دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
تحت تأثیر قرار دهد. بارداری دوران خاصی است که طی آن بدن دچارتغییرات زیادی میشود.

در طول حاملگی تغییرات اساسی درشکل ووزن بدن ایجاد میشود (باسکاگلیاواسکات ریس[۱]۲۰۰۳). بررسیها نشان میدهد زنان در این دوره نگرش منفی نسبت به بدن خود پیدا میکنندواین نگرش منفی محدود به دوران بارداری نبوده واین زنان در آینده در معرض خطراتی چون چاقی، کاهش اعتماد به نفس، افسردگی و…قرار دارند.
نگرانی در مورد پایدار ماندن تغییرات ظاهری نامطلوب در دوران بعداز زایمان شامل نگرانی درباره بزرگ ماندن شکم، باقی ماندن لکه هاوتیرگی پوست و کاهش زیبایی شکم ازمهمترین نگرانیهای زنان است (گروسی، نعمت الهی ورفسنجانی۱۳۹۲).
مطالعه نوروزی وهمکاران نشان دادزنان باردار نگرشهایی مبنی برپایدارماندن تغییرات بدن در دوره بعداز زایمان تجربه میکنند وبرای بازگشت به فرم بدنی قبل از بارداری تصمیم به تغییر در زندگی ورفتار خودمیگیرند، بخصوص برای کسب رضایت همسر. آنها از جمله نگرانیها را نگرانی درباره بزرگ ماندن شکم وکاهش زیبایی شکم ذکر کردندوازجمله تغییرات رفتاری، جهت کاهش تنش ناشی ازتغییرات بدن تصمیم برای رژیم گرفتن در دوران شیردهی، انجام ورزش، پوشیدن لباسهای تنگ، استفاده از لوازم آرایش، مراجعه به پزشک جهت درمان ذکر کردند (نوروزی۱۳۸۵).
در دوره بعد از زایمان بیشتر زنان مشکل اضافه وزن پیدا میکنند، همچنین ضعف بدنی وعضلانی بویژه در شکم ولگن خاصره از مشکلات شایع این دوره بشمار میرود (کائینی، نوروزی ووطنی۱۳۸۶).
عدم رضایت ازوزن وابعاد بدنی، احتمال رفتارهای مخاطره آمیزاز نظر سلامتی مانندرژیمهای غذایی نادرست ودر نتیجه دریافت ناکافی مواد مغذی را افزایش میدهد، یافتهها نشان میدهد بین تصویر ذهنی بدنی ودریافت مواد غذایی رابطه وجود دارد بطوری که میانگین مصرف همه گروههای غذایی در گروه با تصویر بدنی نامطلوب، کمترازگروه دیگراست (امیدواروهمکاران۱۳۸۱).
حاملگی ودوران بعداز زایمان زمانی است که تغییرات قابل ملاحظهای در وزن، رضایت ازشکل بدن وعادات خوردن دربسیاری از زنان رخ میدهد (نوروزی۱۳۸۵).
این تغییرات میتواند ناشی ازعوامل متعدد باشد، نوع زایمان ممکن است از طریق تأثیر بر تصویر بدن یکی از عوامل زمینهای یاتشدید کننده این تغییرات ورفتارهای زنان در دوران بعداززایمان باشد.
دلمشغولی ودغدغه ذهنی وروحی، تصویرنامطلوب ذهنی از بدن وعدم رضایت از وضعیت جسمانی، زنان را درگیرمشکلاتی میسازد تا تمام انرژی ووقتشان را به خود معطوف نموده از دستیابی وحتی توجه به مسا ئل وموضوعات حیاتیتر زندگی بازداشته شوند، همچنین این موضوع میتواند برمیزان اعتمادبه نفس زنان وسلامت روانی واجتماعی آنان بسیار مؤثر باشد (کیوان آرا، حقیقیان وکاوه زاده۱۳۹۱). لذا شناسایی عوامل مؤثر بر تن انگاره منفی زنان دراین دوره وگسترش عوامل ورفتارهایی که همراه با تصویر ذهنی مثبت در خلال حاملگی و بعداز زایمان برای محققان و عاملان بهداشتی حائزاهمیت است.
پنجشنبه 99/09/06
از حکیمیپرسیدند : تربیت از چه سالی آغاز میشود ؟ پاسخ داد : بیست سال قبل از تولد و اگر این مدت کافی نباشد باید برآن افزود.
آری ! واقع امر این است که فرایند تربیت به معنای اخص آن سالهای قبل از تولد فرزند آغاز میشود. هر کودکی که پای به عرصه وجود میگذارد و چشم به تماشای جهان هستی میگشاید، تبریک خالق کمال آفرین بدرقه راهش میشود. این کودک خود بالقوه پدر است و مادر. پس برنامههای جامع تربیتی او میبایست متضمن اندیشههای پدرپروری و مادرپروری نیز باشند، به دیگر سخن کودکان و نوجوانان امروز، پدران و مادران فردا میباشند. [۱]

یکی از صفات پسندیده که هماهنگ با سرشت با آدمیان است. راستگویی است.
هرانسانی بالقوه مایل است راست بگوید و همچنین سخنانی را که از دیگران میشنود راست تلقی کند. دروغ گفتن انحراف از صراط مستقیم و فطرت و خلقت است و بدون تردید مخالف وجدان اخلاقی بوده و در نظر کلیه ملل و اقوام جهان ودر تعالیم قاطبه پیامبران الهی عملی ناپسند و مزموم است. بدبختانه این مرض خطرناک از دوران کودکی بچههای کوچک به این ناخوشی خانمان برانداز دچار میشوند و به دروغگویی عادت میکنند و گاهی چنان به این خوی ناپسند انس میگیرند که از دروغ گفتن لذت برده و از اینکه دیگران را به گفتههای نادرست و غیر واقعی خود جذب کنند، مسرور میشوند، پدران و مادران و مربیان ارجمند باید بدانند که اگر از دوران کودکی جلوی این ناخوشی خطرناک گرفته نشود، ممکن است فرد تا پایان عمر به آن مبتلا باشد.
بدبختانه بعضی از خانوادهها این ناراحتی را کوچک و ناچیز تلقی کرده و اساساٌ در فکر پیشگیری یا درمان آن نیستند. اگر فرزند آنها شب تب کرده یا عطسه بی موقعی بکند سخت ناراحت میشوند و فوراٌ برای درمان او اقدام میکنند ولی از دروغ گفتن فرزند خویش تأثری ندارند. خانوادههای دیگری هستند که کم و بیش به اهمیت و خطر دروغگویی واقف اند و از اینکه فرزندشان دروغ میگوید ناراحت میشوند ولی راه جلوگیری و درمان آن را نمیدانند. [۲]

بسیار طبیعی است که کودک ۲ ساله، درک صحیحی از اهمیت راستی و و درستی نداشته باشد. لکن همین کودک تا سن ۱۰ سالگی باید تفاوت بین راستی و درستی را درک کند.
برای کودک ۵ یا ۶ ساله طبیعی است که در افکار رویارویی و تخیلی غوطه ور شود و داستانهای بلند و طولانی تعریف کند. اما در واقع قصد فریب کسی را ندارد. بنابراین هیچ جای سرزنش و یا تنبیه وجود نخواهد داشت. والدین زمانی که آگاهانه در مورد مطلبی اغراق آمیز حرف می زنند، دروغ هم میگویند با این هدف که مستمعین را تحت تأثیر قرار دهند البته بدون اینکه قصد فریب آنان را دانسته باشند اما احتمالاٌ اغراقهای آنان را سخاوتمندانه تفسیر و تعبیر نمیکند.
الگوهای ارائه شده توسط والدین بسیار اهمیت دارد. اگر آنها برای فریب دادن دروغ بگویند ( برای مثال هنگامیکه مادر از دیگران می خواهد تا در پاسخ کسی که برای ملاقاتش مراجعه کرده بگویند در منزل نیست ) غیر منطقی است از کودک انتظار راستگویی و درستکاری داشته باشیم، دروغ ممکن است درارتباط با نا امنی باشد. مثلاٌبرای مسائلی چون تمایل به جلب توجه و تحسین دیگران. کسب اعتبار و پرستیژ به دست آوردن تعدادی دوست و یا فرار او از وضعیتی نامطلوب هنگامیکه کودکی برای به زحمت انداختن دوستش دروغ میگوید، ضروری است کوشش به عمل آید تا دلیل این رفتار را کشف گردد. [۳]
بسیاری از کودکان مخصوصاٌ در سنین معینی مطالبی میگویند که از نظر ما خلاف حقیقت و یا دروغ می آیند و بی شک چنین امری ما را خشمگین میسازند. آنچنان که گاهی وادار میشویم آنها را تنبیه کنیم و یا در موارد دیگری گفته های طفل اگر چه راست و درست باشد مورد توجه ما قرار گیرند.
میدانیم که دروغ برای کودک نیز زیان بخش است، اگر بدان عادت کند تدریجاٌ شخصیت او متزلزل شده و اعتبار خود را از دست خواهد داد. او نیازمند این امر است که جلب اعتماد اولیاء و مربیان خود را بنماید تا بتواند رشد کند. به هنگامیکه بزرگترها چنین اعتمادی بدو نداشته باشند او رشد نخواهند کرد. بعدها اگر مواقعی دردی او را رنج دهد و بخواهد آن را علنی نماید، بدان موفق نخواهد شد.
کودک درغگو کم کم اظهار نظر صریح خود را از دست خواهد داد، بخصوص که در باره حرفهای خود ایمان نخواهد داشت و آن قاطعیت و صراحتی که برای ادامه کار و زندگی او لازم است از میان خواهد رفت.
دروغگویی نوعی ناسازگاری و نابهنجاری است و باید اصلاح شود. در طریق اصلاح و بازسازی کودک گام اول شناخت علل است. باید دید کودک چرا دروغ میگوید [۴]
آیا تا به حال درزندگی به کسی دروغ گفته اید ؟ چرا ؟ به چه خاطر ؟ بعد از دروغ گفتن چه احساسی به شما دست داده است ؟ آیا میدانید ریشه دروغگویی در چیست ؟ آیا میدانید چرا شما و دیگران گاهی از اوقات مبادرت به دروغ گفتن میکنند ؟
برای دست یابی به جواب این سئوالات شاید خواندن و مطالعه این تحقیق و مقاله کمکی به شما باشد.
دروغگویی مخصوص طبقه خاصی نیست و به جنس خاصی نیز محدود نمیشود، بزرگ و کوچک ممکن است دروغ بگویند و گاهی از اوقات از دروغگویی خود نیز لذت ببرند. دروغگویی بیماری خانمان برانداز است که ایگر به فکر مداوایش نیفتیم هم فرد بیمار را به نیستی میکشاند و هم اطرافیان فرد مبتلا به نابودی سوق میدهد. دروغگویی گناهی بزرگ است و در بیشتر مواقع این گناه ریشه بسیاری از گناهان دیگر نیز خواهد بود.
دروغگو دست به انجام هر کاری می زند و در مقابل با پستی و وقاحت انجام اعمال خود را تکذیب میکند. دروغگویی دژی است که دروغگو آن را پناه خود میداند. کسی که در زندگی خود به دروغگویی عادت کرده باشد، هیچ گاه از انجام هیچ عملی خود را معاف نمیداند و با بی پروائی مبادرت به انجام کارهای زشت و ناپسند میکند، زیرا با دروغگویی میتواند خود را از عواقب انجام کارهای زشت مصون نگه دارد.
یکی از بزرگترین وظایف پدران و مادران و مربیان جامعه در تربیت نونهالان، پرورش خصلت راستگویی است. راستگویی نجات از هر نوع گمراهی و ضلالت است.
برای جلوگیری از دروغگویی باید ابتدا علت اقدام به آن را جستجو کرد. علت را شناخت و بعد سعی در برطرف کردن علت داشت.
علت دروغگویی را میتوان در این گروه علل جستجو کرد : ترس، ضعف، عجز، احساس حقارت و. .. کسی که قادر به پرداخت بدهی خود نیست در خانه بست مینشیند و به فرزندش میگوید به طلبکار بگوید که پدر در خانه نیست. کارمندی که بدون علت ترک خدمت کرده از ترس بازخواست مقامات مافوق به دروغ گرفتاریهای واهی را مطرح میکنند. کودکی که از کتک خوردن میترسد، شکستن شیشه پنجره را به گردن دیگری می اندازد، اگر بخواهیم ریشه تمام دروغهای یاد شده را پیدا کنیم به یک سر منشأ میرسیم و آن ترس و عقده حقارت و تربیت نادرست است. افرادی که بیشتر دروغ میگویند بیشتر در خود احساس ضعف و حقارت میکنند. اگر بخواهیم جامعهای سالم و افرادی راستگو داشته باشیم باید صفت نیکوی راستگویی را از کودکی به فرزندان بیاموزیم [۵].
الگوهای معینی که برای برقراری ارتباط با کودکان بکار میرود تقریباٌ همیشه متناقض هستند. یعنی بر عکس هدف و منظور ما نتیجه میدهند، این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف دراز مدتمان یاری نمیکنند، بلکه غالباٌ خرابکاری هم در خانه به وجود می آورند. الگوهای متناقض در تربیت کودک شامل این موارد میشود. تهدیدها، رشوه ها، وعدههای نیش دار و طعنه آمیز، موعظه و سخنرانی در باره دروغگویی دزدی و آموزش ادب، بی ادبی و بی احترامی. [۶]
وقتی کودکان دروغ میگویند والدین از ظلم برافروخته میشوند، بخصوص وقتی که دروغ آشکار است ودروغگویی تجربه. شنیدن پافشاری کودکی در این که به رنگ است نزده است یا شکلات را نخورده است وقتی که صورت و پیراهنش خلاف این را میرساند، بسیار خشم آور است گاهی اوقات کودکان بدین خاطر دروغ میگویند که اجازه ندادند حقیقت را بر زبان آورند. وقتی کودک به مادرش میگوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقت گویی تنبیه کند. اگر همین کودک در آن لحظه برگردد و آشکارا به دروغ اظهار کند که حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش بدهد و او را محکم در آغوش بگیرد و ببوسد، خب، شما فکر میکنید این کودک چه نتیجهای از این تجربه خواهد گرفت که آدم را به خاطر حقیقتگویی کتک می زنند و به خاطر دروغگویی پاداش میدهند و نیز اینکه مادرش دروغگویی رادوست دارد. [۷]
ما اگر بخواهیم راستگویی و صداقت را به کودک یاد بدهیم پس باید برای گوش کردن به حقایق تلخ به همان اندازه حقایق دلپسند زمینه داشته باشیم.
اگر قرار است کودک راستگو و صادق بار بیاید پس نباید او را تشویق و تحریک کرد که در باره احساساتش دروغ بگوید. حال این احساسات چه مثبت باشد چه منفی و چه دمدمی مزاج، کودک از واکنشهایی که ما در برابر احساسات بیان شده او نشان میدهیم، یاد میگیرد که آیا صداقت و راستگویی بهترین حقیقت است یا نه ؟
وقتی کودکان به خاطر گفتن حقیقت تنبیه میشوند، برای دفاع از خودشان دروغ میگویند. همچنین دروغ میگویند تا آنچه را که در واقعیت فاقد آن هستند، در خیال به دست آورند. [۸]
دروغها بیان کننده حقایق مربوط به امیدها و دلهرهها هستند. دروغها آشکار کننده آن چیزی هستند که فردی انجام خواهد دهد یا باشد. برای شنونده خوب میفهمد، دروغها آنچه را که دروغگو سعی در پنهان کردنش دارد، آشکار میکنند. واکنش کامل و پخته نسبت به یک دروغ بیشتر بایستی درک مفهوم آن دروغ را منعکس سازد، نه افکار مفهوم آن یا محکومیت آن.
فرد دروغگو را ما از طریق اطلاعاتی که از دروغها کسب میکنیم میتوانیم به کودک کمک کنیم تا واقعیتها را از افکار پوچ و خیالی تشخیص دهند [۹].
برخورد با دروغگویی و عدم صداقت کودک
خط مشی مادر برابر دروغگویی مشخص است. ازیک طرف نباید بازپرس بازی در بیاوریم و کودک را هی سئوال پیچ کنیم و موضوع را بزرگ جلوه دهیم و از طرفی دیگر باید حتماٌ و بدون تردید رک پوست کنده حرف بزنیم. وقتی پی میبریم که از زمان برگشت کتابی که کودک از کتابخانه گرفته بود گذشته و کودک هنوز کتاب را به کتابخانه پس نداده، ما نباید بپرسیم که کتاب را برگرداندهای به کتابخانه ؟ مطمئنی ؟ پس چی شد. که کتاب هنوز این جا مانده ؟ بلکه به جای آن چنین خاطر نشان میکنیم « مثل اینکه از زمان برگشت این کتاب به کتابخانه گذشته » [۱۰].
[۱] – مجله پیوند ۱۹۷، ص ۵ و ۷٫
[۲] – رشد معلم ص ۵۳٫
[۳] – رونالدس – ایلندگورث – کودک و مدرسه – لشکر. نوابی نژاد، ص ۱۰۱ و ۱۰۲٫
[۴] – دکتر قائمی، علی، تربیت و بازسازی کودکان ص ۱۹۷٫
[۵] – ریاحی، غلامحسین، روانشناسی در خدمت اولیاء و مربیان، ص ۱۱۷ و ۱۱۸٫
پنجشنبه 99/09/06
هر گاه کودکی درموقعیتی نامطمئن و نا امن قرارگیرد و احساس خطر یا حقارت کند به گفتاردروغ متوسل میشود. دروغگو به گفته هایش ایمان ندارد و به طور قاطع و صریح حرف نمی زند، به تدریج اعتماد خود به دیگران را از دست میدهد و نسبت به اطرافیان بدبین میشود. دروغگو فراموشکار است و پس از مدتی بدنام و بی اعتبار میشود. دروغگویی باعث تغییرات جسمینظیر افزایش ضربان قلب، تغییر حالت چشم، رنگ پریدگی، برافروختگی، بیقراری، و ناآرامی و خشک شدن دهان و گاهی لکنت و پراکنده گویی میشود. [۱]
علل دروغگویی
الف ) عوامل اجتماعی :
۱ـ جلب توجه و تحسین :
گاهی در میان جمعی از میهمانان معمولاٌ کودک فراموش میشود – همه سرگرم کار و تلاش صحبت یا بازی هستند. به خود و بحثهای خویش سرگرم میشوند، بدون اینکه حساب کنند دل کوچکی هم در کنارشان میتپد. و انتظار شرکت در بحث و مذاکره را دارد. کودک برای اینکه جلب نظر کند و به گونهای خود را وارد صحنه نماید به دروغ متوسل میشود. آنهم دروغی بزرگ و اغراق آمیز. یکباره خبر تلخی را میدهد، سخنی میگوید که همه با نظر اعجاب بدو بنگرند و حرف و کار خود را رها کنند.

۲ـ بدآموزی :
کودک دروغ بلد نیست آن را از کسی آموخته است و پیداست بیش از هر کس از والدین و معاشران کودک هستند که به او دروغ آموخته اند آنها زمینه آن را در کودک فراهم کرده و به آن وا داشته اند. فی المثل طفل را در میان جمع به رودربایستی قرار داده و از او خواسته اند اقرار کند برادر کوچکش را دوست دارد. در حالیکه او از برادرش که سهم محبت او را از والدین دزدیده متنفر است. زمانی پدر و مادر در حضور جمعی ازمسألهای سخن میگوید که طفل بعیان میداند که دروغ است. بدیهی است که هر گونه اظهار نظر بر خلاف حقیقت نوعی بدآموزی و درس بدی برای او خواهد بود. او میفهمد که درمواردی هم میتوان خلاف حقیقت را گفت. [۲]
۳ـ احساس کمبودها :
کودک برای جبران احساس کمبودی که دارد متوسل به دروغگویی میشود. [۳]
کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود میکنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینههای گوناگون نظیر شغل والدین و محل سکونت وضع تغذیه و سفر. …، دروغگویی متوسل شوند و درون آشفته و نگران خود را بدان وسیله به طور موقت تسکین دهند [۴]
۴ـ احساس حقارت :
بر تمامیکسانیکه در محیط زندگی کودک بوده و با او در تماس هستند توصیه میشود که به شخصیت کودک احترام بگذارند و زیرا کودکانی که موردتوجه نیستند، یا به آنها احترام گذاشته نمیشود، یا مورد تمسخر و استهزاء قرار میگیرند یا آنها را مورد سرزنش و ملامت قرار میدهند، احساس حقارت کرد. و برای رهائی از این حالت به دروغگویی خواهند پرداخت تا خود را بهتر از آنچه هستند نشان دهند. [۵]
۵ـ لاف زنی و گزافه گویی :
انگیزههای دیگری نیز هستند که میتوانند فرزند شما را وادار به دروغ گفتن کنند مثلاٌ لاف پردلی و شجاعتهایی که نکرده خواهد زد. گاهی حتی لاف از بزهکاریهایی که مرتکب نشده خواهد زد تا به نوعی تظاهر به خشونت طبع و قساوت قلب کرده باشد. بدیهی است که هیچ یک از این گزافهها و لافها را نباید تشویق کرد و خوب است بچه بفهمد که لاف زدنها در شما بی اثر است. و چنین بچهای به حق یا ناحق خود را نسبت به محیط مفروض احساس پستی و زیردستی میکند. مثلاٌ چیزی را خودش اختراع میکند تا او هم برای خو شنوندگانی داشته باشدو موردتقدیر و تقرب واقع شود [۶]

۶ـ تأثیر نفوذهای بد :
فرزند شما در دبستان یا دبیرستان در کلاسی است که بعضی از رفیقانش روش خشونت آمیز دارند، پول فروانی هم در جیبشان هست، لاف از دزدی می زنند و پلیس را مسخره میکنند و گاهی هم به راستی دست به دزدی می زنند. حال فرزند شما که خوب تربیت شده به زودی متمایل به تقلید از آنها نخواهد شد و شاید جرأت نکند در باره اندرزهای بدی
پنجشنبه 99/09/06
عامل عمده دیگری که مشوق دروغگویی کودک است، بی تفاوتی محیط زندگی کودک نسبت به دروغگویی و راستگویی است.
اگر افرادی که در محیط زندگی کودک زندگی میکنند. نسبت به این مسأله بی توجه باشند و برای دروغگویی و راستگویی کودک هیچ نوع عکس العمل مناسب نشان ندهند. کودک فرق بین این دو نوع گفتار را درک نخواهد کرد. و درهرزمان با توسل به دروغگویی خود را از عواقب انجام اعمال آن نجات خواهد داد [۱]

۸ـ میل به جلب اعتبار و کسب امتیازات ثانوی :
برخی از دانشآموزان برای مطرح کردن خویش به دروغگوییهای شگفت آوری متوسل میشوند. یکی از معلمان در گزارش خود اظهار داشته بود. شاگر دخترش با بیان اینکه وی با مواد شیمیایی کار میکند و هم اکنون در حال ساختن تی. ان. تی. است همه همکلاسیهای خود را ترسانده بود. و یا یک دختر پرورشگاهی هم که پدر و مادرش مشخص نبوده اند. در مجامع مختلف میگفت، پدر و مادر او در موشک باران تهران کشته شدهاند و مدام به بهشت زهرا میرفت تا با گریه بر سر قبر آنها خود را سبک کند.
و در کودکان بزرگتر و نوجوانان دروغگویی و قسم خوردن زیاده از حد برای اثبات راست بودن بیانات خود به علل متفاوتی ظاهر میشود.
۹- آرزوو رؤیا :
تا کی طفل آرزوی داشتن چیزی را در دل میپروراند. از شدت میل و علاقه در وصول به آن خود را دست یافته بدان و در آن عالم گمان مییابد. این امر در روزهای اول و در لحظات اول برای طفل مشخص است که صورت واقعی ندارد ولی بعدها شدت آرزوها و تلقین او را وا میدارند که مسائل خود را واقعی تلقی کنند و آن را بیان دارند، همان امری که ما دروغش میپنداریم. بعضی مواقع یک آرزوی برآورده نشده او را به دروغ گفتن وا میدارد.
پنجشنبه 99/09/06
۱- آموزشهای نادرست خانواده
کودکی تا حد بسیاری در رفتارهای خود از والدین و افراد خانواده تقلید میکند در خانوادهای که پدر و مادر و دیگر اعضای آن همواره به یکدیگر دروغ میگویند. نمیتوان انتظار داشت کودکی راستگو تربیت شود.
رفتارهای والدین در خانه و نحوه گفتگوی آنان با یکدیگر، کودک را به دروغگویی وا میدارد. برای نمونه، تصور کنید تلفن زنگ می زند و کسی با پدر کار دارد، پدر از قبل به فرزندش سفارش کرده است که اگر کسی با او کار داشت بگوید که در منزل حضور ندارد. این قبیل رفتارها که بارها در بعضی خانوادهها مشاهده میشود یکی از رایج ترین روش های آموزشی عملی دروغگویی در کودکان است. [۱]

اگر پدر و مادر و. . و حتی معلمیکه با کودک در تماس است دروغگو باشند، اولین درس دروغگویی را کودک از این افراد یاد خواهد گرفت [۲].
ما روزانه دروغهای کوچک بسیاری میگوئیم که بچه هایمان نیز کم و بیش مستقیماٌ در آن شرکت دارند و غالباٌ خیلی بیشتر از آنچه ما گمان میکنیم میفهمند.

دیگر چه بگوئیم از والدینی که در این کار فرزندانشان را شریک جرم خود میکنند. مثلاٌ مادر به فرزند خود میگوید : در این باره به پدرت حرفی نزنیها ! یا بالعکس از طرف دیگر اتفاق می افتد که در مورد خود فرزندمان دروغ میگویم برای آگاه نشدن او از موضوعی که ما را نگران میدارد. یا به طور ساده برای اینکه از مطالبه چیزی که نمیتوانیم به او بدهیم، منصرف شود.
وقتی بچه ساعت به ساعت از ما شکلات می خواهد. به نظرمان ساده می آید بگوئیم دیگر نیست تا اینکه به او بفهمانیم که اگر زیاد بخورد ناخوش خواهد شد. در حقیقت بچه کوچک نمیتواند بفهمد چگونه ممکن است چیزی که او دوست دارد ناخوشش کند. آیا شما خیال میکنید که او اینرا خیلی بهتر باور خواهد کرد که والدین توانگرش نتوانند وقتی او شکلات می خواهد برایش فراهم آورد. اصل کار اینست که بچه شما اعتماد داشته باشد اگر شما هرگز او را فریب نداده باشید و به او بگوئید شکلات برایش خوب نیست ولو اینکه نتواند علت خوب نبودن آنرا بفهمد گفته شما را باور خواهد کرد. [۳]
یکی از مهمترین عوامل پرورش فطرت راستگویی در کودکان، محیط خانواده است جاییکه پدران و مادران راستگو هستند و پیرامون دروغ و خلاف حقیقت نمیگردند. طبعاٌ طفل به راه درستی میرود و راستگو بار می آید. و به آسانی میتواند موانعی را که به فراوانی در سرراهش پیدا میشوند، برطرف کند. برعکس، جایی که پدران و مادران خود دروغ میگویند و به این خوی ناپسند معتاد هستند، قطعاٌطفل با خلق ناپسند دروغگویی رشد میکند. در چنین خانوادهای ایجاد شرایط روانی برای جلوگیری از دروغگویی بی اثر است. محیط زندگی مهمترین و بزرگترین عمل سازنده شخصیت کودک است و با هیچ یک از عوامل روانی قابل مقایسه نیست. طفل بدون توجه و اراده و با محیطی که در آن زندگی میکند، منطبق میشود و آنچه میبیند و میشنود در فکر او نقش میبندد بنابراین اولین مدرسه تربیت فرزند محیط خانواده است.
رفتار و گفتار پدران و مادران و طرز زندگی آنان مشخص کننده نیک و بد خانواده و میزان پاکی و ناپاکی آن محیط است.
وقتی یک مرد یا یک زن بدون عنوان پدری یا مادری دروغ میگوید، مرتکب یک گناه کبیره شده و استحقاق کیفر دارد، ولی وقتی یک مرد یا زن پدر و مادر باشند و در محیط خانواده به عنوان رئیس و سرپرست در مقابل گوشهای حساس و چشمهای کنجکاو و فرزندان خود دروغ بگویند، نمیتوان گفت تنها مرتکب گناه شده و دروغ گفته اند. اینجا علاوه بر گناه مرتکب گناه دیگری نیز شدهاند و آن گناه پرورش دروغگو است، که قطعاٌ به مراتب بزرگتر است. زیرا دروغ گفتن پدر و مادر از طرفی ارتکاب گناه و از طرف دیگر به صورت غیر مستقیم تشویق کودک به دروغ گفتن است.
دروغگویی پدر و مادر آلودگی خود و آلوده کردن فرزندان خویش است. پدر و مادری که در خانه دروغ میگویند و با عمل زشت و نادرست خویش محیطی فاسد و مسموم به وجود می آورند و فرزندان خود را از صراط مستقیم فطرت منحرف میکنند. به خود و همچنین به خدا و مردم خیانت کرده اند، فرزندان امانت الهی هستند، درس دروغگویی به آنان دادن خیانت به اجتماع است. [۴]
بعضی مواقع بچهها دروغ گفتن را از پدر و مادر یاد میگیرند. دروغهای کوچکی که والدین متوجه اثر آن روی بچه نمیشوند، مانند وقتی که پای تلفن از گفتن حقیقت به دوستی طفره میروند « بگو کار دارد » « خانه نیست ». آن وقت بچه خودش فکر میکند چرا دروغ گفتن بد است ؟ اگر بد بود که مامانم دروغ نمیگفت. برای بچه مشکل است که مفهوم دروغ مصلحت آمیز را بفهمد. در واقع میشود همیشه واقعیت را گفت. باید با این حال بچه را نباید با دروغ بزرگ کرد. ما باید سعی کنیم خودمان بهترین نمونه برای بچه هایمان باشیم. باید در جواب بچهها تا آنجا که ممکن است حقیقت را بگوییم، حتی اگر مجبور باشیم توضیح بدهیم و این کار وقت زیادی هم نگیرد. [۵]
۲-بی اعتمادی طفل نسبت به. ..
گاهی پیش می آید که بچه دروغ میگوید بدون اینکه در آن سودی داشته باشد. اما فقط به خاطر اینکه شما نخواسته بودید، وقتی او حرف راستی زده باورش کنید.
فراموش نکنید که یک بچه ممکن است امیالی غیر از امیال شما داشته باشد و بتواند دلائلی بر صحت کار خود نشان دهد که بنظر شما دور از حقیقت بیاید، اگر او را در گفتارش دروغگو بدانید و نسبت به او عدم اعتماد نا موجه نشان دهید او را مجبور کرده اید که عملاٌ دروغ بگوید به جای آنکه آنچه را حس میکند وبه نظرش راست می آید به شما بگوید، سعی خواهد کرد چیزی بگوید که مورد قبول شما باشد شاید بهتر باشد که فرضاٌ از یک دروغ صرف نظر کنید تا اینکه به خطا بچهای را متهم به دروغ نمائید. زیرا اگر بچه به دروغگویی عادت کرد طولی نخواهد کشید که شما از آن خبردار خواهید شد. چون تنها یک اتهام ناروا کافی است که بطور هولناکی پایه اعتماد بچه را نسبت به شما و هم به خودش متزلزل کند.
کودکی که رازی را با مادرش در میان گذاشته و از او خواسته است آن را از نظر پدر مکتوم دارد ولی مادر مسئله او را نظر به مصالحی به پدر گفته و پدر هم ناشیانه به رخش کشیده است طبعاٌ اعتماد کودک را از خود سلب کرده است. او از این پس خود را ناگزیر میبیند که حقیقت را بگوید و به دروغ متوسل شود.
۳ـ ترس
ترس نیز از دیگر عواملی است که موجب دروغگویی میشود. اگر کودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل میشود. برای نمونه، کودک براثر تجربه یاد میگیرد که برای نجات از تنبیه به هر نحوی شده باید اثبات کند که کار خطایی انجام نداده است وگرنه کتک خواهد خورد از این رو باید اذعان کرد که سخت گیریهای افراطی و برخوردهای خشن والدین و مربیان با کودکان از علائم دروغگویی کودکان محسوب میشود.
یکی دیگر از علل دروغگویی اطفال ترس از مجازات است. مثلاٌ موقعی که به کودک بگویند « شیشه اتاق را تو شکستهای ؟ » اگر بچه خود را در مقابل تنبیه طاقت فرسای والدین ناتوان میبیند برای حفظ خود چارهای ندارد جز آنکه به دروغ پناه ببرد. درمان این قبیل دروغگوئیها ملایمت و مهربانی اولیای اطفال در تربیت فرزندان است.
درمیان خانوادههایی که به هر بهانهای ناچیز، کودک را به باد کتک میگیرند، کودکان دروغگوی بیشتری میتوان پیدا کرد. در بسیاری از موارد دروغ گفتن از ترس است. بچهای که نمره حسابش خراب شده از ترس گفتن واقعیت به دروغ متوسل میشود دراین گونه مواقع اغلب بچهها حق دارند، مثلاٌ اگر پدر و مادر تهدید کرده باشد که وای به حالت اگر امتحانات را خراب بکنی، بچه دیگر جرأت نمیکند راستش را بگوید یا بچه تجربه بدی از این موضوع دارد و میداند اگر راستش را بگوید چه جنجالی براه می افتد و ترجیح میدهد یا سکوت کند یا دروغ بگوید [۶]
باید توجه داشت که دروغگویی طفل بدون علت نیست و ریشه آن را احتمالاٌ در خانه میتوان یافت با این حال، این کودک بیچاره است که در نقش معلول، تنبیهات را دریافت میکند. [۷]
۴ـ آزمایش والدین
گاهی کودکان سنین هفت تا هشت ساله که از زشتی دروغ آگاهی دارند، برای اینکه اهمیت قبح این کار را آزمایش کنند، دروغ میگویند و این والدین و اطرافیان هستند که گفته دروغ آنان را چه پاسخ داده یا نسبت به آن چه نحوی واکنش نشان دهند و بدیهی است هر نوع اقدام پرخاشگرانه و تندی، نتیجه نامطلوب خواهد داشت [۸].
گاهی دروغگویی کودکان برای آزمایش والدین یا مربیان است او می خواهد ببیند که آنها در برابر چنان وضع مقرر چه عکس العملی نشان خواهند داد.
۵ـ کمبود محبت
کمبود محبت، خصوصاٌ کمبود محبت مادر تأثیر بسزایی دراین کار دارد. جان بولبی مینویسد : وقتی روابط کودک با مادرش در سالهای نخستین زندگی، رنگ خشونت و ناسازگاری به خود میگیرد، زمینهای در روانش به وجود میآورد که بعداٌ او را به دزدی و تمرد و خودبینی و. .. سوق میدهد.
در سالهای جنگ جهانی یکی از روانشناسان در اردوگاه اطفال پناهنده در کشور سوئیس بود به مطالعه دروضع روانی آنها پرداخت و به خوبی مشاهده کرد که چگونه جدا ماندن از توجه به عواطف پدر و مادر در آنها تمایل به نابسامانیها روانی پدید میآورد [۹].
۶ـ تهدید کودک به انجام عملی که اجرا شدنی نیست.
تهدید کودک به انجام عملی که اجرا شدنی نیست عامل دیگری در تشویق کودک به دروغ گفتن است. باری نمونه هر گاه والدین، کودک راتهدید کنند که اگر در دیکته نمره بیست نگیرد او را خواهد کشت. این تهدید موجب می وشد که کودک درصد دروغگویی و صحنهسازی برآید و به دروغ گفتن عادت کند. در این میان کودک در مییابد که والدین عملاٌ به او دروغ میگویند زیرا آنان کودکشان را نمیکشند. همچنین کودکان اعتماد خود را نسبت به حرفهای والدین و معلمان از دست میدهند و برای آنان ارزش و اعتمادی قائل نمیشوند.
۷ـ انتظار و توقع بیش از حد از کودکان
یکی از علل دروغگویی فرزندان، تحمیل تکالیف سنگین به آنها و داشتن توقع بیش از طاقت آنان است. سخت گیریهای مربیان اطفال و توقعات نادرستی که فوق طاقت کودکان است آنانرا به دروغگویی میکشند و این خلق ناپسند را در وجود آنان بیدار میکند.
ج ) درمان دروغگویی :
۱- تعدیل انتظارات :
پذیرش کودک به همان گونه که هست باید آنچه را که کودک در قوه و قدرت داشته و به انجام رسانده قبول داشت و بیش از توان از او انتظار نداشت و انجام کارهای که از کودک انتظار داریم در حد توان او باشد. [۱۰]
۲- نشان دادن ارزش راست گفتن :
در وهله اول کودک باید دریابد که دروغگویی کار نادرست و ناپسند و راستگویی عملی با ارزش و پسندیده است. کودک ارزش راست گفتن را در عمل تجربه کند، والدین و مربیان