصیف ،تعامل تنگاتنگی بین نظام های وابسته به پاداش وتقویت در مغز وسازوکار اثر گذاری مواد روان گردان وجود دارد (بلوم[۲]،۱۹۹۶)وقتی شخص دارو یا موادی مصرف کند ،این مسیر وبخش های مذکور تحریک شده ومقدار زیادی دوپامین آزاد می کند که خود این موادباعث تحریک هسته آکومبنس می شود وهسته آکومبنس نیز به نوبه خود نقش بسیار مهمی در آزادسازی مورفین درونزاد دارد .
داروهای وابستگی آور از طریق چندین روش برغلظت دوپامین در هسته آکومبنس تاثیر می گذارند.مواد افیونی ،نیکوتین والکل کنترل بازدارنده ی گابا را بر سیستم VTAبلوکه کرده وباعث افزایش آتش کردن نورون های که به هسته ی آکومبنس ختم می شوند،می گردند. ولی کوکائین وآمفتامین ها مستقیما برروی هسته آکومبنس تاثیر می گذارند وبا عث جلوگیری از فرایند طبیعی باز جذب دوپامینی که به علت آتش کردن نورون ها ترشح شده اند ،می شوند ولذا مقدار آنها در شکاف سیناپسی افزایش می یابد . بروز علایم ترک ناشی از عدم مصرف دارو ، باعث ایجاد تغییرات ناخوشایند خلقی واختلال در سیستم پاداش مغز می شود که شامل همان سیستم های عصبی –شیمیایی دخیل در ایجاد آثار تقویت سازی دارو و یا رفتار داروجویانه می باشد (رابرت وست ،۲۰۰۶،ترجمه پور نقاش تهرانی ،۱۳۸۸).
زمانی که مورفین درونزاد آزاد شد، به گیرنده های آنها وصل می شود وشخص احساس لذت ونئشه می کند .بطور کلی،موادمصرفی می توانند سیستم پاداش مغز را تحریک کنند. بعضی مواد موجب افزایش ترشح دوپامین در مسیر می شوند. بعضی مواد از بازجذب دوپامین جلوگیری می کنند واین پدیده موجب افزایش غلظت دوپامین سیناپس می شود وگروهی از مواد نیز مستقیما گیرنده های موادافیونی را تحت تاثیر وتحریک قرار می دهند. بنابراین ،احساس لذت ناشی ازمواد مصرفی موجب تقویت رفتار مواد جویانه می گردند ویا میل شدید به مصرف مجدد مواد را در شخص افزایش می دهد .
قابل ذکر است که یکی از اصول اساسی عمکرد فیزیولوژیک بدن این است که هم موجود وهم سیستم های مربوط در جهت ایجاد تعادل حیاتی یا هومئوستازی فعالیت می کنند. پس زمانی که دارو مصرف می شود ،بطور موقت تعادل حیاتی در بدن مختل می شود وبرای حفظ تعادل حیاتی (هومئوستازی )درمقابل اثرات دارو ،بدن دست به عمل جبرانی خواهد زد ودر جهت ادامه تعادل،دارو مصرف خواهد کرد. بنابراین ،وقتی دارو مصرف می شود ،یعنی عدم تعادل ایجاد شده است وباید سازش فیزیولوژیکی مجدد انجام شود واین حالت دوره ای ،باعث ایجاد حالت برگشت یا مصرف مجدد می شود (زینبرگ[۳]،۱۹۸۹).
چنانچه قبلا مطرح شد ،دوگروه در باب وابستگی به مواد(درونی وبیرونی) مهم می باشند .ودر این خصوص نمی توان دیدگاه تک بعدی داشت بلکه در بررسی رفتار وابستگی به مواد باید دیدگاه تعامل گرایی داشت ومشکل را بایداز زوایای مختلفی بررسی کرد.درحقیقت ،این پدیده تحت تاثیر فاکتورهای متعدد ی قرارگرفته وهریک از عناصر به میزان متفاوتی در بروزرفتار وابستگی به مواد دخالت دارند. با توجه به آنچه گذشت ،شکل زیر نشان دهنده عوامل وابستگی به مواد را به شکل مطلوب نشان می دهد.(بزمی ۱۳۹۱)
عوامل اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی |
عوامل زیستی،ژنتیکی |
اعتیاد |
عوامل روانی |
در جدیدترین الگوی سبب شناسی برای سوء مصرف ووابستگی به مواد،از همه ی نظریه ها مانند روان پویای،زنتیک وعصب شناختی و…بهره گرفته شده است .این طرح ،مدل سایکوفارما کولوژیک یا روانشناختی نامیده می شود . این مدل، وابستگی به مواد را بعنوان رفتار مواد جویانه ،تحت کنترل چهار فرایند اصلی در نظرگرفته است . این ۴فرایند عبارتند از :
۱-تقویت مثبت یا اثرات تشویقی مواد
۲-اثرات تمایز دهنده ی مواد
۳-اثرات بیزار سازانه ی مواد (موجب تضعیف رفتار می شود )
محرک های شرطی شده با اثرات مواد (که رفتار موادطلبی را تسهیل می کنند ) (بزمی ۱۳۹۱)
پنجشنبه 99/09/06
اما فرمول بندی های جدید. مصرف مواد را مربوط به افسردگی و یا بازتاب اعمال مختل اینگونه معرفی می کنند (کاپلان و سادوک و سادوک، ۲۰۰۷).
مطابق با نظریات کلاسیک روانکاوی مصرف مواد نمادی از پسرفت دهانی است و یا دست کم برخی از معتادان در مرحلهی دهانی تثبیت شدهاند و به همین دلیل در برخورد با هر گونه تعارض با نیازهای نهاد رفتارهای دهانی که معادل با مصرف ماده به شکلهای گوناگون (خوراکی، تدخینی و حتی مشامی و تزریقی) انجام میدهند و ناکامی خود را از طریق قرار دادن ماده در دهان تسکین میدهند. نکته ی جالب در این مورد اینکه در فرایند درمانهای نگهدارنده گاهی مشاهده میشود بیماران همین رفتار را در مورد مادهی نگهدارنده در پیش میگیرند و صرفاً رفتار دهانی برای آنان خاصیت تسکین دهنده دارد و حتی با افزایش حجم ماده (برای مثال افزایش حجم شربت متادون بدون افزایش دوز مصرفی) و نگهداشتن آن در دهان، احساس آرامش و رفع وسوسه پیدا میکنند. همچنین مصرف مواد به عنوان نوعی مکانیزم دفاعی در مقابل تکانههای همجنس گرایانه مطرح میشود که معادل خود ارضایی است . نظریات روان پویشی همچنین به سوپر ایگوی سختگیر و خود تنبیهگری اشاره میکنند که به کمک مصرف مواد آرام میگیرد و منجر به کاهش استرسهای ناخودآگاه میشود. که این تبیین شبیه به فرضیههای مربوط به اثرات اضطرابزا و یا مهار گسسته به خصوص در مورد الکل است (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۷؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۶).
البته روانشناسان ایگو مصرف مواد را بازتاب اعمال مختل ایگو معرفی میکنند که از ناکارآمدی مکانیزمهای دفاعی شکل دهنده ایگو در سازگاری با موفقیت و برقراری حد و مرز های کارآمد بین اصل نهاد و واقعیت پدید میآید این تبیین ها با توجه به نیاز به توضیح روابط مصرف مواد با مکانیزم های دفاعی، اختلالات عاطفی، مکانیزم های انطباقی و کنترل تکانهی جایگزین فرمول بندیهای روانی جنسی بشود. باید توجه داشت نظریات مبتنی بر روانکاوی و تثبیت رشد با وجود فایدهای که در درک بیماری دارند، در حال حاضر کانون تحقیقات گسترده نیستند (داوسون، ۲۰۰۴؛ نقل از شهابی، ۱۳۸۵).
روانشناسی خود، تجربه ای است که در آن همدلی معرف قلمرو و اطلاعات مرتبط با هم داشت؛ ارتباط همدلانه، پایه ای برای تغییر و تحول و عملی شفابخش است. در ارتباط با افراد دیگر، خود واجد صفات، مهارت ها و دارای قریحه ای برای تجربه تمامیت می شود. این ارتباطات، ارتباطات «خود- خود- موضوع» نامیده می شود و همان طور که از نامش پیداست، افراد، دیگران را به قصد خود کنش وری و به هم پیوستگی با خود یکی می کنند. این عمل می تواند طبیعی و سالم یا آسیب شناسانه باشد که بستگی به شخص و موضوع خود دارد (بهرامی، ۱۳۸۳).
به نظر میرسد شرطی سازی کلاسیک و عامل نقش مهمی در تداوم مصرف ایفا میکنند. برای مثال هر بار مصرف کوکائین سبب ایجاد وجد و سرخوشی میشود که بسیار تقویت کننده و موجب تکرار رفتار است. سرنخهای محیطی نیز تداعی خاصی با حالت نشئگی پیدا میکنند و افراد پس از درمان تحریک زیادی از ناحیه وسایل مصرف و سایر محرکهای شرطی شده اعلام میکنند این حالت در آمفتامینها شدت بسیار بیشتری پیدا میکنند و افراد موجبات وسوسههای شدید مصرف و اجبار به مصرف را پدید میآورد.رفتارگرایان شناختی دیدگاه های متفاوتی دارند، آنها رفتارهای ناسازگارانه را محصول عقاید نادرست درباره خود و محیط می دانند. در این دیدگاه، الکلیسم و وابستگی به مواد، ساز و کارهای سازشی ناسازگارانه هستند که با افزایش مهارت های حل مساله و مهارت های سازشی، می توان آنها را کاهش داد (شهابی، ۱۳۸۵). نظریه پردازان رفتاری معتقدند کلیه رفتارهای مرتبط با سبک زندگی اعتیادی آموخته شدهاند و برای درمان باید اصول درمان رفتاری برای تغییر آموخته به کارگیری شود (هینجینز، ۲۰۰۳؛ نقل از عارف نسب، ۱۳۸۴).انتظارات فرد در مورد اثرات پاداش دهندهی مواد، باور و نگرش در مورد مسئولیت رفتار و تقویت دریافتی از جمله عواملی هستند که موجب مصرف مجدد علی رغم بروز مشکلات میشوند مواد ممکن است از طریق رفع حالتهای آزارنده و ناخوشایند مانند درد، اضطراب و استرس و افسردگی نوعی تقویت منفی فراهم کنند. عوامل تقویت کننده ممکن است اجتماعی باشند. مثل: تایید دوستان یا فشار همسالان و یا ممکن است ثانویه باشند مانند همان وسایل مصرف، یک رفتار شدیداً تقویت شده مصرف، حتی سالها پس از ترک میتواند خاصیت چکانندگی بسیاری قوی داشته باشند و مواجهه با آن به شکل پاولفی میل شدید به مصرف را که گاهی با برخی از علائم ترک همراه است به وجود میآورد (سلیگمن، ۲۰۰۰؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۷).همچنین مشخص شده است مصرف کنندگان مواد مخدر میزان بالایی از تحریفهای شناختی و تفکرات ناکارآمد را به کار میبرند. با توجه به تاریخچه رشدی، اختلالات همراه و تجربه وابستگی به مواد، مشکلات شناختی در بین معتادان گسترهی وسیعی دارد و درمانهای مختلفی به منظور اثر گذاری شناختی بر بیماران طراحی و اجرا شده است .صادقی (۱۳۸۰) در پژوهش خود نشان داد حتی وابستگان به مواد بیشتر از افراد نابههنجاری که مواد مصرف نمیکنند از نگرشهای ناکارآمد و باورهای غیر منطقی استفاده میکنند. سالها استفاده از مواد مخدر و روان گردان باعث میشود با وجود قطع مصرف مواد این شیوه نگرش و برخورد با امور مختلف زندگی ادامه پیدا کند و نیاز به آموزشهای شناختی برای درمان این افراد کاملاً آشکار است.
نظریه هایی که بر نقش باورها و عقاید در اعتیاد تاکید دارند، نظریه های شناختی نامیده شده اند. این نظریات مبنای خودرا بر دو فرض اساس استوار ساخته اند:
الف)اساسی ترین دلیل فرد خصوصاً نوجوان برای مصرف مواد، انتظارات و برداشت های او درباره مواد مخدر است؛
ب)سایر عوامل نظیر صفات شخصیتی نوجوان یا ارتباط با همسالانی که ماده مخدر مصرف می کنند، بر شناختها، ارزیابی ها و تصمیم گیری های نوجوانان درباره مواد مخدر تاثیر می گذارند (بهرامی، ۱۳۸۳).
دیدگاه شناختی بر این باور است که سوء مصرف کنندگان مواد از نظر شناختی در برابر مصرف مواد آسیب پذیرند؛ باورهای خاصی، در موقعیت های خاصی در این افراد بوجود می آیند که کاملاً فردی و غیر متعارف هستند (مانند بدون سرحال شدن و نمی توانم با دیگران بجوشم) و همین باورها احتمال سوء مصرف مواد را افزایش می دهند (گالانتر و کلبر، ۲۰۰۴)
طبق نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی بندورا (۱۹۸۵) نوجوان باورهای خود در مورد مصرف مواد مخدر را از الگوهای نقش، خصوصاً دوستان نزدیک و والدین مصرف کننده مواد مخدر کسب می کند (سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۶). مشاهده الگوهای نقش که ماده مخدر مصرف می کنند، مستقیماً سبب شکل گیری انتظار پیامد در نوجوانان می شود. یعنی باور آنها در مورد آثار مستقیم اجتماعی، شخصی و فیزیولوژیک مصرف مواد مخدر است. بنابراین مشاهده والدینی که الکل یا مواد مخدر می کنند، آرام شوند و یا مشاهده همسالانی که برای احساس راحتی در روابط اجتماعی، حشیش می کشند، باور نوجوان را در مورد عواقب مصرف مواد مخدر و نگرش آنها به مصرف مواد را تعیین می کند(هیگنز[۱۰]، ۱۹۹۸).
براساس این نظریه، رفتار الگوهای نقش و نگرش آنان نسبت به مواد تاثیر زیادی بر نوجوانان برای مصرف مواد مخدر دارد (پرتیتس، ۱۹۹۵). در این نظریه تاثیرگذاری الگوهای نقش در نوجوانان در سه مرحله متوالی صورت می گیرد:
۱)با مشاهده و تقلید، رفتار اجباری برای مصرف مواد مخدر شروع می شود.
۲) با تقویت های اجتماعی مصرف مواد مخدر ادامه می یابد (یعنی حمایت و ترغیب می شود).