دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
مدرسه باشد. در مراحل بعدی زندگی، این کنش متقابل با همکاران، سرپرستان، دوستان و افراد دیگری برقرار میشود که شخص ملاقات میکند(رندی ومیشل[۲]،۲۰۰۸: ۲).
اگرچه تعاریف زیادی برای مهارتهای اجتماعی ارائه شده، اغلب صاحبنظران عقیده دارند که مهارتهای اجتماعی هفت ویژگی دارند:
بنابراین، مهارتهای اجتماعی رفتارهایی هستند که آموخته میشوند و بر روابط با همسالان و بزرگسالان تأثیر میگذارند. معمولاً مهارتهای اجتماعی را به عنوان صفات شخصیتی عمومی در نظر نمیگیرند و آن ها را رفتارهای خاص موقعیتی و مجزایی میدانند که سن، جنس، وضعیت اجتماعی و تعامل با دیگران، بر آن ها تأثیر میگذارند(سلیمانی،۱۳۹۰: ۳۵).
آموزش مهارتهای اجتماعی چهار هدف اولیه دارد:
هنگام برنامهریزی یک برنامه آموزش مهارت اجتماعی، مسائل متعددی وجود دارند که باید مورد ملاحظه قرار گیرند. مهمترین مسأله شاید موقعیت رشدی کودک باشد که همواره در حال تغییر است. رفتارهایی که برای سن خاصی مناسب هستند، ممکن است برای سن دیگر زود یا دیر باشند. این موضوع نیز در مورد روشهای درمانی مصداق دارد. ما همواره باید این ملاحظات رشدی را به هنگام طراحی راهبردهای مداخلهگرانه و ارزیابی آن ها در نظر بگیریم (متسون و اولندیک، ۱۳۸۴).
مهارت اجتماعی مجموعه رفتارهای آموخته شده ای است که فرد را قادر می سازد با دیگران رابطه اثربخش داشته و از واکنش های نامعقول اجتماعی خودداری کند. همکاری، مشارکت با دیگران، کمک کردن، آغاز گر رابطه بودن، تقاضای کمک کردن، تعریف و تمجید از دیگران و قدردانی کردن، مثالهایی از این نوع رفتار است. یادگیری رفتارهای فوق و ایجاد رابطه اثربخش با دیگران یکی از مهمترین دستاوردهای دوران کودکی است. متاسفانه همه کودکان موفق به فراگیری این مهارت ها نمی شوند. به همین دلیل، اغلب این کودکان با عکس العمل های منفی از سوی بزرگسالان و کودکان دیگر رو به رو می شوند.
کودکانی که مهارت اجتماعی کافی کسب کرده اند در ایجاد رابطه با همسالان و یادگیری در محیط آموزشی موفق تر از کودکانی هستند که فاقد این مهارت هستند. پژوهش های طولی موید تاثیر منفی نقص مهارت اجتماعی بر سلامت روانی کودک است. مهارت اجتماعی به کودک کمک می کند تا با دیگران رابطه اثربخش داشته باشد. اغلب کودکان در ارتباط با اطرافیان(والدین، خواهران، برادران و همسالان) این مهارت را بدون تلاش فرا می گیرند(پاولس و الیوت، ۲۰۰۱). به همین دلیل اغلب این کودکان با عکس العمل های منفی از سوی بزرگسالان و کودکان دیگر رو به رو می شوند.
اسلبی و گوارا(۲۰۰۳) مهارت اجتماعی را مترادف با سازگاری اجتماعی می دانند. از نظر آنها مهارت اجتماعی عبارت است از توانایی ارتباط متقابل با دیگران در زمینه خاص اجتماعی، به طوری که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد.
استرایر(۲۰۰۴) مهارت اجتماعی را همانند سازگاری متقابل کودک با محیط اجتماعی و در رابطه با همسالان می داند. در این مدل، سازگاری به توانایی و ظرفیت کودک در پیش بینی کردن، جذب نمودن و عکس العمل نشان دادن به نشانه های موجود یک بافت اجتماعی دارد. این نشانه ها شامل حالات عاطفی یا رفتار همسالان می باشد. در این فرایند رشد عاطفی و اجتماعی کودک دخالت دارد، توانایی کودک یا نوجوان در انتخاب رفتار مناسب و ارزشیابی در مورد روابط اجتماعی و ساختار گروه، میزان مهارت و قابلیت اجتماعی را مشخص می سازد.
مفاهیم، موضوعات و مهارت های اجتماعی شامل موضوعات دانشی، رفتاری، نگرشی و ارزشی است که فرایند جامعه پذیری کودکان را میسّر می سازند. شناخت نهادهایی چون : خانواده، مدرسه، دولت، بانک، مسجد وکارکردها و تاثیر و تاثر هر یک در کودکان و سایرافراد جامعه و دلایل وجودی آن ها، آگاهی و تسلط بر مهارتهای ارتباطی، احترام به بزرگترها و والدین، عمل به ارزش های مورد قبول جامعه. مقصود ازجامعه پذیری ، پذیرش اعتقادات، باورها، هنجارها وارزش های مورد قبول جامعه و یادگیری وگسترش سازگاری کودک با موارد یاد شده است. اجتماعی شدن یاجامعه پذیری را به عنوان یادگیری نقش های اجتماعی نیزتعریف کرده اند.«آموزش مفاهیم ومهارت های اجتماعی در دوره پیش دبستانی و سایردوره ها در واقع ایجادآمادگی در یادگیرندگان جهت زندگی موفق تر در جامعه است. یکی ازاهداف اساسی آموزش دراین زمینه، پیشگیری ازایجاد بحران ها و مشکلات احتمالی درآنان است(مجیب، ۱۳۸۴).
مفاهیم اجتماعی مانند مفاهیم سایرعلوم ورشته ها، هسته مرکزی یادگیری وآموزش درتمام حیطه ها ی شناختی ، نگرش ها و مهارتهای روان حرکتی است که دراین میان ، تغییرات شناختی اساس تغییرات درسایرابعاد خواهدبود. تأکید می شود که مفاهیم اجتماعی زیربنای تمام تغییرات رفتاری درزمینه فکری ، رفتاری و نگرشی در ارتباط با مسائل وعلوم اجتماعی و مذهبی است، درنتیجه معلمان و مربیان نیک اندیش ما باید به این موضوع توجه ویژه ای داشته باشند(مجیب، ۱۳۸۴).
هریک از اصطلاحات، کلمات، جملات، قواعد و اصولی که به نوعی با مسائل اجتماعی در ارتباط باشند، مفاهیم اجتماعی خوانده می شوند. مفاهیمی از قبیل: دوستی، همکاری، گروه و فایده های آن، کشور، انواع سازمان ها و موسسات اجتماعی و خدماتی که انجام می دهند، چگونگی برقراری ارتباط با سازمان ها و افراد برای رسیدن به نتیجه بهتر، ملت، آداب و رسوم، مقررات و قوانین زندگی شهری و روستایی، قوانین رفت و آمد، قوانین آموزشی، رعایت حقوق دیگران و حقوق شخصی، انجام وظیفه و …
مهارت های اجتماعی توانایی هایی هستند که باعث بروز رفتارهایی می شوند که به صورت مثبت یا منفی تقویت می گردند. این مهارت ها می توانند در روابط انسان با دیگران نتایج مثبت و موفقیت آمیزی به وجودآورند و موجبات سازگاری بیشتر و اثرگذاری مناسب و مطلوب در رفتار دیگر افراد جامعه که کودک در ارتباط با آن ها در اجتماع زندگی می کند، را فراهم نمایند(مجیب، ۱۳۸۴).
جریان اجتماعی شدن کودکان از همان لحظه ی اول تولد که لباس برتنشان می کنند و درگهواره قرار می دهند و یا در مقابل گریه ی او واکنش معینی نشان می دهند، آغاز می شود. در این فرایند برخی از افراد و گروه ها نقش کلیدی دارند. پدر و مادر، برادر و خواهر، مربیان و معلمان که بخش زیادی از وقت خود را برای ارائه ی ارزش ها و جهت دادن به رفتار کودکان صرف می کنند، سازمان مدرسه، مسجد، نهادهای دولتی و غیر دولتی که وظیفه انتقال فرهنگ را بر عهده دارند، همچنین وسایل ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون، نیروهای قدرتمندی در شکل دادن به نگرش ها و خواسته ها و رفتارهای کودکان هستند. ازمیان عوامل مذکور شاید بتوان مهمترین عوامل را فرهنگ، خانواده و نهادهای اجتماعی دانست(کارتلیج و میلبرن، ۱۳۷۲).
پنجشنبه 99/09/06
هارجی و همکاران[۱] (۱۹۹۴) بر این نکات تأکید دارند:
۱-خانواده
خانواده بنیان زندگی اجتماعی شدن و اولین کانون تربیت فرزندان است. نهاد خانواده اساسی ترین و اولین محیط اجتماعی شدن است. کودک از بدو تولد در دامن خانواده نشو و نما می یابد و سپس در کنار دیگر نهادهای اجتماعی شدن ارتباط خویش را با آن حفظ می کند. گرچه تاثیر خانواده امروزه به سبب جابه جایی نقش ها کم شده است اما هیچگاه این تاثیر از بین نرفته است از دیدگاه آنتونی گیدنز[۳]، در جامعه امروزی اجتماعی شدن پیش از همه در یک زمینه کوچک خانوادگی رخ می دهد بیشتر کودکان انگلیسی نخستین سال های زندگی خود را در درون یک واحد خانوادگی شامل مادر، پدر و شاید یک یا دو فرزند دیگر سپری می کنند برعکس در بسیاری از فرهنگ ها دیگر، عمه ها و خاله ها، عمو ها یا دایی ها و نوه ها غالباً جز یک خانواده واحد بوده و مراقب کودکان اطفال بسیار خردسال را به عهده دارند(گیدنز،۱۳۸۷: ۸۵).
از نظر ویل دورانت[۴]، نخستین وحدت اجتماعی که این موجود بدان علاقه پیدا می کند خانواده است و رشد اخلاق او با محبت و وفاداری به وحدت بزرگتر ها توسعه می یابد تا آن که وطن پهناورش نیز در نظر او تنگ می نماید. خانواده هم محل کار و هم کانون عبادت، هم دیوان قضاوت و هم مرکز تعلیم و تربیت برای زندگی متعالی، هم نوعی و شیوه زندگی است. زندگی پر حلاوت و برخودار از تفاهم و تعاون متعالی محض که تنها قانون حاکم بر آن قانون اخلاقی و روانی و محبت و فداکاری است(کی نیا،۱۳۸۳: ۶۰۲).
نوع ارتباط نوجوان با والدین در چگونگی شکل گیری هویت آنان موثر است. پژهش های آدامز و کوپر[۵]مؤید این مطلب است که نوجوانانی که در حالت پراکندگی هویت هستند غالباً کسانی اند که از جانب والدین خود به فراموشی سپرده شده و یا طرد شده اند(بارتون وهمکاران[۶]،۲۰۰۵).
وابستگی شدید نوجوان به والدین و فرمانبری مداوم از آنان، تسلیم طلبی مقابل آن ها را به همراه خواهد آورد. از دیدگاه بعضی از جامعه شناسان از جمله کولی، آژانس های جامعه پذیری چون خانواده به عنوان منابع زندگی نه فقط برای افراد بلکه برای نهادهای اجتماعی به حساب می آید گردهمای نخستین از جمله خانواده گرده هبازی که روابط صمیمانه و احساس در آن ها جاری است منابع اصلی برای ایجاد نهادهای اجتماعی شدن شمرده می شوند(توسلی،۱۳۸۵: ۲۹۸).
ویلیام جی گود[۷] بر خانوداه به عنوان عامل اساسی اجتماعی تاکید دارد به اعتقاد گود اگر شخص بخواهد نهایتاً عضوی از جامعه بشود مسلماً باید مهارت های اجتماعی و آداب و رسوم ویژه جامعه را یاد بگیرد و خانواده وظیفه دارد آنچه را جامعه از نسل جوانتر تقاضا می کند به کودک یاد دهد البته والدین نیز وقت زیادی را صرف این امر می کنند(بارتون وهمکاران،۲۰۰۵).
۲-گروه همسالان
همسالان از راه هایی منحصر به فرد و عمده در شکل گیری شخصیت، رفتار اجتماعی، ارزش های یکدیگر دخالت دارند. کودکان از طریق سر مشق دهی اعمالی که قابل تقلید است با تقویت یا تنبیه پاسخ های خاص و یا ارزشیابی فعالیت های یکدیگر و باز خودروی که به یکدیگر می دهند بر یکدیگر تاثیر می گذارند(اماندا وهمکاران[۸]،۲۰۰۸).
از دیدگاه ماوسن[۹]، همسالان در مفهوم از خود یا خود انگاره آنان تاثیر می گذارند. آنچه در روابط بین همسالان اهمیت دارد وابستگی های خاصی است که بین آنان ایجاد می شود. دوستان برای کودک تکیه گاهی محسوب می شوند وبه او احساس ایمنی می دهند. آنان حکم درمانگر قابل اعتماد و سرمشق رفتاری را برای کودک دارندو اعمال کودک را که معیارهای متفاوت از معیارهای بزرگ دارند، ازریابی می کنند(ماوسن وهمکاران،۱۳۸۶: ۵۰۲).
همسالان جهان دوم نوجوانان را تشکیل می دهند. جهان والدین و جهان همسالان. این دو جهان می توانند در کنار یکدیگر در حالی که بخش مشترک کوچکی نیز دارند، وجود داشته باشند. دنیای همسالان خرده فرهنگی است که از بسیاری جهات تحت تاثیر فرهنگ بزرگتری است که کودک در آن زندگی ولی در عین حال تاریخچه، سازمان جمعی و نیز ابزار انتقال آداب و رسوم فرد از نسلی به نسل دیگر دارد. گروه همسالان مهارت های اجتماعی مهمی را به فرد می آموزند که بزرگسالان به هیچوجه نمی توانند آن ها را به وی بیاموزند. در میان گذاشتن مشکلات، تضادها و احساسات پیچیده اطمینان بخش است(ماوسن وهمکاران،۱۳۸۶: ۵۰۶).
در دروه نوجوانی که دوره فاصله گرفتن از خانواده است، گروه دوستان اهمیت خاصی می یابد. در این دوره نوجوان از جهات مختلف از همسالان خود اثر می پذیرد. دراین دوره روابط نوجوانان با دوستان خود گرمتر از روابط او با اعضای خانواده است و بسیاری از اطلاعات جنسی وغیر جنسی را بدست می آورد. نوجوان دوستانی را انتخاب می کند که از نظر علایق، ارزش ها و باورها و نگرش ها همانند او باشند. زیرا چنین فردی حمایت بیشتری از او خواهند کرد و از نظر رفتار و سرگرمی های اوقات فراغت و نگرش نسبت به مدرسه و پیشرفت تحصیلی باوی همانندی دارند(لطف آبادی،۱۳۸۰: ۱۴۳).
۳-نقش ” خود” در اجتماعی شدن
خود[۱۰] هسته اصلی نظریه شخصیت را تشکیل می دهد و انسان به وسیله گرایش به شکوفا شدن و بهبود بخشیدن خود برانگیخته می شود. خود عبارت از مجموعه ویژگی هایی فردی است که تفاوت فرد از دیگران و یا شباهت او به دیگران را بیان می کند(بداروهمکاران، ۱۳۸۸: ۳۱).
خود به معنی جامعیت اندیشه ها و احساساتی است که فرد در ارجاع به خودش به عنوان یک شناخت عینی دارد.
از دیدگاه بعضی از اندیشمندان، اجتماعی شدن فقط حاصل تاثیرات عوامل بیرونی نیست بلکه نیروهای خود ما نیز در شکل گیری منش و شخصیت ما نقش دارند. بنا به نظر اریک فروم[۱۱]، روانکار اجتماعی، “ما بوسیله ویژگی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه مان شکل می گیریم، با این حال، این نیروها به طور کامل منش ما را تعیین نمی کنند. ما عروسک های خیمه شب بازی نیستیم که به نخ هایی که جامعه آن ها را می کشد واکنش نشان دهیم. بلکه مجموعه ای از ویژگی ها یا مکانیسم های روان شناختی داریم که بوسیله آن ها ماهیت خود و جامعه ما را شکل می دهیم(شولتز، ۱۳۷۹ : ۲۰۵).
۴-نقش دیگران مهم و تعمیم یافته در اجتماعی شدن
دیگران مهم یا تاثیر گذار کسانی هستند که شخص به آنان توجهی خاص دارد ارزیابی آنان افعال امیال را پاداش می دهد. دیگری تعمیم یافته عبارت از ادغام ارزیابی ها و ارزش های دیگران مؤثر و به ویژه دیگرانی که در نزد شخص مرجع محسوب می شوند(گرت و میلز[۱۲]، ۱۳۸۶ : ۱۴۰ ).
از دیدگاه گرت و میلز، جامعه شناسان حوزه انتقادی، دیگران مهم نقش اساسی در اجتماعی شدن افراد دارند. این دو معتقدند برای درک و شناخت آدمی چهارمفهوم مفید است. این چهار مفهوم تاثیر بسزایی از دیدگاه ما در اجتماعی شدن دارند :
مفهوم همانند سازی[۱۳] به نوعی به دیگران تعمیم یافته اشاره دارد. همانند سازی مفهومی است که از نظریه روانکاری فروید نشات گرفته و به فرایندی اطلاق می شود که به موجب آن کودک تلاش می کند خصوصیات مشخص دیگری را در وی کند.
از طریق همانندسازی نگرش ها، علایق، رفتارها و لباس پوشیدن و الگوهای رفتار مادری خود را می گیرد. از دیدگاه ماوسن همانندسازی با تقلید صرفاً تکرار واکنش های مشخص وقابل مشاهده دیگران است حال آنکه همانند سازی ظریف است که به موجب آن کودک الگوهای کلی و گسترده تفکر را درونی می کند.
همانند سازی نشان دهنده پیوند عاطفی شدید کودک با شخص است که با او همانند سازی کرده حال آنکه تقلید چنین نیست از دیگر جوانب مهم همانند سازی ادراک کودک از شباهت بین خود و شخص دیگر است ووقتی کودک به این شباهت پی برد این اعتقاد در او ایجاد می شود که با آن الگو خصوصیات مشترک دارد(ماوسن وهمکاران،۱۳۸۶: ۴۵۴).
[۱]-Harji & etal
[۲]-Ray & etal
[۳]-Anthony Giddens
[۴]-Will Durant
پنجشنبه 99/09/06
مدرسه نهادی اجتماعی ونمایانگر فرهنگی است که مدرسه جزئی از آن است و به کودک جهان بینی و عادات و رسوم و مهارت ها و دانش خاص را منتقل می کند. مدرسه نظام اجتماعی کوچکی است که کودک درآن قواعد اخلاقی، عرف اجتماعی، نگرش ها و شیوه های برقراری ارتباط با دیگران را می آموزد. مدرسه غالباً شبکه ای از گروه همسالان برای کودک و نوجوان مهیا می کند. نفوذی که مدرسه دارد همه به دلیل وجود شاگردان دیگر هم به دلیل وجود معلمان و برنامه ریزی در سی است(رندی وهمکاران،۲۰۰۸).
پارسونز[۱] سه کارکرد مهم برای مدرسه قایل است: وظیفه اول مدرسه جامعه پذیرکردن نسل جدید با ارزش های مسلط جامعه، بویژه با ارزش های محیط خارج از خانواده، مخصوصاً با ارزش های دنیای کار است.
در مدرسه کودک ارزش های عام گرایی، عملکرد، ویژگی و بی طرفی عاطفی را درونی می کند این ارزش ها هستند که کودک با آن ها در محیط خانوادگی کمتر ارتباط پیدا می کند. از این دیدگاه مدرسه محیط جامعه پذیری اصلی برای انگیزه های اقتصادی، عقلانی است و ارزش های نوعی جامعه صنعتی می باشد.
کارکرد دوم مدرسه، تربیت و آماده سازی نیروی انسانی برای تصور مشاغل گوناگون در جامعه صنعتی است. کارکرد سوم مدرسه، در سطح آموزش عالی ارتباط تنگاتنگی با تحقیقات علمی دارد. از این دیدگاه ،مدرسه محل خلاقیت، نوآوری و دگرگونی است دانشگاه نه تنها انتقال دانش از نسلی به نسل دیگر است ،بلکه محل تولید شناخت، نقد و بررسی شناخت های موجود و تفسیر مجدد آن هاست(روشه،۱۳۸۶: ۶۹).
۱-تعریف: مهارتی را که می آموزید توصیف کنید. در این زمینه که چرا این مهارت ویژه مهم است و چگونه کاربرد آن به ایجاد رابطه کمک می کند بحث کنید. مهارت را می توان با بهره گرفتن از یک فیلم کوتاه، یک یا کارتون، یک نمایش عروسکی و یا تذکر دادن به کودک و راهنمایی او به فعالیت هایی که در گروه همسالان در جریان است، شرح داد. معلم می تواند بگوید:«نگاه کن چطور آن دو دختر در ساختن پازل به هم کمک می کنند. به من بگو آن ها به یکدیگر چه می گویند.
۲-مهارت را الگو کنید: مهارت را به چند جزء ساده تقسیم کنید و خودتان آن را به روشنی شرح دهید یا یک دانش آموز را انتخاب کنید تا این کار را انجام دهد.
۳-تقلید و تمرین: کودک یک مهارت را در محیطی که در آن جا آموزش دیده است امتحان می کند. برای این که این امر موفقیت آمیز باشد باید او را تحریک کرد تا آن مهارت را اجرا نماید و با دقت توجه کند و آن چه را که معلم شرح می دهد به خاطر بسپارد.
۴- بازخورد: این مرحله باید اطلاع دهنده باشد:«شما هنوز آن را کاملاً یاد نگرفته اید. باید هنگام صحبت به او نگاه کنید. دوباره سعی کن»، «این بهتر است. شما نگاه کردید و لبخند زدید. خوب است». باز خورد از راه یک ضبط ویدیویی می تواند در بعضی مواقع سودمند باشد.
۵-فرصتی فراهم کنید تا کودک مهارت به کار بندد: معلم می تواند با توجه به مهارتی که آموزش می دهد کارهای گروهی کوچک یا فعالیت هایکاری دو به دو ترتیب دهد تا مهارت ها در کلاس و یا دیگر مکان های طبیعی اجازه کاربرد پیدا کنند و تعمیم یابند.
۶-تقویت متناوب: نمونه هایی را که در آن کودک مهارت ها را بدون اجبار، در مواقع دیگر روز یا درهفته های بعد به کار می گیرد زیر نظر بگیرید. به او پاداش و تقویتی توصیف کننده بدهید. به پایداری پس از اکتساب توجه کنید. احتمال زیادی وجود دارد که این رفتارها به محض تثبیت شدن، که به وسیله ییامدهایشان مثلاً یک تعامل رضایت بخش تر با همسالان پایدار شوند(وست وود[۲]،۱۳۸۱).
پنجشنبه 99/09/06
افراد توانا به لحاظ اجتماعی می توانند با درک و پاسخ دهی به موقعیت های اجتماعی ، به صورت موثر بر محیط اجتماعی خود مدیریت کنند . این افراد دارای خصوصیات زیر هستند :
در مورد علل نقص در مهارتهای اجتماعی نظرات متعددی وجود دارد. برخی روانشناسان معتقدند، مشکلات اجتماعی ممکن است از فقدان انگیزش و تواناییهای شناختی برای کاربرد رفتارهای اجتماعی، ناشی شود. یک دلیل دیگر برای نقص در این مهارتها میتواند این باشد که دانشآموزان ارتباطات غیرکلامی را بد تعبیر میکند. گرشام و الیوت[۲](۱۹۹۳) پنج علت را برای نقص در مهارتهای اجتماعی ذکر کردهاند که عبارتاند از:
روشهای تدریس مهارتهای اجتماعی زیر عنوان سه رویکرد نظری دستهبندی میشوند (شرطیسازی عامل، یادگیری اجتماعی، و شناختی ـ رفتاری) که از لحاظ تمرکز درمانی (برای مثال، تفکر کودکان، مهارتهای حل مسئله و رفتار کودکان)و فعالیتهای مربوط به شیوههای درمان (برای مثال، الگودهی و تقویت رفتارهای مناسب) متفاوت هستند چهار فرایند اساسی زیربنای روشهای مداخله در مهارت اجتماعی را تشکیل میدهند. این فرایندها «متغیرهای آموزشی» نامگذاری شدهاند که شامل آموزش، تمرین، تقویت، بازخورد و فرایندهای کاهشی هستند.
رویکرد جدید یا رویکرد «کلاسپذیرا[۴]»برنامه مهارتی مجزایی نیست، بلکه در آن تلاش بر این است که مهارتهای اجتماعی در کارکردهای روزانه مدرسه گنجانده شود. این مهارتهای ضمنی همه سطوح پیشگیری (اولیه، ثانویه و ثالث) را شامل میشوند و میتوان آن ها را در مدرسه (راهروها و غذاخوری)، اتوبوس و زمین بازی تمرین کرد(سلیمانی،۱۳۹۰: ۳۶).
هفت اصل راهنمای این رویکرد عبارتاند از:
چرنی[۵] (۱۹۹۲) میگوید: بسیاری از کودکان در ابتدای ورود به مدرسه نمیدانند که چگونه به طور اجتماعی رفتار کنند. آنها غالباً برای آن که بتوانند انتظارات رفتاری را در کلاس درس برآورده کنند، به آموزش نیاز دارند. در نتیجه این آموزش محیط یادگیری راحتی برای دانشآموزان و معلم ایجاد میشود. او اعتقاد دارد که معلم نیاز دارد که شش هفته اول مدرسه، نهتنها بر مرور مواد درسی سالهای گذشته، بلکه بر تدریس به کودکان درباره انتظارات کلاس درس بدون نگرانی، و درباره مقدار برنامه تحصیلی در حال اجرا، تمرکز داشته باشد.
رویکرد کلاسپذیر (پاسخ ده)، نمونهای از رویکرد کلی پیشگیری جامع مدرسه و مداخلهای است که ساختار مهارتهای اجتماعی، توانمندسازی تحصیلی و حمایت اجتماعی را یکپارچه میکند. این رویکرد آموزشی، تدریس مهارتهای تحصیلی و اجتماعی را به عنوان قسمتی از زندگی روزانه در مدرسه و به صورت منسجم در نظر میگیرد و شامل شش بخش به این شرح است: ملاقات صبحگاهی؛ سازمان کلاس؛ قوانین و نتایج منطقی؛ اکتشاف هدایت شده؛ فرصت انتخاب تحصیلی؛ ارزیابی؛ گزارشدهی. مؤلفههای رویکرد کلاسپذیرا، از طریق تمرینهای معلمان و محققان آموزشی ـ رشدی تکامل یافته و اصلاح گردیدهاند(الیوت وهمکاران[۶]،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).
ملاقات روزانه: با تمرین احوالپرسی شروع میشود دانشآموزان، پس از آن که اخبار و اطلاعات تحصیلی و اجتماعی را تبادل کردند، در فعالیتهای انگیزشی شرکت میکنند و بر قسمتهای شناختی روزی که پیشرو دارند، متمرکز میشوند. آن ها با معلمشان دایرهوار مینشینند و حس تعلق، اهمیت و شادی را تجربه میکنند. ملاقات روزانه آهنگ خود را در کل روزهای مدرسه حفظ میکند. این آداب روزانه، حس اجتماعی و جو حمایتی پدید میآورد که موجب ورزیدگی در مهارت میشود. ملاقات روزانه، به عنوان تمرینی آشنا در ساختار منطقی کودک، موجب افزایش مهارتهای ارتباطی او میشود.
سازمان کلاس: در این شیوه آموزشی، معلمان به سطوح رشدی دانشآموزان، تناسب مبلمان کلاس، امور روزمره کلاس، موقعیت قرارگیری دانشآموزان و عاملهای زمانی متناسب با آن، توجه ویژهای دارند. به علاوه، تمرینها نکته اصلی در کلاسهای مقدماتی و ابتدایی هستند و به دورههای بعدی گسترش پیدا میکنند (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).
مؤلفه قوانین و نتایج منطقی: رویکردی انضباطی است که هدف آن ایجاد خودکنترلی در دانشآموزان است تا تواناییهای آنها تقویت شود. در امور تحصیلی و انسانی استقامت پیدا کنند و راههای مراقبت از همسالان و بزرگسالان را یاد بگیرند در این شیوه، به دانشآموزان توصیه میشود قوانینی وضع کنند که برای همه اعضای کلاس، امکان برآوردن اهداف کلاس را فراهم کنند. در پیامدهای منطقی تاکید میشود، مسئولیت رفتار نادرست با دانشآموز است، ولی به دانشآموز، اجازه یافتن رفتار درست و یادگیری از اشتباهات داده میشود (ضمن حفظ شأن دانشآموز) (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).
فرصت انتخاب تحصیلی: دادن حق انتخاب به دانشآموز، به رشد حس مالکیت او کمک میکند. به دانشآموزان به طور منظم در مورد یادگیریشان فرصت انتخاب داده میشود (افزایش انگیزش دانشآموزان). در چنین کلاس درسی، تاکید بر الگودهی، تمرین و بازی نقش انتظارات رفتاری است (الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).۲۰۰۱: ۲۳).
روش اکتشافی هدایت شده: معرفی اطلاعات به شیوهای که خلاقیت و مسئولیتپذیری را تشویق کند و مراحلی برای دامنه وسیعی از فعالیتهای تحصیلی به وجود آورد. در این روش، برنامهریزی دقیقی برای استفاده از توانمندیهای بالقوه دانشآموزان انجام میگیرد. معلمان اجازه دارند، کلاسهایی ایجاد کنند که دانشآموزان بتوانند تعادلی در کارهای محول شده از جانب معلم و کارهایی که از طریق مجموعه توانمندیهای خود انتخاب میکنند، پدید آورند. این انتخاب به دانشآموزان فرصت میدهد، استقلال و همکاری، تحقیق و مطالعه مهارتها، تولید کار مداوم و ارائه کارها به همسالانشان را تمرین کنند.و سرانجام، کلاسپذیرا معلمان را تشویق میکند، در مورد مجموعه روشهای جای گزین ارزیابی کارهای دانشآموزان به کاوش بپردازد و این ارزیابیها را با اندازهگیریهای استاندارد ترکیب کند. همچنین، این رویکرد از گزارش پیشرفت دانشآموز به والدین (در یک پیوستار در مقایسه با نمرههای مجزا) حمایت میکند. در این رویکرد، معلمان انتظار دارند که والدین و دانشآموزان در اهدافی که در ابتدای هر سال معین میکنند، درگیر شوند. بنابراین، رابطهای معنیدار با تمرکز برآموزش و پرورش به وجود میآید. ویژگیهای ساختاری کلاس پاسخ ده عبارتاند از: ساختمان مدرسه، موقعیت و شرایط طبیعی که در حفظ مهارتهای اجتماعی معرفی شده نقش ایفا میکنند، و الگوها و روشهای تدریس. به خاطر ماهیت فراگیر این برنامه، تعمیمدهی مهارتها به محیط خارج از مدرسه نیز میسر است(الیوت وهمکاران،۲۰۰۱؛ به نقل ازحامدی فرد،۱۳۹۲).
پنجشنبه 99/09/06
۱-مهارت تفکر انتقادی: منظور از تفکر انتقادی، انتقاد کردن از گوینده یا نویسنده یا خبر و نتیجه نیست، بلکه منظور نقد درست مطلب از طریق تحلیل قضایا و یافتن رابطههای علت و معلولی و کشف نکتههای مثبت و منفی مرتبط با موضوع است. وقتی فرد از مهارت تفکر انتقادی برخوردار باشد، میتواند با سبک و سنگین کردن نقاط قوت و ضعف هر موضوع و در نظر گرفتن همهی جوانب ممکن، بهترین قضاوت و داوری را نسبت به آن ارائه کند(مویس ورینولدز[۱]،۱۳۹۰).
۲-مهارت تصمیمگیری: این مهارت به مهارت تفکر انتقادی وابسته است که خود به مهارت فردی در تحلیل قضایا وابسته است. تحلیلهای درست، فرد را به شناخت درست نقاط قوت و ضعف رهنمون میشود و این شناخت درست در جای خود به تصمیمگیری صحیح فرد کمک میکند. فرد ماهر در این مرحله کسی است که بتواند با توجه به تحلیل درست موضوعات، رخدادها و پدیدهها و قضایا و در نظر گرفتن تمام جوانب مثبت و منفی مرتبط با موضوع، به تصمیمی منطقی و درست و عقلانی برسد(مویس ورینولدز،۱۳۹۰).
۳-مهارت حل مسأله: مسألهها را از راههای گوناگون میتوان حل کرد. بسیاری از مسألهها را افراد گوناگون یکسان حل میکنند. یعنی از راهی آشنا، یاد گرفته شده و سهلالوصول استفاده میکنند. اما ضرورت آموزش و یادگیری قرن بیست و یکم، این است که افراد برای جستوجوی راههای بکر و خلاق و منحصر به فرد تربیت شوند. یافتن راه حل های خلاق برای حل مسائل اجتماعی، موجبات پیشرفتهای اجتماعی را فراهم میکند. جستوجوی راههای بکر و خلاق برای حل مسائل، نشاط و شادی و ارضای فرد را نیز موجب میشود و خود انگیزی برای یادگیریهای بعدی را به وجود میآورد(متسون واولندینگ،۱۳۸۴).
۴-مهارت برقراری ارتباط: زندگی اجتماعی بدون برقراری ارتباط ممکن نیست. اگر ارتباطات اجتماعی درست نباشد، انواع و اقسام مشکلات چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی امکان بروز مییابند. لازمهی تعامل درست و سازنده با دیگر افراد اجتماع، شناخت درست در چند بعد است: ۱٫ شناخت خود؛ ۲٫ شناخت دیگران؛ ۳٫ شناخت پدیدهها و واقعیتهای اجتماعی. شناخت در هر یک از این سه زمینه، نیازمند یادگیری و آموزش درست و ممارست در تمرین آموختههاست. شناخت واقعبینانه از مسئولیتها، وظایف و حقوق خود، شناخت حقوق و مسئولیتهای دیگران، شناخت شرایط، امکانات و پیش زمینهها و پس زمینههای بروز اتفاقات و پدیدهها، لازمهی اساسی و پایهای برقراری ارتباط درست و مناسب است. دیگر لازمههای برقراری ارتباط درست عبارت اند از:
۵-مهارت رقابت مثبت و سازنده: احساس رقابت در همهی موجودات زنده وجود دارد. رقابت غریزه ای برای اثبات وجود است و میتواند هم نتایج خوب و هم نتایج بد به بار آورد؛ البته تا جایی که به خودنمایی و خودبینی مبدل نشود، مثبت و خوب است. به طور کلی، رقابت عامل مهم در نظامهای آموزشی است، زیرا هر نظام آموزشی مایل است بهترینها را گزینش کند و امتیازاتی را برای آن ها قائل شود. همین تمایل و همین الزام به گزینش، رقابت را برای گرفتن امتیاز بیشتر شدیدتر میکند. گاهی هم وجود شرایطی مثل ظرفیت کم و تقاضای زیاد، رقابت را الزام آور میکند. نوع شدت یافتهی رقابت وقتی است که با زیادهخواهی، رعایت نکردن حقوق دیگران و پرخاشگری همراه شود. صاحبنظران تعلیم و تربیت دربارهی ترغیب یا تکذیب رقابت در مدارس توافق ندارند. بعضی معتقدند که رقابت ضد همکاری گروهی، تعاون، وحدت، یکدلی و یکرنگی و مشارکت و تشریک مساعی است. اما گروه موافق معتقدند که رقابت بخشی از فرهنگ است و از آن جا که انتقال فرهنگ یکی از وظایف آموزش و پرورش است، بنابراین رقابت هم که جزئی از فرهنگ است، باید مورد توجه قرار بگیرد. رقابت دو صورت کلی دارد: ۱٫ رقابت بیرونی؛ ۲٫ رقابت درونی. در رقابت بیرونی، افراد با یکدیگر مقایسه میشوند و به دلایلی خاص موضوع گزینش حتی بین خوبها و برترها مطرح است و الزاماً باید نخبههایی انتخاب شوند. در رقابت درونی، فرد با خودش، با گذشتهاش و با آنچه قبلاً بوده است، مقایسه میشود. یعنی توانمندیهای فعلی او نسبت به توانمندیهای گذشتهاش ارزیابی میشود و در واقع فرد با خودش به رقابت میپردازد. در حالت اول یعنی رقابت بیرونی، کوششهای فرد بیشتر انفرادی است و سعی فرد در جهت پیشی گرفتن از توانمندیهای دیگران است. امتیازات بر مبنای مقایسهی توانمندیهای افراد داده میشود. اما در حالت دوم یعنی رقابت درونی، کوششها هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی قابل مدیریت است. امتیازات بر مبنای توانمندیهای فردی و در مقایسه با معیارهای از قبل تعیین شده داده میشود. این نوع رقابت به هیچ وجه با کار گروهی مغایر نیست و به روحیهی تعاون و مشارکتپذیری صدمهای نمیزند. واقعیت این است که در دنیای امروز، پرورش هر دو نوع