دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
جمعه 99/09/07
زندگی انسان دارای مراحل مختلفی من جمله کودکی نوجوانی و جوانی تکامل و پیری می باشد هرکدام از این مراحل از دیدگاه های روانشناسی و زیست شناسی دارای ویژگی های مربوط به خود می باشد و از نظر علمای حقوق کیفری نیز از یکدیگر متمایز هستند که موجب تفاوت واکنش اجتماع در خصوص گروه های مختلف سنی می گردد. شرایط فیزیولوژیک که در رشد و تمامل آدمی نقش مهمی بر عهده دارند رابطه مستقیم با تبهکاری ندارند. در دورانی که کودک از حیطه اقتدار والدین خارج و با محیط و اجتماع بزرگتر رابطه بر قرار می نماید می توان مسئله بزهکاری اجتماعی را مطرح نمود و اینکه آیا بین ادوار مختلف عمر و مسئولیت کیفری ارتباطی برقرا هست یا خیر ؟ لذا بایستی مبانی مسئولیت در سیستم های مختلف کیفری و از جمله سیستم حقوقی کشور ما ایران مورد بررسی قرار گیرد در بیشتر سیستم های حقوقی مبنا و پایه مسئولیت کیفر ی آزادی اراده است و قانون گذاران معتقدند که شخص به میل و اراده خویش مرتکب جرم گردیده و به خاطر انتخاب های غلط خود باید مجازات گردد از انجایی که ادوار مختلف سن در میزان شعور و قوه تمییز و اراده موثر است لذا کودکی نمی تواند گدر مسئولیت کیفری موثر نباشد. با عنایت به اینکه ایران و نظام حقوق کیفری ایران مستقیما تحت تاثیر اسلام و فقه و شریعت اسلامی قرار گرفته است بحث و بررسی عدالت کیفری در ایران بدون اشراف بر مفاهیم و تعاریف اسلامی امکان پذیر نیست و لذا با توجه به اینکه شریعت اسلام اولین شریعتی است که در دنیا از جهت مسدولیت کیفری به طور کامال بین کودکان و بزرگسالان تفاوت قائل شده است و اولین مکتبی است که برای تنظیم قوائد مسئولیت کیفری اقدام نموده است به طوری که این قواعد از آغاز تا کنون دستخوش دگرگونی و تغییر نگردیده اند و با گذشت قرن امروزه از زمره جدید ترین قواعد در مورد مسئولیت کودکان به شمار می روند پس لازم است که در بررسی حقوق کیفری اطفال در ایران مفاهیم مرتبط با آن را در اسلام قران و سنت اسلامی بررسی نماییم و این امر مستلزم جست و جو در قوانین و قواعد قبل و بعد از اسلام می باشد که روشن خواهد ساخت اسلام با وضع قواعد کلی جامع توانسه است بالاتر از همه قوانین معاصر قرار گیرد و احکام مترقیانه اش انگشت حیرت را بر دهان جهانیان نشانده است لذا لازم است ابتدا طفل و وجه ممیز طفل وغیر طفل را بشناسیم.
در مورد اطفال آنچه که در ذهن متبلور می گردد مفهوم طفل است که می بایست مشخص شود این موضوع در حقوق کیفری به چه مفهومی رایج است؟ تاپس از آن بتوانیم آن را در قالب حقوق کیفری جای داده و مورد بحث قرار دهیم.
طبق پیمان نامه حقوق کودک که از جمله مجموعه قواعد فراملی ناظر بر اطفال و صغار می باشد کلیه ی افراد زیر ۱۸سال کودک و نوجوان نام نهاده شده اند مگر در مواردی که طبق ماده ۱ این پیمان نامه تحت قوانین قابل اجرا در مورد کودکان بلوغ در سنین کمتری تحقق می یابد [۱] لذا با این تعریف ارائه شده در یک سند بین المللی و با توجه به اینکه ایران نیز به موجب ماده واحده مصوب اسفند ماه ۱۳۷۲ به معاهده حاضر پیوسته است و از اعضای قطعی آن است این امر روشن می گردد که طفل و کودک در حقوق کیفری ایران و حقوق ایران به طور عام نمی تواند دارای ممفهومی معارض با مفهوم حاضر باشد. با کمی دقت در حقوق ایران روشن می گردد که طفل بنا بر تعاریف قونی کیفری، کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.[۲] تعریف ارائه شده، مفهوم طفل را به واژه دیگر وابسته ساخته به طوری که برای مفهوم طفل لازم است که بلوغ نیز تعریف گردد و این خود مستلزم یک تسلسل می باشد که به جهت بحث فنی چندان در امر قانون گذاری پسندیده نیست و چه اینکه حقوق کیفری نشأت گرفته از فقه بوده و لاجرم مفاهیم آن در تلازم با مفاهیم فقهی بوده اند قانون گذار نیز ناگزیر از این وابستگی بوده است. که در نتیجه آن را رعایت نموده است.
در حقوق عرفی کودک و افراد زیر ۱۸ سال اطلاق می گردد مگر اینکه مطابق قانون لازم الاجرایی در مورد کودک سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود.[۳]
بلوغ و مسایل پیرامون آن از جمله مسایل پیچیده روانشناسی و پزشکی است ولی آنچه مهم است این نکته است که نوجوانی بر بلوغ مقدم است کودکی از دوران تولد آغاز می شود و تا یک مرحله سنی ادامه می یابد که در آن مرحله فرد قادر است تا حدودی در مورد امور پیرامون ابراز نظر نماید اما آنچه مهم است این است که این دوره زمانی حد فاصل تولد تا مرحله تمییز چگونه باید تعیین گردد ؟ علت این است که در تعیین این دوره علاوه بر مشکلات روانی پاره ای مشکلات اجتماعی نیز دخیل است. نوجوانان نسل های پی درپی حتی وقتی همه ی آنها به یک دوره از تحول و تمدن مربوط هستند متفاوت اند و این تفاوت موضوع روانشناسی تفاوت فردی است.[۴]
با این اوصاف مفهوم صغیر و کودک در مفهوم معصومیت دوران کودکی نهفته است به طوری که در حقوق کیفری ایران با مفهوم بلوغ در وابستگی کامل می باشد و بلوغ نیز که یک مفهوم فقهی است با توجه به تاثیر عمیق فقه و شریعت اسلامی بر حقوق کیفری ایران وارد آن شده و در تبصره ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی گنجانده شده است. بدین شرح که ((سن بلوغ در پسران ۱۵ سال تمام و در دختران ۹ سال تمام قمری است)). لذا با توجه به مفهوم و منطوق تبصره حاضر این امر روشن می گردد که بلوغ در بادی امر یک مفهوم محدود سنی است. به طوری که سن و محدوده سنی ممیز، بلوغ و عدم بلوغ است. یعنی بلوغ سنی معیار قانونی شناسایی صغیر از بالغ می باشد. که با مطرح شدن مفاهیم حاضر لازم است به طور مفصل به شرح و بسط مسایل حاضر بپردازیم.
از آنجایی که حقوق کیفری ایران به صورت کلی و جزئی از شرع و فقه اسلامی تاثیر پذیرفته است مفاهیم فقهی در امور کیفری ایران آمیخته شده است که جدا سازی انها روح قوانین حاضر را از آنها خواهد گرفت. در قوانین موضوعی ایران طفل به فردی اطلاق می گردد که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد و از طرف دیگر طبق نظر فقها بلوغ همان بلوغ جنسی و احتلام می باشد. ولی باید اذعان نمود که تعیین بلوغ جنسی در همه افراد انسانی نمی تواند به آسانی صورت پذیرد و نیاز مند تاسیسات و تدقیق های فنی خاص است که شاید تنها از طریق وضع قوانین خاص امکان پذیر خواهد بود.
((اطفال در صورت ارتکاب به جرم مبرای از مسئولیت کیفری هستند و تربیت آنان به نظر داد گاه به عهده سر پرست اطفال و عندالاقتضاء کانون اصلاح و تربیت اطفال است)). [۵]
مسئولیت کیفری و برائت دو واژه متضاد هم می باشند که در صورت اثبات یکی، دیگری موضوعیت نخواهد داشت.
لغت ((مسئول )) یعنی پرسیده شده، خواسته شده (عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، نشر امیر کبیر جلد پنجم ۱۳۷۸ ص ۹۸). و مسئولیت یعنی ((آنچه انسان عهده دار و مسئول آن باشد ؛از وظایف و اعمال و رفتار )) و مسئولیت در اصطلاح حقوقی به معنای تعهد قانونی شخص و رفع ضرری که دیگری وارد کرده است، خواه این ضرر ناشی از تقصر او و ناشی از فعالیت او باشد. در فقه زمان به معنی این است که هر نوع مسئولیت اعم از مالی و کیفری را شامل می شود. [۶]
مسئولیت کیفری در لغت به معنای ((مسئولیت کسی است که مرتکب جرم شده و جرمی است از جمله جرائم مصرح قانونی است و شخص مسئول به یکی از مجازات های مقرر در قانون خواهد رسید )). متضرر، از جرم اجتماع است و بر خلاف مسئولیت مدنی که متضرر، از عمل مسئول افراد اجتماع می باشند. در مورد مسئولیت کیفری اسقاط و صلح و سازش میسر نیست در مسئولیت جزایی علل الاصول عمد یعنی قصد نتیجه شرط تحقق جرم و مسئولیت است.
تعریف فوق نمی تواند به طور کامل بیانگر کلیه ی مفاهیم مسئولیت کیفری باشد. تعریف دیگر از مسئولیت کیفری بدین شرح است که : ((مسئولیت جزایی عبارت است از انتساب فعل یا ترک فعل مجرمانه به شخص یا اشخاص که با انجام بزه، به قوانین جزائی خواه به عنوان مباشر و خواه به عنوان شرکا و معاونین به عمد یا خطا تجاوز کرده اند و توان تحمل بار مجازات یا احتمالا اقدامات تامینی و تربیتی را در قبال فعل یا ترک فعل خود دارند )).[۷]
با دقت در تعریف حاضر به لحاظ طولانی بودن تعریف که از ظرافت آن می کاهد لازم است تعریف دیگری از مسئولیت کیفری ارائه دهیم و لذا تعریف خلاصه تر به روایت تعریف یکی از نویسندگان این است که : ((مسئولیت کیفری عبارت است از قابلت توجه اتهام و تحمل کیفر به شخصی که با وصف عقل، بلوغ، اختیار و قصد مرتکب جرم شده است )).
در تعریف اخیر الاذکر یکی از ارکان و اوصاف مسئولیت کیفری و جزائی وصف بلوغ است، ولذا در صورت وجود کلیه ی اوصاف و ارکان مسئولیت کیفری بلوغ تنها عامل ترتب آثار مسئولیت کیفری خواهد بود. و با حدوث آن فرد دارای مسئولیت کامل در قبال اعمال و رفتار خود می باشد و نمی تواند از زیر بار مسئولیت فرار کند و چه بسا بدون وجود آن فرد قابل محاکمه و مجازات نمی باشد. پس در احراز مسئولیت کیفری لزوم احراز عدم وجود عوامل رافع مسئولیت کیفری احساس می شود.
عوامل رافع مسئولیت کیفری به طور کامل مسئولیت کیفری را تحت تاثیر قرار می دهد و برخی به طور مختصر (جزئی و نصبی ).
با این اوصاف برهیچ حقوق خوانده ای پوشیده نیست هر جرم دارای سه رکن اصلی می باشد که مسئولیت کیفری در تلازم عامل یا رکن معنوی است. یعنی به فرض وجود عنصر قانونی و مباحث قانونی عمل و ارتکاب جزء به جز عنصر مادی جرم، امکان دارد شرایطی حادث گردد که فرد خاطی مستوجب مجازات نباشد که از آن جمله صغر سن می باشد ولی با توجه به اینکه افراد از بدو تولد تا بلوغ توانایی تشخیص صحت و سقم اعمال و رفتار های خود را ندارند، قانون گذاران نیز در برخورد با اعمال و رفتار های مجرمانه این دسته از افراد به شیوه های متفاوت برخورد نموده اند. به طوری که طبق حداقل مقررات استاندارد سازمان ملل متحد برای دادرسی ویژه نوجوانان معروف به مقررات پکن، ((در نظام های قضایی که مسئولیت کیفری برای نوجوانان به رسمیت شناخته می شود، آغاز این سنین با توجه به واقعیت های بلوغ عاطفی روانی، عقلی در سطح سنی بسیار پایین تعیین نخواهد گردید. با توجه به تاریخ و فرهنگ حداقل سن مسئولیت کیفری متفاوت است. حال این سوال پیش می آید که آیا کودک به موجب قدرت تمییز و اداراک خویش می تواند مسئولی رفتار ضد اجتماعی را پذیرا باشد ؟ چنانچه سن مسئولیت کیفری بسیار پایین تر تعیین گردد و اصلا محدودیتی از نظر حداقل سنی تعیین نگردد مفهوم ممسئولیت بی معنا خواهد بود و بجث از آئین دادرسی خاص اطفال نیز یک مقوله غیر منطقی به نظر خواهدآمد و چه بسا اصولا رابطه نزدیکی بین مفهوم و مسئولیت، در برابر رفتار بزه کارانه و یا مجرمانه و سایر حقوق و مسئولیت های اجتماعی از قبیل تاهل، سن قانونی، رشد و. . . وجود دارد بنابراین باید سعی گردد تا در خصوص حداقل سنی که مسئولیت کیفری پس از آن در فراد عارض می گردد توافقی صورت پذیرد که از نظر حقوق بشر بین الملل نیز پذیرفته می باشد.[۸]
[۱] (ماده اول پیمان نامه حقوق کودک)
[۲] (تبصره اول ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامی مصوب۱۳۷۰و تبصره اول ماده ۲۱۹ قانون ائین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب ۱۳۷۸ )
جمعه 99/09/07
بررسی حدیث رفع از نظر سند و دلالت رفع مسئولیت
در قران کریم آیاتی وجود دارد که مورد استناد فقیهان و حقوق دانان در مسئله حجر قرار گرفته اند[۱] که ان جمله : (( و ابتلو الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم …)) [۲]
(پدر مردگان را مورد آزمایش قرار دهید ، تا به سن بلوغ برسند ؛ پس هرگاه رشد را نیز در آنان احراز نمودید ، اموالشان را به آنان پس بدهید .)
علاوه بر دلیل قرآنی احادیث و روایات فراوانی در باره انواع محجورین وجود دارد که در کتابهای معتبر روایی و فقهی به تفصیل مورد تحقیق و بررسی قرار گرففته اند از جمله : (( رفع القلم عن ثلاثه: عن الصبی حتی یحتلم و عن المجنون حتی یفیق و عن النائم حتی ینتبه )) [۳]، از سه گروه قلم تکلیف برداشته شده (( احکام تکلیفی برداشته شده است ))،(( از کودک تا زمانی که محتلم شود و از دیوانه تا زمانی که بهبود یابد و از شخص خوابیده تا زمانی که بیدار شود )).
در فقه امامیه اسباب متعددی را از موجبات حجر دانسته اند امام معمولا فقهای امامیه در کتاب حجر ، شش سبب را ذکر می کنند که به اسباب شش گانه (سته)معروفند این اسباب عبارت اند از :
۱-صغر ۲- سفه ۳- جنون ۴- افلاس ۵- مرض متصل به موت و ۶- رقیت ( بردگی)[۴]
بعضی از فقها غیر از اسباب مذکور اسباب دیگری را هم برای حجر ذکر کرده اند مثل حجر راهن نسبت به عین مرهونه ، حجر خریدار نسبت به مبیع قبل از تادیه ثمن و حجر بایع نست به ثمن قبل از تسلیم مبیح و حجر مرتدی که توبه اش پذیرفته می شود (مرتد ملی )[۵]
شهید ثانی در مسالک ، پس از اینکه مانند دیگران شش سبب برای حجر نام می برد ،می فرماید : منحصر کردن اسباب حجر در ۶ امر ، جعلی و استقرایی است نه عقلی و اسباب دیگری هم غیر از اسباب شش گانه برای حجر وجود داردد و آنگاه موارد و مثالهایی را ذکر می کند که در آنها اسباب دیگری موجب حجر شده اند .
در فقه عامه نیز مانند فقه امامیه اسباب حجر متعدد است ، ولی روش فقهای عامه در احصا و شمارش اسباب حجر اندکی متفاوت است . معمولا با عنوان اسباب حجر از صغر ، جنون و سفه صحبت می کند و ضمنا اشاره می کند که اسباب دیگری هم مانند رقییت مرض متصل به موت و دین وجود دارد .المجله (مجله الاحکام العدلیه) که قانون مدنی کشور عثمانی سابق بوده و منبع معتبری در فقه حنفی است ، در ماده ۹۵۷ به بعد ، اقصام محجورین را معرفی می کند . برخی از مفسران این قانون در شرح و تفسیر مواد یاد شده از ۷ سبب برای حجر نام برده اند .[۶] علاوه بر این در فصل دیگری از المجله ضمن مواد ۸۷۷ تا ۸۸۰ مریضی که مرض او متصل به موت باشد تا حدودی محجور شناخته شده است . برخی از فقهای عامه حجر را در معنی گسترده استعمال کرده و موارد بسیاری را برای حجر ذکر نموده اند که بیشتر آنها مربوط به حجری میشود که سبب آن نقص در ملکیت است ، مانند حجر مشتری نسبت به مبیع قبل از تأدیه ثمن و حجر بایع نسبت به ثمن قبل از تسلیم مبیع [۷] و حجر کسی که زمینی را برای دفع میت عاریه می دهد (که قبل از پوسیدن جسد میت نمی تواند آن را بفروشد) و حجر غاصب در مال خودش که آن را با مال مغصوب مخلوط کرده ، به طوری که جدا کردن آن ممکن نباشد ، پیش از تأدیه عوض مال مغصوب .
به هر حال در فقه عامه نیز اسباب معروف حجر عبارت اند از :صغر ، جنون ،که عته ( جنون نسبی )( هم در حکم آن است.
از ادله ای که قائلین به بطلان بیع صبی به آن استدلال کرده اند و حتی بعضی از فقها آن را دال بر سلب عبارت از صبی دانسته اند، «حدیث رفع قلم» است.
روآیاتی که جریان قلم بر صبی پس از بلوغ را مطرح کرده اند:
محمدبن ابراهیم بن اسحاق عن عبدالعزیز بن یحیی عن محمد بن زکریا عن احمد بن أبی عبدالله الکوفی عن سلیمان بن حفص المروزی عن الرضا علیه السلام:و آن الصبی لا یجری علیه القلم حتی یبلغ».
محمد بن علی بن محبوب عن محمد بن الحسین عن الحسن بن علی عن عمرو بن سعید عن مصدق بن صدفه عن عمار الساباطی عن أبی عبدالله علیه السلام قال: سئلته عن الغلام متی تجب علیه الصلاه قال علیه السلام: اذا أتی علیه ثلث عشره سنه فإن إحتلم قبل ذلک فقد وجبت علیه الصلوه و جری علیه القلم و الجاریه مثل ذلک آن أتی لها ثلث عشره سنه أو حاضت قبل ذلک فقد وجبت علیها الصلوه و جری علیها القلم» در ادامه بحث می بایست پیرامون وجه ارتفاع قلم چیست و اینکه متعلق رفع چیست بحث کرد.
مسئله اول، وجه ارتفاع قلم چیست؟
در این باره ۲ نظر مطرح شده است:
نظر اول، امتنان و لطف الهی:
برخی از فقها وجه ارتفاع قلم از صبی را امتنان و لطف الهی نسبت به او دانسته اند. ایشان دلیل اینکه متعلق رفع را مختص به احکام تکلیفی إلزامی دانسته اند؛ تناسب ارتفاع احکام إلزامی با امتنان و تفضل بیان کرده اند و به همین خاطر و به سبب تنافی رفع احکام غیر إلزامی و احکام وضعی با امتنان، این امور را متعلق رفع نمی دانند.
نقد:
بر این قول ۲ اشکال وارد است:
برخی دیگر از فقها نیز، وجه ارتفاع قلم را عدم شعور صبی دانسته اند.
توضیح مطلب اینکه ظاهراً ارتفاع قلم از صبی به خاطر صباوه و در مورد مجنون به سبب جنون و در مورد نائم به دلیل نوم است که قدر مشترک در این ۳ موضوع، «عدم شعور» است.
به نظر می رسد این مطلب را بتوان به ۲ دلیل ترجیح داد:
۱- وصف مشعر به علیت است و از آن جا که در روآیات هم از قید صبی استفاده شده است می توان این وصف را حداقل مؤیدی بر این مطلب دانست.
۲- آنچه شیخ مفید در ارشاد آورده است که «عن علی علیه السلام: رفع القلم عن المجنون حتی یفیق و انها مغلوبه علی عقلها و نفسها» که در این روایت، رفع را تعلیل به نقصان عقل مجنون نموده اند.
[۱] شهابی ، محمود ، ادوار فقه جلد ۲ ص ۱۴۷ تا ۱۵۰ و اردبیلی ، مقدس ، زبده البیان فی احکام القرآن ص ۳۱۸ و ۳۱۹ و العقود المسماه ص ۴۰۳
[۲] نساء ۶
[۳] جواهر الکلام ؛ جلد ۲۶ ص ۱۰
{این حدیث با عبارت مشابهی نیز نقل شده است : عن القلم یرفع عن الثلاثه : عن الصبی حتی یحتلم و عن المجنون حتی یفیق و عن لنائم حتی یستیقظ ( و سائل الشیعه ، ج۱ ، ص ۳۲ حدیث ۱۱) }
[۴] جواهر الکلام ج ۲۶ ص ۴ و ایضاح الفواید ، ج ۲ ص ۵۰ و شرایع الاسلام ج ۲ ص ۹۹ و شرح لمعه ج ۱ ص ۴۱۶
جمعه 99/09/07
جزای نقدی نیز جزء کیفرهایی است که بکاریا پیشنهاد می کند و معتقد است این کیفر به ویژه برای سرقت های بدون خشونت مناسب است «زیرا کسی که در جست وجوی ثروت اندوزی با اموال دیگری است باید شاهد کم وناچیز شدن اموال خود باشد.» (پرادل،۱۳۸۱ ، ۴۶)
جزای نقدی، جریمه نقدی یا مجازات نقدی که هر سه اصطلاح در قوانین به کار می رود، عبارتست از الزام محکوم علیه به استناد حکم محکومیت به پرداختن مبلغی وجه نقد به نفع دولت. (اردبیلی، ۱۳۸۴، ۱۶۷) امتیاز این کیفر در فساد انگیز نبودن آن است و اینکه می تواند به سرعت و آسانی بزهکارانی را که جرایم مهمی انجام نداده باشند، متنبه کند و در عین حال دولت را از تراکم زندانیان برهاند. ایجاد تناسب میان جرم و مجازات نقدی از هر مجازات دیگری آسانتر و قابلیت انطباق آن با شدت تقصیر زیاد است. کیفر جزای نقدی، کمکی به خزانه دولت است. اگرچه مخالفان معتقدند که این کیفر ثروتمندان را مغرور و مستمندان را مایوس می کند. (اردبیلی،۱۳۸۴، ۱۶۸؛ نوربها، ۱۳۸۵، ۳۷۰) قابلیت اجرا در مورد محکومیت های غیابی در مواردی که مجرم از مجازات فـرار می کند و مالی از او برجای می ماند، قابلیت جـبران در مورد اشـتباهات قضـایی از دیگر مزیت های کیفر جزای نقدی است. (محدث، ۱۳۸۸، ۲۹-۲۸)
حکم به جزای نقدی به عنوان یکی از گزینه های جایگزین حبس در ماده ۸۶ قانون مجازات ۱۳۹۲ متناسب با نوع جرم ارتکابی، حداکثر تا هفتاد و دو میلیون ریال تعیین شده است. به موجب این ماده:
الف- در جرائمی که مجازات قانونی آنها حداکثر سه ماه حبس است، تا نه میلیون ریال،
ب- در جرائمی که مجازات قانونی آنها نود و یک روز تا شش ماه حبس است و جرائمی که نوع و میزان تعزیر آنها در قوانین موضوعه تعیین نشده است، از نه میلیون تا هجده میلیون ریال،
پ-در جرائمی که مجازات قانونی آنها بیش از شش ماه تا یک سال است، از هجده میلیون تا سی وشش میلیون ریال،
ت- در جرائم غیرعمدی که مجازات قانونی آنها بیش از یک سال است، از سی و شش میلیون تا هفتاد و دو میلیون ریال جزای نقدی تعیین می شود.
در آمریکا بهطور کلی جریمههای مقرر شده به وسیله دادگاه مبالغ معینی هستند که به وسیله قانون برای جرایم خاصی در نظر گرفته شدهاند. میزان جریمه قبل از اینکه به استطاعت یا تمکن مالی بزهکار توجه نماید به نوع جرم بستگی دارد. (شمس زاده علوی، ۱۳۸۸، ۳۶) در این کشور جزای نقدی اغلب برای جرائم جزئی در نظر گرفته شده است. جزای نقدی تقریبا در انحصار جرایم و تخلف های رانندگی می باشد و در بسیاری از دادگاه ها به دلیل تخطی از قانون تحمیل می شود. جزای نقدی در آمریکا شامل هزینه های دادگاه، حق الزحمه ها، خسارات و پرداخت خسارت قربانی و نیز هزینه های مختلف نظارت و دیده بانی می شود. (Tonry, 1999, 14)
تا کنون، جزای نقدی چه هنگامی که به عنوان کیفری مستقل در کنار حبس قرار داشته و قاضی را مخیر به انتخاب یکی از این دو می نموده و چه به عنوان جایگزین حبس در نظر گرفته شده، اگرچه در مواردی موجب تجری مجرمان و کم اهمیت شدن جرم شده است، با این وجود توانسته است نقش بسیار موثری در کاهش محکومیت به کیفر حبس هم در ایران و هم در آمریکا داشته باشد، به طوری که وجود این کیفر ضرورتی غیر قابل انکار است.
بخش پنجم: جزای نقدی روزانه
با توجه به ایراداتی از جمله خدشه بر اصل برابری بزهکاران، که به کیفر جزای نقدی وارد بود، امروزه تدبیر جدیدی تحت عنوان جریمه های روزانه در کنار جریمه مقطوع ابداع شده است. (نجفی ابرند آبادی، ۱۳۹۱، ۵۷۵)
کشور فنلاند نخستین کشوری است که در سال ۱۹۲۱ نظام جریمه روزانه را معرفی کرد. دلیل اصلی معرفی چنین کیفری را می توان کاهش سریع ارزش پول آن کشور دانست چرا که در مقایسه با جزای نقدی ثابت به سادگی قابلیت سازگاری باتغییرات ناشی از تورم یا رکود اقتصادی را دارا بود.
(محدث، ۱۳۸۸، ۴۶)
این کیفر را به این دلیل جزای نقدی روزانه نامیده اند که؛ میزان آن با درآمد روزانه مجرم ارتباط و پیوستگی دارد. بنابراین پرداخت روزانه مبلغی پول به دولت به عنوان مجازات است که با شدت جرم ارتکابی و میزان درآمد روزانه مجرم ارتباط دارد. (حاجی تبار فیروز جایی،۱۳۸۶، ۱۴۹)
این گزینه کیفری که شیوه اجرای آن عادلانه می باشد، اثر تربیتی و اصلاحی پایدارتری را به همراه دارد؛ زیرا محکوم علیه هر روز سنگینی و محدودیت ناشی از مجازات را احساس می کند و پرداخت ماهانه در هر مرتبه برای محکوم، خود یک هشدار تازه است. همچنین مانع از روانه شدن افراد عاجز از پرداخت جزای نقدی به زندان می شود.
میزان جزای نقدی بر اساس دو معیار یا در دو مرحله تعیین می شود. مرحله نخست؛ قاضی بر حسب نوع و اهمیت جرم، شمار روزهای پرداخت جریمه را در یک محدوده قانونی (حداقل و حداکثر) معین می کند. در مرحله دوم؛ قاضی به تناسب درآمد مجرم، مبلغ جریمـه روزانه را تعیین می کند. یعـنی از مجمـوع درآمـد او مقـداری را برای فراهـم کردن مخـارج مجرم و خانواده اش کنار می گذارد و بقیه را به عنوان جریمه از آن کسر می کند سپس این میزان را در شمار روزهایی که از قبل تعیین کرده ضرب می کند و به این شـکل مجموع جریمه ای را که مجرم باید بپردازد تعیین می کند. (حاجی تبار فیروز جایی،۱۳۸۶، ۱۵۲-۱۵۱)
ماده ۸۵ قانون جدید مجازات ایران، میزان جزای نقدی را یک هشتم تا یک چهارم درآمد روزانه محکوم تعیین کرده و به تناسب جرم ارتکابی، حداکثر تعداد روزهایی که می توان مجرم را به آن محکوم کرد هزار و چهارصد و چهل روز قرار داده است. البته به موجب تبصره این ماده نحوه پرداخت این جزای نقدی به صورت روزانه نمی باشد بلکه در پایان هر ماه ظرف مدت ۱۰ روز با نظارت اجرای احکام وصول می گردد. به موجب این ماده:
الف-در جرائمی که مجازات قانونی آنها حداکثر سه ماه حبس است، تایکصد و هشتاد روز،
ب- در جرائمی که مجازات قانونی آنها نود و یک روز تا شش ماه حبس است و جرائمی که نوع و میزان تعزیر آنها در قوانین موضوعه تعیین نشده است، یکصد و هشتاد تا سیصد و شصت روز،
پ-در جرائمی که مجازات قانونی آنها بیش از شش ماه تا یک سال است، سیصد و شصت تا هفتصد و بیست روز،
ت- در جرائم غیرعمدی که مجازات قانونی آنها بیش از یک سال است، هفتصد و بیست تا هزار و چهارصد و چهل روز، می توان مجرم به جزای نقدی روزانه محکوم کرد.
در آمریکا نیز در سیستم پرداخت جزای نقدی روزانه دادگاه بر اساس شدت جرم ارتکابی توسط بزهکار و نیز میزان درآمد روزانه او، تعیین میکند که میزان جریمه چقدر باشد. جالب اینکه تصمیم ابتدایی دادگاه در خصوص میزان جریمه پرداختی توسط بزهکار به صورت روزانه قابلیت تجدیدنظر ) Zedlewski, 2010, 1-2)با توجه به اوضاع مالی بزهـکار را داراسـت.
از نقاط قوت جریمه روزانه این است که به وسیله آن می توان عدالت را به گونه ای مساوی در حق مجرمین اجرا کرد و جریمه برای مجرم ثروتمند و فقیر متناسب با خودشان تعیین می شود. این کیفر متنبه کننده است و از زندان های با هزینه زیاد به خوبی جلوگیری خواهد کرد. اما این روش نقاط ضعفی را نیز خواهد داشت. از جمله این که نیاز است که سازمانی با سیستم جمع آوری سالم وجـود داشـته باشـد. دیگر اینکه غالبا مجرمان باید اجبار شوند تا این جریمه را بپردازند و از همه مهم تر اینکه اجرای چنین روشی ممکن است یک سری مخارج کوتاه مدت غیر قابل پیش بینی داشته باشد که هزینه آن نیز ممکن است زیاد شود. (Zedlewski, 2010, 8)
اما یکی از محدودیت هایی که برای اجرای این روش در آمریکا بیان شده است این است که برای تعیین میزان جریمه اطلاعت محدودی از درآمد مجرم در دسترس است. مرکز IRS که این اطلاعات را در دست دارد، مجاز نیست که آن ها در اختیار دادگاه ها قرار دهد. قوانین فدرال و ایالتی مجاز نیستند که مراکز مالی اطلاعات مشتریان را در اختیار کسی بگذارند. به همین دلیل بسیاری از اوقات میزان این جریمه بر اساس آنچه که خود مجـرم گفته اسـت تعیین می شـود. با این حال دادگاه ها می توانند قضیه را بیشتر بررسی نمایند و به عنوان مثال چنانچه کسی ادعای کمی حقـوق دارد، در حالیکه متوجه شـوند که او زندگی مرفه و مجللی دارد یا لباس های خـوب برتن می کند، می توانند با دقت بیشتری موضوع را بررسی نمایند. (Zedlewski, 2010, 9)
با توجه به همه مطالبی که گفته شد به نظر می رسد مزایای جزای نقدی روزانه نیز بسیار بیشتر از معایب آن اسـت و اعمال آن به طور قطـع می تواند اثرات مطلوب و موثری در کاهش جمعیت زندان ها و جلوگیری از اثرات بد زندان داشته باشد.
بخش ششم: محرومیت از حقوق اجتماعی
محرومیت از حقوق اجتماعی در معنای عام آن عبارت است از مجازاتهای محدود کننده آزادی، سالب حقوق شغلی و خدمات عمومی (حاجی تبار فیروز جایی،۱۳۸۶، ۱۲۲)
محرومیت از حقوق اجتماعی در ایران، تا کنون بیشتر به عنوان مجازات تبعی و تکمیلی و گاهی نیز به عنوان مجازات اصلی مورد استفاده قرار می گرفت، اما به موجب ماده ۶۳ قانون مجازات جدید، یکی از جایگزین های حبس است و به نظر نمی رسد که به عنوان جایگزین، معنای عام آن مدنظر قانونگذار باشد چرا که ماده ۲۶ که حقوق اجتماعی موضوع قانون را برمی شمارد، بیشتر از همه ناظر بر اشتغال، انتخاب و عضویت است ومواردی چون منع اقامت درمحـل معین یا اقامت اجباری و… را که مشمول معنای عام حقوق اجتماعی می شوند، در بر نمی گیرد. بر اساس ماده ۲۶ قانون مجازات حقوق اجتماعی عبارت است از:
«الف- داوطلب شدن در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا
ب- عضویت در شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام یا هیأت دولت و تصدی معاونت رئیس جمهور
پ- تصدی ریاست قوه قضائیه، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور و ریاست دیوان عدالت اداری
ت- انتخاب شدن یا عضویت در انجمنها، شوراها، احزاب و جمعیتها بهموجب قانون یا با رأی مردم
ث- عضویت در هیأت های منصفه و امناء و شوراهای حل اختلاف
جمعه 99/09/07
در این فصل کیفرهای جایگزینی که در حقوق ایران و آمریکا برای حبس در نظر گرفته شده اند، در هقت بخش، خواهد آمد. اما لازم به ذکر است که به دلیل آنکه شرایط محکومیت به کیفرهای جایگزین، نحوه اعمال آنها و نتیجه ارتکاب جرم و تخلف از دستورات دادگاه در صورت محکومیت به آن ها، در ایران از مقررات یکسان و مشابهی پیروی می کند، برای پرهیز از طولانی شدن کلام و تکرار آنها در بخش های متفاوت، بخش اول این فصل به مقرراتی کلی در رابطه با کیفرهای جایگزین در ایران اختصاص داده شده است.
بخش اول: کلیاتی در مورد کیفرهای جایگزین در ایران
ماده ۶۴ قانون مجازات اسلامی می گوید: « مجازاتهای جایگزین حبس عبارت از دوره مراقبت، خدمات عمومی رایگان، جزای نقدی، جزای نقدی روزانه و محرومیت از حقوق اجتماعی است که در صورت گذشت شاکی و وجود جهات تخفیف با ملاحظه نوع جرم و کیفیت ارتکاب آن، آثار ناشی از جرم، سن، مهارت، وضعیت، شخصیت و سابقه مجرم، وضعیت بزهدیده و سایر اوضاع و احوال، تعیین و اجراء میشود.»
بنابراین برای انتخاب مجازات های جایگزین در حقوق ایران دو شرط اساسی وجود دارد: ۱٫گذشـت شاکی، ۲٫ وجود تخفیف. وجود تخفیف به معنای احراز یک یا چند جهت از جهات هشت گانه تخفیف چون: همکاری موثر متهم در شناسایی شرکا یا معاونان، ندامت، حسن سابقه و…، می باشد که در ماده ۳۷ قانون مجازات آمده است و در فصل اول بیان گردید. گذشت شاکی نیز یکی از هـمین جهات اسـت ولی ذکر آن به طور جداگانه در این ماده به این معناسـت که گذشـت شـاکی
است که می تواند به همراه یکی دیگر از جهات تخفیف مقدمه ای برای تعیین جایگزین ها باشد.
گفتار اول: قلمرو اعمال کیفرهای جایگزین
جایگزین های حبس را می توان به جایگزینهای قانونی و قضایی تقسیم کرد. در جایگزینی قانونی، قانونگذار با توجه به سیاست جنایی کشور با در نظر گرفتن ملاک هایی چون شدت و اهمیت جـرم ارتکابی، ویژگـی های فردی و شخصـیتی مجرم و…، قاضی را مکلف به جایگزین کـردن کیفـرهای مقرر در قانون به جای حبس می کند، اما در جایگزینی قضایی قانونگذار در کنار کیفر حبس، به قاضی اختیار می دهد تا در صورت احراز شرایط با در نظر گرفتن نوع، میزان شدت و…،کیفری را به جای حبس جایگزین نماید. (حاجی تبار فیروز جایی، ۱۳۸۶، ۷۵) بنابراین انتخاب و اجرای مجازات های جایگزین یا اجباری است یا اختیاری.
به موجب مواد ۶۵، ۶۶، ۶۸ و ۶۹ قانون مجازات جدید: مرتکبین جرایم زیر به جای حبس به مجازات جایگزین حبس محکوم میگردند:
الف- جرایم عمدی که حداکثر مجازات قانونی آن ها سه ماه حبس است؛
ب- جرایم عمدی که حداکثر مجازات قانونی آنها نود ویک روز تاشش ماه حبس است؛
ج- جرایم غیر عمدی که مجازات قانونی آن دوسال حبس یا کمتر از آن باشد؛
د- جرایمی که نوع یا میزان تعزیر آنها در شرع تعیین نشده است.
گاهی قانونگذار به جای تعیین نوع مجازات تعزیری و میزان یا مدت آن تنها به ذکر واژه تعزیر اکتفا می کند و عبارت تعزیر را به معنای کامل و فقهی آن یعنی “بما یراه الحاکم” به کار می برد. به عنوان مثال ماده ۶۸ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰، بیان می کرد: « هرگاه مردیا زنی چهار بار نزد حاکم اقراربه زنا کند، محکوم به حد زنا خواهـد شـد و اگر کمتر از چهـار بار اقـرار نمـاید تعزیر می شود.» در این ماده قانونگذار نوع و میزان تعزیر را تعیین نکرده بود وقاضی می توانست به اختیار خود هـریک از مجازات های تعـزیری چون حبس، شلاق و…، را به هـر مدت و میزان که صـلاح می دانست تعیین کند. با تصویب این ماده قاضی مکـلف اسـت که هـرجا در قوانین موجـود با چنین مواردی برخورد کرد، مجرم را به یک یا دو مورد از مجازات های جایگزین محکوم کند.
اجباری بودن موارد مجازات های جایگزین مشروط به وجود شرایط مقرر در ماده ۶۴ و از جمله رضایت شاکی است. به واقع، مجازات های جایگزین به مثابه ابزاری ارفاقی برای محکوم است که در صورتی که حسن نیت خود را یا اخذ رضـایت از شـاکی یا شـکات اثبات کند مسـتحق این امتیاز می شود که بجای حبس قاضی وی را مشمول یکی از این جایگزین ها بکند. لذا، وقتی که رضایت شاکی یا شکات را اخذ نکرده باشد دیگر جایی برای اعمال مجازات های جایگزین وجود ندارد .
۲٫مجازات های جایگزین قضایی (اختیاری )
براساس مواد ۶۷ و ۶۸ قانون، دادگاه می تواند مرتکبین جرایم زیر را به جای حبس به مجازات جایگزین حبس محکوم کند:
الف- جرایم عمدی که حداکثر مجازات قانونی آنها بیش از شش ماه تا یک سال حبس است.
بنابر این همانگونه که ملاحظه می شود، امکان جایگزینی در جرایم عمدی و غیرعمدی وجود دارد. سوالی که در اینجا ممکن است به وجود بیاید، این است که آیا با تصویب مواد ۶۵ تا ۶۸ بندهای ۱و ۲ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمد های دولت مصوب ۱۳۷۳، نسخ می شود یا اینکه تخصیص زده می شود؟ به موجب بند ۱ ماده ۳ قانون وصول، مجازات جرایمی که حداکثر سه ماه حبس و یا مجازات تعزیری موضوع تخلفات رانندگی باشد،باید به جزای نقدی تبدیل شود.مواد ۶۵ و ۶۸ همین جرایم را مشمول حکم جایگزینی حبس کرده با این تفاوت که ماده ۶۸، کلیه جرایم غیرعمد را ذکر کرده و به جرایم راهنمایی رانندگی اکتفا نکرده است. همچنین براساس این مواد قاضی با گزینه های متنوع تری روبرو شـده اسـت به این مـعنا که قاضـی مـی تواند یکی از جایگزین های موجود در این فصل را انتخاب کند و محدود به تعیین جزای نقدی نیست؛ در حالی که به موجب ماده ۳ قانون وصول، جزای نقدی، تنها گزینه جایگزین است. اما باید توجه داشت که مجازات جایگزین حبس موقعی قابل اعمال است که محکوم علیه واجد شرایط تخفیف و شاکی خصوصی نیز گذشت کرده باشد. در غیر این صورت مجازات جایگزین اعمال نخواهد شد. بنایراین چنانچه مجازات در جرایم عمدی حداکثر سه ماه حبس باشد و شرایط اعمال مجازات جایگزین نباشد، دادگاه به اجبار مجازات را بر اساس بند ۱ ماده ۳، به جزای نقدی تبدیل می کند، در غیر این صورت چنانچه مجازات در جرایم عمدی حداکثر سه ماه حبس باشد و در جرایم غیرعمد تا دوسال حبس باشد به اجبار و در جـرایم غیر عمدی که مجازات قانونی آنها بیش از دو سال حبس باشد به صلاحدید قاضی به مجازات های جایگزین تبدیل می شود. بند ۲ ماده ۳ نیز با تصویب مواد ۶۶ و ۶۷ تخصیص زده می شود. به موجب بند ۲، هر گاه حداکثر مجازات بیش از نود و یک روز حبس و حداقل آن کمتر از این باشد، به اختیار دادگاه حکم به جزای نقدی می شود. چنانچه حداکثر مجازات جرم ارتکابی نود و یک روز تا یک سال حبس باشد و محکوم شرایط محکومیت به مجازات های جایگزین را داشته باشد، مشمول مواد ۶۶ و ۶۷ گردیده و در نتیجه مجرم حسب مـورد به اجبار یا به صـلاحدید قاضـی به یک یا دو مورد از کیفـرهای جایگـزین محـکوم می شود، وگرنه (جرایمی که حداقل مجازات آن کمتر از نود و یک روز و حداکثر آن بیش از یک سال باشد) مشمول بند ۲ ماده ۳ شده و قاضی تنها مختار به تعیین جزای نقدی یا کیفر حبس است.
گفتار دوم: ممنوعیت ها و محدودیت ها در انتخاب کیفرهای جایگزین
الف- بیش از یک فقره سابقه محکومیت قطعی به حبس تا ۶ ماه یا جزای نقدی بیش از ده میلیون ریال (۰۰۰/۰۰۰/۱۰) یا شلاق تعزیری یا؛
در این صورت در جرایمی که مجازات قانونی آنها نود ویک روز تاشش ماه حبس است، حکم به مجازات جایگزین نه تنها دیگر اجباری نیست بلکه ممنوع است و در جرایم عمدی که حداکثر مجازات قانونی آنها بیش از شش ماه تا یک سال حبس است قاضی دیگر اختیار تعیین کیفر جایگزین را نداشته و ناچار از دادن حکم به مجازات اصلی می باشد.
۲٫جرایم علیه امنیت:از دیگر موانعی که قاضی را از تعیین کیفرهای جایگزین باز می دارد این است که جرایم ارتکابی از نوع جرایم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور باشد. (ماده ۷۰) این دسته از جرایم در قانون مجازات اسلامی کتاب تعزیرات و مجازات های بازدارنده مصوب ۱۳۷۵ از ماده ۴۹۸ تا ۵۱۲ ذکر شده است.
در آخر این مبحث باید گفت که براساس ماده ۷۲ این قانون، اگر شخصی مرتکب جرم عمدی شود که مجازات قانونی آن بیشتر از یک سال است، چنانچه موجبات تخفیف مجازات
جمعه 99/09/07
بخش پنجم: نظارت الکترونیکی
نظارت الکترونیکی به عنوان یک ضمانت اجرای جایگزین حبس اغلب همراه با حبس خانگی صورت می گیرد و به نظر می رسد که خود یک تدبیر مستقل محسوب نشود. نظارت الکترونیکی ممکن است به همراه تدابیر تعویق، تعلیق و حتی آزادی مشروط نیز اعمال شود.
در ایران تا قبل از سال ۱۳۹۲، نظارت الکترونیکی به عنوان جایگزین حبس سابقه نداشته است. اما قانونگذار ایران در قانون ۱۳۹۲، این شیوه را هم به دنبال تدابیری چون آزادی مشروط به عنوان یک تدبیر جایگـزین معرفـی کـرد و البته برخلاف آنچـه که در بالا گـفته شـد هیچ سـخنی از حبس
خانگی به میان نیاورد.
باتوجه به اینکه در آمریکا این روش به همراه حبس خانگی اعمال می شود، در این بخش مختصری به نحوه نظارت الکترونیکی و اعمال آن در حقوق ایران پرداخته و سپس در فصل سوم به همراه کیفر حبس خانگی به این گزینه در حقوق آمریکا پرداخته خواهد شد.
ماده ۶۲ قانون مجازات اسلامی بیان می کند: «در جرائم تعزیری از درجه پنج تا درجه هشت، دادگاه میتواند در صورت وجود شرایط مقرر در تعویق مراقبتی، محکوم به حبس را با رضایت وی در محدوده مکانی مشخص تحت نظارت سامانه(سیستم)های الکترونیکی قرار دهد.
تبصره- دادگاه در صورت لزوم میتواند محکوم را تابع تدابیر نظارتی یا دستورهای ذکر شده در تعویق مراقبتی قرار دهد.
بنابراین در ایران نظارت الکترونیکی نهاد مستقلی در کنار تعلیق مراقبتی و آزادی مشروط و موارد مشابه اینهاست.
همانطور که ماده تصریح دارد در صورت وجود شرایط زیر قاضی دو گزینه انتخابی دارد: یک آزادی مشروط و دو نظارت الکترونیکی.
به واقع، مرتکب به مجازات حبس محکوم شده است. قاضی باید در اساس وی را روانه زندان کند ولی در صورتی که شرایط مقرر در ماده ۴۰ به بعد وجود داشته باشد به جای روانه کردن محکوم به زندان می تواند از نظارت الکترونیکی مشروط به رضایت وی استفاده کند.
«مراقبت یا نظارت الکترونیکی که در علم پزشکی ریشه دارد برای نخستین بار مورد توجه روانشـناس آمـریکایی در سال ۱۹۶۰ قرار گرفت که با نصب مچ بند و پابند هایی به بیماران روانی، آن ها را از راه دور کنترل می کـرد. این روش به تدریج مورد توجـه جـرم شـناسان، کیفرشـناسان و
قانون گذاران قرار گرفت.» (نجفی ابرند آبادی، ۱۳۹۱، ۵۴۵)
بهره وران نظارت الکترونیکی ابزارهایی را در مچ دست یا گردنشان می بندند که علامت هایی را به اداره نظارت می فرسـتد. بدین ترتیب مجـرم فقط حق رفتن به سـر کار یا شرکت در برخی فعالیت های مشـخص را دارد و در بقیه اوقات در منزل زندانی شده و رفت و آمدش کاملا نظارت می شود.» (محدث، ۱۳۸۸، ۵۲)
یکی از عیب هایی که هنگام اعمال نظارت الکترونیکی ممکن است با آن برخورد شود، مشکلات فنی است که مسوولان در زمان اجرا با آن روبرو می شوند. برخی از انواع ساخت و سازهای ساختمانی می تواند علامت و دستگاه ها را قطع کند. دیگر اینکه تنها مجرمان دارای تلفن و افرادی که می توانند هزینه های استفاده از دستگاه های مورد نیاز را بپردازند قادرند از این برنامه استفاده کـنند. به علاوه قابلیت اطمـینان این دسـتگاه ها به یک موضـوع بحث برانگـیز تبدیل شـده است. هم چنین تجربه در کشورهایی که این کیفر را اجرا می کنند نشان داده است که برخی از مجرمان متوجه شده اند که چگونه دستگاه های کنترل را بدون شناسایی شدن، انتقال داده و جابجا کنند، برخی دیگر از مجرمان در محل ارتکاب جرم دستگیر شده اند با وجود اینکه دستگاه الکترونیکی مشخص کرده که وی در خانه است. (محدث، ۱۳۸۸، ۵۴)
قانون گذار ایران به وضع یک ماده و یک تبصره در این مورد بسنده کرده است. با توجه به اینکه این شیوه نیز یکی دیگر از ابداعات قانون جدید می باشد، نیاز است که به موجب قانون شفافیت بیشتری در این زمینه صورت گیرد به خصوص که قانونگذار ایجاد مقررات تکمیلی در این مورد را حتی به تصویب آیین نامه نیز موکول نکرده است. به عنوان مثال این معلوم نیست که محدوده مکانی مشخصی که محکوم باید تحت نظارت قرار گیرد بر چه اساسی معین می شود یا اینکه نحوه این نظارت باید چگـونه باشد و حـدود آن تا کجاسـت؟ اینها از جمله مـواردی است که باید در بازنگری های بعدی مورد توجه قانون گذار قرار گیرد و سپس از سوی مسوولین معرفی شود تا برای قضات دادگاه ها انگیزه ای ایجاد کند تا در موارد مناسب نسبت اعمال آن اقدام نمایند.
بخش ششم: میانجیگری
در این بخش، نهاد میانجیگری به عنوان یکی دیگر از تدابیری که در کشورهای مختلف برای کاهش محکومیت مجرمین به کیفر به ویژه حبس پیشنهاد شده است، پرداخته خواهد شد.
گفتار اول: مفهوم و تاریخچه میانجیگری
در فرهنگ معین میانجی، کسی که بین دو تن واسطه شود، شفیع، داور، حکم و مصلح معنا شده است. بنابراین میانجیگری نام روشی است که در آن شخصی بین دو طرف که باهم اختلاف یا خصومتی دارند واسطه شده تا به راه حلی که رضایت دو طرف را به همراه داشته باشد دست یابند.
روش میانجیگری به ویژه در آمریکا ناشی از الگوهای حل و فصل اختلافات در قبایل آفریقایی و رفع اختلافات به روش غیر قضایی در برخی از جوامع بومی ایالات متحده آمریکاست. (نجفی ابرندآبادی، ۱۳۹۰، ۱۹۲) البته بررسـی ها نشان می دهد که برنامه های سازش و میانجیگری قبل از آن که به شـکل امـروزی در سـطح اروپا و آمـریکای شـمالی رواج پیدا کند، در مشـرق زمین نیز به گونه ای سنتی و غیر رسمی در قالب سازش و داوری وجود داشته است. (کاویار، ۱۳۸۴)
مسأله حل و فصـل و رسـیدگی به اختلاف ها بیرون از دسـتگاه قضـایی (دادگاه)، در قالب طرح های سازش و میانجیگری، امروزه به یک مسأله مهم در سطح جهان تبدیل شده است و براین تفکر استوار است که برخورد و تقابلی که از رفتار مجرمانه ایجاد می شود، دو یا چند طرف را درگیر می کند که با پا درمیانی یک میانجی می توان آن اختلاف را رفع کرد. (کاویار، ۱۳۸۴)
به طور کلی یک مصالحه ی موفقیت آمیز بیرون از دادگاه پرهیز از رسیدگی قضایی دادگاه را موجب می شود و به همین جهت نهـاد سـازش و میانجیگـری را از بارزترین جلوه های تدابیر “قضـازدایی” انگاشته اند. در کشورهای غربی به ویژه آمریکا، نهاد میامجیگری تا اندازه ای از تفکرات مذهبی نیز تأثیر پذیرفته است و حتی چنین برنامه هایی مورد پشتیبانی کلیسا نیز واقع شده است زیرا این باور وجود دارد که خداوند خود ما را به ایجاد صلح در جهان توصیه می کند. (کاویار، ۱۳۸۴)
باید خاطر نشان کرد که صلح و سـازش و حل و فصل اختلافات، در اسلام و در قرآن به ویژه در آیه
۱ سوره انفال، بسیار سفارش شده است.
گفتار دوم: نحوه اجرای میانجیگری
میانجیگری که نوعی انحراف از فرایند کیفری برای حل و فصل اختلاف های ناشی از جرم است، ممکن است در هرمرحله، از لحظه ای که جرمی اتفاق می افتد تا قبل از اینکه متهم در محضر دادگاه حاضر شود، اعمال شود. با این وجود می توان آن را در سه مرحله از یک فرایند کیفری تصور کرد: مرحله نخست: میانجیگری و سازش در مرحله ی تعقیب کیفری است و در نظام هایی که تشکیلاتی به نام دادسرا دارند معمولا بر عهده ی دادسـتان و حتی بازپرس قرار دارد. مرحله ی دوم که به فرایند دادرسی مربوط است و در چهارچوب وظایف دادگاه تصور شدنی است و مرحله سوم که در مرحله اجرای حکم محکومیت است و باز هم در دنباله وظایف دادگاه قرار می گیرد. از این روش به عنوان بخشـی از مجازات نیز می توان اسـتفاده کرد. هـرچند چنین امـری به ندرت اتفاق می افتد. شرکت در این روش به رضایت هر دو طرف دعوای کیفری بستگی دارد. (نجفی ابرند آبادی و هاشم بیگی، ۱۳۹۰، ۱۹۲؛ کاویار، ۱۳۸۴)
در این شیوه شاکی و متهم در مکانی بی طرف و زمانی مناسب برای هردو، در حضور یک شخص ثالث بی طرف به عنوان میانجی با یکدیگر روبرو می شوند. وظیفه میانجی تشویق و کمک به طرفین اختلاف برای شنیدن گفته ها و ادعاهای یکدیگر و سپس رسیدن به تفاهم از طریق تبادل نظر و دست یابی به یک راه حل است. چنانچه میانجی از قبل دارای این اختیار باشد که در صورت عدم توافق راهکاری را ارائه دهد، می تواند آن را بر دو طرف تحمیل نماید که در این صورت میانجی عنوان داور می گیرد. (نجفی ابرندآبادی و هاشم بیگی، ۱۳۹۰، ۱۹۳-۱۹۲)
طبق آمارهای موجود بیش از ۳۱۳ انجمن و نهاد و سازمان، در آمریکا به عرضه خدمات میانجیگری می پردازند. (ماسوری، ۱۳۸۸، ۱۰) بیشتر مراکزی که به امر میانجیگری مشغول هستند، بیشتر سعی خود را متوجه حل و فصل اختلافاتی می کنند که دو طرف آنان با هم سابقه آشنایی دارند. مانند همسران، خویشاوندان، دوستان و… .چنانچه حل اختلاف میان افراد ناآشنا باشد، بیشتر مراکز تنها پذیرای پرونده هایی هستند که مربوط به جرایم کم اهمیت باشد. هرچند برخی هم آمادگی رسیدگی به جرایم مهم را دارند. (نجفی ابرند آبادی و هاشم بیگی، ۱۳۹۰، ۱۹۳)
میانجی ها یا افرادی عادی هستند و نمایندگانی از جامعه محلی یا متخصصینی از قبیل وکلا، روانشناسان و مددکاران اجتماعی. در برخی از طرح های میانجیگری حق انتخاب