دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
یافته های پژوهشی،نشانگر اهمیت و ضرورت این دوره ازآموزش در شکل دهی موفقیت های تحصیلی کودکان در سال های ورود به آموزش رسمی،خصوصا دوره ابتدایی می باشد.
شناخت صحیح کودکان،یادگیری های غیر مستقیم اصولی در این مقطع سنی بسیار اهمیت دارد.تقریبا همه متخصصان تعلیم و تربیت براین باورند که تجارب و یادگیری های دوران کودکی به عنوان مهم ترین عامل تعیین کننده شخصیت و سلامت روانی افراد جامعه به شمار می آید.
همه ما به این حقیقت اذعان داریم،اولین محیطی که پایه های شخصیتی کودک شکل می گیرد و رشد و شکوفایی می یابد نهاد خانواده است.به عبارت ساده تر،نخستین مربی و معلم کودک والدین اوست.فرایند تربیت کودک در خانواده مستلزم آگاهی و شناخت والدین در مقابل رسالت خطیری است که بر عهده دارند.
بدیهی است که هرچه شناخت و اطلاعات والدین در زمینه پرورش و تربیت کودکان خردسال فزونی یابد،کودکان در شرایط مناسب تری از نظر جسمی،روحی و ذهنی به رشئد و پویایی خواهند رسید.
قابل ذکر است که هرچه تعامل و همگامی بین والدین و مربیان بیشتر باشد تربیت و پرورش کودکان به درجه مطلوب تری می رسد،لذا مساله تربیت کودک و توجه به خصوصیات جسمی و روحی و عاطفی کودکان در شمار مهم ترین مسائل تربیتی و اجتماعی قرار دارد که کمترین غفلت و تسامح،قابل چشم پوشی نیست.باید توجه داشت که توجه به شناخت هر چه بیشتر و آموزش مناسب کودکان پیش دبستانی از نشانه های قوت و غنای فرهنگ و نظام آموزش ئ پرورش هر جامعه است.
بنابر این تلاش در جهت آموزش مفاهیم و برنامه ریزی های لازم و ایجاد تسهیلات ضروری برای کودکان پیش دبستانی،گامی است در جهت برخورداری جامعه از سلامت جسمانی و بهداشت روانی،چون ارزش و بقای هر جامعه ای به افراد تربیت یافته،بصیر و شایسته آن جامعه مربوط است(مصلحی و همکاران،۱۳۸۴).
تعریف آموزش و پرورش پیش از دبستان:
آموزش و پرورش پیش از دبستان عبارت است از آموزشی که از زمان تولد تا شروع اولین سال های دبستان یعنی تا پایان شش سالگی ادامه می یابد.در چنین سال هایی کودکان مراحل مهم و حساس زندگی خود را از جهات شخصیتی،اجتماعی و آموزشی پشت سر می گذارند.
با توجه به خصوصیات رشد و یاد گیری کودکان،این دوره سنی در کشورهای مختلف به گونه های متفاوتی طبقه بندی شده است که در اینجا به نمونه ای از متداول ترین طبقه بندی اشاره می گردد(مفیدی،۱۳۹۰).
تولد تا ۱۸ ماهگی |
کودکان شیرخوار |
۱۸ماهگی تا ۳ سالگی |
کودکان نوپا |
۳سالگی تا ۴سالگی |
کودکان نوباوه |
۴سالگی تا ۶سالگی |
کودکان آمادگی |
آدامز(۱۹۶۵) معتقد است که تعیین گروه سنی کودکان می تواند به مباحثه در آموزش های پیش دبستانی و دوران کودکی پایان دهد.سه،چهار و پنج سالگی را سنین پیش دبستانی می شناسد(مفیدی،۱۳۸۱)
ظهور مراکز پیش دبستان:
در تاریخ آموزش و پرورش دوران کودکی،کودکستان ها نسبت به مهد کودک ها ریشه های عمیق تری دارند.اگر چه آغاز رشد کودکستان ها در اروپا ثمره ی تفکر و نوشته های کمینیوس،پستالوزی و هربارت می باشد ولی در حقیقت این فردریک فروبل آلمانی بود که اولین کودکستان را در سال ۱۸۳۷ در آلمان بنا نهاد و از همان زمان نام کودکستان «باغ کودکان» معمول گشت.
کارها و عقاید فروبل،زمینه ساز کوشش های مربیان دیگر و تاسیس کودکستان ها در سایر کشورها گردید(مفیدی۱۳۷۲،ص۳۴)
ایتارد[۱] با تاکید بر آموزش از طریق تحریک حسی ،شالوده آموزش وپرورش کودکان عقب مانده ذهنی را بویژه در برنامه های پیش دبستان استحکام بخشید.مونته سوری نیز به عنوان یک پزشک درسال ۱۸۹۷به مساله عقب ماندگی ذهنی توجه نمود.وی با مطالعه ی آثار پیشینیان اظهار می دارد که باید عقب ماندگان ذهنی رابیشتر به عنوان یک پدیده پرورشی در نظرگرفت(منبع پیشین).
اهداف آموزش وپرورش دردوره پیش از دبستان:
شناخت حواس وپرورش مهارت استفاده ازآن.
پرورش مهارت های زبان.
توسعه توانایی های جسمانی.
توجه به محافظت اندامها(بهداشتی،ایمنی،تغذیه ای).
شناخت محیط زیست وتوجه به حفظ آن.
درک مفاهیم اساسی علوم وریاضی.
توسعهتوانایی هایذهنی(مشاهده،قدرتتمرکز،طبقه بندی،استدلال،حل مساله،خلاقیت،پرسش گری و…..). شناخت فرهنگ ومساله های میهنی ومذهبی.
پرورش ذوق هنری ودرک زیبایی ها.
شناخت مقررات وقوانین اجتماعی وتوسعه روابط اجتماعی.
پرورش مهارت های زندگی (توانایی تصمیم گیری،توانایی خودآگاهی ، توانایی ایجاد روابط بین فردی و…..)(دفتر برنامه ریزی وتالیف کتب درسی،۱۳۸۱).
توجه به رشد کودک در دوره پیش از دبستان :
کودک در سال های قبل از دبستان، مرحله پر جوش و خروش شخصیت خود را طی می کند و به بازی که طبیعی ترین شیوه نمایش احساسات و تمایلات است گرایش بیشتری نشان می دهد.
روانشناسان به ما هشدار می دهند که نخستین سال های زندگی کودک مهم ترین دوره آموزشی به شمار می روند. در صورتی که امکانات صحیح در دسترس آنان قرار گیرد شخصیت و یادگیری و هوش ، بسط و گسترش قابل ملاحظه ای می یابد. عواملی که چگونگی رشد را تحت تاثیر قرار می دهند بی شمارند و با همدیگر ارتباط متقابل دارند. تفکیک اثرات این عوامل از یکدیگر کاری بس مشکل و حتی محال است .
به همین دلیل همیشه رفع و اصلاح یک رفتار ناپسند مشکل تر از طرح فعالیت هایی به منظور ایجاد یک عادت پسندیده می باشد. در همین زمینه در قرآن کریم آمده است « هر گاه برگردانده می شدند به آنچه که ازآن نهی می شدند، دوباره به آن دچار می گشتند » .
مارکانکو نیز معتقد است که باید در راه تربیت صحیح تلاش کرد تا این که بعد به تربیت مجدد پرداخت که به مراتب دشوارتر است، تربیت مجدد احتیاج به قدرت بیشتر، دانش بیشتر و حوصله بیشتر دارد(مفیدی،۱۳۷۵).
بازی
در گذشته نه چندان دور کار روزانه مردان و زنان و حتی کودکان پایانناپذیر به نظر میرسید. کوشش و تلاش جهت ادامه زندگی آنچنان شدید بود که توجه به بازی، هدر دادن وقت تلقی میشد. اکنون که با پیشرفتهای چشمگیر در علم روانشناسی و علوم تربیتی و همچنین استفاده از جنبه های آموزشی و تربیتی بازی، عقیده و نظر عمومی نسبت به این فعالیت انسان تغییر کرده است. اطلاعات فراوانی که امروزه دربارۀ بدن انسان و چگونگی رشد و تکامل آن به دست آوردهایم بیش از پیش ضرورت بازی را برای کودکان روشن کرده است.
صرفنظر از مسائل فوق، خواه کودکان اجازه بازی داشته باشند و یا نداشته باشند، آنان به هر حال به طرقی خود را با بازی مشغول خواهند کرد. در حقیقت بازی برای کودک مانند نفس کشیدن امری طبیعی و از ضروریات رشد است، از دیدگاه کودکان نوعی فعالیت است که برای انجام آن ،کودک حتی تحمل مشکلاتی را بر خود هموار می کند (مقدم و ترکمان،۱۳۸۶).
بازی بهترین شکل فعالیت کودکان در سنین پیش از دبستان است. در جریان بازی نیروهای جسمی و روحی کودک یعنی دقت، حافظه، تصور، نظم و ترتیب به سر میبرند و رسالت تغییر و دگرگون ساختن آن را بر عهده دارند (بوندرانکو، باباجان، ۱۳۸۰).
کودک از طریق بازی به شخصیتی متعادل دست پیدا می کند و تعادل و مهارت های لازم را برای زندگی در کنار دیگران در محیطهای غیر از خانه و در کنار افرادی غیر از والدین کسب می کند، لذا کودک از طریق بازی به رشد اجتماعی لازم دسترسی مییابد.
کودکی که از بازی میهراسد، هرگز رشد سالم ندارد و از لحاظ روانی بیمار است و باید فوراً به درمان او میپرداخت. به عقیده وودورث، حتی تخیل کودک نوعی بازی است و میتوان گفت بازی معمولاً اگر دائما هم نباشد، شامل عامل تخیل و اختراع است (شعاری نژاد، ۱۳۸۵).
تعریف بازی
در فرهنگ و بستر، بازی به صورتهای زیر تعریف شده است:
۱-حرکت، جنبش و فعالیت به مثابه حرکت عضلات
۲-آزادی یا محدودیتی برای حرکت و جنبش
۳-فعالیت یا تمرین برای سرگرمی، تفریح یا ورزش (مهجور، ۱۳۷۵).
بهترین توصیف برای بازی توسط گاروی در سال ۱۹۷۷ ارائه شده است.
بازی عبارت از هر نوع فعالیتی است که برای تفریح و خوشی و بدون توجه به نتیجه نهایی صورت میگیرد. انسان به طور داوطلبانه وارد این فعالیت می شود و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن دخیل نیست (ایراندوست، ۱۳۷۸).
هر نوع فعالیتی که توسط کودکان به منظور تفریح انجام گیرد، بازی نامیده می شود.
مربیان ورزش از بازی تلقی جامعتری دارند. آنها معتقدند که، بازی عبارت است از فعالیتی که افراد با میل و رغبت در اوقات فراغت انجام می دهند (انگجی، عسگری، ۱۳۸۵).
تاریخچه بازی
بازی را میتوان به گذشتههای دور حتی از بدو تولد و پیدایش انسان نسبت داد.
در حقیقت بازی جزئی از زندگی انسان از بدو تولد تا زمان مرگ است. در کل تاریخچه بشریت مندرج انسان از نظر فیزیولوژیکی نیاز به جنبش و حرکت دارد و بازی خمیر مایه تفکر است. تشکیل اجتماعات اولیه بشری شکل جدیدی از بازی را پدید میآورد. بازیهای گروهی به صورت بازیهای نمایشی از عبادت ارواح، پرسش اشیاء گرفته تا رقص شکار و رقص جنگ، مجموعه ای از راههای برآوردن نیازهای جسمانی و ذهنی افراد را هم گرداند. خواه به این مجموعه بازی نام دهیم و خواه نام دیگر، در اصل مطلب تفاوت چندانی پدید نمیآید.
رشد ذهنی یا اجتماعی انسان و تسلط پیشرونده بر طبیعت امکان دستکاری در اشیاء طبیعی را بوجود آورد و از آن زمان اشیاء به خواست انسان تغییر شکل دادند تا بتوانند
پنجشنبه 99/09/06
روانی، عاطفی، اخلاقی و شناختی، نتیجه تحقیقات ومطالعات بیشمار، اهمیت بازی و لزوم توجه به آن را روشن می سازد و این سوال پیش می آید که ارزش بازی چیست؟(مجیب ۱۳۷۹ ص۲۴).
ارزش تربیتی:
کودک خردسال از طریق بازی کردن با انواع مختلف اسباب بازیها، موفق به شناختن شکلها، رنگها، اندازهها، جنس اشیاء و اهمیت آنها می شود. بتدریج که رشد می کند در بسیاری از بازیها و ورزشها مهارت بدست میآورد.اکتشاف، جمعآوری اشیاء و سایر شکلهای بازی در اواخر دوران کودکی اطلاعاتی را به کودک میدهد که او نمی تواند در کتابهای مدرسهاش پیدا کند. کودک هنگام بازی درباره خودش، دیگران و رابطهاش با آنها چیزی یاد میگیرد.
او میزان تواناییهای خود را با دیگران مقایسه می کند و به این ترتیب یک مفهوم روشنتر و واقعگرایانهتر از خود به دست میآورد (ایران دوست ، ۱۳۷۴).
ارزش درمانی:
بازی یک وسیلۀ درمانی است. بازی به عنوان یک کاتارسیس برای از میان بردن انرژی سرکوب شده و زیر فشار قرار گرفته، عمل می کند. در زندگی روزمره کودک نیاز دارد از تشنجهایی که توسط محدودیتهای محیطی به او تحمیل می شود رهایی یابد.
بازی به او فرصت میدهد که احساسات خود را به طریقی قابل قبول در اجتماع بیان کند و به وی اجازه میدهد انرژی تحت فشار خود را به طریقی بیرون بریزد که از نظر دیگران و کلاً اجتماع مانعی ندارد. کودک از طریق بازی می تواند احساساتی از قبیل ترس، رنجش، نگرانی و شادی خود را آنطور که میل دارد در قالب شخصیتهای دلخواهش بیان کند و کدورت درونیاش را بزداید. به گفته آکس لین بازی درمانی بر اساس این حقیقت بنیاد نهاده شده که بازی وسیله طبیعی کودک برای بیان خود است. بازی موقعیتی است که به کودک داده می شود تا احساسات و مشکلات خود را عرضه کند ( منبع پیشین،ص۴۷).
ارزش ذهنی:
بازی سبب می شود که کودک نیروهای ذهنی خود را به کار اندازد. بازی کودک را در شناخت و کنترل محیط، یاری می کند. او را قادر میسازد که تواناییهایش را بیازماید. همچنین ضمن بازی یاد میگیرد که میان واقعیت و خیال فرق بگذارد. کودک به هنگام بازی به استدلال می پردازد، قضاوت می کند، به حل مسایل می پردازد و نهایتاً از فعالیتهای خود نتیجه گیری می کند، این فعالیت به او کمک میکن تا در آینده بتواند متکی به نفس، مستقل و در حل مشکلات توانمند باشد (مصلحی، عسگری، ۱۳۸۷).
ارزش اجتماعی:
فروم عقیده دارد زمانی که کودک پا به عرصه وجود مینهد، از شناسایی پدیدههای دنیای خارج قاصر است، بعدها کودک به تدریج رشد می کند و قادر به درک اشیاء خارجی می شود، او قادر می شود تا میان غذا و منبع جوشش آن تفاوت قائل شود. یکی از عوامل مؤثر در شکلبخشی شناخت کودک در این مرحله، بازی است. یعنی به محض آن که کودک قادر به تکان دادن ارادی عضلات خود شد و آنها را تحت کنترل درآورد، قادر به تماس با محیط بیرونی میگردد.
فروبل معتقد است که باید کودک را برای زندگانی اجتماعی تربیت نمود، زیرا در کودک توان بالقوه اجتماعی بودن موجود است و صرفاً همنشینی با دیگران باعث به فعل درآمدن توان بالقوه اجتماعی کودک می شود. او میافزاید که همنشینی با دیگران می تواند به صورت بازی انجام شود و در این هنگام بازی علاوه بر تکامل نیروهای جسمی و عقلی کودک باعث می شود تا او در مورد پرورش ویژگیهای اخلاقی خود نیز به موفقیتهایی نائل شود(مهجور،۱۳۸۰).
ارزش جسمانی:
بازیهای توأم با فعالیت برای تکامل رشد عضلانی کودک و ورزش دادن قسمت های مختلف بدنش لازم است. ضمناً این نوع بازیها برای صرف انرژی اضافی کودک نیز مفید است. منافع جسمانی بازی را میتوان از طریق نرمش کردن و دولا و راست شدن به دفعات مختلف در روز نیز بدست آورد ولی چون کودک ارزش واقعی ورزش را درک نمی کند، ممکن است علیه آن طغیان کند و با چنان بیمیلی تن به انجام آن دهد که هر نوع نفع احتمالی را در مقابل «تنش عاطفی» بیارزش سازد (روان دوست،۱۳۷۲).
به گفته میلی چامپ، بازی به یک کودک کمک می کند که به یک انسان (شخص) تبدیل شود. برای رسیدن به این هدف، باید تعادلی میان بازی و کار کودک باشد.
مربیان در بازی
مربیان باید در ارتباط با بازی کودک به نکات ذیل توجه نمایند:
۱-افزایش ابزار بازی
۲-دادن وقت کافی به کودک نقش دقت در زمان کمک به کودک
۳-واگذاری حق تصمیم گیری و انتخاب بر عهدۀ کودک
۴-تهیۀ وسایل جدید برای کودک، تا او بتواند بازی را ابداع نماید.
۵-وسایل صحنه نمایش، بهتر است به صورت واقعی باشند(همان، ص۶۷)
نقش بازی در رشد کودک :
در جهان معاصر، بازی بهترین شکل فعالیت طبیعی برای هر کودک است. در واقع بازی کردن در زندگی کودک از اهمیت زیادی بر خوردار است. در جریان بازی ، نیرو های روحی و جسمی کودک، یعنی دقت، حافظه، تخیل، نظم و ترتیب، چالاکی و مهارت و….رشد می یابند و علاوه بر این ها بازی برای کودک محرک و انگیزه ای می شود در جهت کسب تجارب اجتماعی.
بازی وسیله طبیعی کودک برای بیان خود است. کوک با بازی کردن، موقعیتی را به دست می آورد تا احساسات و مشکلات خود را عرضه کند و به عبارت دیگر ابراز وجود نماید.
متاسفانه امروزه، بسیاری از والدین، حتی مربیان توجه کافی به امر رهبری بازی ندارند و یا کوک را به حال خود وا می گذارند و یا بازی او را با دلسوزی های اضافی و اسباب بازی های زیاد، محدود می نمایند.
پدران و مادران باید توجه داشته باشند که در مراحل مختلف بازی روش های گوناگونی اتخاذ گردد ونیز همیشه به یاد داشته باشند که به کودک امکاناتی بدهند که او آزادانه و مبتکرانه فعالیت نمایند تا استعدادهای نهفته اش به درستی شکوفا گردد . تنها در این صورت است که بازی می تواند باعث انگیزش، نشاط ، فعالیت، ابتکار و خلاقیت در کودکان گردد.
تنوع در بازی های کودکان :
در بازی های کودکان، خصیصه ای به نام تنوع ،بسیار مشاهده می شود. این موضوع کاملا بارز است که همه کودکان به یک روش ونوع بازی نمی کنند. تنوع در بازی کوکان می تواند ناشی از این علل باشد :
تفاوت های فردی، نوع جنسیت، نوع محیطی که در آن پرورش یافته اند، موقعیت اجتماعی و اقتصادی و عامل جغرافیایی، میزان اوقات فراغت و وضعیت وسایل و امکانات بازی.
نکاتی چند در مورد بازی های کودکان :
برای هر پدر و مادری وبه طور گل برای هر فردی که به نوعی با کودکان سرو کار دارد، دانستن و رعایت نکاتی چندکه در مورد بازی های کودکان است لازم و ضروری به نظر می آید :
۱۰٫بازی منبع غنی آموزشی برای کودک به حساب می آید.
۱۱٫موضوع بازی کودکان باید همیشه سعی شود که بر گرفته از زندگی خانوادگی، کودکستان، مسافرت ها ، جشن ها، فرهنگ و… آنها باشد.
۱۲٫بازی خوب شبیه کار خوب است. کار به منزله شرکت انسان در تولیدات اجتماعی ودر ایجاد ارزش های فرهنگی و مادی و به عبارت دیگر شرکت انسان در ایجاد ارزش های اجتماعی است. اما بازی از چنین اصولی پیروی نمی کند و رابطه مستقیم با اهداف اجتماعی ندارد ، ولی از سوی دیگر باید گفت که به طور غیر مستقیم با این اهداف در ارتباط است. به این معنی که انسان را با همان فعالیت جسمانی و روانی که لازمه کار است عادت می دهد.
در پایان به این نکته اشاره کنیم که برخی اولیاء نسبت به بازی فرزندانشان هیچ گونه علاقه ای نشان نمی دهند ، برخی دیگر تنها به خرید اسباب بازی های زیاد اکتفا می کنند و برخی نیز بیش از اندازه در بازی های آنها دخالت می نمایند و امکان نمی دهند که کودک ، خود مسائل بازی را حل و فصل نماید.
این گونه والدین کودک را ناگزیر می سازند که تنها حرف شنوی بزرگتر ها و مقلد باشند . در واقع این اولیای کوک هستند که بازی می کنند نه خود او. به عبارت دیگر با هر کسی به زبان قابل فهم او سخن بگوییم و این معنای این بیت است که می گویید :
چون که با کودک سرو کارت فتادپس زبان کودکی باید گشاد(دالایی،۱۳۸۴).
پنجشنبه 99/09/06
دوران کودکی نقش حساس و تعیین کننده ای در تکوین شخصیت اجتماعی او ایفا می کند. رابطه میان تفکر و عمل در سنین کودکی در مرحله آمادگی و پیش از دبستان شکل میگیرد، کودک در تلاش برای شناخت عجایب و شگفتیهای محیط پیرامونش که عمدتاً از طریق تجارب عملی صورت میگیرد، جدیتر می شود. این تجارب عملی را کودک در قالب بازی هر روزه تکرار می کند و همین فعالیتهای طبیعی کودک مناسبترین راه برای بروز و رشد استعداد و خلاقیت اوست. در جریان همیشگی بازی، مهارت های جسمی و ذهنی کودک یعنی دقت، تخیل، نظم و ترتیب، چابکی و غیره رشد مییابند و تکامل در این مهارت ها انگیزه و محرک اصلی کودک در جهت کسب تجارب اجتماعی و رشد شخصیتی او میشوند.
کودک از راه بازی علاوه بر بروز تواناییها و استعدادهایش، به علایق، خواستها، ضعفها و نکات مثبت و منفی خود پی میبرد. کودک با شناخت این ویژگیها ساخت شخصیتی خود را محکمتر می کند. رفتار و حرکات کودکان در بازی کاملاً واقعی است. احساسات، شادی و اندوهشان، حقیقی، صادقانه و بدون تزویر و ریاکاری است.
نقشهای تقلیدی از بزرگسالان در بازی آمیختهای از ابتکار و خلاقیت به همراه تجارب شخصیاش است و این نقشها می تواند بازتابی از نیازها و آرزوهایش باشد، خلاقیت و فعالیتهای فردی کودک را در بازیهای گروهی که به صورت صحیح و اصولی تشکیل شده، میتوان تکامل بخشید (قاسم نژاد، ۱۳۸۸).
خلاقیت در بازی
در هنگام بازی خلاقیت کودک افزایش مییابد. «خلاقیت یعنی امکان بهره برداری نامتعارف از ابزار، بدون تأثیرپذیری از عقاید دیگران». نکات اصلی را به کودک خود بیاموزید و موقعیتی را برای او فراهم نمایید تا کودک از ایدههایش استفاده کند. زیرا خلاقیت، عامل کسب تجربه بیشتر است و تجربه عامل پیشرفت در زندگی آینده کودکان میباشد. تجربیاتی مانند: سفر، گذراندن وقت در مزرعه، رفتن به تعطیلات، کتاب خواندن، بازدید از نقاط دیدنی و اشخاص مهم در زندگی کودک نقش بسزایی را دارد، زیرا تجربه سبب می شود تا کودک شناخت بیشتری را نسبت به واقعیات بدست آورد و پیرامون هر موضوع، واکنش مناسبی را از خود نشان دهد (انگجی، عسگری، ۱۳۸۵).
مربی باید فضای فرحبخشی را ایجاد نماید تا خلاقیت کودک شکوفا شود و برای آموزش محیط مناسبی را در نظر بگیرد و برای کودک این امکان را فراهم آورد که یک شرکت کننده فعال باشد نه یک آموزنده غیر فعال (انگجی، ۱۳۸۵).
انواع بازیها
بازیهای جسمانی:
اگرچه هدف از انجام این بازیها تقویت قوای جسمانی کودک است، اما در برخی از انواع تغییر یافته آن به تقویت حواس کودک، توجه بیشتری شده است. از طرف دیگر، اگرچه در ظاهر امر، این بازیها گویای توجه به تقویت جسمانی کودک است، اما حرکت آن مستلزم استفاده از اندیشه کودک بوده و تقویت قوای ذهنی کودک و اجتماعی شدن او نیز از اهداف مهم بازیهای جسمانی به شمار میرود، اگرچه کودکان از نظر ساختمان بدنی و رشد روانی یکسان نمی باشند ولی اکثر آن ها در سالهای اولیه زندگی سعی می کنند نیروهای خود را به کار بیندازند و فعالیت های گوناگون انجام دهند. همین فعالیت های بدنی سبب رشد جسمانی و هماهنگی آن با حواس کودک می گردد. (انگجی، عسگری، ۱۳۸۵).
بازیهای تقلیدی: کودک پس از گذشتن از مرحلۀ مالکیت مطلق، در مییابد که دنیای پیرامون او بر خلاف تصور اولیهاش که میپنداشت، دنیا قائم به ذات اوست، در روال عادی خود جریان دارد از این زمان کودک به تقلید نقشهایی که در باور او جای مستحکمی یافتهاند، می پردازد.
در این زمان کودک از تقلید نقش دوستان و اعضای خانواده لذت میبرد و این لذت باعث تداوم تجربه می شود و این تجربه را به دنیای بازی خود منتقل می کند. نکته مهم تقلید این است که نقش اثر چندانی بر رشد همه جانبه کودک ندارد، بلکه مهم مضمونی است که به هر نقش میدهد.
راهنمایی مربیان و والدین در جهت تطابق نقش تقلیدی کودک با نقش واقعی او عامل مهم در ساخت شخصیت کودک به حساب میآید.
بازیهای نمایشی: اگرچه بازیهای تقلید و بازیهای نمایشی با هم مشترکند و در حقیقت بازیهای نمایشی، خود نوعی از بازیهای تقلیدی است، اما نکته ظریف اینجاست که در بازیهای تقلیدی کودک، سعی به تقلید نقش دارد، در حالی که در بازیهای نمایشی کودک، علاوه بر تقلید نقش، انتظار خود از آن نقش را نیز بیان مینماید.
بازی نمایشی می تواند کمک نماید تا طفل از خود مرکزی بیرون آید و متوجه بیرون خود شود و به کودک فرصت میدهد تا شخصیت درونی خود را ابراز نماید و به آشکار سازی شخصیت خود همت گمارد ( منبع پیشین،ص۹۶-۹۵).
بازیهای نمادی
در بسیاری از اوقات محدودیتها مانع دستیابی کودک به ابزار و وسایلی است که در بازیهای تقلیدی و نمایشی به آن نیاز دارد. در اینجا کودک برای حل مشکل خود به بازیهای نمادی رو مینماید. بر تکهای چوب سوار می شود و حیوانات را هدایت می کند و یا با تکهای چوب صدای رگبار مسلسل را تقلید می کند. کودک تمام آرزوهای خود را با بهره گرفتن از وسایل نمادی از طریق بازی به بیرون فرا میافکند و این خود یکی از بهترین راههای بازی درمانی است (انگجی، عسگری، ۱۳۸۵).
بازیهای تخیلی
کودک از همان زمان آشنایی خود با جهان خارج نیروی تخیلی قوی دارد و بنابراین از این قدرت خود در بازیها به نحوی مطلوب استفاده می کند. این نوع بازیها در حقیقت میدانی برای تجلی قدرت خلاقیت کودک است به عبارتی دیگر، هرچه قدرت تخیل او قویتر باشد، بازیهای تخیلی قویتر انجام خواهد داد. تفاوت این نوع از بازیها با بازیهای نمادی در آن است که، در بازیهای تقلیدی، بازیهای نمایشی و حتی بازیهای نمادین، کودک از آن چه دیده و تجربه کرده است، الگو برداری می کند، در حالی که در بازیهای تخیلی، کودک با بهره گرفتن از تجربههای گذشته خود، رویدادهای تازهای را که در سابق برخورد چندانی با آن نداشته است را بوجود میآورد.
بازیهای تخیلی ریشه در خلاقیت کودک دارد. نظریه پردازان خلاقیت کودک را همگام با قدرت تخیل کودک در نظر میگیرند و عقیده دارند که رشد تخیل کودک در هنگام کودکی و از طریق بازی می تواند باعث گردد تا کودکان در آینده ، هنرمندان، نویسندگان، نقاشان، مخترعین و کاشفانی بزرگ گردند.(منبع پیشین)
نظریه های مربوط به بازی:
۱۰-نظریه های دینامیک: در نظریه های دینامیک علت های بازی کودکان بررسی نمی شود، زیرا در این نظریه ها بازی به عنوان واقعیتی انکار ناپذیر پذیرفته شده است و محور بحث عبارت است از توضیح درباره محتوای بازی. از میان دانشمندانی که در این مورد صاحب نظرند، نظریه پیاژه و فروید از همه معتبرتر و دقیق تر است.( منبع پیشین).
وبین، فین، وندنبرگ (۱۹۸۳) بازی را بر حسب انواع فعالیت طبقه بندی کردند:
بازی اکتشافی تأمل فعالیتهایی است که تنها برای کسب لذت از تحریک حسهای جسمانی حاصل می شود. لیندر (۱۹۹۰) نشان داد اعمال حرکتی تکراری، همانند کوبیدن یک قاشق به میز، پر و خالی کردن یک ظرف ماسه، بازی اکتشافی هستند.
شامل بکارگیری یک شیء یا اسباببازی به شیوهای که مورد استفاده قرار میگیرد است. کودکی که یک ماشین اسباببازی را روی چرخهایش هل میدهد، یا گوشی یک تلفن اسباببازی را به گوشش نزدیک می کند، در حال نمایش بازی ارتباطی است.
از اشیاء برای ساختن یا ایجاد یک چیز خاص استفاده می شود، مانند هنگامی که یک کودک با کمک تعدادی مکعب، یک دیوار میسازد.
زمانی روی میدهد که کودک وانمود می کند فرد یا چیز خاصی است. مثلاً وانمود می کند قهرمان است یا مانند مادر لباس پوشیده و بازی می کند.
نمایانگر توانایی پذیرفتن روشها و محدودیتها است. کودکان ممکن است خود یا قوانین یا قواعد را بسازند یا آنکه از قوانین قبلاً ساخته شده تبعیت کنند. بازی با کارتهای خاص یا قایم موشک بازی.
را میتوان از طریق فعالیت بسیار شدید بدنی و ایجاد سروصدا تشخیص داد که اغلب اجتماعی (گروهی) است. کشتی گرفتن بازیگونه نمونه ای از این نوع است (محمد اسماعیل، ۱۳۸۲).
پیاژه: بازیها را به سه دستۀ اصلی تقسیم می کند:
بازیهای تمرینی: که معنای کلی این بازیها همان Play به زبان انگلیسی میباشد. با Game متفاوت است. این اصطلاح به معنای فعالیتی لذتبخش همراه با مهارت های بدنی است.
پنجشنبه 99/09/06
خوبی در گروه پذیرفته نمی شوند(مطهری۱۳۸۲ص۱۶).
نقش والدین واطرافیان در بازی های کودکان:
والدین و اطرافیان مِی توانند به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در بازی کودکان دخالت کنند. بزرگتر ها می توانند به عنوان همبازی و یا راهنما در کنار کودک قرار بگیرند و به بازی او جهت بدهند و یا نیاز های او را بر طرف کنند.
تأثیر همبازی ها بر بازی های کودکان: کودکان بسیار از مهارت های اجتماعی را از طریق کنش متقابل با یکدیگر یاد می گیرند. آنها می آموزند که چگونه چیزی بدهند و چیزی بگیرند، فعالیت های دسته جمعی شرکت کنند، از جنب و جوش یکدیگر لذت ببرند واحساسات دیگران را درک کنند. همسالان به صورت سر مشق هایی برای تقلید و منابع مهمی برای ارائه پاداش وتنبیه در می آیند. کودکان از راه تماشای اعمال همسالان خود ممکن است مهارتی تازه یاد بگیرند یا با پیامدهای برخی از اعمال آشنا می شوند(براهنی و همکاران۱۳۸۲؛ ص۱۴۷).
تأثیر موقعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خانواده بر بازیهای کودکان:
سینگر دریافت که کودکان با تخیلات بسیار، اغلب در خانوادههایی پرورش یافتهاند که امکانات رفاهی بیشتری داشته اند و خانواده از وضعیت و موقعیت اجتماعی بهتری برقرار بوده است. این کودکان علاوه بر خلاقیت بیشتر توانایی بیشتری برای حل مسائل خود داشتند و به راحتی از تخیلات خود در بازیهایشان استفاده میکردند، در صورتی که در گروه دوم که اغلب متعلق به خانوادههای کم درآمد بودند، کودکان تخیلات و رؤیاهای کمتری داشتند و در وانمود بازیها از نقشهای محدودتری استفاده میکردند (مجیب، ۱۳۷۹).
دیدگاه نظریهپردازان دربارۀ بازی:
جروم برونر (۱۹۱۵) معتقد است که بچهها به فعالیتهای جسمانی و تجارب دست اول نیاز دارند تا دیدگاه های خود را بسط داده و توانایی فکر کردن کسب کنند. بازی کردن بسیاری از این فرصتها را برای آنها فراهم میآورد (شریدان، ۱۳۸۲).
فردریک فروبل معتقد بود که بازی نه تنها بازدارندۀ رشد کودک نیست، بلکه به عنوان یکی از مهم ترین عوامل می تواند باعث رشد آزاد کودک از لحاظ جسمی، احساسی و ذهنی گردد. بازی کودک را قادر میسازد تا امیال و آرزوها را به زندگی روزانهاش وارد ساخته و از این راه به شناخت ویژگیهای خود برسد. بدین ترتیب است که بچهها از طریق بازی فعال یاد میگیرند و یادگیری و فراگیری آنها در هنگام بازی خیالی و نقش به مراتب مثمرثمرتر است، زیرا در این گونه بازیها آنها با افکار عمیق سر و کار دارند (آرین، ۱۳۶۹).
ماریا مونته، سوری معتقد است که بازی به کار بردن نیروهای ذهنی و بدنی جهت حصول یک نتیجه مفید و محسوس است (شکوهی، ۱۳۷۶).
کارل گروس، در اواخر قرن نوزدهم معتقد است که بازی تمرینی است که انسان برای زندگی آماده می کند و در رشد جسمانی و یادگیری او تأثیر دارد (سیف و همکاران، ۱۳۷۹).
کارل گروس معتقد است که بازی یک نوع پیش تمرین عمومی و فعالیت یا تمرین مقدماتی و پیش نیاز برای فعالیتهایی است که فرد در آتیه میخواهد انجام دهد (ناصری، ۱۳۸۲؛ به نقل از قنبری، ۱۳۸۳).
از نظر بوهلر بازی بر پایه اصل لذت استوار است و کودک برای کسب لذت و خوشی به بازی می پردازد.
تجارب بازیهای تقلیدی با افزایش توجه کودک نسبت به توانایی کنترل خود و کنش نسبت به کودکان دیگر ارتباط مستقیم دارد (فری برگ، ۱۹۷۵).
اریکسون معتقد است که فعالیتهای کودک هنگام بازی دارای معنا و مفهوم روانی است و به عنوان عاملی در ساختن شخصیت و ایجاد تعادل روانی وی بسیار اهمیت دارد. از این رو امروزه بازی درمانی جایگاه خود را در امر تشخیص مسائل و مشکلات روانی کودکان و درمان آن پیدا کرده است زیرا کودکان به علت ترس از بزرگسال و محدودیت گنجینه لغات قادر به بیان مشکلات خود نیستند، لذا متخصصین بازی درمانی به کمک تکنیک بازی با تدارک اسباب بازیهایی ضروری و تشکیل جلسات منظم بازی برای کودکان رفتارهای آنها را زیر نظر گرفته و ضمن دسترسی به ریشه های مشکلات کودکان به درمان آن میپردازند (احمدوند، ۱۳۷۲؛ به نقل از قنبری، ۱۳۸۳).
دیدگاه و نظریه های اسلام و دانشمندان دربارۀ بازی
رسول گرامی (ص) وجود حالت فعال و جوشش را در طفل خردسال موجب فزونی خرد و اندیشه او در بزرگسالی دانسته و میفرماید: شیطنت، لجاجت و ستیزهجویی کودک، در دوران خردسالی، نمایانگر فزونی عقل و اندیشه او در بزرگسالی است. همچنین فرمود: چه خوب و محبوب است که فرزند انسان، در خردسالی بازیگوش و پر تلاطم باشد تا این حالت طغیان آمیز او در بزرگسالی سر بر نیاورد و از حلم و خویشتنداری و مقاومت و پایداری برخوردار باشد.
حضرت علی (ع) میفرماید: کسی که شیفتۀ بازی باشد، سعادتمند خواهد شد.
امام صادق (ع) هفت سال اول زندگی را موسم بازی اطفال میداند و به والدین و مربیان توصیه می کند: فرزند خود را آزاد بگذارید تا سن ۷ سالگی بازی کند.
ابن سینا معتقد است که اطفال تا ۶ سال از تمایلات خود پیروی می کنند و بر اولیاء اطفال است که همواره آنها را از آنچه که به آن تمایل دارند محروم نکنند. سلب آزادی و جلوگیری از جنب و جوش و بازی کودکان را زمینهای برای افسردگی آنها میدانند و نتیجه این افسردگیهای بیموقع و زودرس سبب می شود تا رغبتها از بین بروند و کودکان به بیماریها و اختلالات رفتاری مبتلا گردند.
امام محمد غزالی در برنامه پیشنهادی خود برای آموزش کودکان، ساعاتی از وقت مراکز تعلیم و تربیت را به بازی و ورزش اختصاص میدهد.
خواجه نصیرالدین طوسی، بازی را وسیلهای برای رفع خستگی از فعالیتهای جدی میداند. او شرایط بازی را آزادی عمل کودکان میپندارد و ممانعت از بازیهای غمانگیز را وظیف والدین به شمار میآورد.
فروبل بازیهای دوران کودکی را به منزلۀ برگهای جوانه زده درخت زندگی میدانست و معتقد بود کودکان بیش از هر چیز از بازیهای خود، مطلب میآموزند و معتقد بود که بازی، جزء مهمی از زندگی کودک است. به عقیده فروبل، بازی عاملی است که از طریق آن، کودک به توازن و تعادل رشد یکپارچه و هماهنگ میرسد. انواع بازی درمانی:
«ویرجی نیا اگسلین[۱]» بازی درمانی را به دو نوع تقسیم می کند: الف) بازی درمانی با روش مستقیم ب) بازی درمانی با روش غیر مستقیم.
الف) بازی درمانی با روش مستقیم: در این نوع بازی درمانگر باید رفتاری صبورانه و در محدوده واقعیت ها داشته باشد و به هدف بازی و نحوه استفاده کودک از آن توجه نماید. بدین منظور درمانگر بر حسب مورد و تشخیص خود شریک در بازی باشد و یا جزیی از نمایش نمادین و یا اصلا یکی از شخصیت های بازی باشد.
درمانگر بنا بر نیاز می تواند در میان بازی نقش خود را تغییر دهد، نباید فراموش کرد که در همه ی بازی ها شخصیت کودک باید پویا باشد. حفظ این پویایی در بازی تعیین کننده است ، یعنی کودک امکان انتخاب نوع بازی و وسایل آن را فراهم می اوردو درمانگر را در عنوان و نوع فعالیت اعم از کلامی و یا حرکتی یاوری می کند.
ب) بازی درمانی با روش غیر مستقیم: آن است که درمان گر در تعیین نوع بازی و کیفیت آن دخالتی نداشته باشد و همه چیز بر عهده کودک واگذار شود و معتقد است که با این شیوه، احساسات کودک پدیدار می شود و کودک شخصا با آن رو به رو می گردد و با این شیوه می آموزد که احساسات و عواطف و رفتار خود را مهار کند و آنچه را که موجب رنج وی می گردد به کنار افکند و در واقع به « سبک سازی یا تخفیف عاطفی » برسد. در چنین درمانی فرض شده است که کودک خود می تواند به تنهایی مشکلات نفسانی خویش را حل کند و تجربه های رنج آور خود را از یاد ببرد.بنابر این کودک را آزاد می گذارند که «خود» باشدو«خود درمانی» کند بی آن که فعالیت او را ارزش یابی کنند یا برای تغییر دادن این فعالیت بر او فشاری وارد شود، بلکه او را همچنان که است می پذیرند. به هر حال منظور از بازی درمانی در روش غیر مستقیم آن است که به کودک فرصت داده شود تجربه های خود را که برای رشد او مفید است آن گونه که می خواهد بی دخالت دیگری بررسی کند و چون بازی وسیله ای است طبیعی که کودک از آن برای ابراز احساسات و نمایاندن و عواطف خویش استفاده می کند باید به او فرصت داد که بتواند مشکلات نفسانی و عاطفی خودرا از راه بازی رفع کند و از همین رو روان شناسان معتقدن که نخست باید کودک را به بازی درمانی غیر مستقیم کشانید(موثقی،۱۳۸۰)
نقش تربیتی مادر در بازی های کودکان:
نقش تربیتی مادر نسبت به کودک،بسیا ر حساس است.این امر از ضروریات وبد یهیات است. طفل همانگونه که از شیره جان وشیر مادر تغذیه می کند وهمانگونه که از راه وراثت،اوصاف وخصائلی را از مادر می گیرد وهمانگونه که به صورت مادرزادی نیزمتاثر از وجود مادر است،تحت تاثیر خلقیات مادر نیز هست.یکی از کارهایی که مادران با فرزندان می کنند،بازی دادن آنها است.طبیعی ترین ونشاط انگیزترین ارزش های اخلاقی ومعنوی انسانی واسلامی به کودک باشد.البته عکس آن هم ممکن است وما،درصدد آن هستیم که در این مساله مهم، هشداری بدهیم واز مادران بزرگوار بخواهیم که ازاین فرصت ،بی توشه وبهره نگذرند،یاخدای ناکرده دراین فرصت به جای سازندگی راه تخریب وانتقال رذائل نپویند. کلاس تعلیم وتربیت مادران باکلاس های درس معمولی فرق دارد.کلاس مقدس این مادران ،خودزندگی است.شیردادن ولای لای کردن وتنظیف وتطهیر کودکان وکلمات وجملاتی که شکسته شکسته بین آنها ردوبدل می شودوواکنش هایی که مادر درمقابل گریه هاوقهرهاوخطاها واذیت ها ومخصوصا بازی های بچه نشان می دهد،همه وهمه از برنامه های همین کلاس است.مادران خشن ،نسبت به کودکان ،اثرات سوئی می بخشندومادران خوش خلق ،برای کودکان فرشته ی رحمتند.این گونه مادرانند که اگر مایه ای از کمال ومعنویت داشته باشند،می توانند بزرگ ترین معلم ومربی برای فرزندان خود بشوند وبهترین وپسندیده ترین فضایل اخلاقی را به آنها منتقل سازند(بهشتی،۱۳۶۷).
خلاقیت:
خلاقیت واژهای عربی بوده و ریشۀ آن «خلق» به معنای آفریدن است، در فرهنگ و لغتنامههای فارسی به معنای بوجود آوردن و ایجاد کردن با عقاید و ایدههای نو و ارزشمند میباشد. خلاقیت دارای تعاریف مختلف و گوناگونی بوده و هر کس آن را با توجه به تخصص و ایدههای فردی خود به گونهای تعریف کرده است، در بسیاری از تعاریف نیز تنها یک یا چند عنصر و مؤلفه های آن اشاره شده و یافتن تعریفی جامع و مانع که در بردارنده همه ویژگیهای خلاقیت باشد، مشکل است.
تعاریف خلاقیت: تورنس (۱۹۶۸) در تعریف هنری خود از آفرینندگی، به این موارد اشاره کرده است:
تورنس (۱۹۶۸) در تعریف از آفرینندگی قدرت کنار آمدن فرد با موقعیتهای دشوار را ذکر کرده است. به هنگام برخورد با موقعیتهای دشوار و خطرناک، وقتی که شخص هیچ راه حل از پیش آموخته و تمرین کردهای ندارد به درجۀ از آفرینندگی نیازمند است (سیف، ۱۳۸۰).
تونی پروکتور[۲](۱۹۹۹) به نقل از ورتهایمر (۱۹۵۹) خلاقیت را چنین تعریف کرده است:
توانایی نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع و به عبارتی دیگر فرایند شکستن و دوباره ساختن دانش خود درباره یک موضوع و بدست آوردن بینش جدید نسبت به ماهیت آن (گلستان هاشمی، ۱۳۸۲).
پروکتور (۱۹۹۹) همچنین به نقل از گیلیام (۱۹۹۳) بیان میدارد:
خلاقیت عبارت از فرایند کشف آنچه تا به حال در نظر گرفته نشده و عمل ایجاد ارتباطات جدید.
رنون[۳] (۱۹۷۸) معتقد است: خلاقیت توانایی شخص در ایجاد ایدهها، نظریهها، بینشها، اشیای جدید و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینههاست که از نظر محققان ابتکاری و از لحاظ علمی و زیباییشناسی و تکنولوژی و اجتماعی با ارزش محسوب میگردد (سام خانیان، ۱۳۸۴).
خلاقیت بازی باتخیل و امکانات است که در حین تعامل با عقاید، افراد و محیط، منجر به ارتباطات و نتایج جدید و معنادار می شود. خلاقیت یک فعالیت پویاست که ضمیر خودآگاه و نیمه خودآگاه را در بر میگیرد، در واقع خلاقیت تمامی ذهن را در بر میگیرد.
ندهرمان(۱۹۷۸) نویسندۀ کتاب ذهن خلاق در تعریف خلاقیت چنین مینویسد «به نظر من خلاقیت در معنای کامل خود هم تولید ایده را شامل می شود و هم نشان دادن آن را یعنی باعث رخ دادن چیزی شبیه یک نتیجه میگردد». به منظور تقویت توانایی خلاقیت میباید فکر یا ایده را به صورتی به کار گرفت که تجربه از یک سو و واکنش خود شخص و سایرین از سوی دیگر باعث تقویت عملکرد شوند (حائریزاده، ۱۳۸۱).
دانشمندان خلاقیت را با تعابیر متعددی بیان نموده اند به طوری که هر تعریفی بیانگر یکی از ابعاد مهم فراگرد خلاقیت است (سام خانیان،۱۳۸۷). برخی از تعاریف خلاقیت ویژگیهای افراد خلاق را محور قرار داده اند.
به عنوان مثال گیلفورد خلاقیت را مجموعه ای از تواناییها و خصیصههایی میداند که موجب تفکر خلاق می شود و گروهی دیگر بر اساس فرایند خلاق، خلاقیت را تبیین کرده اند. به عنوان مثال، تورنس خلاقیت را فرایند حس کردن مشکلات، مسائل، شکاف در اطلاعات عناصرگم شده، حدس زدنها و تدوین فرضیه درباره این نواقص و آزمون این حدسها و احتمالأ تجدید نظر آنها و سرانجام انتقال نتایج تعریف کرده است. برخی معتقدند که خلاقیت باید بر مبنای محصول خلاق (تازه) تعریف شود و برخی دیگر معتقدند که خلاقیت را باید بر اساس توانایی حل مسأله تعریف کرد (سام خانیان، ۱۳۸۷). باتوجه به آنچه بیان شد تعدادی از تعاریف مختلف خلاقیت ارائه میگردد.
خلاقیت، بازی با تخیل و امکانات است که در حین تعامل با عقاید، افراد محیط منجر به ارتباطات و نتایج جدید و معنادار می شود. خلاقیت یک فعالیت پویاست که ضمیر خود آگاه و نیمه خود آگاه را در بر میگیرد. در واقع خلاقیت تمامی ذهن را در بر میگیرد (حائری زاده و محمد حسین،۱۳۸۶).
رنزولی (۱۹۷۳،۱۹۸۶) خلاقیت را اینگونه تعریف می کند: خلاقیت تولید ایده یا محصولی نو و مبتکرانه است که در هر برههای از زمان برای خالق یا برای شخص دیگری رضایتبخش باشد. حتی اگر این ایده یا محصول را قبلأ شخص دیگری کشف کرده باشد و یا آن را نو و مبتکرانه محسوب نکنند باز خلاقیت وجود دارد (حائری زاده و ، ۱۳۸۶)
خلاقیت یعنی تشخیص، روابط علت و معلولی بین پدیده ها و درک و عمل به آنهاست. تشخیص یعنی هنر درک یعنی علم و عمل به معنای اخلاق است. بدین ترتیب یک فرد خلاق دارای هنر، علم و اخلاق است (شاد الوئی،۱۳۸۵).
تورنس خلاقیت را شکافتن بنبستها و دست دادن به افراد میداند (یزدانی ۱۳۸۵).
تورنس خلاقیت را به طور خلاصه، مرکب از چهار عمل اصلی میداند.این عوامل عبارتند از:۱- سیالی: یعنی استعداد تولید ایدههای فراوان
۲-ابتکار: استعداد تولید ایدههای بدیع،غیرعادی و تازه
۳- انعطاف پذیری: یعنی استعداد تولید ایدهها و یا روشهای بسیار گوناگون
پنجشنبه 99/09/06
۱- مؤلفه های شناختی که عبارتند از هوش، سیالی، انعطاف پذیری، ابتکار،بسط ، ترکیب و تحلیل
۲- مؤلفه های هیجانی شامل: انگیزه ها و عواطف
۳- مؤلفه های شخصی: شامل: اعتماد به نفس، ارادۀ مستقل، پذیرش خطر، تجربهپذیری و اثبات ابهام (مقصودی، ۱۳۸۴).
شاید یکی از دلایلی که سبب گردید نظریهپردازان و محققان از خلاقیت دوری جویند به تعریف و توصیف آن مربوط می شود. زیرا خلاقیت از دیرباز مفهومی اغفال کننده و مبهم و حتی افسانهای داشته است (پیرخائفی، ۱۳۷۲).
محققان و نظریهپردازان خلاقیت در مورد ماهیت خلاقیت به یک اجماع نظر نرسیده اند. علیرغم اینکه واقعیت اشتراکاتی در همۀ تعاریف و تفاسیر از این متغیر با ارزش انسانی وجود دارد. به دلیل گستردگی تعابیر روانشناسان از خلاقیت نمیتوان به یک تعریف واحد بسنده کنیم، از این رو در اینجا به تعاریفی از روانشناسان مختلف اشاره کنیم.
تورنس (۱۹۶۶): فرایندی است شامل احساس شکافها یا عناصر پنهان، فرضیه ها، مرتبط ساختن نتایج و احتمالاً تغییر و آزمون مجدد فرضیات. همچنین وی از سه دیدگاه سه تعریف برای خلاقیت ارائه داده است.
الف) تعریف پژوهشی: فرایند حس مشکلات و مسائل، شکاف در اطلاعات، عناصر گم شده و چیزهای ناجور و فرضیهسازی و ارزیابی حدسها، تجدیدنظر و انتقال نتایج
ب) تعریف هنری: دارای خصوصیاتی مانند خواستن و داشتن، رفتن به آبهای عمیق، خط زدن خطاها، خواندن به سبک خود، ساختن قصرهای شنا
ج) تعریف وابسته به بقاء: یعنی قدرت کنار آمدن فرد با موقعیتهای دشوار (سیف، ۱۳۷۹).
پیاژه(۱۹۷۳): اگر میخواهید خلاق باشید، کمی کودک بمانید قبل از اینکه جامعه شما را تغییر داده باشد.
گیلفورد(۱۹۷۳): همان تفکر واگرا یعنی توجه به حداکثر راه حل ممکن با سه جزء سیالی، انعطافپذیری و ابتکار
استیلن (۱۹۷۸): کاری نو و بدیع است که مورد قبول و پذیرش اجتماع قرار گیرد.
استاین مطالعات انجام شده دربارۀ ویژگیهای افراد خلاق را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که افراد خلاق دارای ویژگیهای زیر هستند:
۱-انگیزۀ پیشرفت در سطح بالا ۲- کنجکاوی فراوان ۳- علاقهمندی زیاد به تعلیم و تربیت در کارها ۴- قدرت ابراز وجود و خودکفایی ۵- شخصیت غیر متعارف و غیر رسمی ۶- پشتکار و انضباط در کارها ۷- استقلال ۸- طرز فکر انتقادی قدرت تأثیرگذاری بر دیگران ۹- زیباپسندی و علاقهمندی به آثار هنری۱۰- تفکر شهودی ( سیف، ۱۳۷۰، ص ۵۴۷).
عواملی که مانع خلاقیت میشوند : ۱- عادات پیشین؛ یکی از دلایلی افول خلاقیت همراه با رشد انسان قربانی عادات شدن است برای تداوم خلاقیت باید خود را به نحوی از عادات رها کنیم.
۲- دلسرد کردن
۳- کمرویی ۴- ترس و اضطراب ۵- کار سخت و اجباری ۶- مسئولیت اداری ۷- رغبت شدید به کاری که به مسأله مورد بحث هیچ ارتباطی ندارد.
۸- تضادهایی که منشأ پیدایش مشکلات عاطفی شود (شریعتمداری، ۱۳۶۲، ص ۴۱۶)
به نظر بعضی از روانشناسان خلاقیت ترکیبی از قدرت ابتکار، انعطافپذیری و حساسیت در برابر نظریاتی است که یاد گیرنده را قادر میسازد خارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالاً خشنودی دیگران خواهد بود (پورحسین، ۱۳۷۷؛ به نقل از استون و برگ، ۱۹۸۹).
عوامل مؤثر بر خلاقیت:
الف) اطلاعات و آگاهی: اطلاعات از عوامل اصلی خلاقیت و یا به عبارتی ماده خام آن است، بدون شک افراد خلاق بدون برخورداری از اطلاعات و آگاهیهای لازم قادر نخواهند بود نوآوریهای خود را عرضه نمایند. به همین دلیل باید زمینه کسب اطلاعات را برای افراد فراهم نمود تا آنان به دستیابی ماده اصلی خلاقیت قادر به نوآوری باشند (عصاره، ۱۳۷۷).
ب) انگیزش: انگیزش نیروی محرک جریان خلاقیت در انسانها است. کنجکاوی یا عشق به دانستن و یا عشق به کسب اطلاعات جدید خمیرمایۀ رفتار مخترعان و مکتشفان میباشد. همین امر نشان میدهد که خلاقیت در نهاد همۀ انسانها میباشد.
ج) اعتماد به نفس و استقلال شخصیت: یکی از عوامل که امکان ابراز تفکرات نو و ابتکارات تازه را میسر میسازد. برخورداری از اعتماد به نفس و داشتن شخصیتی مستقل است. به همین دلیل تقویت اعتماد به نفس، احساس خود ارزشمندی و عزت نفس در کودکان و نوجوانان از ضروریترین امور محسوب می شود (عصاره، ۱۳۷۷).
تواناییهای فرد خلّاق
خلاقیت را میتوان با اشاره به تعدادی توانایی ذهنی که منجر به تولید آثار خلاق می شود، توصیف کرد. مهمترین این ویژگیها تفکر واگرا است.گیلفورد در بیان نظریه ساخت ذهنی خود گفته است که ویژگی مهم تفکر آفریننده واگرایی آن میباشد او به طور کلی شیوۀ تفکر آدمیان را به دو دسته واگرا و همگرا تقسیم کرده است. در نظریۀ گیلفورد هم تفکر واگرا و هم تفکر همگرا در ساخت ذهنی نقش اساسی دارند. اما تفاوت آنها در این است که در تفکر همگرا نتیجه تفکر از قبل معلوم است، یعنی همیشه یک جواب درست یا غلط وجود دارد اما در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب موجود است که از نظر منطقی هر یک از آنها ممکن است درست باشد. گیلفورد نظریۀ خود را به سه ویژگی انعطافپذیری یا نرمش، اصالت و سیالی مشخص کرده است (سیف، ۱۳۸۱).
آزمونهای خلاقیت
الف) آزمون تورنس :
آزمون تورنس بر پایۀ تئوری و تعریف او از خلاقیت ساخته شده است. او خلاقیت را به طور خلاصه مرکب از چهار عامل اصلی میداند. این عوامل عبارتند از : ۱- سیالی ۲- انعطافپذیری ۳- ابتکار ۴- بسط
این آزمون اساساً بر پایۀ یک بافت آموزشی و پرورشی که خود نتیجۀ سالها کار مداوم تورنس در پژوهش و آموزش خلاقیت است، میباشد. مجموعۀ آزمونهای تورنس شامل ۱۲ آزمون است که بخشهای کلامی و تصویری و شنیداری طبقه بندی شده است. این آزمونها چهار نمره بدست می دهند که به ترتیب عبارتند از : سیالی، انعطافپذیری، ابتکار و بسط (بیکی، ۱۳۸۱؛ به نقل از عابدی، ۱۳۷۳).
ب) آزمون گیلفورد:
گیلفورد بر اساس تحقیقات خود با روش تحلیل عوامل خلاقیت توانست در مقولۀ اندیشۀ واگرا و اندیشه همگرا را از هم جدا کند. او این اندیشۀ واگرا را به سه ویژگی انعطافپذیری، اصالت و سیالی مشخص نموده و برای اندازه گیری آنها آزمونی ساخته است (سیف، ۱۳۸۱).
در آزمون گیلفورد از افراد خواسته می شود و در مدت کوتاهی هر تعداد استفاده که به ذهنش میرسد دربارۀ یک شیئ بیان می کند. هرچه عنوانهای داده شده به وسیلۀ آزمون شونده تازه و بدیعتر باشد نمره بیشتری دریافت خواهد کرد (همان منبع، ۵۹۴).
آزمون گیلفورد برای اندازه گیری اصالت، آزمون داستان نام دارد.
در این آزمون داستان کوتاهی به آزمودنی داده می شود و از او خواسته می شود تا تمام عنوانهایی را که برای داستان مناسب تشخیص داده می شود را تشخیص دهد. گیلفورد برای سنجش سیالی نیز سرعت و تعداد پاسخهای ارائه شده توسط فرد را در آزمونهای بالاتر بررسی نموده و بر این اساس نمره سیالی را محاسبه می کند (سیف، ۱۳۸۱).