دانلود فایل های دانشگاهی - تحقیق - پایان نامه - پروژه
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
دانلود فایل های دانشگاهی -متن کامل- تحقیق - پایان نامه - پروژه - همه رشته ها -فرمت ورد-نمونه رایگان
پنجشنبه 99/09/06
عوامل یا توانمندی هایی دانسته شده است که همواره شرکت را به نشان دادن عملکردی بهتر از رقبا قادر می سازد. همچنین مزیت رقابتی، ارزش های قابل ارائه شرکت برای مشتریان است، به نحوی که این ارزش ها از هزینه های مشتری بالاتر است .[Porter, 1986, 137- 145]
تاکنون تحقیقات بسیاری برای شناسایی مهمترین عواملی که در مزیت رقابتی نقش دارند و همچنین، روشهای حفظ مزیت رقابتی صورت گرفته اند. “مهارت های متمایز” [پیترز، ۱۹۸۴] فرهنگ سازمانی [بارنی، ۱۹۸۶] قابلیت های سازمانی [الریچ، ۱۹۹۲]، دستیابی بیشتر به منابع یا مشتریان و محدود کردن فعالیت رقبا [پانکج، ۱۹۸۶] فناوری اطلاعات [پورتر و میلر، ۱۹۹۸] مزیت های جغرافیایی[کوین، ۱۹۹۳]، حفاظت در برابر پنج نیروی رقابتی [پورتر،۱۹۷۹] زمان و بسیاری دیگر از متغیرها، به عنوان منشأ ایجاد مزیت رقابتی پیشنهاد شده اند.
مبانی فکری و نظری ههای متفاوتی که در دور ههای زمانی گوناگون در رابطه با محیط و سازمان و رابطه این دو مطرح شده اند، به نوعی در شکل گیری مفاهیم راهبرد و مدیریت راهبردی در آن زمان تأثیرگذار بوده و دیدگاه های متفاوتی نسبت به آنها ایجاد کرده اند. این تغییرات در مفهوم مزیت رقابتی نیز ایجاد شده است. در جدول ۲-۱، عواملی که در مبانی نظری مبنای مزیت رقابتی هستند، نشان داده شده است.
عوامل منشأ مزیت رقابتی | نویسنده و صاحب نظران |
مشتری مداری، شناخت نام، سود بالا | Aaker (1989) |
شایستگی و image، بازاریابی و سرویس دهی، قابلیت های مالی، قابلیت های خلاقیت، شایستگی های فناورانه و تفاوت های بهینه خط مشی هزینه ی کم و قیمت گذاری | Bamberger (1989) |
فرهنگ سازمانی | Barney (1986) |
شایستگی های محوری | Barney (1991,1997), Barney and Zajac (1994), Grant(1991), Hall (1992,1993), Hofer and Schendel (1978), Klein and Hiscocks (1994), Lado et al. (1992), Naugle and Davies (1982), Prahalad and Hamel (1990), Roberts and Shea (1996), Schendel (1994), Schulze (1993), Synder and Eberling (1992), Winterschied (1994 |
سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی | Barney (1991) |
مقیاس، هزینه و هم افزایی های تقاضا، محصول، فرایند و نوآوری های مدیریتی، قراردادها، ارتباطات خوب، فرهنگ شرکت، تخصص سازمانی، یادگیری مولد، اثر تجربه، فناوری اطلاعات، نوآوری، کیفیت و مهارت های ارتباط با مشتری، مهارت های کارکردی، مهارت های اجرایی | Bharadwaj et al. (1993) |
مهارت های مدیران عالی | Castanias and Helfat (1991) |
عوامل منشأ مزیت رقابتی | نویسنده و صاحب نظران |
فناوری اطلاعات، طراحی شغل، جریان کار، نیروی انسانی | Chan and Heide (1992) |
فناوری اطلاعات | Cho (1996) |
ثبات رهبری، تفاوت های مقیاس و حوزه، تفاوت های جغرافیایی، ویژگی های سازمانی، ویژگی های عملیاتی | Coyne (1985) |
مدیریت کیفیت | Doz and Prahalad (1988) |
شهرت محصولات، دانش فنی کارکنان، دانش فنی عرضه کنندگان، دانش فنی توزیع کنندگان شبکه ها، پایگاه های اطلاعاتی، دانش عمومی، رازهای تجاری، مدیریت پیوندها
منحنی یاگیری |
Hall (1992) |
عوامل وضعیتی، عوامل نگرشی، عوامل رفتاری | Haskell (1989) |
شایستگی های مدیریتی، تمرکز راهبردی، شایستگی های مبتنی بر داده، شایستگی های مبتنی بر تبدیل، شایستگی های مبتنی بر ستاده | Lado, Boyd and Wright (1992) |
فناوری اطلاعاتی، مدیریت پیوندها، منحنی یادگیری | Porter and Millar (1985) |
صرفه به مقیاس، تفاوت محصول، دستیابی به کانال های توزیع، پشتیبانی درون داد عملیات، لجستیک برون داد، بازاریابی و فروش، خدمات، زیر ساختارهای شرکت، مدیریت منابع انسانی، توسعه و بهبود فناوری تدارکات، بهینه کردن پیوندها، هماهنگی پیوندها | Castanias and Helfat (1991) |
اندازه بازار هدف، برتری در دستیابی به منابع یا مشتریان، ایجاد موانع در فعالیت رقبا | Pankaj (1986) |
تمرکز بر رضایت مشتری، نوآوری مستمر، بهبود مداوم مهارت ها | Peters (1984) |
همترازی سازمانی | Powell (1992) |
منابع انسانی؛ کارگزینی، پاداش ها، بهبود، ارزیابی، ارتباطات | Ulrich (1987) |
تعلق کارکنان، تعلق مشتریان | Ulrich (1991) |
پنجشنبه 99/09/06
برای هر شرکتی در هر صنعتی که باشد کلید موفقیت تنها اتکاء بر یک منبع برای کسب مزیت نیست بلکه بهترین و موفق ترین شرکت ها می دانند که همواره باید از زوایای تازه ای به مزیت رقابتی بنگرند و از انواع منابع برای خلق مزیت رقابتی بهره بگیرند.(Stalk ,1998) توجه به دیدگاه منبع محور و مدل بارنی که دارای چهار ویژگی اصلی ارزشمند، کمیاب، غیرقابل تقلید و غیر قابل جایگزینی و قابلیت سازمانی کردن و به کارگیری است.(Clulow, 2003) یکی از مهمترین راه های کسب مزیت رقابتی پایدار، بهره مندی از منابع کلیدی است. منابع کلیدی نیز در دو دسته دارایی ها (مشهود و نامشهود) و قابلیت ها با ویژگی های ارزشمند، کمیاب، غیرقابل تقلید و غیرقابل جایگزینی و قابلیت سازمانی کردن و به کارگیری تقسیم بندی می شوند. لازم به ذکر است که دارایی های مشهود در صنایع خدمات مالی شامل زمین، ساختمان، تجهیزات و کارکنان است.(Clulow, 2003) هر چند این دارایی ها جزو مزایای رقابتی هستند اما نمی توانند به عنوان مزایای رقابتی پایدار تلقی شوند زیرا هر چند کارکنان بسیار ماهر، پتانسیل بالایی برای ایجاد مزیت رقابتی به موسسات مالی را فراهم می آورند اما این کارکنان ممکن است توسط رقبای دیگر استخدام شوند بنابراین صرفاً در کوتاه مدت به عنوان مزیت رقابتی تلقی می شوند نه در بلندمدت و به عنوان مزیت رقابتی پایدار(Smart and Wolfe, 2000) زمین، ساختمان و تجهیزات علیرغم ارزشمند بودن به سهولت می تواند توسط رقبا مورد کپی برداری و تقلید واقع شود و از این رو جزو منابع مزیت رقابتی پایدار نیستند، بنابراین تمرکز مدل مفهومی پژوهش برای دارایی های نامشهود و قابلیت هایی است که از خصوصیات مورد نظر بارنی در مدل RBV برخوردارند. از جمله دارایی های نامشهود، اعتماد مشتری، شهرت و اعتبار، آفرینش های فکری، پایگاه های اطلاعاتی و شبکه های پیچیده و ارزشمند می باشد که این گونه منابع می توانند به عنوان موانعی برای کپی کردن و تقلید از دارایی های دیگر عمل کنند از این رو غیرقابل تقلید، غیرقابل جایگزینی،ارزشمند وکمیاب هستند، از جمله قابلیت ها نیز می توان به دانش تیمی، فرهنگ سازمانی، تاریخچه سازمانی، یادگیری، مهارت های مدیریتی و مانند آن اشاره کرد (Clulow, 2003)
مزیت رقابتی، ارزش های قابل ارائه شرکت برای مشتریان می باشد به نحوی که این ارزش ها از هزینه های مشتری بالاتر است. (Porter, 1986) مزیت رقابتی، میزان فزونی جذابیت پیشنهادهای شرکت در مقایسه با رقبا از نظر مشتریان است. (Keegan. 1998) مزیت رقابتی شامل مجموعه عوامل یا توانمندی هایی است که همواره شرکت را به نشان دادن عملکردی بهتر از رقبا قادر می سازد (Barney, 1999)، (Jeyavelue, 2007) و (Sadri, & Lees, 2001). بنابراین برای دستیابی به مزیت رقابتی، یک سازمان باید هم به موقعیت خارج خود توجه کند و هم توانمندی های داخلی را مورد توجه قرار دهد (Appelbaum, 2000) و (Feurer and Chaharbaghe,1995) همچنین به نحو ما شرکتی را دارای مزیت رقابتی می نامیم که نرخ سود آن بالاتر از میانگین صنعت باشد (Hill, Jones, 1995).
در محیط متغیر امروز، برای حضور و رشد در بازار رقابتی باید نسبت به رقیب مزیت رقابتی داشت . محصولات برجسته، فناوری پیشرفته و مانند آن، اگر در خلق مزیت رقابتی مؤثر نباشند، هیچ اثری در موفقیت شرکت نخواهند داشت [غفاریان، ۱۳۸۳].
در این شرایط، سازمان ها با تغییر رویکردهای راهبردی کنونی به منابع داخلی شرکت، به همراه توجیه مزایای آن در عملکرد شرکت مواجه شده اند.[Barney, 2001, 99-120]
رویکرد مبتنی بر منابع، بر منابع و “قابلیت های” شرکت به عنوان منشأ بالقوه مزیت رقابتی تأکید دارد. قابلیت ها، ظرفیت یا توانایی شرکت در یکپارچه کردن منابع برای دستیابی به اهداف مورد نظر هستند که طی زمان ایجاد می شوند و نتیجه تعاملات پیچیده و روابط درونی سازمان هستند. به علاوه، هنگامی که به سادگی قابل تقلید نباشند و در ایجاد ارزش افزوده و بهبود موقعیت سازمان به کار می روند، به “شایستگی محوری” تبدیل می شوند که به مرور و از طریق یادگیری فراهم می آیند. به عبارت دیگر، قابلی تها وقتی با اهمیت می شوند که در یک ترکیب منحصر به فرد قرار می گیرند و شایستگی های محوری را ایجاد می کنند که ارزش راهبردی دارند و به مزیت رقابتی منجر می شوند.
در این پژوهش، مدلی برای تعیین شایستگی های محوری ارائه شده است. هدف این مدل، پاسخ به سؤالات اصلی تحقیق است که عبارت اند از:
به طور کلی، سه دیدگاه در مفاهیم مزیت رقابتی وجود دارند: “سازمان صنعتی” (I/O)، چمبرلین و شومپیتر. مبنای تئوریکی تحقیقات اخیر در رشته مدیریت راهبردی که از تئوری چمبر لین ر یشه گرفته، تئوری مبتنی بر منابع است. اهمیت RBV در استفاده و ایجاد منابع منحصر به فرد سازمان در ایجاد مزیت رقابتی است. به عبارت دیگر، منابع منحصر به فردی که مزیت رقابتی برای سازمان ایجاد می کند، به عبارت دیگر، منابع منحصر به فردی که مزیت رقابتی برای سازمان ایجاد می کند، شایستگی های محوری هستند.
الف) مزیت رقابتی از دیدگاه سازمان صنعتی (I/O) (1968 – ۱۵۶)
براساس این نظریه، محیط صنعتی که سازمانها در آن فعالیت دارند، همواره در حال تغییر و تحول هستند. اگر سازمان ها بخواهند، بقا داشته باشند و موفق شوند، باید خود را همواره با تحولات صنعت خود هم سو کنند. این نظریه به جای محیط کلان در سطح صنعت مطرح می شود. دیدگاه سازمان صنعتی به قدرت نیروهای محیطی و تغییرات و تحولات محیطی و اثر بلامنازع آن ها بر سازمان ها اشاره دارد و معتقد است، چه رویدادها تدریجی باشند و چه انقلابی، برای بقا باید خود را با این تحولات سازگار سازند. (در یک تقسیم بندی، مدل های محیطی مدیریت راهبردی را به مطالعات سازمان صنعتی و رویکرد مکتب هاروارد که در آن پورتر نظریه پنج نیروی رقابتی را مطرح کرده است، تقسیم کرده اند).
استدلال های پورتر (۱۹۷۹) از کار اقتصاددانان سازمان نشئت می گیرد که صنعت را به عنوان نقطه مرکزی ملاحظات راهبردی در نظر می گیرند. براساس چارچوب پورتر، ویژگی های ساختاری صنعت یک شرکت، به بهترین شکل تغییرات عملکرد شرکت را توضیح می دهند. به زبان اقتصادی، یک شرکت موفق، شرکتی است که از نرخ انحصاری مناسبی برخوردار است. به عبارت دیگر، در یک صنعت یا بخشی از آن، شرکت خود را به عنوان رقیب مسلط مطرح می کند. براساس منطق پورتر و از این دیدگاه دو راه برای رقابت وجود دارد: رهبری هزینه یا تمایز.
ب) تئوری شومپیتر و مزیت رقابتی (۱۹۵۰ – ۱۹۳۴)
این تئوری مانند دیدگاه نظریه پردازان طبیعی و اجتماعی بر این باور است که تغییرات محیطی تدریجی نیستند، بلکه به صورت یکباره و انقلابی روی می دهند. هر شرکت راهبردش را بر مبنای منابع و فرصت ها و تهدیدهای محیط پایه گذاری می کند. در این تئوری، فرض بر این است که تغییرات در محیط وجود دارند، به طوری که برای یک دوره زمانی تقریباً بلند، محیط از ثبات برخوردار است. اما یکباره توسط مؤسسات کارآفرین و از طریق فناوری های نوین به صورت انقلابی تغییرات رخ می دهند، لذا سازمان های قدیمی از بین می روند، مگر این که بتوانند به سرعت خود را با این نوآوری ها و تحولات سازگار سازند.
این چالش ها و تحولات ناگهانی هستند و تغییرات پیش بینی نشده ای را ایجاد می کنند، از این رو، تهدیدها و فرصت هایی در مقابل شرکت قرار می گیرند. تغییرات ناگهانی ارزش منابع را تغییر می دهند؛ برای مثال، یک تغییر غیرقابل پیش بینی در تقاضا یا فناوری [بارنی، ۱۹۹۷]. این تئوری بیشتر یک دیدگاه اقتضایی راهبرد را در بر می گیرد.
ج) نظریه اقتصادی چمبرلین (۱۹۳۳)
ادوارد چمبرلین بر این باور است که در قالب تغییرات تکاملی محیط، سازمان مجبور نیست که خود را به طور کامل به تحولات محیطی بسپارد، بلکه می تواند خود را به نوعی از رقبایش متمایز سازد؛ چرا که دارای یک سلسله صلاحیت ها، منابع، راهبردها و توانمندی هاست. بر این اساس، سازمان می تواند بین موقعیت رقابتی (قوت ها و ضعف های) خود
پنجشنبه 99/09/06
الف) مزیت های رقابتی قلمرو نیروی انسانی: دلایل نیاز به تغییر و تحول در سازمان ها و نقش نیروی انسانی برای توانمندسازی سازمان با هدف سازگاری بیشتر با الزامات جدید محیطی به شرح زیر است
ب) مزیت های رقابتی قلمرو سازمانی: این نوع مزیت رقابتی براساس منابع، قابلیت ها و ویژگی هایی است که حاصل تجارب گذشته و حال سازمان بوده و کل سازمان در آن سهیم است.
مزیت رقابتی سطح سازمانی، دو نوع است: مزیت رقابتی بر اساس منابعی که می تواند مشهود و نامشهود باشد و مزیت رقابتی براساس قابلیت ها و ویژگی هایی که معمولاً نامشهود است. چنین مزیتی از لحاظ اجتماعی پیچیده و از لحاظ تقلید مشکل و از حیث تحرک و قابلیت نقل و انتقال، کم تحرک است. این نوع مزیت را می توان در فرایندها، ساختار، سیستم ها، فرهنگ سازمانی، دانش فنی، دانش بازاریابی، استراتژ یهای سازمان، نظام های هماهنگی و انگیزشی سازمان جستجو کرد. در این رابطه می توان منابع را به چهار طبقه کلی اساسی، پیرامونی، رقابتی و استراتژیک تقسیم کرد:
ج) مزیت های رقابتی قلمرو محیطی: سازمان ها در محیط فعالیت می کنند و عوامل محیطی آنها را احاطه کرده اند و مستقیماً بر عملکرد آنها تأثیر می گذارند به بیان دیگر، سازمان ها عوامل مورد نیاز را از محیط تأمین کرده و در مقابل، محصولات و خدمات خود را در محیط عرضه می کنند، ضمن اینکه آنها به مانند موجود زنده برای ادامه حیات ، نیازمند شریان های حیا تی محیطی هستند. به علاوه محیط به عنوان منبع فرصت ها و تهدیدات، نقش عمده ای در موفقیت یا شکست سازمان ها ایفا می کند .(Ma, 1999)کسب مزیت رقابتی پایدار از شرایط محیطی دشوار نیز امکان پذیر است. برای کسب مزیت های رقابتی لزوماً نباید محیط، آرام و شرایط، فراهم باشد بلکه حتی کارآفرینان و نوآوران می توانند با انجام اقدامات مناسب از شرایط سخت و ناهموار نیز مزیت رقابتی بیافرینند (Chakravorti, 2010).
ادبیات استراتژی در باب مزیت رقابتی تحت تسلط دو تئوری زیر است: تئوری سازمان صنعتی و تئوری منبع مدار. اکنون به بررسی هر کدام از این تئوری ها می پردازیم.
اول) تئوری سازمان صنعتی: بر اساس این تئوری ساختار خارجی صنعت، تعیین کننده عملکرد اقتصادی شرکت است. تئوری سازمان صنعتی یا نگرش سازمان صنعتی، ابتدا بر تجزیه و تحلیل خارجی رقابت تأکید می کند که به بهترین وجه به وسیله چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر در صنعت بیان شده است. در مدلهایی که بر اساس نگرش سازمان صنعتی می باشند مزیت رقابتی عبارتست از موقعیتی برای دستیابی به عملکرد برتری که یک کسب و کار از طریق عرضه محصولات غیرمتمایز با قیمتی پایین و یا از راه ارائه محصولات متمایز که مشتری حاضر به پرداخت تفاوت قیمت آن است، بدان دست می یابد. در این مدل، استراتژی به عنوان پاسخ عمدی یک شرکت به الزامات صنعت/ بازار در نظر گرفته می شود.
دوم) تئوری منبع مدار: مدارک تجربی به صورت متوالی بیان می دارد که ساختار صنعت نمی تواند تنها عامل تعیین کننده استراتژی رقابتی و عملکرد رقابتی باشد . به همین دلیل گروهی از تئوریسین های منبع مدار به وجود آمدند تا ثابت نمایند که برخورداری از مواهب متمایز منابع استراتژیک، نهائی ترین عامل تعیین کننده استراتژی و عملکرد است . این نگرش دقیقاً همخوان با پدیده رقابت بر مبنای دانش است. اینگونه رقابت بیان می دارد که موفقیت دراز مدت یک سازمان به آنچه که می داند و می فهمد وابسته است به همین دلیل رقبا به قابلیت ها و صلاحیت ها به عنوان کلیدی برای موفقیت در برابر رقبای خود نگاه می کنند (دهیادگاری، ۱۳۸۳).
منابعی که دارای پتانسیل ایجاد مز یت رقابت ی پایدار هستند، چهار و یژگی دارند. آنها باید ارزشمند، کمیاب، غیر قابل تقلید و غیر قابل جایگزینی باشند.
ارزشمند بودن منابع، به توانایی شرکت در تولید یا انجام فعالیت هایی برمی گردد که به ارزش مالی برای شرکت بینجامد. کمیاب بودن یعنی آن منبع در محیط رقابتی موجود و بالقوه شرکت نادر باشد. به عبارت دیگر، کمیابی به داشتن ویژگی ها یا مشخصه هایی اشاره دارد که برای همه شرکت ها مشترک نیست. همچنین تقلید از آنها برای رقبا مشکل است. و چهارم، نباید جانشینی برای آن منبع راهبردی وجود داشته باشد.
قابلیت پایداری مزیت ها به میزان تقلیدپذیری و جایگزینی دارایی ها بستگی دارد. با این حال، شرکت ها به تجزیه و تحلیل منابع از یکدیگر نیاز دارند. اگر یک محصول یک موقعیت بازار ممتاز به دست آورد یا به وسیله دارایی های کمیاب حفظ شود، محاسبه هزینه های فرصت این دارایی ها نیز ضروری است.
راهبردهایی که این دو برای سازمان های گوناگون مطرح می کنند، بر هم افزایی یا پورتفولیوی بهینه کسب و کار استوار نیست، بلکه مبتنی بر ارتقای موقعیت بازار شرکت هاست که در این میان، شایستگی های محوری نقش کلیدی دارند.
بر اساس نظریه پورتر، سازمان ها می کوشند با راهبردهای تمرکز، تمایز و رهبری هزینه، به نوعی خود را با محیط کسب و کار تطابق دهند و بقای خود را حفظ کنند. اما با رویکرد شایستگی محوری، سازمان ها می کوشند با ادغام های افقی و عمودی و به کارگیری ساختارهای مناسب و شایستگی ها و منابع خود، به کنترل راهبردی بپردازند.
پنجشنبه 99/09/06
بودهاند. در واقع، همواره طی مدت مدیدی خدمات از نظر فناوری در حال پس رفت پنداشته شدهاند و نوآوری صرفاً نقش حاشیهای (یا حتی منفی) در تبیین مجموع عملکرد این بخش و راهبردهای رقابتی در شرکتها ایفا نموده است. طی دهه اخیر، تدریجاً این دیدگان به چالش کشیده شده است (رینالدو اوانجلیستا و همکاران ۲۰۱۰).
تغییر (دگرگونی) سازمانی نه تنها مهمترین شکل نوآوری غیر تکنولوژیکی به حساب میآید بلکه دستیابی به آن از نظر مفهومی و تجربی بسیار دشوار است. در واقع، علیرغم وجود تحقیقات کیفی و روانی پر شمار که بر نقش انواع نوآوری غیر تکنولوژیک در خدمات تاکید دارند، اطلاعات اندکی پیرامون میزان مکمل بودن یا جایگزین بودن این نوع نوآوریها در قبال نوآوریهای تکنولوژیکی، اهمیت نسبی تغییرات و دگرگونیهای تکنولوژیکی و سازمانی بعنوان هدایت کنندههای عملکرد اقتصادی شرکتها و همچنین وجود یا عدم وجود تفاوت در زمینه ارتباط و تاثیرات اقتصادی این دو شکل متفاوت نوآوری در درست داریم. (رینالدو اوانجلیستا و همکاران، ۲۰۱۰).
نوآوری تکوین، تصویب و به کارگیری خدمات، افکار و راه های معین و جدید در اجرای امور در بخش دولتی به منظور بهبود و اصلاح آن است (Glor, E.2000,24)
بر این اساس: (انتفاع) کاربرد + اختراع + ایده = نوآوری
خلاقیت یا اختراع اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود دارد.
نوآوری اشاره به چیز جدید به مرحله استفاده دارد.
و تغییر: ایجاد هر چیزی که با گذشته تفاوت داشته باشد.
نوآوری: ایجاد ایده هایی که برای سازمان جدید است پس تمام نوآوریها انعکاس یک تغییر است ولی هر تغییری الزاماً نوآور نیست. که ریشه آن عموماً فرصتها و نیازها و امیال بشری و دستاورد نهایی آن افزایش استانداردهای زندگی شکل ۲-۳ نمای کلی آنرا به تصویر می کشد.
فرصت ها، نیازها، امیال و خواسته های شدید، ارزشها و منافع |
اختراع و خلاقیت |
نوآوری |
زندگی بهتر، افزایش استانداردهای زندگی |
اغلب محققان و نویسندگان نوآوری ۴ گروه برای انواع نوآوری در نظر گرفته اند.
نویسنده دیگری (Glor, 1999) الگوهای نوآوری در بخش دولتی را با توجه به منبع پیدایش آن به دو دسته درون زا و برون زا تقسیم نموده است.
الگوهای روش برون زا در نوآوری عموماً مبتنی بر تأثیر عوامل برون سازمانی بر نوآوری است در حالی که در الگوهای روشن درون زا، سازمان براساس نیازهای داخلی به روش های نوآورانه توجه می نماید.
برخی نویسندگان منابع نوآوری را در چهار محور مورد توجه قرار داده اند.
۱- فرد ۲- سازمان ۳- شرایط کاری ۴- محیط خارجی
هرچند در سازمان های خصوصی و تا حدودی عمومی موارد فوق صادق است ولی برخی نویسندگان موارد دیگری را در بخش دولتی به عنوان سرچشمه نوآوری بیان نموده اند دسته بندی برنز این منابع را در ۵ گروه تقسیم بند می نماید:
۱- سیستم سیاسی ۲- رهبری جدید ۳- بحران ۴- مشکلات داخلی ۵- فرصتهای جدید
بیشترین مورد گزارش شده در تحقیقات، نوآوری را ناشی از مشکلات داخلی می داند، بحرانها در مرحله بعدی و فرصتهای جدید و سیستم سیاسی در مراحل بعد و در نهایت رهبری جدید در انتهای عوامل قرار گرفته است، ( تثر، ۲۰۰۳: ۱۶۳).
نوآوری مدیریتی، همانند دیگر فرایندهای نوآوری، دقیقاً به ایدهها و روشهای مدیریتی خاص مرتبط است که از طریق فرایند اکتشاف پدیدار گشته و از طریق اشکال گوناگون تغییر سازمان معرفی میشوند (گریستوفر ریات و همکاران ۲۰۱۲، برکین شاو و همکاران ، ۲۰۰۸).
راهبرد نوآوری که هر سازمان در طول فرایند نوآوری به کار میبندد ممکن است بهترین گزینه تحت این شرایط نباشد. وولف (۱۹۹۴) بوضوح نشان داد که اگر نوآوری را صرفاً از طریق نتایجش مورد بررسی قرار دهیم. و نه از طریق فرایندش، به نوعی جانبداری کردهایم. این بدین سبب است که نوآوری در سازمان فرایندی پویا بوده و کلیه خصوصیات سازمان باید در برگیرنده فرد و سازمان و فرایند در هم کنش آنها باشند. اما، مطالعات در مورد این فرایندهای در هم کنش در حال حاضر وجود نداشته و این موجب میشود که انجام این مطالعات دشوار باشد. سندیل و دانیل (۲۰۰۴) بر بحث و بررسی، طراحی، مدیریت و چانه زنی و مورد هم کشن یک سامانه بسیار و پیشرفته بزرگ متوسل گردیدند (بعنوان مثال، امور اقتصادی، سازمانها) که در آینده موضوع مهم مطالعات علوم اجتماعی و مدیریت خواهد بود (ته سای لو و همکاران، ۲۰۱۰).
در مجموع، میتوان گفت که نوآوری تشکیلاتی و رفتار مصرف کننده دو فرایند پویای بسیار پیچیده بوده و درهم تنیدهاند (ته سای لو و همکاران، ۲۰۱۰).
مایرز و مارکویز ۵ مرحله را برای فرایند نوآوری تعیین نمودند (خدادادی حسینی، ۱۳۸۰) از نظر آنان فرایند نوآوری فنی شامل:
تشخیصمسأله |
توسعه ایده |
فعالیت حلمسأله |
راه حل |
اجرا و استفاده |
بیکروسونی با ارائه مدلی مراحل نوآوری مبتنی بر فناوری را در چهار مرحله که هر مرحله خود زیر مجموعه هایی را در بر دارد، تقسیم نموده اند. در این روش یک فعالیت کلی به زیرمجموعه هایی تحت عنوان تولید- مهندسی – توسعه و تحقیق تقسیم و مسئولیت ها و تفویض می گردد. در داخل هر مرحله فرایند تعریف نیازهای سازمانی، فکرهای جدید و سپس تخصیص منابع و فعالیت پروژه برای هر مرحله انجام می پذیرد.
تعریف نیازها |
نتایج پروژه |
ایجاد ایده |
ارائه ایده |
تخصیص منابع |
فعالیت پروژه |
تعریف نیازها |
نتایج پروژه |
ایجاد ایده |
ارائه ایده |
تخصیص منابع |
فعالیت پروژه |
تحقیق |
توسعه |
مهندسی |
تولید |
تعریف نیازها |
نتایج پروژه |
ایجاد ایده |
ارائه ایده |
تخصیص منابع |
فعالیت پروژه |
تعریف نیازها |
نتایج پروژه |
ایجاد ایده |
ارائه ایده |
تخصیص منابع |
فعالیت پروژه |
تشخیص فرصت سازمانی |
ایجاد ایده |
ارائه ایده |
پنجشنبه 99/09/06
تغییرات و دگرگونی ها بیش از پیش به اثبات رسیده است. پس از اینکه یک فکر یا اندیشه بکر و نو، برخواسته از خلاقیت شخص تولید می شود، مرحله بعد و تکمیلی آن اجرا کردن و به عبارت دیگر به مرحله عمل رساندن آن می باشد، که این مرحله همان نوآوری است. نوآوری تبدیل فکر، اندیشه و ایده نو به عمل و حرفه و وارد کردن آن به بازار و صنعت می باشد و در واقع پیاده ساختن ایده ناشی از خلاقیت است که به صورت یک محصول یا خدمت تازه ارائه می گردد. نوآوری برخلاف تصور عموم مقوله ای گسترده و پیچیده است که در هر شرکت یا سازمانی باید تبدیل به یک فرهنگ سازمانی شود. برای رسیدن به چنین هدف و آرمانی در ابتدا بایست شناخت کاملی از مفهوم نوآوری وانواع آن بدست آورد. در شماره های قبل از نوآوری و تفاوت های آن با خلاقیت سخن به میان آمد و در این شماره به انواع نوآوری پرداخته می شود. شناخت انواع نوآوری می تواند کمک شایانی در به اجرا درآوردن هرچه بهتر، اصولی تری و کاراتر ایده بکرو تازه کند. صاحب نظران و اندیشمندان عرصه نوآوری چهار نوع نوآوری را مطرح نموده اند که عبارتند از نوآوری محصول، فرایند، بازاریابی و مدیریت.( O’Dwyer et al., 2009) در ادامه در مورد هر کدام از موارد فوق توضیحاتی مختصر ارائه می شود:
این نوع نوآوری، به محصولات و یا خدمات جدید یا ارتقاء محصولات یا خدمات قبلی می انجامد. این نوع نوآوری پرکاربرد ترین و رایج ترین نوآوری می باشد که می تواند بسیار سودمند برای سازمان باشد. برای نمونه شرکت اینتل، سازنده تراشه های کامپیوترهای شخصی، در سالهای گذشته با رقبای خود که از نمونه های مشابه و تقلیدی تراشه هایش برای رقابت بر سر قیمت استفاده می کردند روبه رو شد، با نوآوری مدیر ارشد اجرایی این شرکت و با تدوین برنامه ای اقدام به تولید تراشه های نو کرده و رقبای خود را در گرد و غبار پشت سر خود محو کردند.
این نوع نوآوری به فرایندهای بهبود یافته در سازمان به عنوان مثال در بخش های عملیات، مدیریت منابع انسانی، امور مالی و … منتج می شود. این نوع نوآوری بر بهبود اثربخشی و کارایی تاکید می ورزد و با بهبود در فرایند و با ایجاد روش و فرایند جدید و نوین و یا تغییر در فرایند، سبب بهتر شدن جریان کار، ارتقا، بهبود محصول و خدمات و در نهایت پیشرفت سازمان می گردد.
این نوع نوآوری به کارکردهای بازاریابی، تبلیغ، قیمت گذاری، توزیع و دیگر کارکردهای محصول به غیر از توسعه محصول ( مانند بسته بندی یا تبلیغات) مربوط می شود. استفاده از مفهوم نوآوری بازاریابی، سازمانها را قادر می سازد تا همگام با تغییرات فناوری، نیازهای مشتریان را که پیوسته با تغییرات سلایق و شرایط جامعه دستخوش تحول است، شناسایی کرده و انتظاراتشان را برآورده سازند.
این نوع نوآوری، روش مدیریت سازمان را بهبود می بخشد و با تغییر و ایجاد روش، سبک و ساختار مدیریتی نو در شیوه مدیریتی موجود در سازمان موجب تحول و نوآوری می شود. برای نمونه هنگامی که شرکت هیولت پاکارد متوجه شد که قدرت رقابت خود را در بازارهای جهانی از دست داده است با تجدید نظر و ایجاد ساختار سازمانی جدید، جایگاه خود را مجددا به دست آورد (Weizhen, 2009).
نوآوری سازمانی :
سازمانها برای بقاء خود در دنیای متلاطم و متغیر امروز به اندیشه های نو و نظرات جدید نیاز دارند. افزایش تهدیدها از یک سو و استفاده از فرصتها از سوی دیگر در محیط متشنج و غیرقابل پیش بینی، سازمانها را با جزر و مدهای شدید روبرو می سازند و آنها را به سوی تغییر و نوآوری به چالش می کشاند. نوآوری با واژه هایی مانند خلاقیت، اختراع و تغییر ارتباط مستقیم دارد اما با آنها هم معنی و مترادف نیست. خلاقیت (creation) پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالیکه نوآوری(innovation) به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. خلاقیت لازمه نوآوری است و تحقق نوآوری وابسته به خلاقیت است. اختراع(invention) به معنی ایده یا ساخت تکنولوژی جدید است و خلق محصول، خدمت یا فرایندی جدید در هر سازمان را نوآوری می نامند. اختراع بیشتر حالت اتفاقی دارد در حالی که نوآوری یک فرایند است. اختراعات بندرت به وجود می آید ولی هر اختراع معمولاًٌ به چندین نوآوری منجر می شود. تغییر سازما نی(organizational change) یعنی پذیرفتن یک عقیده یا نظر (ایده) یا رفتار جدید به وسیله یک سازمان، اما نوآوری سازمانی(organizational) (innovation) عبارت از پذیرفتن یک عقیده یا رفتاری که برای صنعت بازار یا محیط عمومی سازمان تازگی دارد. نوآوری سازمانی می تواند در بخش نیروی انسانی، مطالعات رفتاری و روانشناختی کارکنان و شناخت ارزشها و توانایی های آنان یا در بخش فنی و تکنولوژی، تجهیزات، مدرنیزه و فنون جدید و یا در بخش ساختار که شامل مجموعه قواعد، روشها، هنجارها و ضوابط می باشد، روی دهد. پرداختن مدیران به نوآوری، چه به صورت مستقیم یعنی پیاده کردن ایده های نو در زمینه های اداری، فنی و تخصصی توسط خود آنان و چه به صورت غیرمستقیم یعنی استقبال و حمایت از نوآوریها در سازمان، فضایی به وجود می آورد که در آن روحیه انجام کارهای یکنواخت و تکراری رفته رفته به رفتاری نوآورانه در سطح سازمان تبدیل می گردد. از این رو می توان گفت مدیریت خواهان نوآوری و فضای رفتاری نوآورانه، لازم و ملزوم یکدیگرند(نژاد ایرانی، ۱۳۸۱: ۹). برخی از اقداماتی که لازم است از سوی مدیران در این راستا صورت پذیرد عبارت است از :
اعتقاد و باور به نوآوری در سطوح عالی سازمان
کانو (kono) معتقد است که عوامل موثر در نوآوری چهار دسته اند :
سازمانها برای ایجاد نوآوری به قهرمانان خلاق نیاز دارند. قهرمانان خلاق اغلب دو گونه اند. قهرمان فنی کسی است که یک نظر یا عقیده تازه می دهد و خود را وقف به ثمر رسانیدن آن می کند.این شخص تکنولوژی را بسیار خوب درک می کند، اما قهرمان مدیریت کسی است که در سازمان مراحل به ثمر رسانیدن یک نظر یا عقیده جدید را سرپرستی می کند و آن را تایید و تقویت می نماید.
به اعتقاد بارون (Barron) افراد خلاقی که می توانند تفکرات خود را به نوآوری تبدیل کنند از مشخصات زیر برخوردارند :
«آمابیل» نوآوری سازمانی را پیاده کردن و اجرای موفقیت آمیز ایده های خلاق در سازمان تعریف می کند. نویسندگان و محققان سازمان و مدیریت باتوجه به مکاتب فکری، دیدگاه نظری و بینشی که دارند اهمیت و اولویت متفاوتی نسبت به این دو مفهوم قائلند (Amabill, 1998) مثلاً روانشناسان به خلاقیت که بیشتر یک مفهوم فردی است اهمیت بیشتری می دهند و آن را عام و شامل نوآوری نیز می دانند و برعکس، جامعه شناسان و محققان صنعتی برای «نوآوری» که بیشتر یک مفهوم گروهی و اجتماعی است، اهمیت بیشتری قائل شده و آن را عام و خلاقیت را یکی از مراحل نوآوری تلقی می نمایند. برای مثال، یکی از نویسندگان اشاره می کند که خلاقیت به ایجاد ایده های جدید توجه دارد در صورتی که نوآوری به کاربرد آن می پردازد. پس خلاقیت نقطه آغاز هر نوآوری است و نوآوری تلاش برای تبدیل ایده خلاق به محصولات یا فرایندهایی است که نهایتاً موجب بهبود خدمات به مشتری، کاهش هزینه و یا ایجاد درآمدهای جدید برای یک سازمان می انجامد، وی نتیجه می گیرد که: