دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
۱- مؤلفه های شناختی که عبارتند از هوش، سیالی، انعطاف پذیری، ابتکار،بسط ، ترکیب و تحلیل
۲- مؤلفه های هیجانی شامل: انگیزه ها و عواطف
۳- مؤلفه های شخصی: شامل: اعتماد به نفس، ارادۀ مستقل، پذیرش خطر، تجربهپذیری و اثبات ابهام (مقصودی، ۱۳۸۴).
شاید یکی از دلایلی که سبب گردید نظریهپردازان و محققان از خلاقیت دوری جویند به تعریف و توصیف آن مربوط می شود. زیرا خلاقیت از دیرباز مفهومی اغفال کننده و مبهم و حتی افسانهای داشته است (پیرخائفی، ۱۳۷۲).
محققان و نظریهپردازان خلاقیت در مورد ماهیت خلاقیت به یک اجماع نظر نرسیده اند. علیرغم اینکه واقعیت اشتراکاتی در همۀ تعاریف و تفاسیر از این متغیر با ارزش انسانی وجود دارد. به دلیل گستردگی تعابیر روانشناسان از خلاقیت نمیتوان به یک تعریف واحد بسنده کنیم، از این رو در اینجا به تعاریفی از روانشناسان مختلف اشاره کنیم.
تورنس (۱۹۶۶): فرایندی است شامل احساس شکافها یا عناصر پنهان، فرضیه ها، مرتبط ساختن نتایج و احتمالاً تغییر و آزمون مجدد فرضیات. همچنین وی از سه دیدگاه سه تعریف برای خلاقیت ارائه داده است.

الف) تعریف پژوهشی: فرایند حس مشکلات و مسائل، شکاف در اطلاعات، عناصر گم شده و چیزهای ناجور و فرضیهسازی و ارزیابی حدسها، تجدیدنظر و انتقال نتایج
ب) تعریف هنری: دارای خصوصیاتی مانند خواستن و داشتن، رفتن به آبهای عمیق، خط زدن خطاها، خواندن به سبک خود، ساختن قصرهای شنا
ج) تعریف وابسته به بقاء: یعنی قدرت کنار آمدن فرد با موقعیتهای دشوار (سیف، ۱۳۷۹).
پیاژه(۱۹۷۳): اگر میخواهید خلاق باشید، کمی کودک بمانید قبل از اینکه جامعه شما را تغییر داده باشد.
گیلفورد(۱۹۷۳): همان تفکر واگرا یعنی توجه به حداکثر راه حل ممکن با سه جزء سیالی، انعطافپذیری و ابتکار
استیلن (۱۹۷۸): کاری نو و بدیع است که مورد قبول و پذیرش اجتماع قرار گیرد.
استاین مطالعات انجام شده دربارۀ ویژگیهای افراد خلاق را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که افراد خلاق دارای ویژگیهای زیر هستند:
۱-انگیزۀ پیشرفت در سطح بالا ۲- کنجکاوی فراوان ۳- علاقهمندی زیاد به تعلیم و تربیت در کارها ۴- قدرت ابراز وجود و خودکفایی ۵- شخصیت غیر متعارف و غیر رسمی ۶- پشتکار و انضباط در کارها ۷- استقلال ۸- طرز فکر انتقادی قدرت تأثیرگذاری بر دیگران ۹- زیباپسندی و علاقهمندی به آثار هنری۱۰- تفکر شهودی ( سیف، ۱۳۷۰، ص ۵۴۷).
عواملی که مانع خلاقیت میشوند : ۱- عادات پیشین؛ یکی از دلایلی افول خلاقیت همراه با رشد انسان قربانی عادات شدن است برای تداوم خلاقیت باید خود را به نحوی از عادات رها کنیم.
۲- دلسرد کردن
۳- کمرویی ۴- ترس و اضطراب ۵- کار سخت و اجباری ۶- مسئولیت اداری ۷- رغبت شدید به کاری که به مسأله مورد بحث هیچ ارتباطی ندارد.
۸- تضادهایی که منشأ پیدایش مشکلات عاطفی شود (شریعتمداری، ۱۳۶۲، ص ۴۱۶)
به نظر بعضی از روانشناسان خلاقیت ترکیبی از قدرت ابتکار، انعطافپذیری و حساسیت در برابر نظریاتی است که یاد گیرنده را قادر میسازد خارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالاً خشنودی دیگران خواهد بود (پورحسین، ۱۳۷۷؛ به نقل از استون و برگ، ۱۹۸۹).
عوامل مؤثر بر خلاقیت:
الف) اطلاعات و آگاهی: اطلاعات از عوامل اصلی خلاقیت و یا به عبارتی ماده خام آن است، بدون شک افراد خلاق بدون برخورداری از اطلاعات و آگاهیهای لازم قادر نخواهند بود نوآوریهای خود را عرضه نمایند. به همین دلیل باید زمینه کسب اطلاعات را برای افراد فراهم نمود تا آنان به دستیابی ماده اصلی خلاقیت قادر به نوآوری باشند (عصاره، ۱۳۷۷).
ب) انگیزش: انگیزش نیروی محرک جریان خلاقیت در انسانها است. کنجکاوی یا عشق به دانستن و یا عشق به کسب اطلاعات جدید خمیرمایۀ رفتار مخترعان و مکتشفان میباشد. همین امر نشان میدهد که خلاقیت در نهاد همۀ انسانها میباشد.
ج) اعتماد به نفس و استقلال شخصیت: یکی از عوامل که امکان ابراز تفکرات نو و ابتکارات تازه را میسر میسازد. برخورداری از اعتماد به نفس و داشتن شخصیتی مستقل است. به همین دلیل تقویت اعتماد به نفس، احساس خود ارزشمندی و عزت نفس در کودکان و نوجوانان از ضروریترین امور محسوب می شود (عصاره، ۱۳۷۷).
تواناییهای فرد خلّاق
خلاقیت را میتوان با اشاره به تعدادی توانایی ذهنی که منجر به تولید آثار خلاق می شود، توصیف کرد. مهمترین این ویژگیها تفکر واگرا است.گیلفورد در بیان نظریه ساخت ذهنی خود گفته است که ویژگی مهم تفکر آفریننده واگرایی آن میباشد او به طور کلی شیوۀ تفکر آدمیان را به دو دسته واگرا و همگرا تقسیم کرده است. در نظریۀ گیلفورد هم تفکر واگرا و هم تفکر همگرا در ساخت ذهنی نقش اساسی دارند. اما تفاوت آنها در این است که در تفکر همگرا نتیجه تفکر از قبل معلوم است، یعنی همیشه یک جواب درست یا غلط وجود دارد اما در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب موجود است که از نظر منطقی هر یک از آنها ممکن است درست باشد. گیلفورد نظریۀ خود را به سه ویژگی انعطافپذیری یا نرمش، اصالت و سیالی مشخص کرده است (سیف، ۱۳۸۱).
آزمونهای خلاقیت
الف) آزمون تورنس :
آزمون تورنس بر پایۀ تئوری و تعریف او از خلاقیت ساخته شده است. او خلاقیت را به طور خلاصه مرکب از چهار عامل اصلی میداند. این عوامل عبارتند از : ۱- سیالی ۲- انعطافپذیری ۳- ابتکار ۴- بسط
این آزمون اساساً بر پایۀ یک بافت آموزشی و پرورشی که خود نتیجۀ سالها کار مداوم تورنس در پژوهش و آموزش خلاقیت است، میباشد. مجموعۀ آزمونهای تورنس شامل ۱۲ آزمون است که بخشهای کلامی و تصویری و شنیداری طبقه بندی شده است. این آزمونها چهار نمره بدست می دهند که به ترتیب عبارتند از : سیالی، انعطافپذیری، ابتکار و بسط (بیکی، ۱۳۸۱؛ به نقل از عابدی، ۱۳۷۳).
ب) آزمون گیلفورد:
گیلفورد بر اساس تحقیقات خود با روش تحلیل عوامل خلاقیت توانست در مقولۀ اندیشۀ واگرا و اندیشه همگرا را از هم جدا کند. او این اندیشۀ واگرا را به سه ویژگی انعطافپذیری، اصالت و سیالی مشخص نموده و برای اندازه گیری آنها آزمونی ساخته است (سیف، ۱۳۸۱).
در آزمون گیلفورد از افراد خواسته می شود و در مدت کوتاهی هر تعداد استفاده که به ذهنش میرسد دربارۀ یک شیئ بیان می کند. هرچه عنوانهای داده شده به وسیلۀ آزمون شونده تازه و بدیعتر باشد نمره بیشتری دریافت خواهد کرد (همان منبع، ۵۹۴).
آزمون گیلفورد برای اندازه گیری اصالت، آزمون داستان نام دارد.
در این آزمون داستان کوتاهی به آزمودنی داده می شود و از او خواسته می شود تا تمام عنوانهایی را که برای داستان مناسب تشخیص داده می شود را تشخیص دهد. گیلفورد برای سنجش سیالی نیز سرعت و تعداد پاسخهای ارائه شده توسط فرد را در آزمونهای بالاتر بررسی نموده و بر این اساس نمره سیالی را محاسبه می کند (سیف، ۱۳۸۱).

پنجشنبه 99/09/06
نظریه رفتار گرایی و خلاقیت: رفتار گرایان در تحلیل خلاقیت به نقش عوامل درونی بی توجه بوده و اعتقاد به تحلیل و مطالعه فرایند های بیرونی تفکر خلاق یعنی تولید یا محصول فکر دارنداسکینرو سایر رفتار گرایان از جمله وودمن[۱](۱۹۸۱)رفتار خلاق را عبارت از رفتاری می دانند که از طریق تقویت های محیطی فرا گرفته شده است(پیرخائفی۱۳۸۴)
نظریه شناخت گرایی و خلاقیت: شناخت گرایان بر استفاده از تجربیات قبلی در یادگیری تاکید بسیار دارند. این نظریه،یادگیرنده را در رابطه چگونگی کسب اطلاعات،تجزیه و تحلیل درونی و پردازش اطلاعات مورد ملاحظه قرار می دهد. وایزنبرگ[۲] (۱۹۸۳)ضمن رد نظریه بلوغ که خلاقیت را امری غیر معمول می داند،معتقد است که خلاقیت همان افکاری است که هر روزه از آن استفاده می کنیم(بیگدلی ۱۳۸۴).
نظریه ساخت گرایی و خلاقیت: از عناصر اصلی فلسفه آموزش و به کار گیری نظریه ساخت گرایی در آموزش که موجب ترغیب خلاقیت در کودکان می گردد رعایت این نکات است که یادگیری بسیار مهم و بسیار تفریحی است. کودکان در فرایند یادگیری باید یادگیرندگانی فعال باشند و[۳] کلاس درس برای آنان سر شار از آسایش باشد و دانش آموزان برای بحث در کلاس باید احساس آزادی کنند و یاد بگیرند که همکاری همیشه بر رقابت ارجحیت دارد. رعایت این نکات در کلاس باعث تنوع افکار در دانش آموزان خواهد شد(آمابلی،ترجمه قاسم زاده ۱۳۸۱) برای ایجاد شرایط رشد خلاقیت باید نگرش ها و ارزش های حاکم بر کلاس درس نیز حامی تفکر خلاق باشند.
مهارت خلاقیت در محیطی که با ارزش های فکری زیر توأم است رشد خواهد کرد.
۱-شکستن عادت ها ۲-تأخیر در مورد ایده ها ۳-توجه به مسائل پیچیده ۴- متفاوت دیدن چیزها ۵- بر قراری ارتباط میان ایده های متفاوت (حسینی ۱۳۸۸).
نظریه های علمی خلاقیت:
۱- نظریات روانشناختی: درباره شرایط و چگونگی پیدایش فکر خلاق دو نظر کاملاً متضاد وجود دارد. نظر اول مبنی بر این است که فکر خلاق معلول فعالیتهایی است که فرد آگاهانه انجام میدهد. منظور این است که نویسنده، ریاضیدان و یک هنرمند وقتی می تواند در رشتۀ خود، فکر و اندیشۀ تازهای بوجود آورد که ذهن خود را به تلاش و کوشش وا دارد، آنچه را که دیگران در این رشته بیان نموده اند مورد مطالعه قرار دهد، مسائل مختلف را از جهات گوناگون بررسی کند و در طرح مسائل جدید یا پیدا کردن راه حلهای تازه از روی قصد و اراده و با آگاهی کامل به تحقیق بپردازد.
نظر دوم ضمن اینکه دارا بودن اطلاعات کافی در رشته معین را شرط لازم خلاقیت میداند، در عین حال منشأ آن را در قسمت نا آگاه ذهن فرد جستجو می کند. این دسته عقیده دارند که فعالیتهای قسمت ناآگاه ذهن فرد سبب پیدایش افکار و عقاید تازه می شود (شریعتمداری، ۱۳۷۴).
انسانگرایی از جمله مکاتبی است که به خلاقیت توجه خاصی نموده است. انسانگرایان خلاقیت را تنها به امور خارقالعاده نسبت نمیدهند. آنها معتقدند خلاقیت نه تنها دستاوردها، بلکه فعالیتها، فرایندها و نگرشها را در بر میگیرد (صمدآقایی، ۱۳۸۳). چنانکه راجرز(۱۹۸۷) در تعریف خلاقیت میگوید: «آفرینشگری عبارت است از تمایل به ابراز و فعال کردن تمامی استعدادهای موجود زنده، به حدی که چنین فعالیتی، موجود زنده و یا خود را تعالی بخشد». به اعتقاد راجرز، آفرینشگری نوعی خودشکوفایی است که انگیزه آن خود فرهیختگی است (نلر، ۱۳۶۹؛ ترجمه مسدد).
انواع خلاقیت: خلاقیت رامی توان به حسب موضوع و نوع حوزه به شرح زیر دستهبندی کرد:
۱- خلاقیت علمی ۲- خلاقیت هنری ۳- خلاقیت حرکتی ۴- خلاقیت صنعتی ۵- خلاقیت سازمانی ۶- خلاقیت مکانیکی ۷- خلاقیت تکنولوژی
۱- خلاقیت علمی: خلاقیت در هر رشته علمی را میتوان خلاقیت علمی نامید. به عبارت دیگر هر نوع کشف و ابداع، نظریه های علمی و اختراع در هر کدام از رشتههایی چون فیزیک، شیمی، ریاضیات، اقتصاد، مدیریت و … را میتوان خلاقیت علمی محسوب کرد (سام خانیان، ۱۳۸۴).
۲- خلاقیت مکانیکی: این نوع خلاقیت در آفرینش و خلق اشیا، تغییر محیط و ابداع انواع وسایل و فناوریها متبلور می شود. اختراع، اتومبیل، کامپیوتر و … نمونههایی هستند که خلاقیت مکانیکی در آنها نقش اساسی دارد. این نوع خلاقیت محور ابتکار اشیاء و دنیای فیزیکی است (قبادی، ۱۳۸۴).
۳- خلاقیت تکنولوژیکی (فناورانه) : خلاقیت و نوآوری در جنبه های کاربردی و فنی علوم و یا به عبارتی خلاقیت و نوآوری در فناوری را میتوان خلاقیت و نوآوری تکنولوژیکی و یا خلاقیت و نوآوری مهندسی نامید (گلستان هاشمی، ۱۳۸۲).
فناوری (تکنولوژی) معمولاً تحت عنوان جنبه های کاربردی علوم تعریف می شود و می تواند در همه رشتههای علوم وجود داشته باشد. بنابراین فناوری و مهندسی هم شامل مفاهیم سخت افزاری[۴] و مفاهیم نرم افزاری[۵] میگردد و از این رو برای همۀ رشتههای علوم پایه و علوم انسانی جنبه های فناوری و مهندسی وجود دارد (گلستان هاشمی، ۱۳۸۲).
خلاقیت صنعتی: منظور از خلاقیت صنعتی، خلاقیت در جنبه های فناوری سخت افزاری و نرم افزاری در یک سازمان صنعتی میباشد، در سازمانهای صنعتی، خلاقیت در فناوری سخت افزاری، نوآوری تکنولوژیک و خلاقیت در سیستم سازمانی و مدیریتی، خلاقیت سازمانی نامیده می شود (سام خانیان، ۱۳۸۴).
خلاقیت صنعتی شامل چهار دسته کلی میباشد:
الف) خلاقیت و نوآوری بنیادی ب) خلاقیت و نوآوری فرایندی ج) خلاقیت و نوآوری فرآوردهای د) خلاقیت و نوآوری در بازاریابی
خلاقیت سازمانی: عبارت است از فرایند تولید ایدههای نوین سازمانی و یافتن راههای جدید حل مسائل سازمان.
خلاقیت هنری: هنر نیز مانند علم و فناوری محصول خلاقیت انسان است. خلاقیت و نوآوری هنر نیز می تواند دو نوع کلمه خلاقیت و نوآوری اولیه یا بزرگ و خلاقیت و نوآوری ثانویه یا کوچک در نظر گرفته شود (گلستان هاشمی، ۱۳۸۰).

خلاقیت حرکتی: مفهوم اساسی این خلاقیت، تنوع و ابتکار در حرکات و نرمشها و فعالیتهای ورزشی فیزیکی میباشد. همانطور که زبان، اندیشه و قدرت تصور و تخیل خلاق میشوند، حرکات بدن نیز میتوانند نشانه هایی دال بر خلاقیت را از خود نشان می دهند.
خلاقیت و مفهوم آن:
خلاقیت یا آفرینندگی مفهومی است که مورد توجه فراوان روانشناسان بخصوص روانشناسان کمال گرا قرار دارد و امروزه همه محققان در این نظر متفقاند که اساس قدرت انسان ناشی از قدرت خلاقیت اوست و اهمیت و نقش زیربنایی آن در کلیه مسائل زندگی بر همگان آشکار است (چراغ چشم، ۱۳۸۶).
سانتروک [۶](۲۰۰۴) خلاقیت را به صورت توانایی اندیشیدن درباره امور به راههای تازه و غیرمعمول و رسیدن به راهحلهای منحصر به فرد برای مسائل تعریف کرده است. گاردنر[۷] (۱۹۹۳) نیز افراد خلاق را کسانی میداند که در حل مسائل چیرهدست هستند، تولید هنری دارند یا سؤالهای تازه مطرح می کنند و اندیشه های آنان در ابتدا تازه و غیرمعمول تلقی می شود، اما سرانجام در فرهنگهای خود پذیرفته میشوند ( رهنما و عبدالمالکی، ۱۳۸۸). فیلسوفانی مانند افلاطون، تاگور، کالیداس خلاقیت را نوعی الهام خدایی میدانند. بر اساس نظر فروید خلاقیت فقط در تضادها و ناامیدیها بوجود میآید. چامبرز (۱۹۷۳) خلاقیت را به عنوان یک فعالیت چندبعدی تأثیر متقابل بین ارگانیسم و محیط تعریف کرده است که نتایجش به ظهور پدیدههای جدید و بینظیر میانجامد (سارسانی، ۲۰۰۵).
جایگاه خلاقیت در تعلیم و تربیت:
اهمیت پرورش دادن خلاقیت در سالهای آغازین پیامدهای مهمی را در بزرگسالی فرد دارد.
پژوهشگرانی چون گاردنر (۱۹۹۳) پیشنهاد کردند که اگرچه به نظر میرسد که حد خلاقیت در سنین کودکی میانه چندان آشکار نباشد، اما افرادی که از خود ابتکارات و تواناییهای خلاق را در کودکی اولیه نشان دادهاند بعدها در زندگی بزرگسالی دوباره این خلاقیت را از خود بروز خواهند داد. برای اغلب کودکان ورود به محیط مدرسه برابر است با حرکت از یک سبک زندگی مستقل و خلاق به سوی یک محیط ساختمند و مشترک. مدارس ماهیتاً تشویق کننده همنوایی و همشکلی با استانداردها و انتظارات دیگران هستند (آیزنر، ۱۹۹۲). در سالهای اخیر تأکید فراوان بر تقاضاهای تحصیلی تعلیم و تربیت به عنوان شاخص موفقیت معرفی شده است (هانا، ۱۹۹۲). بایستی توجه کرد که هیچ تحقیقی برای اثبات اینکه برنامه های تحصیلی ساختمند در کودکی اولیه پیشرفت تحصیلی بلندمدت را ارتقاء می دهند و این برنامهها برتر از تجارب واگرا میباشند، وجود ندارد (ویکارت، ۱۹۹۰؛ به نقل از طالب زاده نوبریان).
خلاقیت در آموزش و پرورش پیش دبستان:
هدف اصلی آموزش وپرورش پویا و خلاق، آفرینش است. آفرینش انسانهایی توانا در انجام دادن کارهای نو، انسانهایی که کاشف، نوآور و نوزا باشند. این مسأله به ویژه با توجه به شرایط موجود در هزارۀ سوم، بیشتر قابل تعمیم است؛ زیرا امروزه برای مقابله با مسائل فردی و اجتماعی پیچیده به پرورش افرادی نیاز است که با اتکا به نیروی اراده و تعقل خویش، منطقی و خلاق اندیشیده و به جای وابستگی ناسالم و استفاده صرف از دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دیگران، مولد دانش، فناوری، فرهنگ مناسب برای زندگی مستقل، فعال و خلاق در عصر دانایی باشند (شهرآرای و همکاران، ۱۳۸۸). در نظامهای کنونی آموزش و پرورش، تفکر همگرا محور و اساس کار است و تفکر واگرا نه تنها مورد عنایت نیست، بلکه اغلب تضعیف هم می شود؛ در نتیجه وقتی کودک به مرحله بزرگسالی میرسد، خلاقیتی را در خود احساس نمی کند (حق شناس به نقل از چراغ چشم، ۱۳۸۶).
تورنس (۱۹۶۲) بر حساسیت تخیل خلاق در خلال سالهای پیش دبستانی که نقطه اوج رشد است، تأکید میورزد، او پیشنهاد می کند که در سنین بین چهار تا چهار و نیم سالگی به نقطه اوج خلاقیت میرسند و به دنبال آن کاهش در خلاقیت فرد در حدود ۵ سالگی رخ میدهد و این کاهش با زمانی که اغلب کودکان وارد مدرسه میشوند، همبستگی دارد. در آموزش وپرورش پیش دبستان بایستی هم فرصتهای اتفاقی و هم فرصتهای از پیش طراحی شده را برای کسب تجربیات در زمینه خلاقیت فراهم نمود. مباحثی چون حل مسئله، بررسی و تحقیق، اکتشاف، درک و فهم، یادگیری و اختراع را میتوان به عنوان امور مربوط به خلاقیت در نظر گرفت (طالب زاده، نوبریان، ۱۳۸۵).
مراحل خلاقیت از نظر آمابیل: مراحل خلاقیت از نظر آمابیل (۱۹۸۳ به نقل از وایزبرگ، ۲۰۰۶) فرایندی است که در این الگو خلاصه شده است و در سطوح بالا و یا خلاقیت به کار میرود.
این الگو مراحل خلاقیت را شامل: ارائه مسئله، آمادگی، ایجاد پاسخ و اثبات پاسخ میداند. در مرحله اول ارائه کار یا مسئله، انگیزش تأثیر مهمی دارد، زیرا برای شروع فرایند خلاق
پنجشنبه 99/09/06
۱- ویژگیهای شخصیتی متنوع ۲- خود برانگیختگی ۳- تواناییهای شناختی خاص ۴- ریسکپذیری ۵-تخصص در رشته ۶- تجارب متنوع
از مهم ترین عوامل فردی خلاقیت میتوان هوش، ویژگیهای شخصیتی و انگیزه درون را نام برد. با در نظر گرفتن عوامل خلاقیت، مشخص میگردد که هوش در ارتباط با مهارت های مربوط به موضوع و ویژگیهای شخصیتی در ارتباط با مهارت های خلاقیت است. انگیزه درونی به عنوان یک عامل فردی که جزء دیگر خلاقیت است مطرح میگردد.
ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق:
مک کینون (۱۹۶۲ به نقل از کافمن، پلوکر، بائر، ۲۰۰۸) در مطالعهای به بررسی نگرش افراد خلاق به خود پرداخت و چنین نتیجه گرفت:
– افراد خلاق تصویر مثبتی از خویش دارند
– دارای قوۀ تخیل قوی هستند
– صفاتی که در وصف خود ابراز داشتند، به ترتیب عبارتند از: فعال، درستکار، آرمانگرا، مبتکر، هنرمند، متمدن، با وجدان، باهوش، منطقی، سازگار، مصمم، با انصاف، مستقل، انسانگرا، پیشرفتگرا، قدرشناس، توانا، دارای روح تعاون، دارای شوق، دارای رفتار دوستانه، سالم، پرکار، دارای علایق زیاد، جدی
افراد خلاق خود را مبتکر، مصمم، مستقل و پرکار معرفی می کنند. این خود اعتمادی افراد خلاق تا حدی ناشی از احساس تسلط بر وقایع است و همچنین اهمیت به کار خلاق میدهد.
– ویژگی بارز افراد خلاق جرأت فکری است که فرد تلاش می کند کاملاً خودش باشد و تلاش می کند با پرورش تواناییهایش، نقش خویش را به منتهای کمالی که برایش مقدور است برساند.

– به تأثیر رفتارش روی دیگران فکر نمی کند.
– چندان نگران نیست که دیگران دربارۀ او چه فکر می کنند و چه عقیدهای دارند. دلیل آن این است که او میخواهد خودش باشد.
نظریه های فلسفی خلاقیت در دوره باستان:
خلاقیت به عنوان الهام خدایی:
یکی از قدیمیترین مفاهیم خلاقیت مبتنی بر این است که فرد خلاق از الهام خدایی برخوردار است. این مفهوم عموماً بوسیلۀ افلاطون عنوان شد که اعلام داشت: هنرمند در لحظه آفرینش به دلیل اینکه در کنترل خود نیست، به نیروی برتر مبدل می شود. از این دیدگاه خلاقیت به عنوان موهبت الهی ناشی می شود نه از تربیت.
خلاقیت به عنوان دیوانگی:
این دیدگاه، خلاقیت را شکلی از دیوانگی تلقی می کند و به نوابغی اشاره می کند که عصبی یا دیوانه بوده اند و خلاقیت را شکلی از دیوانگی مطرح می کند و خودجوش و غیرعقلانی بودن خلاقیت را نتیجه چنین جنون میداند، در اندیشه غربی، این دیدگاه با افلاطون شروع شد که بین شوریدگی، خدادیداری و دیوانگی تفاوتی قائل نشد (نلر، ۱۹۶۵، ترجمه مسدد، ۱۳۸۰).
تأثیر دوره پیش از دبستان بر رشد خلاقیت:
همه کودکان استعداد خلاقیت را دارند، اگرچه ممکن است از نظر میزان دارا بودن قدرت خلاقه متفاوت باشند. خلاقیت با هوش مترادف نیست. یک فرد باهوش ممکن است فردی بسیار خلاق نباشد. خلاقیت در خلاء شکل نمیگیرد و هرچه دانش و تجربه کودکان بیشتر باشد، پایه و مبنای کوششهای خلاق آنها کیفیتر است. یک محیط بر انگیزاننده و ترغیب کننده می تواند در بهبود خلاقیت کودکان سهم مؤثری داشته باشد. فراهم کردن فرصتها و امکانات در بازیهای آزاده بویژه بازیهای نمایشی و ساختمانسازی (سازنده)، خلاقیت را در کودکان شکوفا می کنند. فضای مستبدانه و خشک در خانه یا مدرسه که باعث سختگیری و نظم افراطی می شود، رشد خلاقیت را در کودکان کاهش میدهد (پدیداران،به نقل از مفیدی ۱۳۸۰).
اهمیت خلاقیت و تخیل برای کودک:
وقتی که به هنگام سخن گفتن از تربیت فرزندان بر تشویق خلاقیت و تخیل آنان تأکید میکنیم، فقط به خاطر آینده جامعه نیست، بلکه وضعیت فعلی کودکان نیز مدنظر است. با تشویق خلاقیت و تخیل، کودکان بهتر میتوانند به روابط تازه و درک تازه از پدیده ها دست یابند. کودکان خردسال طبیعتاً در مورد افراد و جهان پیرامون خود کنجکاوند و میخواهند ارتباط خود را با آنها بدانند. کودکان به کمک تخیل میتوانند از زمان حال به گذشته و آینده و آنچه خواهد شد فراتر بروند. آنان از جهان حسی خود در لحظه رها میشوند. کودکان از طریق کوششهای خلاقه و پر تخیل خود افکار خود را بیان می کنند. برای مثال از طریق نقاشی و طراحی زیبایی و ارزش جاودانی را تجربه می کنند. دربارۀ مفاهیم تازه میاندیشند و آنها را میآفرینند. مشکلات را حل می کنند و در این کار مسلط میشوند. عزت نفس پیدا می کنند. مثلاً از طریق شناختن هویت خود آنان میتوانند تصور و دیدی از جهان داشته باشند که متعلق به خودشان است. ما میتوانیم با بررسی و کاوش در بیان خلاقانه و تخیلی کودکان بفهمیم درباره جهان خود چه میدانند، چه چیزی را مهم میدانند و چگونه آن را بیان می کنند (پدیداران مقدم،به نقل از محمدی ۱۳۸۸).

متغیرهای کلیدی برای ترویج خلاقیت در زمینه های آموزشی شامل تأکید بر شناسایی مشکل، جمعآوری اطلاعات، سازمان دادن به اطلاعات و ترکیب مفهوم و ایده است و بر بهبود و پرورش خلاقیت تأثیر بسزایی دارد (کوران[۱]، پیترسون[۲] و مامفورد[۳]، ۲۰۱۱).
مفهوم خلاقیت:
خلاقیت از بنیادیترین ویژگیهای خاص انسان و مظهر خلیفۀ الهی بر روی کره زمین است، ادامه حیات انسان بدون خلاقیت و نوآوری ممکن نیست و حیات روانی انسان نیز وابسته
پنجشنبه 99/09/06
ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎﻱ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﻓﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﻬﺎﻱ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ ﺳﺎﺯﻩ ﺑﺎ ﺣﺼﻮﻝ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺍﺯ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻫﺎﻱ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ- ﺍﻧﮕﻴﺰﺷﻲ ﺷﺨﺺ ﺭﻭﻱ ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻭﻱ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺍﻧﮕﻴﺰﺵﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﺎ ﻫﺪﻓﻬﺎﻱ ﻭﻳﮋﻩ، ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﺹ، ﺭﻭﺷﻬﺎﻱ ﻧﺎﺋﻞ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﺗﻼﺵ ﻭ ﻛﻮﺷﺶ ﻓﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﺳﺖ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﺍﻧﮕﻴﺰﺵ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﻌﺎﺻﺮ، ﺑﺮ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﻬﺖﮔﻴﺮﻱ ﺍﻧﮕﻴﺰﺷﻲ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻬﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ (ﺷﻬﻨﻲﻳﻴﻼﻕ، ﺑﻨﺎﺑﻲ ﻣﺒﺎﺭﻛﻲ و ﺷﻜﺮﻛﻦ، ۱۳۸۴).
ﭼﺮا ﺑﺮﺧﻲ از داﻧﺶآﻣﻮزان ﻣﺸﺘﺎﻗﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ آﻣﻮزﺷﮕﺎﻫﻲ روی ﻣﻲآورﻧﺪ و در اﻧﺠﺎم ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ آﻣﻮزﺷﮕﺎﻫﻲ از ﺧﻮد ﺗﻼش و ﺟﺪﻳﺖ ﺑﻲﺷﺎﺋﺒﻪای ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ و ﺣﺎل آﻧﻜﻪ ﺑﻌﻀﻲ دﻳﮕﺮ از ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ آﻣﻮزﺷﮕﺎﻫﻲ اﺟﺘﻨﺎب ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﻳﺎ از روی ﺑﻲﻋﻼﻗﮕﻲ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم آﻧﻬﺎ، ﻣﺒﺎدرت ﻣﻲورزﻧﺪ؟ ﭼﺮا ﺑﻌﻀﻲ از داﻧﺶآﻣﻮزان از ﻳﺎدﮔﻴﺮی در ﻣﺪرﺳﻪ و ﺧﺎرج از ﻣﺪرﺳﻪ ﻟﺬت ﻣﻲﺑﺮﻧﺪ و از ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﺸﺎن ﺧﺸﻨﻮد ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ دﻳﮕﺮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻳﺎدﮔﻴﺮی آﻣﻮزﺷﮕﺎﻫﻲ ﭼﻨﻴﻦ اﺣﺴﺎﺳﻲ را ﻧﺪارﻧﺪ؟ اﻳﻨﻬﺎ ﺳﺆاﻻت ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﻧﮕﻴﺰش ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺮای ﻳﺎدﮔﻴﺮی داﻧﺶآﻣﻮزان ﺗﻠﻮﻳﺤﺎت ﻣﻬﻤﻲ را درﺑﺮدارﻧﺪ. ﺑﺮرﺳﻲﻫﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ اﻧﮕﻴﺰش ﻳﻜﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ اﺻﻠﻲ رﻓﺘﺎر اﺳﺖ و در ﺗﻤﺎم رﻓﺘﺎرﻫﺎ از ﺟﻤﻠﻪ ﻳﺎدﮔﻴﺮی، ﻋﻤﻠﻜﺮد ادراک، دﻗﺖ، ﻳﺎدآوری، ﻓﺮاﻣﻮﺷﻲ، ﺗﻔﻜﺮ، ﺧﻼﻗﻴﺖ، و ﻫﻴﺠﺎن اﺛﺮ دارد (ﺧﺪﻳﻮی و وﻛﻴﻠﻲ ﻣﻔﺎﺧﺮی، ۱۳۹۰).
ﺑﻪ ﻃﻮرﻛﻠﻲ اﻧﮕﻴﺰش را ﺑﻪ ﻣﻮﺗﻮر و ﻓﺮﻣﺎن اﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺗﺸﺒﻴﻪ ﻛﺮدهاﻧﺪ و در اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻴﺮو وﺟﻬﺖ، ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻋﻤﺪه اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﻧﮕﻴﺰه ﻣﺤﺮک اﺳﺎﺳﻲ ﺑﺮای ﺗﻤﺎم اﻋﻤﺎل ﻣﺎ اﺳﺖ. اﻧﮕﻴﺰه اﺷﺎره ﺑﻪ ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ رﻓﺘﺎر ﻣﺎ دارد ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﻣﺎ، ﺗﻤﺎﻳﻼت و ﺟﺎهﻃﻠﺒﻲﻫﺎی ﻣﺎ در زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. اﻧﮕﻴﺰه ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ اﺳﺎس ﻣﺎ در رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ و رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﺗﻤﺎم آرزوﻫﺎی ﻣﺎ در زﻧﺪﮔﻲ اﺳﺖ. اﻧﮕﻴﺰه ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮﻧﺤﻮهای ﻛﻪ ﻳﻚ ﻓﺮد وﻇﻴﻔﻪای را اﻧﺠﺎم ﻣﻲدﻫﺪ و ﻳﺎ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﻧﺸﺎن دادن ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ را دارد، ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﺎﺷﺪ (ﻫﺎراﻛﻴﻴﻮﻳﭻ، ﺑﺎرون، ﻛﺎرﺗﺮ، لتو و اﻟﻴﻮت[۱]، ۱۹۹۷).
رواﻧﺸﻨﺎﺳﺎن درﺑﺎره اﻫﻤﻴﺖ اﻧﮕﻴﺰش در ﻳﺎدﮔﻴﺮی ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺠﻲ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪاﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮای ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﺎدآوری ﺑﺮﺧﻲ از آﻧﻬﺎ ﻣﻲﭘﺮدازﻳﻢ:
در نظریه های آموزشی انگیزه یک مفهوم اساسی به شمار می رود که به تعبیرهای مختلفی از جمله، انگیزش دانش آموز، انگیزش یادگیری، انگیزش تحصیلی به کار رفته است. هر چند متخصصان همواره در متمایز نمودن این اصطلاحات فعالیت هایی انجام داده اند. از جمله این که انگیزش یادگیری را به معنای معنا دار بودن، ارزشمندبودن کارهای آموزشی برای یادگیرنده تعریف نموده اند. ایمز (۱۹۹۰) انگیزش یادگیری را با درگیری طولانی مدت و کیفی با یادگیری و تعهد نسبت به فرایند یادگیری مشخص نموده است. بروفی (۱۹۸۷) انگیزش یادگیری را شایستگی تعریف می کند. به اعتقاد وی درک شایستگی از طریق تجارب عمومی آموخته می شود اما بیشتر توسط مدل سازی، تباین انتظارات و آموزش مستقیم یا اجتماعی شدن از سوی افراد مهم بر انگیخته می شود (صمدی، ۱۳۸۸).

پیشرفت تحصیلی
لوین[۲] (۱۹۶۷)، پیشرفت تحصیلی را تجلی جایگاه تحصیلی یک دانش آموز می داند. این جایگاه ممکن است به نمره ای برای یک درس یا معدل مجموعه ای از دروس در یک گروه یا معدل در تمامی دروس اطلاق میگردد. بالسون[۳] (۱۹۹۴)، پیشرفت تحصیلی را اصطلاحی می داند که به جلوه ای از جایگاه تحصیلی دانش آموزان اشاره دارد و این جایگاه می تواند نمرات دوره های مختلف یا میانگین نمرات در دوره خاص یا نمره ای برای یک دوره باشد. پورشافعی (۱۳۷۰)، پیشرفت تحصیلی را انجام تکالیف و موفقیت دانش آموزان در گذراندن دروس یک پایه تحصیلی مشخص و یا موفقیت دانش آموزان در امر یادگیری مطالب درسی می داند. در تحقیقات مختلف عملکرد تحصیلی با موفقیت تحصیلی بصورت مترادف بکار برده شده است که البته متفاوت از یکدیگرند. موفقیت تحصیلی فرایندی از توانایی های گوناگون افراد شامل توانایی های جسمی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی آنان از یک سو و عوامل برانگیزنده مانند علاقه، پشتکار و پاداش از سوی دیگر می باشد (ذکایی، ۱۳۷۸).
مطالعه در زمینه پیشرفت یا افت تحصیلی با یادگیری ارتباط مستقیم دارد. بهطوریکه هرگهان- بی[۴] یادگیری را تغییر رفتار ناشی از کسب تجربه تعریف کرده است. وی اعتقاد دارد که یادگیری از دو طریق به دست خواهد آمد. طریقه نخست شرطی سازی کلاسیک است که اورگانیسم هیچگونه کنترلی بر روی تقویت کننده ندارد و از طریق آن می آموزیم که چه چیزهایی برای ما سودمند و کدام مضر است و طریقه دوّم: شرطی سازی وسیله است که تقویت کننده به رفتار اورگانیسم ارتباط دارد. رفتار وسیله ای جهت دریافت
پنجشنبه 99/09/06
۱- هدف: اگر بخواهیم بازده و نتایج هدفهای تربیتی به طور دلخواه و رضایت بخش حاصل شوند هدفها باید کاملا گویا و روشن باشند.
۲- آمادگی: برای اینکه یادگیرنده در تجربههای آموزشی و تحصیلی خود شرکت فعال و موفقیت آمیز داشته باشد باید از آمادگی های بدنی و روانی کافی برخوردار باشد.

۳- انگیزش: انگیزش یا علاقه به یادگیری در حقیقت ترکیبی از چه چیز آموختن یا چرا آموختن است. بدین معنا که چه چیز بیاموزیم تا آموختن آن برای ما سودمند و مطلوب باشد بسیاری از روان شناسان معتقدند که انگیزش مهمترین عامل موثر در کارایی و یادگیری است..
۴- فعالیت: برای اینکه حداکثر یادگیری حاصل شود یادگیرنده را نمیتوان موجودی انفعالی یا فعل پذیر دانست فعالیت هایی مانند چابکی و هوشیاری ذهنی از شرایط لازم در یادگیری است.
۵- تمرکز: تمرکز را باید متمایز از توجه صرف دانست در واقع تمرکز توجه یا هدفی است که به گونه ای موثر به سوی یادگیری گرایش می یابد.
۶- سازماندهی: فرایندی است که مواد خام یادگیری را به یک وسیله سازنده تبدیل می کنند که نیل به هدف های تربیتی را آسان می سازد.
۷- پاسخ: پاسخ را می توان یک عمل یا یک تغییر درونی دانست که موجود زنده را برای فعالیت آماده می سازد.
۸- فهم ادراک معناها: استنتاج ها و پیامدها و کاربردهایی است که تجربه معنی را برای یادگیرنده قابل درک می سازد.
۹- تمرین و تکرار: تکرار اگر درست به کار گرفته شود گرایش و توانایی یادگیرنده را برای بخاطر سپردن یا کاستن از تاثیر نامطلوب فراموش افزایش می دهد تکرار دوباره کاری یا دوباره سازی محض نیست فعالیت برای یادگیرنده باید با هدف و دارای ارزش واقعی باشد.
۱۰- واکنش نسبت به ناکامی: وقتی شخص به مانعی برمی خورد یا برای رسیدن به هدف ناکام می شود باید به تعبیر و تفسیر و سازماندهی مجدد رفتارش بپردازد این عمل به لحاظ گزینش مسیر جدید و برای وصول به هدف یا گزینش هدفی که جانشین آن شود ضرورت دارد (پارسا، ۱۳۷۵).
انگیزه پیشرفت تحصیلی
انگیزش یک فرایند زنجیرهای است که با احساس نیاز یا احساس کمبود و محرومیت شروع می شود، سپس خواست را به دنبال می آورد و موجب تنش و کنش بهسوی هدفی می شود که محصول آن، رفتار نیل به هدف است. توالی این فرایند ممکن است منجر به ارضای نیاز شود. بنابراین انگیزه ها موجب تشویق و تحریک فرد به انجام یک کار یا رفتار می شود در حالی که انگیزش یک خواست کلی را منعکس می نماید. در تمام تحقیقات انگیزش هنوز جایگاه تنبیه و تشویق به عنوان انگیزه های بسیار قوی مطرح می باشد و در این رابطه پول به عنوان ابزاری برای اعطای پاداش مطرح بوده، اما تنها عامل انگیزشی نیست (سید جوادین، ۱۳۸۶).
انگیزه به عنوان مجموعه عواملی تعریف شده است که انسان را به سوی فعالیت و هدف به حرکت وا می دارد، آن را هدایت می کند و سبب تداوم آن می شود. وقتی صرف انجام یک فعالیت به دور از نتایج آن مد نظر باشد، انگیزه درونی؛ و زمانی که فرد فعالیتی را برای دریافت پاداش، بازخورد های مثبت و اجتناب از تنبیه انجام می دهد، انگیزه بیرونی مطرح است. وقتی فرد از انگیزه پیشرفت بالایی برخوردار باشد، برای یادگیری، مهارت های لازم و راهکارهای مناسب را می یابد. بدیهی است موفقیت در یادگیری، سبب احساس توانمندی بیشتر و افزایش علاقه به موضوع یادگیری می شود. زمانی که فعالیت ها به چالش متوسطی نیاز دارند و فرد احساس می کند که از عهده آن بر می آید و از انجام آن لذت می برد انگیزه درونی بروز می کند. این انگیزه با ایجاد فرصت هایی برای خود – رهبری و بازخورد مثبت تقویت می شود ولی با تنبیه، تحمیل و تعیین اهداف، تعیین ضرب الاجل، کاهش می یابد. یافته های بسیاری از پژوهش ها حاکی از آن است که پیشرفت تحصیلی یادگیرنده به انگیزه وی مربوط می شود. در روان شناسی شناختی، یادگیرنده، دریافت کننده محض اطلاعات محسوب نمی شود بلکه فردی است که قادر به پردازش اطلاعات بوده و می تواند از تجارب و آموخته های جدیدش برای حل مسایل مختلف در موقعیت های گوناگون استفاده کند. نتایج برخی مطالعات نشان می دهد که در سازماندهی فرایند یادگیری، هوش و استعدادهای شاختی، ویژگی های هیجانی و مهارت های اجتماعی نقش اساسی ایفا می کنند (رضاخانی، ۱۳۸۶).
انواع انگیزش
انگیزش را به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم کرده اند. در انگیزش درونی، دانش آموزان به خاطر چالشانگیزی، پیچیدگی و ناهمخوانی تکلیف و یا به دلیل این که تکلیف، احساس شایستگی، تسلط، کنترل و یا خودمختاری را تقویت کند، به کوشش واداشته می شوند (حسن زاده، ۱۳۸۱).
در انگیزش بیرونی، دانش آموزان تلاش و کوشش خود را برای بدست آوردن آنچه که مورد علاقه شان است، افزایش می دهند. در چنین موردی، تکلیف وسیله ای است برای به دست آوردن شیء مورد علاقه. بنابراین، انگیزه و مشوق درونی، جنبه ای از یک فعالیت است که افراد از آن لذت می برند و برای آن، برانگیخته می شوند. انگیزه و مشوق بیرونی، پاداش بیرونی است که به یک فعالیت داده می شود، از جمله نمره خوب یا امتیازهای اجتماعی (حسن زاده، ۱۳۸۱).
گروهی از نظریه پردازان یادگیری اجتماعی، از جمله راتر، معتقدند که افراد، موفقیت ها و شکست های خود را به عوامل شخصی و یا محیطی نسبت می دهند. از این رو، دو منبع کنترل، یعنی درونی و بیرونی را شناسایی کرده اند. این نظریه به نظریه منبع یا مکان کنترل شهرت دارد. با توجه به این فرضیه، اسلاوین معتقد است که افراد از لحاظ اعتقاد به منابع کنترل، به دو دسته تقسیم می شوند: